«هم‌گناه» یک اثر فاخر و درجه یک نیست اما با تکیه بر قصه جذاب و چهره‌های محبوب مردم توانسته مخاطبان را راضی نگه دارد

پایگاه خبری تئاتر: اگر چند سال قبل در طول سال، فقط یک سریال در شبکه نمایش خانگی تولید می‌شد و با سلام و صلوات توزیع می‌شد و با تعداد بالای سریال‌های تلویزیونی رقابت می‌کرد حالا اما شاهد رقابت‌های سریال‌های نمایش خانگی با خودشان هستیم. یکی از این سریال‌ها «هم‌گناه» نخستین تجربه مصطفی کیایی در فضای شبکه نمایش خانگی است که از اسفند سال گذشته توزیع و پخش آن آغاز شده است. این سریال فعلا در دو فصل تهیه و تولید شده است. گفته می‌شود در برنامه‌ریزی اول قرار بوده فاصله‌ای چند ماهه بین پخش دو فصل سریال «هم‌گناه» بیفتد اما به دلیل شیوع ویروس کرونا تصمیم گرفته شد فصل دوم را زودتر ارائه دهند. در سریال هم‌گناه با تعداد زیادی از داستان، خرده‌روایت، شخصیت و البته چهره‌های مطرح مواجه هستیم؛ از تکرار حضور زوج پرویز پرستویی - حبیب رضایی بعد از خلق خاطرات شیرینی چون آژانش شیشه‌ای، شوخی و خاک سرخ تا حضور هدیه تهرانی و هنگامه قاضیانی و مسعود رایگان و رویا تیموریان و جمع زیادی از بازیگران جوان تئاتری و بخش جدایی‌ناپذیری به اسم محسن کیایی!

   رگ‌خواب مخاطب

اینکه مصطفی کیایی کاربلد است یا خوش‌شانس یا باهوش را شاید گذشت زمان نشان دهد. کارگردانی که با اولین ساخته‌اش به نام «بعدازظهر سگی‌سگی» نشان داد که کمدی ایرانی را خوب می‌شناسد و بلد است طوری فیلم بسازد که تماشاگر را به سالن سینما بکشاند. گروه قوی و کثیری از بازیگران طنز ازجمله رضا عطاران، سعید آقاخانی و مجید صالحی را کنار هم قرار داد و یکی از پرفروش‌های سال 88 شد؛ فیلمی که کپی از بعدازظهر سگی آل‌پاچینو بود و کسی هم آن را رد نکرد. فیلم بعدی کیایی برایش جایزه هم به ارمغان آورد. فیلمی که گفته شد شبیه «لیلی با من است» ساخته شده و مهدی هاشمی یکی از بهترین بازی‌هایش را در آن ارائه داد. این فیلم هم در گیشه موفق بود و هم سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه از جشنواره سی‌ام فجر را نصیب مصطفی کیایی کرد. منتقدان و مخاطبان منتظر کار بعدی‌اش بودند و «خط ویژه» نشان داد که سینمای ایران ظاهرا باید وجود و حضور کیایی را جدی بگیرد. این فیلم هم توانست در گیشه گلیمش را از آب بیرون بکشد. داستان جذابی داشت که پر از طعنه به آقازاده‌ها بود. «عصر یخبندان» هم در راستای حفظ موقعیت کیایی بود و «چهارراه استانبول» که کاری سفارشی بود نشانی از آثار ساخته‌شده قبلی او نداشت. آخرین ساخته کیایی «مطرب» بود؛ فیلمی که هرچند لقب پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را به دست آورد اما وجه‌غالب بازاری و شوخی‌های جنسی مکررش نشانی از یک کارگردان کمدی‌شناس نداشت. سوار بر موج روز سینمای ایران و تمرکز بیشتر روی مسائل اقتصادی و افزایش درآمد، کیایی را چند پله نسبت به خودش هم عقب رانده است. «هم‌گناه» بعد از مطرب توزیع و پخش شد. ظاهرا شباهتی به هم ندارند مگر حضور پرستویی و محسن کیایی. «مطرب» حتی نسبت به «هم‌گناه» هم ضعیف‌تر است و پخش این سریال نشان داد که اصرارهای این سال‌های تهیه‌کنندگان و مدیران تلویزیون به مصطفی کیایی برای ساختن سریال بی‌دلیل نبوده است. کیایی رگ خواب مخاطب ایرانی را بلد است و در ضمن حواسش به این هست که سمت سریال‌های ترکیه‌ای غش نکند و از آن‌سو هم به سراغ سریال‌های دهه شصت و هفتاد تلویزیون نرود.

   بازی‌های معمولی، قصه جذاب

حضور بیش از 20 بازیگر مشهور در «هم‌گناه» و آگاهی از سابقه آنها، توقع مخاطب را برای دیدن بازی‌های قوی به بالاترین حدش می‌رساند. اما نتیجه چیزی نیست که مطلوب مخاطبان باشد. پرویز پرستویی هیچ نشانی از بادیگارد و آژانس شیشه‌ای و مومیایی3 ندارد و با یک بازی کاملا معمولی از سوی او مواجه هستیم. پلیسی که نه ابهت و اقتدار ماموران نظامی را دارد و نه عواطف پدرانه را، به‌جز گریه، می‌تواند نشان دهد. «هم‌گناه» در کارنامه پرستویی یک اثر کاملا متوسط است. هدیه تهرانی بعد از سال‌ها و با نقشی متفاوت بازگشته است. نقش ویژگی‌های پیچیده‌ای ندارد اما هدیه تهرانی تا به‌حال چنین کاراکتری را بازی نکرده است. تهرانی هرچند بازی درخشانی ارائه نداده اما توانسته استانداردهای خودش را دست‌کم حفظ کند. حبیب رضایی هم نقش شوخ‌وشنگ خودش در «بی‌پولی» یا «سرخپوست» را تکرار کرده است. از مسعود رایگان و رویا تیموریان هم بارها در تلویزیون و سینما چنین نقشی را دیده‌ایم. محسن کیایی در «هم‌گناه» شبیه به «ساخت ایران 2» و حتی نقشش در «بارکد» بازی کرده و کمی در فصل دوم دچار تغییرات شده است. به‌جز پدرام شریفی که بازی درخشانی از خودش ثبت کرده است بقیه بازی‌ها در بهترین حالت متوسط و معمولی هستند و شاید اصلا نقش‌ها جوری نوشته شده که نیاز به تلاش و تقلای خیلی زیادی نداشته باشد. در هم‌گناه، این قصه است که به شخصیت‌ها و نقش‌ها می‌چربد و جلوی دید مخاطب است. قصه خانواده صبوری که شاید انتخاب نامش چندان بیراه نباشد. آنطور که مصطفی کیایی در نشست خبری گفته است؛ خانواده صبوری در داستان نماد امروز جامعه است، کسی مثل فرید می‌خواهد آن را اداره کند. فریبرز می‌خواهد آن را هدایت کند، آرمان اما سرکش است و دیگر شخصیت‌ها هریک نماینده‌ای از جامعه هستند. این روابط و مسائل در جامعه وجود دارد. شخصیت‌های متعدد و قصه‌های تودر‌تو اما مجال پرداختن دقیق به خانواده‌ها و شخصیت‌ها را گرفته است و مخاطب در سطح باید همراه با کاراکترها باشد و کمتر پیش می‌آید تا به عمق وجود نقش‌ها فرو رود.

   هم‌گناه در تلویزیون؟

مصطفی ‌کیایی گفته است که با توجه به شرایط تلویزیون، نمی‌خواهد سریال تلویزیونی بسازد و پیشنهادهایی را رد کرده است. در این چند سال چنین ادعایی از سوی دیگر کارگردان‌ها و سریال‌سازان هم مطرح شده؛ ادعاهایی که انگار برای مدیران تلویزیون به مرز هشدار نرسیده است تا حداقل به‌دنبال کشف نقایص خود در تولید سریال باشند. باوجود تکثر رسانه‌ها در عصر اطلاعات، به‌جرات می‌توان گفت که همچنان رسانه ملی، مهم‌ترین پایگاه فراگیر رسانه‌ای برای مردم ایران است. هنرمندان هم از این ظرفیت عظیمی که تلویزیون برای آنها فراهم می‌کند، غافل نیستند؛ اگر به کارنامه هنری چهره‌های مشهور سینمای ایران نگاه کنید از پیشکسوتانی چون مرحوم محمدعلی کشاورز، جمشید مشایخی و علی نصیریان گرفته تا همین رضا عطاران، مهران مدیری، شهاب حسینی، نوید محمدزاده و... خواهید دید که تلویزیون به‌عنوان مهم‌ترین عنصر برای شناخت و معرفی این هنرمندان بوده است. اما چه می‌شود همین هنرمند مشهوری که حاضر است، چهره‌اش برای تبلیغ آبمیوه از شبکه‌های تلویزیون پخش شود، علاقه‌ای به بازی در سریال‌های تلویزیونی نداشته باشد، آن هم تلویزیونی که سابقه بدی در سریال‌سازی ندارد. از دل همین تلویزیون آثار ماندگاری چون «هزاردستان»، «روزی‌روزگاری»، «کیف انگلیسی»، «وضعیت سفید»، «زیرتیغ» و... به قاب تصویر نشسته است.

این سوال مهمی است که سریال‌سازی در سال‌های اخیر تلویزیون، گرفتار چه ایراداتی شده است که بخش مهمی از سریال و فیلمسازان علاقه‌ای به حضور و ساخت سریال در رسانه ملی ندارند. بخشی از ایراد به این برمی‌گردد که در سال‌های اخیر مدیران تلویزیون (البته آنهایی که از انبوه فیلمنامه‌ها، قصه‌ها را دستچین می‌کنند)، گرفتار یک چرخه تکرار در انتخاب شده‌اند. کافی است یک فرمول سریال‌سازی در تلویزیون جواب بدهد، آنقدر این فرمول به‌شکلی سطحی تکرار می‌شود تا اینکه مخاطب از نسخه اصلی هم دلزده شود. مدیران فعلی تلویزیون علاقه خاصی دارند که تا سری‌های سوم و چهارم سریال‌هایی مثل «بچه‌مهندس» و «قصه‌های کمال» را بسازند، ولی از ورود به مسائل ملتهب جامعه ایران پرهیز می‌کنند. همین مدل اعمال سلیقه و دستچین کردن فیلمنامه باعث شده که ما شاهد تولید انبوه آثاری باشیم که از متن واقعی زندگی مردم ایران دورافتاده‌اند و این دورافتادگی از واقعیت‌های جامعه ایران باعث شده است تصویر جامعه ایرانی در تلویزیون، یک کاریکاتور از ایران باشد تا یک تصویر واقعی. به‌خاطر همین اغلب فیلمسازان برای اینکه از اتهام کاریکاتوری کردن مردم ایران فرار کنند، سراغ ساخت سریال‌ در شبکه نمایش خانگی می‌روند. به‌قول منتقدی که می‌گفت حداقل در شبکه نمایش خانگی، خیال فیلمساز از اعمال سلایق جور واجور راحت‌تر است. تکرار رویه‌ای که تلویزیون از سال‌های قبل شروع کرده و همچنان ادامه دارد، باعث شده است حتی یک کار ضعیف در شبکه نمایش خانگی تا قسمت‌های اولیه‌اش با استقبال مواجه ‌شود و بعد مردم به‌ناچار رهایش کنند.

   مردم قصه دوست دارند

نگاهی به سریال‌های پرتماشاگر در شبکه نمایش خانگی و تلویزیون نشان می‌دهد که مردم همچنان عاشق قصه هستند و با همه آزمون و خطاها در فرم و ساختار، باز هم یک قصه جذاب در یک قالب متوسط موفق می‌شود تعداد زیادی از مخاطبان را به سمت خودش جذب کند. مردم قصه دوست دارند و قصه‌های ملموس و اطراف‌شان را. نه افراط را می‌خواهند و نه تفریط را. تصویر واقعی از خانواده و جامعه را می‌خواهند. آینه‌ای که نشان می‌دهد چه می‌گذرد و چه باید کرد. پیچیده‌گویی و عدم‌ارتباط مناسب با مخاطبان به بهانه نوآوری یا شکستن کلیشه هیچ‌وقت جواب نداده و احتمالا در آینده هم جواب ندهد. برخلاف آنچه عده‌ای می‌گویند دوران قصه به سر نرسیده است و احتمالا تا زمانی که کودکی در هرجای جهان به خواب برود قصه هم وجود دارد.هم‌گناه هم مانند سریال‌های دیگر شبکه نمایش خانگی که تا به‌حال به آنها پرداخته‌ایم با هر کیفیتی می‌آید و می‌رود اما شاید به صدا درآمدن زنگ‌خطر برای تلویزیون مهم‌تر از همه‌چیز باشد. اگر سهم سریال‌های خانگی تعداد زیاد بیننده و نگاه باشد قطعا و حتما سهم تلویزیون و مدیرانش حسرت و آه خواهد بود؛ آهی که دیگر جبرانش نه غیرممکن که بسیار سخت خواهد بود. مردم چیز زیادی از تلویزیون نمی‌خواهند. شاید اگر مانند دهه شصت و هفتاد و حتی تا نیمه‌های هشتاد شاهد وفور سریال‌های فاخر و خوب بودیم اصلا مجالی برای ساخته‌شدن سریالی چون هم‌گناه ایجاد نمی‌شد.

 

گفت‌وگو با پدرام شریفی، بازیگر نقش «پیمان»

بازیگر با قرتی‌بازی و اینستاگرام ماندگار نمی‌شود

چند قسمت از فیلمنامه‌ای که به‌دست شما رسید، آماده و فرق این نقش با نقش‌های دیگر شما چه بود؟

پیمان، کاراکتر مرموزی است و بازی کردن آن حسابگری می‌خواهد که چه عکس‌العملی را در چه جایی نشان دهید و چه اندازه‌ای بازی کنید، این عوامل در ایجاد نقش موثر است. برای من این بخش خیلی جذاب بود و است که این کاراکتر را نمی‌توان همین‌طوری جلو بروید و هر حسی آمد بازی کنید. باید سانتی‌متر به ‌سانتی‌متر نقش را بفهمید که اینجا این کار را کردم، در قسمت فلان آن کار را می‌کنم که این بازخورد اتفاق بیفتد یا این قضاوت درباره این شخصیت انجام شود. به این شکل که بعدا از این قصه استفاده کند چون این پیچیدگی در قصه هم وجود دارد. برای من این وجه پیمان جذاب بود.
مصطفی کیایی به‌عنوان کارگردانی که تکلیفش مشخص است و گروه و بازیگران دیگر هم همین‌طور هستند، اینها مزیدبرعلت شد تا سر این کار بیایم چون قبل‌تر نمایش‌خانگی به من پیشنهاد شده بود و شاید زودتر می‌توانستم با این مدیوم دیده شوم، ولی سعی کردم وارد این مدیوم نشوم اما در اینجا همه چیز خوب آغاز شد.

از ابتدای کار آخر قصه را می‌دانستید که قبول کردید؟

بله.

جزء بازیگرانی هستید که هم حاشیه کمی دارد و هم توانایی زیادی دارد. تجربه نشان داده بازیگران اینچنینی متاسفانه بعد از مدتی به آنها توجه نمی‌شود. کجا می‌خواهید بایستید که هم رسانه را داشته باشید و هم توانایی‌های شما آسیب نبیند؟

من با این نظر مخالف هستم چون همیشه در زمان بازیگرانی ماندند و هستند و کار خود را کرده و پیشرفت کردند، من هم سعی می‌کنم این کار را انجام دهم. کار بهتری انجام دهم و نمایش‌خانگی باعث شده بیشتر مردم ببینند و من امیدوارم و مطمئن هستم از مسیری که طی می‌کنم.

قرار است به کجا بروید؟ چه اتفاقی قرار است در این مسیر برای شما بیفتد؟

بازیگر بهتری شوم. در هر کاری بازیگر بهتری شوم.

تعریف بازیگر بهتر چیست؟

وقتی کاری را انجام می‌دهید اولین نفر خودتان می‌فهمید چه‌کاری کردید. یک‌سری آدم دارید که نظر آنها را قبول دارید، یک‌سری منتقد هستند. با اینها تکلیف شما مشخص می‌شود. موقعی آدم‌ها سراغ حاشیه یا ماجرایی می‌روند که از خود مطمئن نیستند و احساس می‌کنند باید روی موجی سوار شوم و کاری کنم که در این فضا بمانم. درحالی‌که به نسل گذشته همچون آقای شکیبایی، آقای پرستویی و آقای حسینی نگاه می‌کنم، آدم‌هایی که کار خود را کردند و بودند و هستند و خواهند بود. هیچ‌یک از اینها با قرتی‌بازی اتفاقی برای آنها نیفتاده است. اینها کسانی بودند که نه اینستاگرامی بوده و نه پروپاگاندای اینچنینی برایشان بوده است. به‌نظرم کار خوب برای فرد کار می‌آورد و ربطی به هیچ چیزی ندارد.

این دومین تجربه شما با آقای پرستویی بود؟

بله، بعد از بادیگارد دومین تجربه بود و سومین تجربه را با فیلم محسن قرایی دارم.
 
با آقای پرستویی کار کردن چطور است؟

درجه یک است.

از بازی در سریال سرباز پشیمان نیستید؟

خیلی فرصت نکردم کار را ببینم چون درگیر پیش‌تولید کار محسن بودیم، ولی باید ببینم و بفهمم چطور بوده است.

 

گفت‌وگو با محسن کیایی، بازیگر نقش «آرمان»

تکراری بازی نمی‌کنم

شیرینی خاصی در شما وجود دارد که اگر نقش‌های منفی هم بازی کنید دوست‌داشتنی می‌شود. این شیرینی البته در جاهایی به شما کمک کرده است. این نوع از بازیگری را تغییر نمی‌دهید؟ مخاطب حس می‌کند نقش‌تان در «ساخت ایران 2» و «هم‌گناه» شبیه به هم هستند.
این را قبول ندارم. این را که شیرینی وجود دارد نمی‌توانم کاری کنم، در شخصیت و در ذات من است، اما عمرا نمی‌توانیم نقش‌ها را با هم مقایسه کنید. این دو شخصیت دو مختصات متفاوت دارند.

در این ایام ساخت ایران 2 و هم‌گناه را می‌دیدم. درباره این تفاوت‌ها صحبت کنید. این که الزاما بامزه و شیرین است، شباهت نمی‌شود؟ ادامه کار برچسبی به شما نمی‌خورد که این بازیگر برای این چنین نقش‌هایی خوب است؟

اولا سینما شما را به‌سمتی سوق می‌دهد که همیشه می‌برد، یعنی ناخواسته به آن سمت کشیده می‌شوید.

یعنی اراده بازیگر تاثیری ندارد؟

بخشی از آن به اراده بازیگر ربطی ندارد. مجبورید با حرکت سینما پیش بروید، چون پیشنهادهایی که به شما می‌شود 99 درصد این چنین است. مجبورید بین این گزینه‌ها آنچه را می‌خواهید انتخاب کنید، ولی درمجموع من بازیگر هستم و تلاش خود را می‌کنم. فصل دوم هم‌گناه را ببینید متوجه خواهید شد که متفاوت است. اتفاقاتی برای این شخصیت می‌افتد که متفاوت است.

شما از نویسنده‌های هم‌گناه هستید. ممکن است تبدیل 50 قسمت به 24 قسمت باعث شود جاهایی که نیاز به توضیح بیشتر بوده، نادیده گرفته شود؟

این‌طور نبوده که 50 قسمت سریال داشته باشیم و 24 قسمت کنیم.

طرح 50 قسمتی داشتید؟

قصه‌ای که پرورش دادیم و تعداد کاراکترهایی که تعریف کرده بودیم و داستان‌ها متریالی برای 50 قسمت است، اما بنابر تمام سیاست‌هایی که در این زمینه وجود داشت، قرار شد 24 قسمت شود. آنقدر قصه را دوست داشتیم که مجبور شدیم نگهش داریم و نخواستیم آن را از بین ببریم. کاراکترها را نگه داشتیم و سراغ آنها رفتیم و قصه‌ها را دیدیم. اگر 50 قسمت ساخته می‌شد ما به‌نظر شما نزدیک می‌شدیم و درباره موضوعات مختلف و آدم‌ها حرف می‌زدیم. الان پرش سه‌ماهه را می‌دیدیم و نیاز به این پرش نداشتیم. برای این موضوع چیزی را که شما می‌گویید قبول دارم و می‌شد نزدیک‌تر، دقیق‌تر و موشکافانه‌تر به اتفاقات پرداخت، اما تلاش کرده‌ایم همین که به آن پرداختیم ضربه نزند و آسیب نرساند.

قصه‌های متعدد هم‌گناه جذاب است و البته کار را برای فیلمنامه‌نویس و هم برای کارگردان سخت می‌کند، ولی مخاطب به سریال تلویزیونی عادت کرده که نهایتا پنج، 6کاراکتر محوری دارد. این فاصله و خلأ چطور پر می‌شود؟

کاری که ما انجام دادیم این بود که اگر 24 کاراکتر اصلی داریم هر 24 کاراکتر قصه داشته باشند و به آنها بپردازیم. دقت کنید الان بین تماشاگران چنددستگی وجود دارد؛ برخی عشق آن دو شخصیت را دوست دارند و عده‌ای عشق دو نفر دیگر را.

این را ویژگی مثبت می‌دانید؟

بله، قشرهای گوناگون و مدل‌های مختلفی را شاهدیم که با قصه ارتباط برقرار کرده‌اند. اینکه بتوانید کاراکتر زیاد داشته باشید و قصه زیاد بگویید، درعین‌حال درست بگویید و مخاطب گم نکند و باور کند، هرچند سه، چهار قسمت ابتدایی ما قدری گنگ است و به‌دلیل کاراکترهای زیاد قصه است و باید به مخاطب اجازه دهیم اما هر سریال خارجی هم نگاه می‌کنیم می‌گویند فصل اول و 10 قسمت آن را ببینید، بعد خودتان همراه قصه می‌شوید. تلاش ما هم این بود که قصه را طوری جلو ببریم و سه، چهار قسمت اجازه بدهیم تا قدری آدم‌ها را بشناساند. اتفاق ما از قسمت پنجم به بعد افتاد و روی غلتک افتادیم و در قسمت دوازدهم رکورد را زدیم و بیشترین تماشای آنلاین یک مجموعه نمایش خانگی را داشتیم.

تا چه حد بداهه کار می‌کنید؟

من گهگاهی بداهه می‌گویم. این‌طور نیست که دائم بداهه باشد. خیلی چیزها به‌ذهنم می‌رسد، ولی با نظر کارگردان برخی را بیان می‌کنیم و بقیه را نه، ولی ذهنم پویاست و می‌چرخد.

 

محمدتقی فهیم/

سوءاستفاده   از خلأ تلویزیون

واقعیت این است چیزی که مردم را به‌سمت سریال‌های شبکه نمایش خانگی می‌برد، گرایش مردم به تمایز و تفاوت است. کمبود سریال‌های جریان‌ساز مطرح و به‌نوعی جذاب در تلویزیون، بخشی از جامعه علاقه‌مند به قصه‌گویی را به‌سمت شبکه نمایش‌خانگی سوق می‌دهد. بخشی از مردم به‌دنبال پیدا کردن نیازهای خود در شبکه‌های ماهواره‌ای می‌روند و بخشی نیز که در اینجا نیاز خود را برطرف می‌کنند، به‌سمت دیدن این سریال‌ها می‌روند به امید این که چیز جدیدتر و تازه‌تری وجود داشته باشد. البته بدیهی است که یک کاری خوب از آب درمی‌آید و مردم پیگیری می‌کنند و یک کاری را خوب نمی‌دانند و نیمه‌راه رها می‌کنند.

آن چیزی که نیاز و عامل اصلی است که مردم به‌سمت شبکه نمایش خانگی می‌روند حتما نیاز به تفریح و پرکردن اوقات فراغت است. آن هم در چارچوبی که مردم می‌پسندند. برخی سریال‌ها این جواب را به نیازها می‌دهد و برخی جواب نمی‌دهد. نکته مهم این است که اساسا شبکه نمایش خانگی یا حتی در دنیا شبکه‌های غیررسمی و تلویزیونی، چه کابلی و چه DVD، حاصل همین نیاز بوده که راه افتاده است، اما در نوع استاندارد جهانی به آن مفهومی که جدای از تلویزیون رسمی وجود دارد، کیفیت قصه‌گویی و داستان‌گویی است که متمایز می‌کند. یعنی آنها در آن ابعاد سعی می‌کنند تا نسبت به تلویزیون بهتر عمل کنند.

در کشور ما متاسفانه از این خلأ و کمبود استفاده سوء می‌شود یعنی به عبارتی به‌جای اینکه آثار کیفی‌تری از نظر مجموعه مولفه‌های دراماتیک ارائه کنند، به‌سمت استفاده از برخی از خطوط قرمز می‌روند، یا به‌سمت برخی گرایش‌ها می‌روند که ممکن است در تلویزیون تابو باشد و بر گرده آنها سوار می‌شوند و به آنها محوریت می‌بخشند و از آن برای جلب مشتری سوءاستفاده می‌کنند. تفاوت در این زمینه است، اما عامل اصلی نیاز است. در برخی از فصول سال یک‌باره تلویزیون خالی از سریال‌های خوب و جذاب می‌شود و شبکه نمایش‌خانگی از این فرصت استفاده می‌کند و اوقات فراغت مردم را پر می‌کند. این اتفاق البته بدین معنی نیست که آثار بهتری از تلویزیون از نظر مضمونی و محتوایی ارائه می‌دهد و به نظر من توان این را ندارند. تاکنون هیچ یک از کارها را ندیدیم که بتوانند در ساختار فیلم و ویژگی‌های هنری سرآمد نسبت به تلویزیون باشند و فقط در آن حواشی‌ها جلوتر بوده است.

مثلا در فیلم مطرب می‌گوید پرده را پایین بکشید، و در سریال دیگری دو نفر را در ارتفاعات و ماشین می‌گذارند و بعد از اینکه با هم صحبت می‌کنند، یک‌باره می‌گوید من سرما می‌خورم و صحنه را به‌تدریج تاریک می‌کند. سریال‌های شبکه نمایش خانگی در این‌جور ویژگی‌ها سعی می‌کنند دست را بالاتر از تلویزیون ایران بگیرند، نه در بحث کیفیت آثار هنری. فکر می‌کنم این موجی است که آقایان سوار آن شدند و استفاده پولی و استفاده‌های دیگر از این امر می‌برند.

نکته دیگر درباره سریالی مثل «هم‌گناه»، حضور چهره‌هاست. وجود چهره‌ها اساساً تضمینی برای فروش فیلم است. در هم‌گناه از چهره‌های معروف یک حرکت هنرمندانه‌ای نمی‌بینیم که در خاطر ما بماند و من و شما فکر کنیم آن فصل و آن نما و آنجا بازی فلان بازیگر خاص بود، بازی حسی بود و تاثیر بسیاری روی ما گذاشت، همانند بازی پرویز پرستویی در آژانس شیشه‌ای نیست که بده‌بستان بین کیانیان و پرستویی را شاهد بودیم. مثلا اینچنین نیست سکانسی از بازی‌ها را به یاد بیاورید و بگوید این سکانس خاص بود. اتفاقا بازیگران فرعی و ناشناس بهتر بازی کردند. از چهره‌ها صرفاً استفاده کردند به‌دلیل خاطراتی که مردم از این چهره‌ها دارند و علاقه‌ای که وجود دارد، تا بتوانند فروش خوبی داشته باشند. ممکن است این نوع سریال‌ها مخاطب هم داشته باشند که به‌نظر من البته مخاطب به آن مفهوم ندارند چون در نسبت جمعیت ایران به نسبت فروش تعداد نسخه چیزی به حساب نمی‌آید ولی اینها را در جمع فهرست کارهای ایرانی پرفروش حساب می‌کنیم، هم فیلم مطرب را در سینما و هم هم‌گناه را در شبکه نمایش خانگی پرفروش محسوب می‌کنیم. آن دسته از افرادی که به دنبال تامین آن نوع نیازهای خود هستند، فکر می‌کنم وجود برخی تابوشکنی‌ها همچون آوردن ترنس در کار یا روابط عاشقانه پررنگ و یا شکل زندگی جمعی که اساسا به شکلی است که کار ضدفرهنگی و ضدارزشی است، شیوه زیست و سبک زندگی عوامل دیگری هستند که باعث می‌شود نسخه‌های بیشتری از کار فروش برود. برای همین است وقتی می‌خواهیم درباره هم‌گناه صحبت کنیم و یا برخی کارهای دیگر که قبلاً منتشر شده است، نمی‌توانیم از منظر کیفی ورود کنیم و ارزش‌گذاری هنری روی این فیلم‌ها انجام دهیم.


منبع: روزنامه فرهیختگان
نویسنده: سیدمهدی موسوی‌تبار