ایده اصلی روشن بعد از اتاق تاریك و در سال 96 در ذهنم شكل گرفت. شخصیت «روشن» را با آدم‌هایی كه در زندگی می‌دیدم پیدا می‌كردم. انسان‌هایی كه مشكلات فراوانی دارند و هزار بلا و گرفتاری را تحمل می‌كنند اما واكنش خاص خودشان را به اتفاقات زندگی نشان می‌دهند و اهل داد و بیداد نیستند.

پایگاه خبری تئاتر: روح‌الله حجازی در آخرین ساخته خود، دوربینش را به طبقه فرودست جامعه نزدیك می‌كند؛ تجربه‌ای كه در دیگر فیلم‌های او شاهد نبودیم. شاید فیلم «در میان ابرها» روایتگر زندگی آدم‌های حاشیه‌نشین بود ولی حجازی در فیلم «روشن» سراغ آدم‌های جنوب شهر تهران می‌رود و لنز دوربینش را روی قشر آسیب‌دیده ناتوان و زیردست جامعه زوم می‌كند. فیلم روشن فرق اساسی با دیگر فیلم‌های اجتماعی آدم‌های جنوب شهری هم دارد و آن، اینكه قهرمانش به جای عربده و داد و بیداد در مواجهه با مشكلات منزوی می‌شود و در خودش فرو می‌رود. دیگر فرق این فیلم اینكه شخصیت اصلی یعنی «روشن» به سینما علاقه دارد و اساسا او همه‌ چیز را از قاب سینما نگاه می‌كند، همین موضوع در زیر متن قصه جریان دارد؛ داستان روشن اگر چه در فصل‌هایی كاملا جدی است، اما لحظاتی هم اسباب تفریح مخاطب را فراهم می‌كند. همه این نكات در كنار هم باعث می‌شود ما تجربه‌ای جدید از حجازی شاهد باشیم.

به بهانه اكران این فیلم در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر با روح‌الله حجازی گفت‌وگویی انجام دادیم كه پیش‌روی شماست.

بد نیست در ابتدای امر كمی از ژانر فیلم‌تان صحبت كنیم. «روشن» از آن دست فیلم‌هایی است كه نه می‌توان آن را در گروه فیلم‌هایی با موضوع درام و اجتماعی قرار داد و نه عنوان كمدی به آن اطلاق كرد.

شاید سابقه كاری من و رضا عطاران هم در این نكته‌ای كه اشاره می‌كنید بی‌تاثیر نباشد. فیلم‌های من معمولا درام‌های اجتماعی هستند و رضا عطاران هم بیشتر به عنوان بازیگر كمدی شناخته می‌شود. حالا همكاری مشترك من و رضا عطاران شائبه كمدی بودن فیلم را به وجود آورده یا اینكه بعضی هم معتقدند نگاه اجتماعی بر فیلم «روشن» حاكم است یا اینكه به نظر عده‌ای برسد كه مضمون فیلم در هیچ كدام از این دسته‌ها قرار نمی‌گیرد و تناقضی این وسط شكل می‌گیرد. اما آنچه برای من اهمیت دارد اینكه «روشن» آدم صاف و ساده‌ای است كه به واسطه یك‌سری اتفاقات در دل اجتماع قرار می‌گیرد و موقعیت‌هایی را خلق می‌كند كه لحظاتی باعث خنده مخاطب می‌شود و در عین حال صحنه‌هایی هم ماجرا جدی می‌شود. به نظر من فیلم نه آن ‌قدر جدی است و نه آن ‌قدر كمدی.

نظرم این است كه می‌توانیم كمدی سیاه به مضمون فیلم اطلاق كنیم.

نظر شما قطعا مهم است ولی من وقتی فیلمی می‌سازم به این فكر نمی‌كنم كه قرار است این فیلم در چه ژانری تعریف شود. ولی برایم مهم است كه خودم را تكرار نكنم و فیلم جدیدم تجربه جدید در كارنامه‌ام باشد. اصلا اینجا منظورم دیگران نیستند فقط درباره خودم صحبت می‌كنم. خود بازیگوشی دارم كه دلم می‌خواهد هر كارم با كارهای دیگرم تفاوت داشته باشد.

می‌توانیم بگوییم كه «روشن» تفاوت جدی به لحاظ ساختاری و هم مضمونی در بین فیلم‌های شما دارد. از همان زمان شكل‌گیری ایده به این تفاوت فكر می‌كردید؟

واقعیتش این است كه خیر. وقتی به ایده‌ای می‌رسم و خط داستانی شكل می‌گیرد و فیلمنامه نوشته می‌شود خود فیلمنامه به من می‌گوید كه چگونه مرا بساز. از همان اول شكل‌گیری ایده فیلم «روشن»، شخصیت و كاراكتر «روشن» در ذهنم بود. اصلا می‌دانستم اسم كاراكتر فیلم «روشن» است. می‌دانستم كه او چه شخصیت و چه ویژگی دارد و در چه موقعیت‌هایی قرار می‌گیرد.

حتی در ذهن‌تان مشخص بود كه روشن یك قهرمان منفعل است؟

دقیقا؛ می‌دانستم بر‌خلاف اینكه ظاهر قهرمانی دارد ولی روشن مثل تمام قهرمان‌های داستان‌ها عمل نمی‌كند و چنین كاراكتری نقطه مقابل بسیاری از قهرمان‌های سینمای ایران قرار می‌گیرد. حتی می‌توانیم بگوییم چنین قهرمانی در سینمای ایران نداریم.

تا جایی كه حتی پرداخت چنین كاراكتری یك ریسك برای فیلم شما به حساب می‌آمد.

این موضوع خیلی مرا ترساند و با خودم می‌گفتم كه تو می‌خواهی با كاراكتر روشن چه كنی؟ قهرمانی كه واكنش جدی و تندی نشان نمی‌دهد و در برابر اتفاقات زندگی ری‌اكشن‌های مختص به خودش را نشان می‌دهد كه با بقیه قهرمان‌ها فرق می‌كند. خیلی روی این موضوع فكر كردم وقتی جلو رفتم؛ كم‌كم شخصیت «‌روشن» برای من شكل گرفت. از آنجایی كه دنبال تجربه كردن هستم (به این معنی كه كارهای جدید و نكرده‌ای در كارنامه‌ام داشته باشم حتی ممكن است كار بعدی من ایده اجتماعی متفاوت و اساسا دیگری داشته باشد) از این رو ایده فیلمنامه به من می‌گوید كه چه كاری انجام دهم.

رضا عطاران به خوبی قالب «روشن» را شكل می‌دهد و متفاوت ظاهر می‌شود كه قطعا طراحی گریم او به این موضوع كمك شایانی كرده است. شاید اگر او برای این نقش انتخاب نمی‌شد ممكن بود كار شكل دیگر و غیرقابل باوری پیدا كند و حتی به نوعی سقوط كند. از همان ابتدای نگارش به حضور عطاران فكر می‌كردید؟

از همان ابتدای نگارش به رضا فكر می‌كردم. وقتی به او این نقش را پیشنهاد دادم انتقاداتی به شخصیت روشن داشت. ما جلسات متعددی با هم داشتیم. او بهانه می‌آورد كه سال شلوغی دارم ولی من سماجت كردم كه باید در فیلم من حضور داشته باشد. از همان ابتدا به او گفتم اگر در این فیلم حضور نداشته باشی و بازی نكنی من این فیلم را نمی‌سازم. بعد از شروع فیلمبرداری و سرمای شدید هوا كار كمی سخت پیش می‌رفت و رضا هم نگران بود. همان‌جا دوباره به او گفتم رضا جان اگر تو در این فیلم نباشی خیالت را راحت كنم من این فیلم را نمی‌سازم و همین‌جا فیلمبرداری را تعطیل می‌كنم. به او گفتم شخصیت «روشن» تویی و لاغیر. روزهای ابتدایی كار سخت پیش رفت تا من و رضا كنار هم قرار بگیریم. همین‌جا با تاكید بگویم كه رضا بسیار بازیگر باهوش، خلاق و با اخلاق منحصربه فردی است و من این را در اولین همكاری‌ای كه با او داشتم، دریافتم. در عین حال یك مقدار كنترلش می‌كردم و یك مقدار هم او از من خواست كه آزادش بگذارم تا در ادامه به تعریف مشترك رسیدیم كه هم خودش هم من شاهد آن رضایی كه پیش‌تر از او دیده بودیم، نباشیم. مهم‌ترین دلیلش هم این بود كه آنچه در فیلمنامه آمده بود تا آنچه به اجرا می‌رسید زمین تا آسمان بینش فرق است.

اساسا اجرا، دنیا و زبان دیگری دارد.

همین‌طور است. در فیلمنامه نكاتی لحاظ می‌شود كه وقتی به مرحله اجرا می‌رسیم تازه با ماجراهای جدید مواجه می‌شویم. در ابتدای مسیر تا من و رضا به زبان مشترك‌مان برسیم كمی سخت بود ولی از جایی كه رضا یا همان كاراكتر «روشن» درون اتاق با كاراكتری كه جای دوربین قرار می‌گیرد، مواجه می‌شود. از آنجا به بعد شخصیت «روشن» تكامل پیدا كرد و رضا به آنچه مد‌نظرم بود حتی در جزیی‌ترین رفتار رسید. در پاسخ به پرسش شما دوباره تاكید كنم كه اگر رضا عطاران نبود من این فیلم را نمی‌ساختم. صحبت از گریم شد به این نكته هم اشاره كنم كه گریم رضا عطاران در این فیلم محصول طراحی ایمان امیدواری است. وقتی این چهره را برای من ترسیم كرد در ابتدای امر ارتباط با آن برای من كمی سخت بود. ولی یك شب تا صبح طول كشید كه صورت و گریم روشن به دلم نشست و با آن همرا ه شدم.

برگردیم به فیلمنامه و شكل‌گیری قصه «روشن». كانسپت ماجرا چگونه در ذهن‌تان شكل گرفت؟

ایده اصلی روشن بعد از اتاق تاریك و در سال 96 در ذهنم شكل گرفت. شخصیت «روشن» را با آدم‌هایی كه در زندگی می‌دیدم پیدا می‌كردم. انسان‌هایی كه مشكلات فراوانی دارند و هزار بلا و گرفتاری را تحمل می‌كنند اما واكنش خاص خودشان را به اتفاقات زندگی نشان می‌دهند و اهل داد و بیداد نیستند. حتی خانه و محل زندگی «روشن» در ذهنم وجود داشت. اسفند 96 و 97 با چند دوست فیلمنامه‌نویس مشورت كردم و با آنها راجع به این فیلمنامه صحبت كردم اما در‌نهایت به نظرم آمد كه فیلمنامه «روشن» شخصی است و خودم باید از پسش بربیایم و داستان مربوط به زاویه نگاه خودم است. با اینكه ابتدا و انتهای قصه را می‌دانستم اما اینكه شخصیت «روشن» چه مسیری را طی می‌كند برای من مبهم بود.

چند ‌بار فیلمنامه را بازنویسی كردید؟

«روشن» سخت‌ترین فیلمنامه‌ای بود كه من تاكنون نوشتم. شاید باورتان نشود ولی من یك شخصیت داشتم با سه داستان و قصه متفاوت.

بیشتر توضیح می‌دهید؟

درواقع شخصیت اصلی در سه داستان و قصه روشن است اما همین یك شخصیت با آدم‌ها در موقعیت‌های مختلف با چالش‌های گوناگون مواجه می‌شود. برای اولین‌بار بود كه من نگارش چنین فیلمنامه‌ای را تجربه می‌كردم. فیلمنامه‌های دیگرم معمولا با یك شخصیت و یك قصه همراه بود ولی در اینجا من سه فیلمنامه حول شخصیت روشن نوشتم.

دلیلش چه بود؟

برای اینكه دو فیلمنامه دیگری كه نوشته بودم تقریبا شبیه فیلم‌های خارجی مهم سال (انگل و جوكر) شده بود و من از اینكه انگ كپی بودن فیلمنامه به من وارد شود، واهمه داشتم. البته این نكته را اضافه كنم تاریخ ثبت فیلمنامه‌‌های من همه در خانه سینما هست و قابل رویت (فیلمنامه‌های من اساسا به قبل از اكران جوكر و انگل مربوط می‌شود) اما همین كه من فیلمنامه را می‌نوشتم و به شخصیت‌ها پر و بال می‌دادم متوجه می‌شدم كمی تا قسمتی شبیه آن فیلم خارجی شده. به هر جهت بپذیریم كه ذهن‌ها در دنیا به هم نزدیك است و مضمون نگاه طبقه فرودست به فرادست همیشه دغدغه فیلمسازان بوده است.

و اساسا مگر چقدر موضوع و مساله در جهان وجود دارد كه نویسنده‌ها به سراغش نرفته باشند ناخودآگاه مضامین شبیه به هم می‌شود.

رفته بودم سوئد كه جوكر اكران عمومی شد. به رضا عطاران زنگ زدم گفتم این فیلمنامه را كنار بگذاریم و یادم می‌آید رضا همان زمان خیلی تعجب كرد. به هر جهت همین باعث شد كه من دو فیلمنامه قبلی را كنار بگذارم و مراحل نگارش فیلمنامه دو سه سالی طول كشید. به هر جهت هم به لحاظ نگارش فیلمنامه و هم در ساختار تجربه خاص و متفاوتی بود.

نكته‌ای كه درباره فیلم روشن وجود دارد (موضوع و داستان اسپویل نشود) به سمت پوچ‌گرایی نمی‌رود و نقد اجتماعی را مطرح می‌كند. این موضوع از جانب شما تعمدی بود؟

حرف شما را رد نمی‌كنم ولی من در مرحله نوشتن و ساختن به این موضوع فكر نكردم. ولی چه بخواهیم چه نخواهیم مطمئن باشید ایدئولوژی من در جهان فیلم قابل مشاهده است. هر فیلم جهانی را ترسیم می‌كند كه فیلمساز از آن دریچه به دنیا نگاه می‌كند من هم از این قائده مستثنی نیستم.

می‌خواهم بگویم در این فیلم روی لبه تیغ حركت می‌كردید چون قهرمان در این فیلم منفعل است و ممكن بود به آن سمت پرتاب شوید ولی محتاطانه قدم برداشتید.

نه اتفاقا محتاط نبودم. نگاهم اصلا پوچ‌گرا نیست. شاید چون كاراكتر عمل‌گرا نیست این‌طور به نظر می‌رسد. دوست منتقدی به من می‌گفت شخصیت «روشن» در مواجهه با مشكلات بر‌خلاف دیگر قهرمان‌ها عربده نمی‌كشد و داد و بیداد نمی‌كند. قهرمان منزوی كه در مواجهه با مشكلات در خودش است. از این حیث بله با شما موافقم كه كار بسیار خطرناك و سختی بود و این ترس همیشه با من همراه بود با این حال دل را به دریا زدم و در این فیلم تا دل‌تان بخواهد دیوانه‌بازی درآوردم. می‌توانم بگویم در فیلم «روشن» رهاتر از همه فیلم‌هایم بودم. با اینكه در بعضی تله‌فیلم‌ها، دوربین متفاوت است و بازی‌های فرمی زیادی انجام می‌دادم ولی در این فیلم آزادتر گام بر داشتم.

نكته قابل تامل دیگر اینكه برخلاف فیلم‌های دیگرتان، این‌بار دوربین شما به طبقه فرودست نزدیك می‌شود. كاری كه ما در فیلم‌های دیگر شما ندیده بودیم. در فیلم «در میان ابرها» شما زندگی آدم‌های حاشیه‌نشین را روایت می‌كردید ولی در فیلم «روشن» شما به سراغ آدم‌های جنوب شهر تهران می‌روید.

بله تاكنون چنین تجربه‌ای نداشتم. صحبت از پایین شهر شد اجازه بدهید خاطره‌ای از همكاری با رضا عطاران و مردم جنوب شهر برای‌تان بگویم. تجربه خیلی سختی بود گاهی در پشت صحنه ما نزدیك به 600 نفر بودند برای اینكه رضا عطاران محبوب مردم بود و همه می‌خواستند او را از نزدیك ببینند. همین نكته كنترل صحنه را برای ما سخت می‌كرد. برگردم به صحبت شما؛ بله در این فیلم برای اولین‌بار به سراغ آدم‌های جنوب شهر و طبقه پایین جامعه رفتم كه داستان‌ها و روایت‌های مختلفی راجع به آنها بیان شده و ماحصل كار هم خوب بوده. در طول نگارش فیلمنامه مدام از خودم می‌پرسیدم كه خب من قرار است چه كار كنم؟ خیلی فكر كردم و درنهایت به زبان فرمی كه در فیلم جاری است، رسیدم. به دلیل علاقه و نگاهی كه «روشن» به سینما دارد و اساسا او همه ‌چیز را از قاب سینما نگاه می‌كند این موضوع در زیر متن قصه جریان دارد و این قاب‌بندی‌هایی كه روشن انجام می‌دهد تفاوت در فیلم ایجاد می‌كند. در هیچ فیلمم جرات نداشتم با لنز زوم به شخصیت فیلم نزدیك شوم اما در این فیلم به فرم تازه‌ای دست پیدا كردم كه متاثر از خود شخصیت فیلم است.

با این همه نگرانی از سلیقه مخاطب نداشتید كه مواجهه‌اش با قصه «روشن» چگونه باشد؟

قطعا نگران بودم ولی با وجود اینكه دیگر فیلم‌هایم با مخاطبان ارتباط خوبی برقرار كردند، فكر می‌كنم روشن نسبت به دیگر كارهایم مخاطب‌پسند‌تر باشد، چون فضای این فیلم تازه‌تر است و مخاطب با رضا عطاران تازه‌ای مواجه می‌شود، نه در موقعیت فیلم‌های كمدی است و نه قصه فیلم جدی است. اینجا رضا عطاران میانه كمدی و جدی قرار می‌گیرد. نكته دیگر اینكه قصه این فیلم، داستان خود مردم است و آنها قصه خودشان را روی پرده می‌بینند.

 

برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید

برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تینا جلالی