پایگاه خبری تئاتر: فمینیسم در سینما با تاكید بر مفهوم سوبژكتیویسم زنانه قصد این را دارد كه خط بطلانی بر الگوی مردانهسالارانه رایج مسلط در سینما بكشد. سینمایی كه با هدف قرار دادن ستمگری جنسی، سوءاستفاده و بدرفتاری مردان نسبت به زنان را نقد میكند و تلاش خود را دارد كه با تكیه بر همین نگاه انتقادی جهان را به جای بهتری برای زنان مبدل كند. قطع به یقین گریز از فرهنگ پدرسالارانه خصوصی كه به مرور تبدیل به فرهنگ مردسالارانه عمومی شده است، نیاز به ساختارشكنی رفتارهای قالبی و همیشگی باب شده مردانه دارد تا گفتمانهای مستبد را در جهت برابری جنسیتی واژگونه كند. ورطهای كه گاهی اوقات ممكن است فیلم و سینما را به رادیكالگرایی سوق دهد و عدم انطباق با حقیقت كه شاخص تعیینكنندهای در راستای باورپذیری قربانی شدن زنان در نظام مردانه است را زیر سوال ببرد.
بیشتر بخوانید
تصاویر- عکس های فیلم زن جوان نويد دهنده به کارگردانی امرالد فنل
نگاهی به فیلم «تكه های یك زن»ساخته كورنل موندروتسو / فمینیسم سیستماتیك
درباره فیلم«موریتانیایی» به كارگردانی «كوین مك دونالد» / كورسوی عدالت
فیلم «زن جوان نویددهنده» فیلمی است كه تلاش صادقانهای را ایفا میكند تا وجهی از زن را بدون دستكاریهای غلو شده ارایه كند. در این فیلم جنس اغواگری زنی كه میتواند عاشق پیشه هم باشد، متفاوت است و همزمان بین شرارت و معصومیتهای جایگزینشده در حال بندبازی است. اولین كارگردانی «امرالد فنل» میخواهد همه چیز را در آتش فمینیستی خود در نوردد و تصویر به استثمار كشیده شده زنی غایب در جامعه مردانهاش را با طغیان رمزآلوده كاراكتر «كاساندرا» (با بازی كری مولیگان) اصلاح و از نو بازتعریف كند. بنابراین اگر فیلم «امرالد فنل» را به دو نیمه تقسیم كنیم كه در نیمه اول فیلم با گرهافكنی سعی در تصویرسازیهای یك سینمای كمیك رو به فانتزیگری را دارد و كمی هیجانزدگی نیز چاشنی آن است، در نیمه دوم شخصیت درگیر فیلم را در چالشی تعیینكننده گرفتار میكند كه به گرهگشایی منجر میشود؛ چالشی كه پایانبندی فیلم را با لحظاتی مرعوبكننده و تلنگرآمیز برای تماشاگر آمیخته میكند. نقطهنظر قهرمان داستان یعنی «كاساندرا» درخصوص مردان هرقدر در ابتدای فیلم به صورت ابزاری استفاده میشود و آن را با خشمی فروخورده عنوان میدارد، در سیر تطور شخصیتی بر برگشتن ورق به گونهای دیگر میشود و از او یك هیولایی میسازد كه برای انتقام تجاوزی كه به دوست صمیمیاش نینا وارد شده، حاضر است شكل و نوع نقش بازی كردن خود برای طعمههایش را تغییر دهد. فیلم «زن جوان نویددهنده» با آنكه با محوریت كاراكتر «كاساندرا» پیش میرود، به صورت موازی به بازنمایی كاراكتر نینا نیز میپردازد كه در خارج از قاب زمانی زیست كرده است (space-off) و عدم وجود او منجر به دست به اقدام و عمل زدن كاراكتر «كاساندرا» به شكل انتقامجویانهای شده است.
آسیب روحی برای این دو كاراكتر كه حاصل از پیامد تجاوز جنسی بوده، نمودهای مختلفی داشته است؛ برای یكی منجر به هراس و شرم و خودكشی شده است و برای دیگری به سمت افسردگی و ترك تحصیل كرده در رشته پزشكی و گذران خود با كار در یك كافیشاپ میگردد! فیلم روایت گذشت شبانهروز برای «كاساندرا» را در دو قالب متفاوت ابراز مینماید؛ روزهایی كه این كاراكتر را در پشت ویترین شیرینیهای رنگی مختلف تلخ معرفی میكند و بیهدفی روزمره او شده است و شبهایی كه با سودای بازیهای یك زن میانسال میخواهد از شخصیت بیطمعی چون او رونمایی كند! «كاساندرا» میخواهد مردان هوسران را تادیب كند و برای اینكه آنها را ملعبه خود قرار دهد، قاعدههای عرف تملك زن تحت سیطره نگاهی مردانه را میشكند. «كاساندرا» از اینكه مردان را به مثابه طفیلیهای مسخر در دستهای خود میبیند دچار ذوقزدگی نمیشود و صرفا به افزودن خطی بر چوب خطهای دفترچه تلنبار شده از مردان تنبیه شده اكتفا میكند. فیلم رفته رفته نشان میدهد كه شخصیت اصلی فیلم چه مرحلهای از زندگی را گذرانده است كه ترجیح خود را بر شكاری آسان بودن برای مردان بنا نهاده است تا عاملیت مردانه آنها را نیز به استهزا بكشاند. فیلم با چوبخطهایش بهطور پیوسته در حال خلق موقعیتهای پارادوكس گونه و سوییچ كردن سوژههای ذهنی زن به سوژههای عینی مردانه را دارد. كنشگری بیواكنش «كاساندرا» تا پیش از آشنایی «رایان» (با بازی بو بورنهام) با خاصیت انفعال امتداد مییابد. ولی به یكباره رابطهسازی با این مرد، عاملی بر خیزش و بهپا خاستن او میشود. چوب خطهای او قرار است خطهای خود را روی آدمهای تعیینكننده بر سرگذشت و سرنوشت دوست صمیمیاش یعنی نینا بكشند.
مخاطب متوجه میشود كه موضع انفعالی و زیردستانه «كاساندرا» با تماشای فیلمی از شب حادثه «نینا» رنگ و شمایل دیگری به خود میگیرد و كینه خفته شده او، انقلاب دیگری را در درون او میخروشاند. فیلم نسبت به مساله سكوت و بیتفاوتی چشمهای ناظر خشم دارد و حتی نسبت به كاراكترهای زن و همجنس شخصیت قهرمان فیلم چون «مدیسن» و رییس دانشگاه (خانم واكر) كه نسبت به موضوع تجاوز نینا سكوت و جانب احتیاط را اختیار كردهاند كینه به دل دارد و به همین دلیل با همدست قلمداد كردن ایشان در موقعیت تراژیك و غیرانتخابی «نینا»، آنها را در موقعیتهای همسان قرار میدهد. باید اذعان داشت كه فیلم برای پیشبرد داستان خود، ناچار شده است كه قهرمان زن خود را در میان انبوهی از ضدقهرمانهای مرد قرار دهد (به غیر از پدر كاساندرا) كه شاید انتخاب این شیوه از پرداخت شخصیتها چندان منطقی به نظر نرسد! همه مردان فیلم چهره چندان موجهی از خود عرضه نمیدارند و «كاساندرا» میخواهد در مقابل همه آنها قد علم كند تا به دادخواهیاش جامه عمل بپوشاند، ولو اینكه به قیمت از دست دادن جان خود با عملی انتحاری و مدد گرفتن از وكیل ال مونرو كه پیشتر پرونده «نینا» را به گونهای دیگر رقم زده است! بنابراین شاید دور از ذهن باشد كه قلب شكسته و دو نیم شده این دو دوست با گردنبندهای نمادین، مجددا با خودزنی و به كام مرگ انداختن خود خواسته «كاساندرا» به هم پیوند میخورد! میتوان اذعان داشت كه جنبش و جریان Me Too در روند قصهپردازی فیلم و در راستای بیپروایی زن علیه واقعیت تعرضات جنسی بسیار تاثیر داشته است. فیلم با توجه به فرهنگ و روحیه هالیوودی، به غیرت زنانه و ناموسپرستی ارج میدهد ولی در وادی موش و گربه بازی خود، نمیخواهد تصویر یك وسترن زنانه كله شق گونهای را بسازد كه بیمحابا به دل همهچیز میتازد تا پسران بد دنیای فیلمی خود را با پرستاری «كاساندرا» شفا دهد! در نتیجه دست به كار شدن قهرمان فیلم، دل مخاطب را بیشتر از آنكه خنك كند، به درد میآورد تا هم نشان دهد كه ضعف زن بیدفاع از دیدگاه مرد میتواند قدرت او تلقی گردد و هم اینكه توان این را دارد تا نگاه ابژه جنسی به زن و عروسكسازی از او را تغییر دهد.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: آريو راقب كيانی