فیلم «بی داد» به کارگردانی سهیل بیرقی، داستان دختری جوان را روایت می‌کند که در جامعه‌ای محدودکننده و سرکوبگر، سرسختانه تلاش می‌کند صدای خود را آزاد کند و برای حق خواندن زنان می‌جنگد.

چارسو پرس: در سینمای ایران، قصه زنان جوانی که با موانع و محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کنند، کم نیست؛ اما فیلم «بی داد» ساخته سهیل بیرقی از آن دسته آثاری است که نه تنها با جسارت بیشتری به این موضوع می‌پردازد، بلکه قهرمان داستانش را نمادی از صدای مقاومت و آزادی می‌سازد. این فیلم، تصویری از تلاش زنان برای شکستن محدودیت‌های سختگیرانه اجتماعی ارائه می‌دهد.

روایت متفاوت از داستان «یک ستاره متولد می‌شود»

 فیلم جسورانه، ریسک‌پذیر و گاهی کمی دست و پا چلفتی «بیداد» ساخته کارگردان ایرانی سهیل بیرقی، نشان می‌دهد این مسیر در کشور خودش چقدر می‌تواند متفاوت باشد. فیلم بیرقی، درست مانند شخصیت جذاب بیست ساله‌اش، ستی (با بازی سارون زابتیان)، سرسخت باقی می‌ماند و اصرار دارد که صدای زنان شنیده شود در جامعه‌ای که مصر است آنها را خاموش کند.

داستانی بیش از یک روایت معمولی

«بی داد» به‌طور واضح‌تر از بسیار فیلم‌های ایرانی دیگر انتقاد می‌کند و نظام را به چالش می‌کشد، اما در عین حال در داستان‌سرایی از بسیاری آثار اخیر پناهی و رسول‌اف سنتی‌تر است. فیلم خودش را به‌عنوان داستانی ساده درباره یک هنرمند مشتاق معرفی می‌کند (با یک داستان عاشقانه تقریباً پاک در کنار آن). اما درست زیر این سطح، لایه‌هایی از نقد درباره نسلی از زنان جوان دیده می‌شود که دیگر حاضر نیستند محدودیت‌ها را بپذیرند.

شخصیت ستی و چالش‌هایش

ستیر در خانه با مادر دائماً مستش زندگی می‌کند، مادری که مدل موی کوتاه و بلوندش (که احتمالاً اشاره‌ای به رپر ایرانی مهاجر جاستینا است) نشان‌دهنده روحیه سرکشی آنهاست. ستی هیچ چیز بیشتر از این نمی‌خواهد که موسیقی بسازد. اما خواندن به عنوان هم‌خوان یا اجرای گروهی زنانه‌ای که صدای خودش در آن گم می‌شود برای استعداد بی‌تاب او جذابیتی ندارد. 

فشارهای اطرافیان و محدودیت‌ها

به جای حمایت از رویاهایش، زنان پیرتر دور و بر ستی وضعیت موجود را پذیرفته‌اند و به او می‌گویند که باید در خلوت یا فضاهای زنانه جداگانه بخواند. «تلاش کردن به تنهایی فایده‌ای ندارد» – این حرفی است که مدام می‌شنود. مادر ستی، هومه‌یرا (با بازی لیلی رشیدی)، تا حدی حمایت‌کننده است اما مستی‌های او نشان می‌دهد چقدر تسلیم شدن به سرنوشت روح را خرد کرده است. حالا او امیدش را به ستی بسته ولی در عین حال او را به سمت پایین می‌کشد، صحنه‌هایی که به راحتی می‌توان آنها را به نسل او نسبت داد.

زندگی زیر فشار قوانین و سرکوب اجتماعی

ستیر با پیروی نسبی از قوانین، آزادانه در تهران تردد می‌کند و به جای حجاب، کلاه بافتنی مد روز بر سر دارد. (در یک صحنه، مردی مزاحم ستی می‌شود تا تبعیض‌های فراگیر را نشان دهد) بیشتر از همه، او می‌خواهد بخواند — بنابراین موهایش را کوتاه می‌کند و در یک کلاب شبانه که دیگران در آن کشف شده‌اند، برنامه می‌گذارد اما دقیقاً هنگام اجرا پلیس محل را می‌بندد.


بیشتر بخوانید: نقد فیلم های ایرانی


فرار و مقاومت

ستیر از در پشتی فرار می‌کند و در تعقیب پلیس، در یک راه‌پله پنهان شده و تنها برای خودش می‌خواند. پلیس‌ها در ایران چنان سختگیرند که اکثر زنان «می‌دانند بهتر است» مخالفت نکنند، اما ستی برمی‌گردد و نشانه‌اش را روی دیوار می‌کشد و این بار برای جمعی کوچک که اجرای او را ضبط کرده و در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده‌اند، می‌خواند.

واکنش‌ها و برخوردها

وقتی ستی ویدئویش وایرال می‌شود، طرفداران و همزمان توجه مأموران امنیتی را جلب می‌کند. هر دو در اجرای بعدی او حاضر می‌شوند و وقتی درگیری رخ می‌دهد، ستی یک پلیس را هل می‌دهد و مردم به دفاع از او برمی‌خیزند، اما ناگهان مرد مرموزی (امیر جدیدی) سر می‌رسد و او را نجات می‌دهد، مردی که از گفتن نامش خودداری می‌کند و می‌خواهد ستی به او «هی-تو» بگوید. داستان از اینجا تغییر جهت می‌دهد و تمرکز بر رابطه این دو می‌شود، مسیری که تا حدی از مسیر اصلی «بیداد» منحرف می‌شود.

از اعتراض به رابطه‌ای خطرناک

تا اینجا فیلم درباره زنی است که آنقدر مصمم است بخواند که صدایش را در خیابان‌ها رها می‌کند و جمعیتی آماده شنیدن او را به یک قهرمان نمادین تبدیل می‌کنند. اما ستی تا صحنه پایانی دوباره به صورت علنی نمی‌خواند، زیرا فیلم رابطه‌ای سرکشانه میان دو بیگانه را پرورش می‌دهد: مردی که ماریجوانا می‌کشد و تتو طراحی می‌کند و زنی که در دو شب با اوست و رابطه‌ای که با وجود محدودیت‌ها، کشش جنسی و خطری نهفته دارد.

نقد نظام و بازتاب تلخ واقعیت‌ها

واقعیت خشن در چند صحنه پایانی به شدت نمایان می‌شود و بی‌رحمی را آشکار می‌سازد؛ نظامی که مدعی اخلاق است اما مردان قدرتمند در آن هر بی‌اخلاقی که بخواهند انجام می‌دهند. کارگردان جسور پیش از پایان فیلم ایده‌ای که باید از ابتدا می‌آمد را مطرح می‌کند: ستی در کودکی دچار لکنت زبان بوده و خواندن به او کمک کرده آن را پشت سر بگذارد، اما بازداشت و بازجویی، استرس را به حدی می‌رساند که بزرگ‌ترین علاقه‌اش را از او می‌گیرد. 


منبع: variety
نویسنده: Peter Debruge- نسرین پورمند