پایگاه خبری تئاتر: مستندهای حیاتوحش از دشوارترین گونههای مستندسازی به لحاظ شرایط محیطی و امکانات تولید هستند. با این وجود فیلمسازان بسیاری با علاقه و تلاش فراوان در این عرصه زمان و هزینه صرف میکنند تا لحظههای ناب و کمتر دیدهشدهای از محیطزیست را ثبت و پخش کنند. هر ساله تعدادی از فیلمهای حیاتوحش در جشنواره سینماحقیقت حضور دارند و معمولابا استقبال خوبی روبهرو میشوند.
سال گذشته نیز مستند «مرغ آتش» ساخته حجت طاهری یکی از متفاوتترینهای این گونه مستندسازی بود که در مدتزمان 69دقیقه، به موضوع فلامینگوهای ایران میپرداخت.کارگردان «مرغ آتش» و گروهش برای ساخت این مستند، هشت سال تلاش کردهاند. طاهری از سال۸۰ فعالیتش را با فیلمبرداری و تدوین مستندهای گزارشی آغاز کرد، ولی نخستین مستند خود را با عنوان «بایاریها» سال۸۹ ساخت. غالب کارهای او به مساله محیطزیست و جغرافیای استان خوزستان میپردازد.
او که از سال۹۲ به عضویت انجمن مستندسازان سینمای ایران درآمده، تاکنون مستندهای فراوانی تولید کرده که اغلبشان برنده جوایز متعددی بودهاند. از آثار این مستندساز میتوان «تنها چندمتر»،«روزهای خوب گمشده تقویم» (منتخب دوازدهمین جشنواره فیلم مستند سینماحقیقت)،«زندگی روی خاکریز» (جایزه ویژه هیات داوران)،«پرندگان در سایه» (تندیس بهترین فیلم علمی بخش بینالملل، تندیس بهترین فیلمبرداری)،«زندگی در خور موسی» (جایزه ویژه هیات داوران از جشنواره حسنات، برنده تندیس بهترین فیلم نیمهبلند جشنواره تلویزیونی فیلم مستند، جایزه بهترین کارگردانی و بهترین دستاورد فنی، برنده بهترین فیلمبرداری، برنده بهترین کارگردانی فیلم نیمهبلند) را نام برد.
شما پیش از تولید فیلم «مرغ آتش» هم درباره محیطزیست و بهویژه پرندگان مستند ساختهاید. اینبار سراغ فلامینگوهای آبادان رفتید. دغدغه ساخت مستندی با این موضوع از کجا آمد؟
سال92 قراردادی داشتم با صداوسیمای خوزستان درباره حیاتوحش آنجا که منجر به تولید دو فیلم «زندگی در خور موسی» و «پرندگان در سایه» شد. آن سال ضمن ساخت مستندهایم، طبق تحقیقاتی فهمیدم همان سال در آبادان یک کُلنی تازه کشف شده و ما کارهای مقدماتی مستندسازی درباره آن را انجام دادیم. سال93 شروع به تصویربرداری از پروژه کردیم.
آنجا آبادان بود و پرندگان در بهار برای تخمگذاری میآمدند. آبادان دمایی حدود 50درجه دارد و ما به خاطر کوتاهبودن فصل زادآوری و تخمگذاری پرندگان،گرمای هوا و نبود نیرو مشکلات فراوانی داشتیم. باید از مرزبانی عبور میکردیم، بعد دور میزدیم و برمیگشتیم به سمت خشکی بین آبادان و تالاب شادگان. این دردسرها باعث میشد نتوانیم بیش از سالی دو بار به سفر برویم؛ دو سفر دو روزه، ولی هماهنگی این دو سفر ممکن بود پانزده روز طول بکشد تا بدانیم چه تاریخی میتوانیم به سفر برویم. این روند تا سال99 طول کشید و دوست داشتیم پارسال هم برای تصویربرداری برویم که متاسفانه کرونا اجازه نداد. بنابراین حس کردیم بیش از این نمیتوانیم کار را ادامه بدهیم، چون فیلم دو تهیهکننده عوض کرد. چهار سال یک تهیهکننده داشت و سه سال یک تهیهکننده دیگر. نمیتوانستیم خطر بکنیم و یک سال دیگر کار را نگه داریم.
پروسه تولید مستندتان خیلی طولانی شده. مشکلی با این مساله نداشتید؟
بله، پیشتولید فیلم سال92 بود و ما فروردین93 اولین تصویربرداریمان را انجام دادیم. تیرماه98 آخرین سری تصویربرداریمان بود. سال99 را هم بهدلیل کرونا از دست دادیم.
نه اینکه نخواهیم کاری انجام بدهیم.
پروسه پژوهش و نگارش فیلمنامه چگونه بود؟ از چه منابعی برای تحقیق در کار استفاده کردید؟
کلنی فلامینگوها همان سال اول تولید،کشف شده بود و بهخاطر اینکه بودجه محیطزیست چندان زیاد نیست، پژوهش چندانی درباره فلامینگوها انجام نشده؛ آن هم درباره پرندهای که تازه کلنی زادآوریاش کشف شده. ما هیچ اطلاعاتی نداشتیم و دوستان هم نمیتوانستند کمکی به ما بکنند. بنابراین کمکم طی این هفت سال فیلمبرداری به نکاتی رسیدیم که برای خود دوستان محیطزیست هم جالب بود. میتوان گفت بیشترین تحقیقهای ما به صورت پژوهش میدانی بوده که در فیلم به آنها پرداختیم.
بیشتر بخوانید
درباره مستند «مرغ آتش» به کارگردانی «حجت طاهری» / نمادی از کل سینمای مستند
نام فیلم «مرغ آتش» و درباره فلامینگوهاست، ولی در خلاصهداستان آمده «چرا آنطور که باید از فیلمسازی حیاتوحش لذت نمیبرم؟». این جمله در عینحال که جالب و کنجکاوبرانگیز است، در تضاد با مضمون فیلمتان قرار دارد وجه تسمیه نام فیلم مرغ آتش چیست؟
من زندگی خودم را تقریبا با زندگی فلامینگوها ادغام کردم و در این سفرها زندگی فلامینگوها را نشان میدهم اما در مورد عبارت «چرا من آنقدر که باید هنگام فیلمسازی از طبیعت لذت نمیبرم؟»، در فیلم گفتهام که ساخت مستندهای حیاتوحش چه دردسرهایی دارد و چه چیزهایی باعث میشود آنقدر که باید لذت نبرم! دلیل نام مستند نیز در فیلم گفته شده، ولی اشکالی ندارد که دوباره بگویم. در ادبیات ایران، غیر از فلامینگو، دو نام فارسی دیگرش، یکی «مرغ حسینی» است، به خاطر قرمزبودن و شباهت به خون، آن را منتسب میکنند به مرغ حسینی.
نام دیگر «مرغ آتش» که باز هم بهخاطر بالهای این پرندگان که آن را به آتش و خون تشبیه کردهاند. از این دو نام، مرغ آتش را انتخاب کردم. در یک جمله پایانی فیلم هم میگویم برای آنها که این فیلم را میبینند، این پرنده میتواند فلامینگو باشد اما من این پرنده را مرغ آتش میبینم، چون هم زیباست و هم سوزنده.گرچه با ققنوسی که از آتش برمیخیزد یکی نیست. البته اگر کسی فیلم را نبیند، متوجه منظور نامش نمیشود. در فیلم به درک این نام میرسیم.
باتوجه به اینکه در «مرغ آتش» به زادآوری و تخمگذاری فلامینگوها پرداختهاید، آیا فیلمتان رویکردی علمی به زندگی این پرندگان دارد یا بیشتر از جنبه اسناد و پژوهشهای محیطزیست و حیاتوحش برخوردار است؟
وقتی یک چیزی به تصویر کشیده میشود، هیچ استدلالی بهتر از دیدن آن نیست. یک نفر میتواند بگوید من چنین رفتاری را دیدم، ولی وقتی کسی تصویری را به شما نشان میدهد، میتوانید به آنچه میبینید اعتماد بکنید. من تا جایی که توانستم این کار را انجام دادم. یک ویژگی که در فیلم به آن رسیدم، این بود که برعکس همه پرندگان، فلامینگو رفتاری دارد که دوست دارم در فیلم ببینید اما آن موضوع برای همه خیلی جالب خواهد بود و پس از دیدنش، دوست دارند بدانند چرا و چهطور فلامینگو این کار را انجام میدهد. البته این پرنده ویژگیهای جالب فراوانی دارد، مثل بزرگشدنشان، تغذیهشان، زیستگاهشان و اینکه چرا میروند به جایی که دور از دسترسند، یا چرا یک نمکزار را انتخاب کردند! اینها مواردی است که میتوان آنها استناد کرد. شاید بتوان به نریشنهای فیلم شک کرد اما قطعانمیتوان به تصاویری که در فیلم دیده میشود، شک کرد.
غیر از گرمای آبادان و سفرهای کوتاه و مکرر برای تصویربرداری، با مشکل دیگری هم در تولید مستند روبهرو بودید؟
خب در نظر بگیرید سال اول، وقتی با گروه به این سفر رفتیم، پیش از ما 6نفر بیشتر به آنجا نرفته بودند، شامل بچههای محیطزیست و کاشفان آنجا. روزی که ما رفتیم، چهار نفر جدید همراه گروه ما بودند و آن تعداد به ده نفر رسید.
طی هشت سالی که این مستند را فیلمبرداری کردیم، تعداد کسانی که پایشان به آنجا رسیده، به 28نفر رسید که با 15نفرشان همسفر بودم. با وجودی که آنجا فاصله زیادی با تالاب شادگان و روستاهای اطراف ندارد، ولی بهخاطر نمکزاربودن و گِلولای و شرایط آبوهوایی که منطقه بسیار گرمی است، دسترسی برای هرکسی مقدور نیست.
گرچه از مرز ایران خارج نمیشویم اما باید از مرزبانیهای دریایی بگذریم. این هماهنگیها خیلی وقت ما را میگرفت. برای رفع سختی کار، در سفرهایمان معمولادو کارگر میگرفتیم که دو تا شِلِ آب را برای ما بیاورند و آنها در طول مسیر دو سه تا از آبها را هم به خاطر تشنگی میخوردند. فرض بکنید سال92 چهار هزار تومان آب میخریدیم، 200هزار تومان میدادیم آن را حمل بکنند.گرما اجازه نمیداد یک شب بیشتر آنجا بمانیم. جای خواب وجود نداشت، چون جای نمناکی بود. به وسایل شارژ هم دسترسی نداشتیم. باید با 36باتری به آنجا میرفتیم. تجهیزاتمان سنگین بود و مسیر بسیار صعبالعبور. مجموعه این عوامل،کار را سخت میکرد. فکر بکنید وقتی جایی طی حدود 8 یا 9سال فقط 30نفر به آن مکان رفتهاند، طبیعتارفتن به آنجا راحت نیست.
حالا بخواهید در این رفت و برگشتها تجهیزات تصویربرداری را ببرید و تصویربرداری هم بکنید. همین که در طول سال دو بار بیشتر نمیتوانیم برویم و پروسه تولید اینقدر طولانی میشود، خودش مصیبت بزرگی است و تحمل آن آسان نیست که هشت سال برای رسیدن به نتیجه کار طول بکشد.
به نظرتان این مستند، علاوه بر مخاطب ایرانی، برای مخاطب خارجی هم حائز اهمیت و جذاب است؟
در سالهای گذشته فیلمهای دیگری با موضوع حیاتوحش ساختهام که در جشنواره سینماحقیقت حضور داشتند. شاید «مرغ آتش» از نظر کیفی به پای آنها نرسد. بهخاطر سختی کار،کیفیت تصاویر گاهی به خوبی کارهای قبلیام نیست، ولی چون این فیلم زحمات یک گروه را نشان میدهد و آنجا به برخی نتایج علمی میرسیم، مثل لانهسازی و تغذیه فلامینگوها، میتواند خارج از مرزهای خودمان هم مخاطب داشته باشد.
شما عضو انجمن مستندسازان سینمای ایران هستید و از سال80 در عرصه سینما فعالیت دارید، هرچند نخستین مستندتان را سال89 ساختید. با این سابقه، وضعیت مستندسازی کشور را چگونه میبینید و چه چشماندازی برای آن ترسیم میکنید؟ آیا سینمای مستند ما با استانداردهای جهانی برابری میکند؟
سال گذشته از دوستان مستندساز و فیلمکوتاه در جشن سینمای ایران هیچ تقدیری نکردند و موفقیتهایشان نادیده گرفته شد. سینمای مستند ما شاید بین اهالی رسانه و سینمادوستان چندان مورد توجه نباشد، ولی به هیچ عنوان عقبتر از سینمای داستانیمان نیست. همانقدر فاصله داریم که سینمای داستانی ما دارد. سینمای داستانیمان هم با همین امکانات جایگاه مطلوبی دارد. من فکر میکنم سینمای مستند با این که نادیده گرفته میشود، پتانسیل بالایی دارد. به نظرم سینمای مستند ایران از لحاظ موضوع، پتانسیل بسیار بالایی نسبت به هر کجای دنیا دارد. بر فرض موضوع مستندهای ما اجتماعی باشد یا حیاتوحش.
در زیرمجموعههای اجتماعی هرگونه معضلاتی را میتوانید در کشور ببینید و این معضلات بستری برای تولید هستند. ما کشوری هستیم که فرهنگ بومی داریم و اگر کسی بخواهد روی قومشناسی کار بکند، این قابلیت را دارد،که شاید هر جای دنیا چنین امکانی نباشد. جرم و جنایت همهجای دنیا وجود دارد. از نظر تاریخی هم کشور پرسابقهای هستیم و جای کار دارد. از هر منظر نگاه بکنید، ایران پتانسیل مستندسازی دارد. شاید بگویید در آفریقا هم میتوانند روی قومشناسی کار بکنند. برخی کشورهای آفریقایی ثروتمندند و آدمهای باهوشی دارد. شاید در کشورهایی مثل غنا و سومالی موضوعاتی برای فیلمسازی باشد اما فیلمساز غنایی یا سومالی نیست که آن را کار بکند، ولی در ایران آنقدر فقیر نیستیم که نتوانیم درباره موضوعهایی که وجود دارد، فیلم بسازیم. فیلمسازان ایران این پتانسیل را دارند که موضوعهای موجود را به تصویر بکشند.
این تضاد اجتماعی، یعنی فقر و وضعیت سیاسی، پارادوکس عجیبی دارد که محمل خوبی را برای سینمای مستند ایجاد کرده. بنابراین فکر میکنم سینمای مستندمان چشمانداز خوبی دارد، همانطور که موفقیتهای جهانی را طی سه، چهار سال اخیر دیدهایم. سینمای مستند ما رو به رشد است و جای موفقیت دارد.
منبع: صبح نو
نویسنده: احمدرضا حجارزاده