پایگاه خبری تئاتر: مقدمه: از دیر باز تاکنون، یکی از اصلیترین بنیانهای زندگی موفق بشری، سلامت روانی بوده و هست. وجود تعادل روانیِ فرد که درنهایت به جامعه ای متعادل میانجامد. در این عرصه، هر زمان که روان، تحت تاثیر دهها عامل مشخص و ناشناخته مورد تهاجم هراسها، اضطراب ها، آشفتگیها و غیره قرار گرفته و رنجور شود، عواملی چون مذهب، علم، جامعـه شناسی، عرفان، روان شنـاسی و ... بر آن میشوند تا علّت تعارض را برطرف کرده، تعادل را برقرار سازند و در این میان اجرای مراسم آیینیِ مبتنی بر فرهنگ قومی، جایگاه ویژه ای دارد. آیینهایی که گاه از مجرای اصلی خود خارج شده و کارکرد اصیل خود را از دست داده اند.
نگاهی به تاریخ اجتماعی زندگی انسان این نکته را یادآور میشود که جوامع بدوی از همان ابتدای شکل گیری خود، با آیین آمیخته شده و اجرای آن را راهکاری برای ایجاد امنیت به طور عام میدانسته اند و به طور خاص، پدیده ای که ما امروزه آن را «امنیت روانی» مینامیم. از آنجا که بسیاری از این آیینها از جنبههای نمایشی قدرتمندی برخوردار هستند – بدون اینکه آنها را تئاتر بدانیم- مطالعة کیفیت و چگونگی آنها میتواند تاثیر بسزایی بر درک عمیق تر از تئاتر و نقش آن در زندگی داشته باشد.
در این مقاله، فرآیند پالایش روانی یا کاتارسیس ارسطویی، محوری است که مباحث دیگر پیرامون آن مطرح شده است؛ تا آنجا که تئاتر به عنوان یکی از ارکان روان درمانی در «سایکو لوژی Psychology» مورد اعتنا قرار گرفته و مرتبه ای وزین را به خود اختصاص داده است.از این رهگذر، مواردی چون : «سایکــــــــودرام Psycho drama» - «سوسیودرام Socio drama» و«دراما تراپی Drama therapy» پدیدار شده اند که رشتههای پیوند هنر تئاتر و علم روان شناسی محسوب میشوند و به نوعی مبین ضرورت تئاتر برای جامعه به شمار میرود. در این میان «اِتنودرام Ethno drama» یا «تئاتر قومی» حیطة وسیع تری را در بر میگیرد؛ به طوری که ریشههای آغازین همة موارد فوق را میتوان در آن جستجو کرد بدون آنکه به لحاظ ماهیت وعملکرد، یکی باشند. این مقاله نگاهی دارد به آیینهای درمانی، جنبههای نمایشی و تبیین وجوه اشتراک و افتراق آن با مواردِ نظیر و در این گستره، ناگزیر به مواردی چون : مفاهیم روان شناختی، اسطوره، ادیان و روشهای درمان نیز اشاره خواهد داشت.
«جادو درمانی»
از همان زمان که انسان با همة وحشت از ناشناختهها، اضطرابها و ترس هایش بر پهنة خاک پدیدار شد و از نخستین روزهای شکل گیری نظام قبیله ای و زندگی جمعی – که خود مدلول هراس و نیاز بود – و در جهانی مملو از اشباح و نیروهای مرموز و دنیایی مشحون از خدایان بی شمار که بشر، قربانی جنگِ بر سرِ قدرتِ آنها به شمار میرفت، اجرای آیین، محملی شد برای تخلیة هیجانهای درونی انسان و روشی برای انطباق او با طبیعت اسرارآمیز؛ راهی که از طریق آن میتوانست توسط مدیومِ جادوگـر - این نخستین بازیگر تاریخ - و خلق اسطوره، در بخشی از نیروهای پنهان، سهیم گشته و یا خود را از آسیب آن در امان نگاه دارد و بدین سان جادو در همة جنبههای زندگی انسان از جمله درمان، راه یافت.
«نکتة مهم اینجاست که در تمام اساطیر از گوشه و کنار دنیا، الههها یا نیروهای مافوق طبیعی، نقش رابط میان قدرتهای آسمانی و بشر خاکی را بازی میکنند.»1
اعتقاد به سحر و جادو در مراحل نخستین تاریخ بشریت پیدا شده و هنوز هم کاملا ازمیان مردم رخت بر نبسته است و به نظر میرسد تا زمانی که علم نتواند برای تمامی پدیده ها، توضیح قابل قبولی ارایه دهد، این تفکر به حیات خود ادامه خواهد داد. به اعتقاد ویل دورانت «همانطور که تصور حیات و روحانیت در اشیا (آنیمیسم) سبب پیدایش شعر گردیده، اعتقاد به سحر و جادو نیز وسیلة ایجاد هنرهای نمایشی و علوم شده است.2
تلاش انسان ابتدایی در اجرای آیین و بازنمایی خواستههای خود، به عقیدة برخی از اندیشمندان، واجد همان صفاتی است که بازیگری تئاتر امروز دارا میباشد.«بشر اولیه به آنچه که ما میتوانیم «جادوی توأم با همدردی» یا همفکری بنامیم، اعتقاد داشته و تصور میکرده است که اگر نقشی را بازی کند، قادر خواهد بود که آن نقش را با حقیقت پیوند دهد. بدین معنی که مثلا اگر قبیله ای با شکار حیوانات سد جوع میکرد و دچار کمبود گوشت میشد، امکان داشت افرادی از آن قبیله دست به بازی شکار گوزن بزنند.بدین طریق که یکی از آنان نقش گوزنی را عهده دار شده و بقیه نقش شگار چیهای موفق را بازی میکردند و این بازیگری در جای خود همانقدر جنبة نمایشی داشت که «هملت» شکسپییردر مقام خود دارا میباشد.»3
آنالیز اجرای این بازی بدین صورت خواهد بود که :در طی انجام چنین آیینی، بازیگران و تماشاگران حضور دارند؛ دستورالعمل نا نوشته ای نیز وجود دارد(متن) و کاهنی که اجرا را هدایت میکند (کارگردان) و چنانچه خواسته نیز برآورده میشد، شادمانی برای موفقیت را به دنبال داشت.«رقصها و پایکوبیهای اولیه نه به عنوان هنر بلکه به عنوان عکس العمل انسان در مقابل اتفاقات و رخدادهای زندگی، مبین نوعی ستایش و نیایش بود که به واسطة تکرار، رنگی از آیین به خود گرفته، از طریق آنها سعی دررفع تنش و ایجاد آرامشی برای خود و یا درمان بیماریهای جسمی و روانی اش مینمود.»4
همانگونه که دریافت میشود، اجرای آیینهای جادو مدار، در بســتری که واجد ویژگیهای نمایش است، نخستین گامها برای درمان به شمار میرود و در واقع «آمیزش آیین و نمایش چنان عمیق است که تفکیک آنها از یکدیگــر غیر ممکن به نظـــر میرسد چرا که بیمــاری و درمان، هر دو، با قدرتهای متـــافیــزیکی در ارتبــاط و در بر دارندة نوعی تقدس بوده و لذا اجرای آیین (نمایش) نیز دارای مفاهیمی از نیایش محسوب میشده است . «مردم اولیه با اطلاعات ناقص خود، چه بسیار امراض را مداوا میکرده اند . آنها سبب بیماری را نیرو یا روحی میدانستند که بدن را در اختیار گرفته است. با این طرز تصور، نخستین کاری که برای بیمار میشده آن بوده است که به او طلسمی میآویختند تا بتوانند روح شریری که به بدن دست یافته را خرسند سازند و او را از بدن بیرون کنند.» 5
در میان تمدنهای اولیه نیز از این موارد فراوان میتوان یافت . تفکری که در آن، درمان، وجهی ماورایی یافته و به لحـاظ ماهیت متافیــزیکی خود، بخشی از مذهب شنـــاخته میشده است . «در میان سومریان، پزشکی با آداب دینی در هم آمیخته بود و چنان تصور میکردند که اساس مرض به واسطة ارواح خبیثه ای است که به بدن بیمار داخل میشود و تا این روح خبیث از بدن بیرون نرود، بیمار شفا نخواهد یافت.»6
مصر باستان که به لحاظ پیشرفت طب، از برجسته ترین تمدنهای کهن است نیز فاقد پزشکی غیر دینی بوده و کهانت و طبابت در هم آمیخته بوده است . چنانكه گفته شده است: «بزرگترین افتخار مصر قدیم، علم پزشکی آن است . این علم به وسیلة کاهنان پدیدار شد . شواهد زیادی در دست است که طبابت مصری، ابتدا صورت سحر و جادو داشته و در میان مردم مصر، حِرز و تعویذ و طلسم برای پیشگیری یا مداوای مرض، بیش از دارو رواج داشت . اعتقاد ایشان چنان بود که چون شیطان به جسم آدمی درآید، بیمار میشود و علاج آن خواندن عزایم و اوراد است .»7
در میان تمدنهای کهن، هیچ تمدنی از لحاظ پایبند بودن به اوهام و خرافات به پای تمدن بابلی نمی رسد . در ساختار اجتماعی این تمدن «جادو گران و غیب گویان بیش از پزشکان مورد توجه مردم بودند و در نتیجة همین نفوذ در مردم، راههای درمان نامعقول فراوانی وجود داشت . به عقیدة آنان، بیماری از آن پیش میآمد که بر اثر گناهی که مریض مرتکب شده، شیطان به جسم او در میآید و به همین جهت، پایة معالجه بر خواندن عزایم و اوراد و سحر و جادو قرار داشت .»8
در میان تمامی تمدنهایی که در حوزة درمان، خرافات بر طبابت سایه انداخته بود، نخستین بارقههای طب غیر دینی را در تمدن پارس میتوان یافت . در میان پارسیـــان «پزشکی در ابتدا وظیفة کاهنان بود؛ آنان چنین میپنداشتند که شیطان 999/99 بیماری آفریده و هر یک از آنها را باید به وسیلة مخلوطی از سحر و جادو و مراعات قواعد بهداشت در مان کنند . با وجود این، در آن هنگام که ثروت پارس زیاد شد، فن پزشکی غیر دینی رواج پیدا کرد .»9 اما در سرزمین هند و در تفکر بودا است که هر نیروی ماوراءالطبیعی به صراحت مردود اعلام میشود . تا قبل از رواج تفکربودایی و به دلیل وجود پرستش جانگرایانه(آنیمیسم) و توتمی- که برای هر شیء و موجود زنده ای روحی قائل بود – هندوان، هوا را پر از ارواح و اهریمنانی میدانستند که در صورت حلول در بدن شخص، وی را دچار جنون میساختند و تنها به وسیلة افسونگری و جادو بود که میشد بر آنها غلبه یافت و از آسیب آنان مصون بود. بودا «هر گونه آیین وپرستش موجودات فراطبیعی، همة مانتـراها و وردها و هر ریاضت و نمازی را رد میکند... او جانگرایی را به هر شکلی حتی در بارة انسان رد میکند.»10
باید توجه داشت که طب غیر دینی اصولا به عنوان دستیار جادو پدید آمد. با گذشت زمان و شناخت دلیل وقوع برخی پدیدهها، درمانگر به وسایل زمینی روی آورد و آنها را برای تقویت اعمال روحانی خود به کمک گرفت و به تدریج که تکیه بر اسباب مادی برای درمان فزونی یافت، اعمال جادویی پس زده شد و از وِرد، مانند روشهای متکی بر روان شناسی بهره برد تا آنجا كه در مرحله ای به كل از آن فاصله گرفت . با این وجود امروزه «برخی از مفسران بر این عقیده اند كه روان درمانی در حال بازگشت به مبداء اصلی خود یعنی روشهای شامانی است.11
شَمَنباوری یا شمنیسم Shamanism نام یک رشته باورهای سنتی در برخی اقوام بومی است. شمنباوران معتقدند که بهوسیله تماس با ارواح میتوان بیماری و رنج افراد را تشخیص داد و درمان کرد و یا در افراد ایجاد بیماری و رنج نمود. از این دیدگاه شمنباوری مانند آیین زار یکی از روشهای جادوپزشکی است. توان پیشگویی آینده نیز یکی دیگر از باورها در شمنگرایان است. سنت شمنباوری از دوران پیش از تاریخ در سراسر جهان وجود داشته است . بزرگان دینی که سنتهای شمنباورانه را میشناسند و اجرا میکنند شمن نامیده میشوند. شمنها مدعی هستند که میتوانند با روح خود به جهانهای دیگری سفر کرده و با دیگر ارواح تماس بگیرند. آنها معتقدند که با این کار قادرند میان جهان مادی و جهان روحانی توازن برقرار کنند.
«اولین و شاید كم خطر ترین تعریفی كه از این پدیدة پیچیده (شامانیسم) می توان عرضه كرد این است كه شامانیسم به معنی فنون از خود بیخود شدن و خلسه است؛ یعنی بیرون آمدن شخص از حالت هوشیاری عادی. مردم معتقدند كه طی این خلسه، روح شامان از بدنش جدا می شود و آنگاه یا به سوی آسمان صعود می كند و یا به دنیای مادون سقوط می كند. سیر و سفر همراه با روح شامان، اغلب به تماس با ارواح منجر می شود كه برخی از اوقات سفر خطر ناكی است و به عنوان بخشی از مراسم شفای مراجعه كننده، مورد استفاده قرار می گیرد.جهان شامان از سه قلمرو مجزا تشكیل می شود:دنیای مافوق كه متعلق به خدایان است، جهان میانی كه از واقعیات مادی تشكیل می شود و جهان مادون كه جایگاه مردگان و خرد است.» 12
شمنباوری کهنترین رسوم انسان برای درمان و پزشکی است. روشهای شمنی در دوران دیرینهسنگی یعنی حدود ۲۵ هزار سال پیش در میان شکارچیان سیبری و آسیای میانه پدید آمد. سنتهای شمنی در میان مردمان گوناگونی از جمله اسکیموها، سرخپوستان، قبایل آفریقا، و اقوام ترکتبار و مغول حضور دارند. بوداگرایی تبتی نیز یكی از منابع شمنیسم است. پیروان شمنیسم بر این باورند که شمنها میتوانند به حالت خلسه روحی دست پیدا کنند و از این طریق به بُعدهای دیگر واقعیت سفر کنند. برای رسیدن به خلسه، شمنها از راههای گوناگون از جمله رقص و حرک تکراری، تلقین به خود، تمرکز بر یک ریتم مکرر و استفاده از مواد روانگردان استفاده میکنند. شمن شدن معمولاً از طریق ادعای برگزیدگی از طریق شنیدن ندای غیبی ارواح، برخورد آذرخش به ایشان در کودکی و بیهوش شدن و یا دائم در خلسه فرو رفتن صورت میگیرد.
«اِلن برگر Ellen Berger توجه ما را به اهمیت بیماری ورود به طریقت كه شامانها گرفتار آن می شدند، جلب می كند. او كه این بیماری ورودی را به عنوان «روان نژندی شدید یا روان پریشی خاص» كه ممكن است سالیان زیادی به طول بیانجامد، توصیف می كند. پس هنگامی كه شامان از این حالت بیمارگونه رهایی می یابد احساس می كند كه یك حقیقت جهانی را كشف كرده است.» 13
شمنیسم یا جادودرمان گری حوزه یی وسیع از شمال آفریقا، خاورمیانه تا استرالیا، قطب شمال و سیبری را در بر می گیرد و موسیقی نواحی جنوب ایران نیز سرشار از نواهایی است که مستقیم و غیرمستقیم به این نوع از درمان گری مرتبط است. در مناطق مختلف از جمله بندر لنگه، خمیر و... می توان شیوههای گوناگونی از مراسم زار را مشاهده کرد.
تقریبا هیچ تمدنی را نمی توان یافت که جادو درمانی در آن رسوخ نکرده باشد . حتی در یونان باستان که مهد علم و تمدن شناخته شده است به «خرده دیو» اعتقاد داشتند و آن را عامل بیماری، جنون و مرگ میدانستند . بسیاری از این آییــنها در شکل تغییر یافتة خود، امروز هم دیده میشوند و هنوز این اعتقاد وجود دارد که برخی بیماریها از راه هوا وارد بدن میشوند. خرده دیوها، شیطان و ارواح خبیثه جای خود را به جن و پری داده و از این رهگذر مراسمی چون جن گیری، پری داری، زار، گواتی و ... پدیدار شده اند. «آیینهای نمایش و مراسم جادو درمانی، نیایشها و ستایشهای تئاتر گونة پیش از تاریخ، علیرغم فراز و نشیبهایی که در دورة استقرار ادیان داشته است، راه خود را در دل مراسم مذهبی و دینی باز نمــوده، پیش از آن که به گونة نمایشی اعلام وجود نماید، با مراسم مذهبی تلفیق گردیده تا آنجا که اکثر مذاهب، به رغم بد گمانیهای اولیه، شروع به استفادة مؤثر از آن کردند.»14 در عصر حاضر نیز تجربههای شامانی برای درمان به كار می رود.«مردم شناسی به نام گودمن Goodman (1986) به عنوان درمانگر، از صدای ریتم طبل وحركات بدنی موزون، شیوة جدیدی را از روشهای شامانی اقتباس كرده و تجربههای شبه شامانی را خارج از چهارچوبهای فرهنگی و مذهبی، با موفقیت به وجود آورده است.» 15
با این وجود، برگزاری این گونه از آیینهای درمانی در تمامی جامعه تعمیم نیافته و شکل قومی خود را حفظ کرده اند. این دسته از آیینها بدون توجه به این که در کجا و نوسط چه قومی و در چه مذهب و فرهنگی اجرا میشوند، اشتراکـــاتی دارند که نقش آنها در اجرایی آیین قابل توجه است . عناصری همچون موسیقی، رقص، قربانی و ... که با اندک تفاوتهایی در تمامی نمونههای همسان دیده میشوند .
رقص و موسیقی
«موسیقی به زعم پیشینیــان، ارتباط درونی پیوسته ای با عالم هستی داشته و آن را زادة گیتی میدانستند.»16 به عبارت دیگر موسیقی را دارای ریشه ای متافیزیکی دانسته و لاجرم اسطورهها نیز در آن راه یافته بودند.
لئوپولد دوفین Leopold Duphinn میگوید :«مبدأ موسیقی، عهد عتیق است . همان دمی که سخن متولد شده، موسیقی صوتی نیز به دنیا آمده است و این همان هنگامی است که انسان برای اولین دفعه توانست به وسیلة صدا، خوشیها و رنجهای خود را نمایش دهد.»17
برای موسیقی اسطورههای زیادی نام برده شده است . گروهی آن را همزمان با آغاز زندگی بشر میدانند، برخی آن را به حضرت موسی (ع) ربط میدهند، عده ای آن را مربوط به ققنوس دانسته اند که منقار او هزار سوراخ داشته و از هر حفــره آهنگی بر میخاسته است، الهه یا رب النوع «موزا»، ستارة زهره، معجزة داوود نبی(ع)، آپولون خدای موسیقی و هنرهای زیبا، برهما و ... از مــواردی هستند که میتوان به آنها اشاره کرد و همگی در یک نکته متفق القولند؛ و آن منشاء لاهوتی موسیقی است . در فرهنگهای نخستین، موسیقی دان، شفــا دهنده ای است که سلامتی را به انسان باز میگرداند . این دیدگاه در فرهنگ بسیاری از نقاط جهان و از جمله در بخشهایی از ایران نیز دیده میشود . این گونه موسیقی، تجلی گاه باورها، احساسات و جهان بینی خاص قومی است. تحقیقات و مطالعات مختلف نشان داده اند که موسیقی در ایجاد آرامش، کاهش اضطراب و استرس و درمان افسردگی مؤثر است و امروزه هم تحت عنوان «موسیقی درمانی»مطرح شده است. موسیقی درمانی یکی از درمانهای هنری خلاق یا درمانهای بیانگر احساسات (شامل درمانهای هنری، شعر سرایی، درام درمانی و پسیکودرام) میباشد . موسیقی درمانی عبارتست از کاربرد موسیقی برای ۱) القاء آرامش، ۲) تسریع روند بهبود بیماریها، ۳) بهبود عملکرد ذهنی و ایجاد سلامتی. موسیقی درمانی یکی از درمانهای هنری خلاق یا درمانهای بیانگر احساسات (شامل درمانهای هنری، شعر سرایی، درام درمانی و پسیکودرام) میباشد. موسیقی درمانی قادر است به افراد درونگرا کمک کند تا به شخصیتی برونگرا تبدیل شوند .موسیقی قادر است افکار و احساسات و تجارب منفی را از بیماران دور نماید.
در موسیقی درمانی معمولا به دو روش اقدام میشود : روش فعال و روش غیر فعال.
روش غیر فعال شامل شنیدن موسیقی است که بیمار با گوش دادن و شنیدن موسیقی مورد درمان قرار میگیرد. در این روش بیشترین تأثیر عملکرد در جهت برانگیختن و تأثیر واکنشهای عاطفی و ذهنی فرد شنونده است. اما در روش موسیقی درمانی فعال که نواختن، خواندن و حرکات موزون اساس کار است . واکنشهای مختلف عاطفی، ذهنی، جسمی و حرکتی فرد بطور مستقیم تحریک و برانگیخته میشود.
«در تمام جهان، رقص همراه موسیقی است و در بدوی ترین جوامع نیز چنین بوده است . اینطور به نظر میرسد که از آغازپیدایی نوایی خوش، بلکه پیش از آن، رقص، یکی از نیازهای جسمانی مردمان بوده است که با آن به نوازشهای روانی نیز میرسیدهاند.»18
باید توجه داشت که این رقصها از گونهای بودهاند که آن را «رقص جذبه یا آیینی» مینامیم که در ارتباط با حلول ارواح و مراسم مذهبی بوده و هست؛ چرا که امروزه نیز با تغییراتی چند، در گوشه و کنار جهان انجام میگیرد . «جنبة دینی رقص معمولا برقراری ارتباط است با نیروهای پنهانی که خوراک فراهـم میآورند، فراوانی پدیـــد میآورند، آب و هوا را تنظیم کرده و در جنگها پیروزی به ارمغان میآورند و از این راهها رفاه و خوشبختی قبیله و ادامة حیات آن را میسر میسازند.»19
پیش از موسیقی به مفهوم ملودی، آنچه که رقصهای بدوی و آیینی را به سوی شکلی از حرکات موزون هدایت کرده، پدیداری «ریتم» است . «آدمیان از نهاد خود، بر پایة سرشت طبیعی خویشتن، هنگام احساس شادی و خوشحالی فراوان، در اندامهای خود حرکت و جنبشی حس میکردند و بی اختیار به جست و خیز میپرداختند ... و در همین جست و خیزها و پایکوبیهای همگانی بود که ضرب و ریتم پدیدار گردید و به کار گرفته شد . ضرب و ریتم را ابتدا با چپـه زدن (کف زدن) و نواختن دستها به تن و رانها و کوبیدن دو چوب به یکدیگر و سرانجام با زدن به کندههای تو خالی و طبل و دهل نگاه داشته و توازن پایکوبیها را حفظ کردند. با پدیداری ریتم، رقص و پایکوبی، شامل جنبش موزونی شد که در آن اندامهای مختلف تن آدمی هماهنگ با یکدیگر به حرکت در آمده، خواستها و هیجانات ویژه ای را بازگو و حالهای روانی معینی را بیان کردند.»20
به لحاظ نمادین، سازهای کوبشی با حقایق مادی در ارتباط هستند و با ایجاد خلسه، ره به وادی دیگری میبرند و به این لحاظ، حتی امروه نیز بیش از سازهای ملودیک در اجرای آیینهای درمانی به کار میروند. «آلدوس هاکسلی» نویسندة نامدار انگلیسی در کتاب «اهریمنان لودون» در بارة موسیقی ریتمیک یا یکنواخت که در مراسم آیینیِ انسانهای دورانهای نخستین باب بوده، به تفصیل سخن گفته است. وی میگوید : افراد قبایل بدوی از شنیدن نوای یکنواخت و دیر پای ریتم، به وجد میآمده و به نوعی جذبة خاص دچار میشده اند و در نتیجه از قید خویشتن پیشین شان به در میآمده و به قولی از خود بی خود میشده واز محیط واقعی شان، رویا گونه، فراترمی رفته اند. بعدها یونانیان، هندیها و دراویش فرقههای اسلامی و مسیحی مانند رقاصان Shakers و رقاصان مقدس Holly Rollers از این گونه موسیقی جذبهآور بهره گرفتند. هاکسلی معتقد است که این حرکات و سر و تن تکان دادنها ناشی از شنیدن ریتم یکنواخت و دیر پا، مسری یا همه گیر است و به همین سبب آن را «تارانتیزم Tarantism» یا جنون رقص نامیده اند . هاکسلی در جای دیگری میگوید که موسیقی با اَشکال گوناگونش هم تخدیر کننده است و هم تحـریک کننده؛ به طوری که کمتر شنونده ای را میتوان یافت که در برابر دمام کوبی آفرقایی گونه بتـواند خودآگاهی ذهنی اش را حفظ کند .21
علم روان شناسی بی هیچ تردیدی تأثیر حــرکات بدنی بر روان را تأییـد کرده و در روشهای مختلف روان درمانی از آن بهره میگیرد و معتقد است که «حرکات جسمانی، نوسانات دستگاههای خود کاری یا نیمه خود کاری همچون قلب، تنفس، تعریق، گرمی و سردی را به سیستمهای عصبی عـالی منتقل ساخته، موجب تقویت یا سکـون احســاسهایی همچــون عصبی بودن، خشــم، غم، شادمــانی و آرامـش در فـــرد میشوند.»22
رقص یکی از قدیمی ترین شیوههای بیان احساسات آدمی است كه هنوز هم جای خاصی را در زندگی انسان دارد. رقص در زمانهای گذشته نیز در میان اقوام مختلف و در مناطق گوناگون ایران و جهان به عنوان روش درمانی مورد استفاده قرارمی گرفته و بنا بر شواهد باقی مانده، آگاهی زیادی در مورد قدرت جادویی آن وجود داشته است. استفاده از شیوه رقص درمانی، به معنی امروزین آن، از سالهای چهل میلادی در آمریکا رایج شده است. در این روش از هنر رقص و پایه آن یعنی حرکت، برای کمک به استقرار تعادل در وضعیت روحی و جسمی فرد و ایجاد اعتماد به نفس در وی بهره جویی میشود.
تفکری که ریشة بسیاری از پدیدهها را در عالم ماوراء و نیروهای موهوم غیبی جستجو کرده و برای دفع آنها به اعمال و رفتار خاصی تمسک میجوید، در عصر حاضر نیز بین جوامعی که نظام قومی و قبیلـه ای خود را حفظ کرده اند، به چشـــــم میخورد . حرکات موزون برای برپایی اعمال آیینی پدیدار شده اند و به یقین برخوردار از جوهرة اعتقادی و مذهبی بوده اند؛ امری که هنوز در آیینهایی که ساختار سنتی خود را حفظ کرده اند، دیده میشود. «در میان قبایل ابتدایی معاصری که به جادو درمانی نیز اعتقاد دارند، اجرای نمایش نه تنها آیینی مذهبی است، بلکه خاصیت درمانی دارد . در واقع جادوگر قبیله از طریق ورد خوانی، رقص و اجرای نمایش داستانی، به جهانی دیگر مرتبط شده، با شیاطین و جنها به نبرد پرداخته، از نیروی غیبی برای منهدم کردن آنها مدد خواسته و این گونه در صدد شفای بیمار بر میآید.»23
بنابر این میان نمایشهایی آیینی –جادویی و سایکودرام پیوندی آشکار وجود دارد با این تفاوت که سایکودرام پدیده ای است مدرن و دارای قواعد علمی خاص خود که توسط روان پزشک رومانیایی، دکتر«ژاکوب لوی مورنو Jacob Levy Moreno» در سال 1939 بنیان گذاری شده و از عمر آن کمتر از یک قرن میگذرد؛ لذا شیوههای درمانی که به طور مستقیم با اجرای مراسم آیینی مرتبط هستند را نمی توان سایکودرام نامید چرا که از قواعد آن پیروی نکرده و خود دارای دستورالعملهایی نانوشته و غیر مدون هستند که سینه به سینه از گذشتههای دور تا به امروز انتقال یافته و مقید به سنتهای آباء و اجدادی میباشند.
«از این رو، دکتر لوئیس مارس Louis Mars که به شیوة گنجیدن ساختاری فردی در ساختاری سنتی، توجه داشته است به جای پسیکودرام، واژة اِتنودرام Ethnodrama (نقش گذاری قومی) را پیشنهاد میکند . اِتنودرام یا نقش گذاری قومی، درج نقش یا درامی فردی در نقش یا درامی است که همة افراد جامعه ای که فرد بدان تعلق دارد؛ یعنی تمام قوم وی، آن نقش را به نحوی رمزی تجربه میکند و به گردن میگیرد .»24مشارکت افراد قوم یا قبیله از اصولی است که در انجام این گونه آیینها لازم الاجراست و چنانکه در نمونههای مختلف خواهیم دید، پذیرفتن فرد تازه در حلقة رمزی، تلقی میشود.
این گونه رمز و رازها در ارتباط با ماهیت تئاتر شرق معنایی دیگر گونه پیدا می كنند چرا كه تئاتر شرق دارای تمایلات مابعد الطبیعی است، برخلاف تئاتر غرب كه واجد گرایشهای روانشناختی معرفی شده است.«ذات و ماهیت تئاتر به عنوان بازتابدهندة كائنات و هستی از چنان هماهنگی و توازن و تناسبی برخوردار است كه هر گاه خشتی از خشتهای این بنای استوار و متقارن جابجا گردد، هستی اش دچار تزلزل و نابودی شده، آن چه بر جای می ماند همان كالبد بی روحی است كه دیگر نه نمایش دهندة كلیت هستی و شخصیت متافیزیكی آن، بلكه عكسبرگردان تمایلات، آرزوها و خواستههای سطحی این جهانی و زمینی است. بدین سان تئاتر به گونة اصیل و ذاتی اش، مبین تمامیت و كمال هستی و تبلور نظم، هماهنگی و تقارن است و آنگاه كه دور گردون به گونه ای در گردش باشد كه به گمان او (انسان) از انتظام خارج شده و هستی او را به مخاطره می افكند، مبادرت به انجام آیینهایی می كند كه در آنها رقص، موسیقی، كلام و آواز در كلیتی یكپارچه قرار گرفته، شكلی از اجرای تئاتری به خود می گیرند.»25 تشابه این توصیف با نظریات آرتو مبنی بر اعادة حیثیت مذهبی و مابعدالطبیعی تئاتر و آشتی دادن آن با عالم و كیهان، قابل توجه است.
متداول ترین وضعیت برای اجرای آیینهای درمانی، كیفیتی است كه در روانشناسی معاصر به نام پسیكوز Psychos یا روانپریشی شناخته می شود.«روانپریشی اسكیزوفرنی و روانپریشی شیدایی – افسردگی، دو گروه از معروف ترین این بیماریها هستند. در این بیماریها علاوه بر نشانههای متعددی همچون هذیان توطئه و آسیب، هیجانهای نامناسب، احساس گناه ناهمخوان با واقعیت، اختلالات تفكر و غیره، یكی هم اختلالی است كه در همة بیماران روانپریش دیده می شود و آن كند شدن بسیار بارز اعمال و افكار بیمار است.26
یكی از شایعترین علایم اسكیزوفرنی، توهم است. توهم عبارت است از ادراك كاذب در شرایطی كه محرك خارجی برای آن وجود ندارد. بیمار ذكر می كند كه افكارو اعمالش تحت تاثیر نیروهای ناشنــاخته است و گاه بر این باور می شود كه خطری او را تهدید می كند و به همین دلیل اعتمادش را نسبت به اطرافیان از دست می دهد توهم و هذیان حالتهایی هستند كه بیمار به درستی آنها اعتقاد دارد و لذا در برابر درمان، مقاومت نشان می دهد و در حالت پیشرفتة بیماری به اختلال هویت دچار می گردد.از میان انواع روانرنجوری می توان به هیستری، اضطراب، هراس، اختلال وسواسی، جامعه ستیزی، اختلالات كرداری - شخصیتی و غیره اشاره كرد.«روانپزشكان معتبر و نامدار می گویند: ما مردم همگی روانرنجوریم یا اینكه در خلال صد سال گذشته میزان روانرنجوری به شدت افزایش یافته است و علت آن را هم فزونی گرفتن شتاب زندگی می دانند. همچنین می گویند : خاطرههای فراموش شدة رویدادهای سالهای نخستین كودكی سبب روانرنجوریها هستند و همین كه آن عقدههای نخستین كشف شوند، خود به خود درمان هم حاصل می شود.»27 تاثیر آرای فروید در این نظریهها به خوبی مشهود است.
«در روانرنجوری اعمالی دیده می شوند كه آشكارا نتایج و برآیندهای نامطلوبی دارند و با این حال ماهها و سالها، بلكه در سراسر زندگی شخص ادامه می یابند.پس چندان هم شگفتآور نیست كه در این موارد عقل سلیم از پذیرفتن هر گونه مسئولیتی شانه خالی كرده و آنها را به قلمرو معجزه، عالم اسرار، ماوراءالطبیعه و پدیدههای نادر نسبت دهد.در واقع ساده ترین و قدیمی ترین راه حل این مشكل، تراشیدن شیاطین و اجنه و یا غولهای خاصی بوده تا بتوان آنها را مسئول كارهایی دانست كه بر روی هم معمای روانرنجوری را تشكیل می دهند.ناگفته پیداست كه شیوة تفكر علمی امروزی دیگر چنین تبیینهایی را نمی پذیرد و این زیگموند فروید بود كه نخستین تبیین كاملا طبیعت نگر را دربارة اینگونه رفتارها ارائه كرد.»28
قربانی:
در بسیاری از داستانهای آفرینش ادیان و اساطیر مربوط به آفرینش، جهان با فنا شدن قربانی شدن و یا کشته شدن موجودی زنده به وجود میاید . هنگامی که افریننده جهان را پدید میآورد معمولا از تکههای بدن یک قربانی این آفرینش پیدا میآید . به گمان ایلیاده در کتاب «اسطوره، رویا، راز» :«آفرینش نمی تواند جز از طریق فدا شدن موجودی زنده، روی دهد...» شاید بتوان با کمک این گزاره تصلیب را آفرنشی مجدد و یا قربانی برای آفرینشی دوباره دانست به قول قدیس آنسلم :«مسیح قربانی مقدسی بود، مسیح کفارة گناهی است که تنها با قربانی شدن خود خدا بخشیده میشود .» و الیاده میگوید :«الگوی اسطوره ای آفرینش یکسان است : هیچ چیز را نمی توان بدون فدا شدن آفرید، بدون قربانی...یک کل زنده قربانی و قطعه قطعه میشود و خود را در میلیونها شکل جاندار پراکنده میکند ...» ما در هر لحظه در حال قربانی کردن چیزهایی در هستی هستیم . چیزی میمیرد تا چیز دیگری به وجود آید باید تاکشتن تمایلات و وابستگیها پیش رفت تا آنها و اهمیتشان را درک کرد.
مراسم قربانی در آیینهای مختلف وجود دارد . در میترائیسم (یکی از آیینهای بسیار کهن ایرانی که تقریبا در تمام اروپا رایج بود) تصویر خدای مهر(میترا) در حال کشتن گاوی، همواره صحنة محرابها و مراکز معابد بوده است . میترائیستها نیز به همین منظور و به پیروی از میترا در مراسم ویژه ای به کشتن گاوی میپردازند ..براساس اسطورههای مهری، میترا گاو را به غاری برده و در آن جا او را میکشد که از دم گاو خوشة انگور و از خون او شراب پدید میآید . این قربانی مقدس در واقع نمایانگر همان قتل ازلی است که منجر به آفرینش جهان شده است . در مراسم مشابهی در هند، هندوها آتشی روشن میکنند؛ زیرا معتقدند که آگنی خدای آتش، رابط بین انسان و سایر خدایان بوده و قربانی و نذورات آنها را به خدایان دیگر میرساند؛ معمولا قربانی و نذورات را در آتش میگذارند (به نظر میرسد علت اصلی سوزاندن مردگان در هنویسم نیز همین بازگشت به دنیای خدایان باشد)این مراسم امروزه اهمیت زیادی دارد به طوری که شاتوک در کتاب «آیین هندو» مینویسد :«تصور میشد یک لغزش در حین برگزاری مراسم ممکن است نظم کیهان را به خطر اندازد و عالم را دچار آشفتگی کند» در هندویسم قربانگاه معمولا نماد عالم خاکی است :«مناسک قربانی کردن اساسی بود برای کل کیهان، زیرا کیهان از قربانی کردن نشئت گرفته بود ...» (در وداها جهان با قربانی کردن پروشه پدید میآید ...)
مفهوم نمادین قربانی وجوه گوناگونی دارد. آفرینش جهان، رسیدن به مرزهایی دیگر، نفی دلبستگی، در وداها به طور مکرر تاکید میشود که در حین عمل قربانی کردن، کاهن خودش به خدا تبدیل میشود . در آیینهای توتمی، اعضای قبیله در شرایط سخت که خطر واپاشی وحدت قبیله و نابودی را مشاهده میکنند، حیوان توتم خود را قربانی کرده و گوشتش را میخورند . آنها با کشتن نماینده نیاکان خود و تجلی خداوند و خوردن گوشت آن به وحدتی عمیق میرسند .
یکی دیگر از مفاهیم قربانی، پیشکشی است . دادن هدیه فقط به انگیزه حرمت داشتن و دریافت کمک و یا از بین بردن خشم خداوند است . با کمک قربانی انسان میتواند ارزش و اعتباری نزد خدایان بیابد و به آنها نشان دهد که دربند مالکیت هایش نیست . این پیشکش نوعی پرستش محسوب میشود و به نظر کاسیرر «اساسا قربانی کردن دربردارندة عاملی سلبی است : یعنی محدود کردن خواهشهای حسی و اعلام ترک آنها؛ که این محدودیتها را من بر خود تحمیل میکند !»اسپنسر و تایلورهدف قربانی کردن را پیشکشی دانسته اند؛ دیگران یعنی جون و اسمیت اشتراک و در آمیختن خدا و انسان را عامل اولیه و قطعی قزبانی کردن دانسته اند؛ اما به قول هاپکینز، گزینش قطعی هر کدام از تئوریها امکان پذیر نیست :«ما باید خود را به این قانع کنیم که برای قربانی کردن انگیزههای متفاوتب می توان قائل شد که همة آنها ارزشی برابر دارند .»
هزاران سال از پدیداری آیینهای قربانی گذشته است و در طی این هزاران سال انسانهای زیادی برعلیه قربانی کردنهای ایینی شوریده اند با آن مخلالفت کرده یا آن را محدود کرده اند شاید ابراهیم یکی از نخستین آنهاست که به جای فرزند به قربانی کردن قوچی پرداخت که از جانب خداوند فرستاده شده بود . بودا و زرتشت اما گامی به پیش نهداند و قربانی کردن حیوانات را نیز ناشایست شمردند . زرتشت(که گویا دهقان زاده بوده است) با مخالفت خود، قربانی گاو را که ریشه در آیین مهر داشت زدود؛ و بودا (و هم زمان اوپانیشادها) به مخالفت با مراسم قربانی حیوانات در آیین هندو پرداخت . بودا قربانی کردن نفس را مهم تر از قربانی سایر موجودات میدانست این قربانی کردن در هنویسم متاخر (بعد از اوپانیشاد ها) نیز دیده میشود :«باطن انسان اکنون یگانه پیشکشی با ارزش و با معنای دینی میشود . 29
چنانكه در سرآغاز گفتار اشاره شد، موسیقی، رقص و قربانی از موارد مشترك در اجرای آیینهای درمانی است. آیینهایی كه با برخورداری از جنبههای نمایشی به دلیل دارا بودن وجه سنتی و اجدادی، و اجرای درون قومی، اتنودرام نامیده می شوند.از میان این آیینهایی كه به قصد شفا بخشی، بین اقوام مختلف كشور ما برگزار می شوند می توان به مراسم ذكر خنجر تركمنی، گواتی بلوچی، درمان با سماع، زار و پری داری اشاره كرد كه با توجه به موارد بیان شده، هیچیك در حوزة سایكودرام نمی گنجند.
مراسم زار :
برای آشنایی بیشتر با تاریخچة زار، آنچه را كه انریكو چرولی در دایره المعارف اسلامی نوشته در اینجا به تلخیص نقل كنیم:
«زار از زبان امهری به زبان عربی وارد شده است و عقیدة عمومی به وجود جنی است به نام «زار» كه از حبشه به جهان اسلامی راه یافته است. عقاید مشابه دربارة جنی كه موقتاً در وجود بعضی افراد انسانی حلول می كند، در كشورهای مختلف اسلامی، آسیا و آفریقا دیده می شود و نامهای مختلف دارد در نیجریه، حُوری ـ و در مالایا، آموك و در حبشه زار كه منشا غیر سامی دارد و از نام خدای آسمان در مذهب شرك «كوشی»ها گرفته شده. این خدای دوران شرك بعد از مسیحی شدن حبشه به صورت یك موجود فوق بشری و دارای قدرت متوسط ظاهر شد و از حبشة مسیحی به عالم اسلام راه یافت. در حبشه، مسلمانان و مسیحیان عقیده دارند كه زار به طور عمده در رودخانهها و آبهای جاری زندگی می كند. و بدین ترتیب مقام و درجة او را پایین آوردند و معتقد اند كه می توان زار را از بدن شخص تسخیر شده، با طلسم و تعویذ و مناسكی كه پیروان هر دو مذهب بدان معتقد اند، بیرون كرد. در این مراسم از زار خواسته می شود كه نامش را فاش كند. زیرا با این كار، زار تمام قدرت خود را از دست می دهد.
مراسم خروج زار از بدن شخص مبتلا به وسیلة زنی به اسم شیخه و یا عارفه البكا، صورت می گیرد. با روح شریر، بسته به اینكه منشا آن از كجا باشد، باید رفتارهای مختلف در پیش گرفت. به این جهت لازم است كه علاوه بر «ورد» مناسب، لباس مناسب هم بر تن شیخه یا عارفه باشد. این عوامل (ورد و لباس) در مورد جنهایی كه منشا قاهره ای یا سودانی داشته باشد، فرق می كند. خواندن اوراد همراه با كوبیدن دهل و رقص و قربانی كردن ماكیان، نیز وسیله ای است كه به روح، فدیه می شود. در بعضی مراسم ممكن است این مراسم چند شب طول بكشد.
امّا زار به احتمال بسیار زیاد از سواحل آفریقا و عربستان، توسط سیاهان و جاشوان به سواحل جنوبی ایران رسیده است و بدین ترتیب از میناب و بندر عباس و خمیر گرفته تا بندر لنگه و بندر بوشهر و تمام آبادیهای جزیرة باب هرمز، حتی تا داخل خوزستان شیوع پیدا كرده است.
زار را یك نوع باد یا خارج از شمایل مادی و در بعضی جاها به شكل حیوان یا هیولا (صاحب شمایل مادی) تصور می كنند. زارها در ایران همه مضراتی و كافر هستند، بدین ترتیب در مجالس بازی مطلقاً نباید نامی از خدا و رسول برده شود. سیزده زار معروف با ملیتهای عربی، هندی، سواحلی كه هر كدام یك افسانه و سابقة تاریخی دارند در سواحل جنوب برای مبتلایان شناخته شده اند. اغلب سیاهان و جاشوان و فقرا گرفتار می شوند.ابتلا یكی از زارها باعلائم بخصوصی شروع می شود. مثلاً باد «متوری» با حملة قلبی، «دینگ مارو» با سر درد و چشم درد، «بو مریم» با كمردرد و «دای كتو» با بی حركتی و در خود فرو رفتگی؛ (اوتیسمautism ).
طبیب قادر به معالجة این ناراحتیها نیست. تنها بابا یا مامای زار كه همیشه سیاه هستند می توانند مبتلایان را علاج كنند. شخص مبتلا را مركب یا فرس می گویند. و بابا یا ماما كسی است كه ابتدا خودش مركب چندین زار و چندین باد مختلف بوده و در اثر مرور زمان و ممارست و قدرتی كه به دست آورده، توانسته بر باد مسلط و سوار شود. بدین ترتیب، با پدیدة «تسخیر دو طرفه» ماما یا بابا قادر می شود كه زار را از وجود شخص مبتلا خارج كند. برای هر زار، مجلس بخصوصی و فدیه و قربانی و مراسم و لوازم خاصی لازم است. تعداد و نوع دهلها و سازهای لازم برای زیر كردن هر زاری فرق می كند. اهمیت باباها و ماماها بسته به تعداد خیزرانهایی است كه دارند. مجالس زیر كردن، بسته به اهمیت زار، ممكن است از چندین ساعت تا چندین شبانه روز طول بكشد. اغلب برای تمام بیماران جسمی یا روحی، چنین مجالسی تشكیل می دهند. بیمارانی كه زمینة هیستریك یا نوروتیك دارند، با یك یا چند مجلس بازی زارش زیر می شود و به جرگة اهل هوا در می آید. و بدین ترتیب عده ای از افراد نوروتیك و یا دارای زمینة پسیكوتیك همدیگر را پیدا كرده به صورت گروهی در می آیند . و تضاهرات هیستریك یا نوروتیك قبلی كه بیمار را گرفتارمی كرد، قابل مهار می شود و در نتیجه فقط در مجالس رسمی امكان ظهور پیدا می كند. مناسك و محرماتی كه برای مبتلایان به زار وجود دارد، این گروهها را به صورت فرقههای مذهبی جلوه گر می سازد.
دعوت به بازی و ایفای بازی و خواندن سرودها و آوازهای جمعی، اغلب به وسیلة دختران مبتلا به زار، كه دختران اهل هوا نامیده می شوند، انجام می گیرد.
بو مریم تابلوی هیستریك كاملی است كه زنها بعد از دعوا و مرافعه با همدیگر گرفتارش می شوند همچنین است زار «په په» كه به صورت تب، درد، سرفه و باز بعد از دعوا و دلخوری پیدا می شود«بابور» یك یك زار عربی است تقریباً هیستری صرعی شكل است و «چین یاسه» كه باد جنگلی و آفریقایی است بعد از ترس ظاهر می شود.
گاهی وقتها برای بیماری كه به مرز یك پسیكوز رسیده، مجلس زار تشكیل می دهند. این مجالس روزها و شبهای متمادی طول می كشد و بابا و ماما قادر به زیر كردن باد یا زار نمی شود، به ناچار او را پیش «گپ تران» یعنی بابا یا ماماهای بزرگ و معروف یك ولایت می فرستند. در آنجا هم زیر كردن باد و آزاد كردن مریض ممكن نمی شود. در چنین صورتی دیگر بیمار را به حال خود می گذارند و با او مثل یك كافر یا مرتد یا جن زدة ابدی رفتار می كنند و نجسش می دانند و بیشتر جاها سعی می كنند از آبادی بیرونش كنند. چنین شخصی را «تهرن Tahran» می نامند.
تهرنها آوارههایی هستند با انبانی از هذیانها و توهمات پسیكوتیك كه آوارة بیابانها و سواحل و جزایر هستند. از بین زارهای مختلف بیشتر زار متوری و زار شیخ شنگر فرس خود را رها نكرده و او را به مرحلة تهرن می كشانند.
نحوة برگزاری مراسم و نقش موسیقی :
وقتی بابا یا ماما احتمال بدهد که شخص، مبتلا ی یکی از زارها شده، او را مدت هفت روز درحجاب ودور از چشم دیگران نگه میدارند .ابتدا بدن شخص مبتلا را تمیزمی شویند و بعد مدت هفت روز مانع میشوند که بیمار زن و سگ ومرغ نبیند . و به علاوه در این مدت چشم هیچ زن، چه محرم و چه نامحرم، نباید به روی وی بیفتد. واگر شخص مبتلا زن باشد، او را از چشم مردها دور میکنند . برای این منظور اغلب مریض را در یک كپر خالی، کناردریا و دور از چشم دیگران نگه میدارند و تنها ماما یا بابا مواظب وی است . تمام شبهایی که شخص مبتلا در حجاب نکه داشته میشود، ماما یا بابا معجون یا دوای مخصوص زازان را به تن وی میکشد. این دوا که (گره کو) نام دارد از بیست و یک ماده درست شده که مواد عمده اش اینها هستند : 1- ریحان 2- زعفران 3- بوخش (از هند میآورند)4- هل 5- جوز6- زبان جوجه (گیاهی است که در کوه میروید) 7-گشت (جوبی است که از بمبئی میآورند) تمام بیست و یک ماده را در گلاب خیس میکنند و هر شب به تن شخص مبتلا میکشند و قدری از آن را هم به وی میخورانند .
بعد از ختم دورة حجاب، صبح روز بعد بدن مریض را خوب تمیز میکنند و خاک هفت راه را با هفت برگ هفت گیاه بی خار مخلوط کرده همراه (گره کو) به تن وی میمالند .وپیش از این که مراسم رسمی (زاران) اجرا شود، جنی را که باد زار را وارد بدن شخص کرده بیرون میکنند. برای بیرون کردن جن، شخص مبتلا را میخوابانند، انگشتان شست پاهایش را با موی بز به هم میبندند، مقداری سیفه (روغن ماهی) هم زیر دماغ مبتلای زار کشیده و چند رشته موی بز هم آتش زده زیر بینی وی میگیرند و بعد بابا با خیزران جن را تهدید میکند که از بدن وی خارج شود و با ضربههایی که به تن بیمار میزند، جن با جیغ و داد وناراحتی زیاد، مرکبش را رها کرده فرار میکند . بعد از فرار جن تنها باد زار در کلة بیمار است و برای تشکیل مجلس بازی، روز پیش زنی که خود از (اهل هوا) است، خیزران به دست راه میافتد و تک تک درها را میزند و اهل هوا را برای بازی دعوت میکند . این زن را (خیز رانی) میگویند وبیشتر دعوت شدگان (دختران هوا) هستند . دختران یا زنان جوان و بالغی که صدای خوش دارند و خوب آواز میخوانند و حرکاتشان نرم است و مجلس بازی را رنگ میدهند . دختران هوا در تمام مجالس اهل هوا جمع میشوند و همراه مردهـــــــا دم میگیرند و بازی میکنند .به هر صورت مجلس زار چنین تشکیل میشود که بابا یا ماما ی زار با دهلهای مخصوصش در صدر مجلس قرار میگیرد . در وسط بساط (مودندو) را روی سه پایه ای میگذارند . (مودندو) بزرگترین دهل اهل هوا ست و بابا یا کسی که قرار است مودندو را بزند همیشه روی چارپایه ای عقب دهل مینشیند . کنار دهل مودندو یک دهل برگ دو سر معمولی (دهل گپ) میگذارند و کنار آن دهل دیگری به نام (کسر) همة این دهلها در یک ردیف باشند .مودندو را اغلب خود بابا میزند و دهلهای دیگر کسان دیگر . جلو مودندو همیشه سینی نقره یا ورشویی میگذارند که توی آن (گشته سوز) و (کندرروک درمانی) را در ظرف مخصوصش ریخته اند . درآغاز مجلس در (گشته سوز) آتش میریزند و مقداری کوندروک درمانی را توی آتش دود میکنند . بابا اول موندو و بعد گپ دهل و بالاخره کسر را دود میدهد و بعد تنگ شان را میگیرد و سرجایشان میگذارد. قبل از شروع مجلس سفرة مفصلی پهن کرده اند که در این سفره همه چیز موجود است .
از انواع غذاها گرفته تا گیاهان معطر و انواع ریاحین جنوب و میوة (کنار) خرما گوشت و خونی که برای مبتلا ی زار سر سفره لازم است . خون سر سفره، خون قربانی زار است، و این قربانی معمولا یک بز (کَهَر) است که در همان مجلس سرش را بریده خونش را درون طشتی سر سفره گذاشته اند . معمولا تا باد خون نخورد به حرف در نمی آید .بنابر برای این که خوب فهمیده شود باد چه میخواهد، لازم است شخص مبتلا خون بخورد . خون خوردن نشانة شدت و وابستگی شخص مبتلاست به اهل هوا . اعتبار و مقام هر بابا یا ماما به تعداد خونهایی که خورده است بستگی کامل دارد .مثلا میگویند فلان بابا سه خون خورده است و ..
به هر حال بابا یا ماما با تکان دادن خیزرانی که به دست دارد مجلس بازی را شروع میکند .خود بابا سر وقت یکی از دهلها و اغلب سر وقت مودندو میرود وشـــــروع میکند به کوبیدن و شعر خواندن و غنی کردن مجلس که گرم شد دیگران هم همراه آواز بابا دم میگیرند. آواز و اشعار (زاران) در سواحل آفریقا همه به زبان سواحلی است . ولی در ایران بیشتر اشعار را به زبان عربی میخوانند که بعد از چند بیت تبدیل به اشعار نامفهوم سواحلی میشود . ولی کمتر کسی معنی این اشعار را میفهمد، نه سیاها و نه حتی خود بابا یا ماما. ولی با وجود این همه، ساعتها میتوانند به زبان ناآشنا ی سواحلی غنی بکنند. در شعر زیر بعد از سه چهاربیت عربی، اشعار به سواحلی تبــدیل میشود :
کل زار وفو/ و انا ما وفونی / شیخ شنگر رضو/ وانا ما رضونی / وزفنا وزفش نایی /دوئی وانت دوئی ...
در مجلس زار زن ومرد با هم جمع میشوند و کنا ر هم مینشینند . بازی معمولا چندین شبانه روز طول میکشد. مخصوصآ در مجلسی که اول بار برای شخص مبتلا ترتیب داده شده است . زیرا تا باد از کلة شخص مبتلا پائین بیاید وو زیر بشود چندین شبانه طول میکشد .حتی دیده شده که بعد از هفت روز كوبیدن و آواز، زار یکی پایین میآید و تکان میخورد . به هر صورت در تمام مدت شبانه روز هیچ کس از مجلس بازی دور نمی شـود و آنهایی که خستــه شده اند، روز را در همــان جا به خواب میروند وسیاهی شب پیدا نشده دوباره شروع به کوبیدن میکنند. به هر صورت ابتدا شخص مبتلا شروع به لرزیدن میکند و به تدریج تکانها زیادتر میشده، از شانهها به تمام بدن سرایت میکند و بازی وقتی به اوج میرسد که کلة شخص مبتلا کاملآ پایین آمده و در ضمن تکانها ی شدید از ظرف خونی که در برابرش هست خون بخورد . در این موقع صدای دهلها بیشتر اوج گرفته و آوازها بلند تر میشود . درچنیین مرحله ای علاوه بر شحص مبتلا، زار داخل سرعدة زیادی هم طلوع میکند و همه در حال سر جنباندن از خود بی خود شده و غش میکنند.آهنگ مخصوصی لازم است تا زار زیر بشود . بنابراین به تعداد زارها و بلکه بیشتر، وزن وآهنگ بازی تغییر میکند .وزن آهنگها را دهل کسر عوض میکند موندو و دهل گپ تنها سرعت وزن را معین میکنند و اغلب با هم یکنواخت کوبیده میشوند . تنها کسر است که با تغییر ضربهها وزن را عوض میکند . بنابراین نوازندة کسر باید مهارت زیادی داشته باشد . به هر صورت در برابر یکی از این آهنگ هاست که زار شخص مبتلا تکان خورده، حرکت کرده، پائین میآید . شخص حال خود رانمی فهمد .در این میان بابا میتواند با زار صحبت بکند . بابا همیشه از زار میپرسد که اهل کجاست و اسمش چی هست .برای چه مرد یا زن بدبخت را اسیر کرده، آخر او بیچاره است، فقیر و زحمتکش است .ماهیگیر، جاشو، غواص یا گداست .زار به زبان خودش جواب میدهد که اهل کجاست و اسمش چی هست و آن مرد یا زن را بخاطر فلان یا بهمان کار، مرکب خود ساخته، البته تمام این حرفها با صدای تغییر یافته ای از دهان مریض خارج میشود. ولی به زبان اصلی خود زار، عربی، هندی یا سواحلی، در حالی که ممکن است مرکب او به زبان هندی یا سواحلی، به ظاهر آشنا نباشد. بعد بابا یا ماما از زار میخواهد که مرکب خود را آزاد بکند . زار جواب میدهد که این کار آسان نیست و برای این که مرکب خود را راحت بگذارد، سفره لازم دارد. خیزران و خلخال و پیراهن تمیز میخواهد .توفع همة زارها یکسان نیست . بعضیها همچون (متوری) پر توقعند و همه را طلا میخواهند و بعضیها کم توقعند ویک خیزران کوچک چند بندی برایشان کافی است، مثل (بو مَریم).به هر حال بعد از تشکیل مجلس بازی و زیرکردن زار و راضی کردن او، زار دیگر موذی نیست.اگر چه مبتلای زار از آن حال اول رهایی یافته، اما برای همیشه همان بد توی کله اش بافی میماند. دروهلة اول، قبل از پهن کردن سفره و کوبیدن و بازی کردن زار، باد ناصاف و وحشی ای بود و مرکب خود را اذیت میکرد. اما بعد از شنیدن شعر و صدای دهل، دیدن سفره و خوردن خون، زار صاف میشود و مرکب خود را آسوده و راحت میگذارد.30
گواتی :
گواتی یا گوات نوعی باد است كه در جسم انسان حلول می كند و با مختل كردن تعادل روحی و جسمی او موجب بیماری اش می شود. گواتی را می توان با «زار» و «نوبان» در مناطق ساحلی خوزستان مقایسه كرد. اهالی این مناطق و نیز مردم بلوچستان عامل این بیماری را ارواح پلید و اجنه می دانند و تنها موسیقی است كه می تواند این ارواح را از جسم بیمار خارج كند و سلامت او را بازگرداند. در مجموع حدود 15 تا 20 باد معروف در سواحل جنوبی ایران شناخته شده اند كه هر یك بنابر ویژگی خاص خود (مذكر یا مونث بودن، كافر یا مسلمان بودن) و چگونگی تاثیر بر بیمار، دارای افسانه یا سابقه تاریخی خاصی است و ابتلا به هر كدام از آنها با علائم مخصوصی همراه است . دهل و سرود از سازهای عمده در اجرای مراسم گواتی است. رهبری این مراسم را گواتی مات یعنی مادر گواتی به عهده دارد. از این عنوان نباید چنین استنباط كرد كه رهبری گواتی همیشه به عهده زنان است . بیشتر اوقات این مراسم به وسیله مردها هدایت می شود. رقص یا حركات یكنواخت و موزون جسمانی كه بی شباهت به رقص خانقاه دارویش نیست، اصل جدایی ناپذیر این مراسم است . تكرار مداوم ریتم و ملودی مشابه، موجب یكنواختی این حرمات جسمانی می شود و بیمار را به خود آگاهی و خلسه می برد و در نهایت او را به مرحله ناخوادآگاهی كامل و به خودی هدایت می كند. اگر در این مرحله باد بیمار خارج شود مجلس به پایان مراسم باز هم تكرار خواهد شد. گواتی می تواند بنا به نوع و شدت و ضعف بیماری، سه تا هفت و حتی چهارده شب ادامه یابد و هر شب حدود یك تا چهار ساعت به طول انجامد. این مراسم اگر به وسیله مردان اجرا شود و یا شركت كنندگن در آن مرد باشند به آن دمال می گویند و رهبر آن را خلیفه می نامند. برخلاف گواتی مردانه كه نمی تواند به وسیله خلیفه زن رهبری شود گواتی زنانه را خلیفه مرد می تواند هدایت كند.
مراسم مالد در بلوچستان شبیه به مراسم خانقاه قادری سنندج است و تكرار پی در پی ذكر، موسیقی و حركات موزون در آن حضوری مسلط دارد. هدف اصلی این مراسم، رسیدن به خلسه و بی خودی است. این مراسم اگر چه امروز در حال فراموشی است اما بیشتر در مناطق ساحلی بلوچستان رواج دارد. سازهای همراهی كننده مالد فقط انواع طبل و دف هستند. رهبر مراسم مالد نیز خلیفه نام دارد كه گاه نوازندگی سما (دف) برعهده او است . مانند مراسم خانقاه قادری، رقص یا حركت یكنواخت جسمانی و انجام كارهای خارق العاده مانند فروكردن تیغ، كارد یا خنجر به اعضای بدن بخشی از مراسم مالد است. به كسی كه این اعمال خارق العاده را انجام می دهد مستان می گویند. ذكر و آوازهای مالد به وسیله خلیفه خوانده می شود و دستیارانش كه چاووش نام دارند آن را تكرار می كنند . با این كه طرفداران مالد با گواتی مخالفند، مراسم مالد می تواند به شكرانه شفا یافتن بیمار گواتی برگزار شود كه در این صورت بیماران گواتی در آن شركت می كند. مالد ممكن است گاهی نیز به علت نذورات برگزار شود. انجام این مراسم معمولاً دو تا سه ساعت به طول می انجامد.31
پری داری:
پَریْخوانی، یا پریداری، کار کسی که با افسون و وِرد پری را فرا خواند و رام و تسخیر خود کند و در برآوردن خواستههایش او را به کار گیرد. افسونگر یا مُعَزّمی که به پریخوانی میپردازد، در گذشته اصطلاحاً پریخوان، پریدار، پریبند، پریافسای و پریسای خوانده میشدو امروزه جنگیر نامند.
پری را با جانّ یا جن برابر و هممعنا گرفتهاند و در برخی ترجمههای کهن فارسی از قرآن مانند ترجمان القرآن، برابر کلمة جن و جنّه، کلمة فارسی پری و پریان آوردهاند.
در اوستا جادو به صورت «یاتو»، و به معنای سحر و ساحری، و پیوسته به همراه واژة «پئیریکا» آمده است. این واژه در زبان پهلوی «پریگ»، یعنی پری شده است که جنس مؤنث جادو به شمار میرود.
پری نیز مانند جن و بادجن اشخاص را میزند و به درون او راه مییابد و بیمارش میکند. کسی را که پری در او راه یافته، و در اختیار خود گرفته، و بیمار کرده است، اصطلاحاً «پریزده» و «پری گرفته» و «پری دیده» مینامیدند . پریخوانان جملگی مدعی بودند که پریان آنها را یاری میدهند و از اسرار پنهان آگاه میکنند و آنان با کمک پریان به نیروی غیببینی دست یابند و از احوال مردم و غیبیات و گمشدهها و خیروشر مطلع گردند و با کارهای ناباورانة خود بیماریهای پریزدگی یا جنزدگی را درمان کنند؛ از اینرو، پریخوانان را کاهن نیز خواندهاند.
پریدرمانی: در جامعههای کهن سنتی پریخوانان بسیاری بودند که دعوی پریداری و ارتباط با پریان و جنیان میکردند. پریخوانان بیشتر از جامعة زنان و غالباً از شهرهای ماوراءالنهر ایران و ترکستان بودند. کار پریخوانی و تسخیر پریان برای درمان پریزدگان، به ویژه درمان دیوانگی و جنون بسیار رونق داشت و در هر شهر و آبادی چند پریخوان به درمان مبتلایان مشغول بودند. پریخوانان نقش طبیبان یا شمنهای بومی و قبیلهای را در جامعههای سنتی گذشته ایفا میکردند و کارشان درمان بیماران پریزده و دور کردن هر نوع گزند و رنج و بلا از آنان بود. آنان شیوههای گوناگونی را در احضار پریان و جنزُدایی به کار میبردند. یکی از شگردهای پریخوانان و معزّمان داشتن شیشههای جادویی بود که ادعای محبوس کردن پریان را در آنها داشتند. برای درمان رنجوران پریزده، پریخوانان مجلسی برپا میکردند و در آن با رقص و کارهای شگفتانگیز پریها را احضار میکردند و از آنها رهایی و بهبود بیمار را میخواستند. یکی دیگر از راههای پریزُدایی و دورنگهداشتن پریزدگان از آزار و زیان جن و پری همراه کرده پارهای آهن با آنان بود. در فرهنگ عامه، آهن از رمانندههای ارواح خبیث زیانکار از وجود انسان و حیوان و زیستگاههای آنها انگاشته میشده است.
پُرخوانی:
درمانگرانی بومی در میان برخی از قومها و جامعههای ایلی ایران، مانند ترکمنها، بلوچها و مردم سواحلنشین خلیجفارس و دریای عمان هستند که بیماران جنزده را با رقص و موسیقی درمان میکنند. مثلاً باباها و ماماها(درمانگران بادزُدا)ی سواحل و جزایر خلیجفارس و بلوچستان به شیوة موسیقی درمانی و نواختین تمبیره یا تنبیره(سازی سیمدار شبیه تار)، سارنگی(سازی زهی چوبی شبیه قِیچَک)یا نی، زَمَری(ساز بادی به شکل کَرنا) و انواع دهلها، بادها(= جنبادها)، از جمله «بادزار» را از درون بیماران بادزده(=پریزده)بیرون، و آنها را از چنگ این ارواح زیانکار آزاد میکنند.
پُرخوانی که ظاهراً دگرگون شدة پَریخوانی است، از آیینهای پری درمانی با رقص و موسیقی است که پیش از گرویدن ترکمنها به اسلام در میان آنان متداول بوده، و هنوز هم در میان ترکمنهای کوکلان معمول است. در مراسم پریخوانی یا پرخوانی، نوازندة ترکمن ـ که او را «بخشی» مینامند ـ ساز مینوازد و پُرخوان با اجرای حرکات رقص و فرو کردن نوک خنجر یا شمشیر در برخی جاهای حساس بدن بیمار و ایجاد شوک بر او، بیمار را مجذوب و تحتتأثیر قرار میدهد و به گفتة خود با یاری پریها ارواح زیانکار را از تن و روان آشفتة بیمار دور میسازد و به او آرامش میبخشد.32
در میان دیگر اقوام ایرانی نیز نمونههای مشابهی وجود دارد كه تبیین شیوههای اجرایی آنها نیازمند پژوهش گستردة دیگری است اما بررسی نمونههای فوق به خوبی وجوه اختلاف بین اتنو درام و سایكودرام و شیوههای درمانی دیگری كه در آن تئاتر و بازی سازی به عنوان بنیان، شناخته شده است را نشان می دهد. در این روشهای درمانی نوعی كاوش علمی جهت دریافت حقیقت و رویرویی فرد با آن از طریق شیوههای نمایشی صورت می گیرد. به عبارت دیگر در این روشهای درمانی، به كمك شیوههای مختلف نمایشیو تكنیكهای خاص روانشناسی در اجرای نمایش، به بیمار فرصت داده می شود تا در پشت نقاب نقش و بازیگری، تعارضها و كشمكشهای درونی خود را بازگو نماید؛ فرصت مواجهه و آشنایی با درون خویش را پیدا كرده و در صدد تغییر و اصلاح رفتاری خود برآید.
امروزه شیوههای درمانی از این قبیل در بسیاری از كشورها به عنوان روشی موثر در درمان افراد مورد توجه قرار گرفته و در یكصد سال گذشته به عنوان نقطه تلاقی هنر نمایش و روانشناسی در ارتباط با پالایش روانی (كاتارسیس) و رسیدن به تعادل روانی مطرح شده است.
استفاده از این شیوة درمانی در كشور ما قدمت چندانی نداشته و آغاز فعالیت آن به سال 1348 و پژوهشهای دكتر حق شناس و دكتر اشكانی در مركز روانپزشكی حافظیه شیرار بر می گردد و برای نخستین بار بر روی مصدومان جنگی اسكیزو فرنیك مزمن (جانبازان گروه اعصاب و روان) در مركز روانپزشكی سعادت آباد تهران مورد استفاده قرار گرفته و نتایج قابل توجهی نیز به دست آمده است.
پینوشت:
1- اسطوره و معنا. كلود لوی استروس . شهرام خسروی.نشر مركز 1376. ص 45
2- تاریخ تمدن . ویل دورانت .احمد آرام و ...ج اول . علمی فرهنگی 1376.ص82
3- دنیای شگفت انگیز تئاتر. ج، ب، پریسلی. فرح خواجه نوری.اندیشه 1369.ص6
4- هنر و ماوراء. فرشید ابراهیمیان.نمایش 1380. ص 12
5- تاریخ تمدن. پیشین.ص 98
6- همان . ص 152
7- همان.ص217
8- همان.ص303
9- همان.ص 435
10-همان.ص 499
11-روان درمانی و معنویت.ویلیام وست.دكتر شهریار رشیدی.رشد 1383.ص44
12- همان.ص41
13- همان.ص43
14- هنر و ماوراء.پیشین.ص27
15- روان درمانی و معنویت.پیشین.ص44
16- هنر و ماوراء.پیشین.ص19
17-زمینة شناخت موسیقی ایران.فریدون جنیدی.پارت 1372.ص35
18- همان.ص235
19- خاستگاه اجتماعی هنرها. مجموعه مقالات.(رقص در فرهنگهای بدوی) نیاوران 1357.ص 369
20- مجله هنر و مردم.تاریخ رقص در ایران.یحیی ذكاء.شماره 188.ص2
21-جنون رقص.عبدالحسین شریفیان.هفته نامه نسیم جنوب.خرداد1386.شماره 451
22- درون پردازی.آدام بلانر.دكتر حسین حق شناس و دكتر حمید اشكانی. رشد 1383.ص22
23- هنر و ماوراء.پیشین.ص25
24- پری داری و شبیه سازی.ژاك بورگو.جلال ستاری.نمایش 1378.ص63
25- هنر و ماوراء.پیشین.ص23
26- واقعیت و خیال در روانشناسی.هانس یورگن آیسنك.محمد نقی براهنی و نیسان گاهان. رشد 1377.ص33
27- همان.ص 97
28- همان . ص 108
29- www.oham_13.persianblog.ir
30- www.peiade.persianblog.ir
31- همان
32- www.cgie.org.ir
منبع: صحنه
نویسنده: فرشاد منظومی نیا