پایگاه خبری تئاتر: کاوه مظاهری نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «بوتاکس» است که این فیلم اولین فیلم بلند او محسوب میشود. او در عرصه فیلم کوتاه، کارگردان و چهره شناخته شدهای است و فیلمهایش نیز بسیار محبوب. مظاهری با فیلم کوتاه «روتوش» سیمرغ بلورین بهترین فیلم کوتاه سی و پنجمین جشنواره ملی فجر را از آن خود کرده بود و در اولین گام فیلمسازی بلندش نیز توانست سیمرغ زرین بهترین فیلم اول را نیز از سی و نهمین جشنواره جهانی فیلم فجر دریافت کند.
داستان «بوتاکس» که فضایی بین واقعیت و رویا دارد، درباره دو خواهر است که به دروغ به همه میگویند برادرشان قاچاقی به آلمان رفته است. اما این دروغ در ذهن خواهر بزرگتر (با بازی سوسن پرور) کم کم به واقعیت تبدیل میشود، تا حدی که شبانهروز را در انتظار برگشتن برادرش از آلمان، سپری میکند. سوسن پرور، مهدخت مولایی، سروش سعیدی، مرتضی خانجانی و محسن کیانی بازیگران اصلی این فیلم هستند. «موچین»، «سوسک» و «شهر بازی» نیز دیگر فیلمهای کوتاه موفق او هستند. از روز چهارشنبه 6 مردادماه اکران فیلم سینمایی «بوتاکس» در سینماهای هنر و تجربه آغاز شده است که به همین بهانه با او گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
* آقای مظاهری، شما در فیلمهای کوتاهتان هدف و دغدغه خاصی که میتوان به آن پنهانکاری یا حذف کردن اشخاص گفت، به نمایش گذاشتهاید؛ به ویژه در «روتوش» و «شهر بازی» که یک رفتار انسانی در برههای از زندگی توسط آدمها بروز پیدا میکند و آدمها ناگهان در مقطعی تغییر میکنند، که الان احساس میشود در «بوتاکس» نیز این دغدغه ادامه پیدا کرده است. درباره این دغدغه بیشتر صحبت کنید.
دغدغه من، این حسی که فیلم برای شما داشته و مطرح کردید نبوده اما مواردی دیگری را مدنظر داشتهام؛ ما در کشوری زندگی میکنیم که نوع و جور دیگری زندگی کردن، جزئی از ذات زندگیمان به حساب میآید و در فرهنگ ما نیز ارزش حساب میشود؛ مثلا میگویند «صورت خود را با سیلی سرخ نگاه داریم» یا «روی گندکاری کسی خاک بریزید» و .. که همگی این ضرب المثلها نوعی از مخفیکاری محسوب میشود. این مورد در اشل خیلی پیچیدهاش، سانسور را پدید میآورد که نسل ما بسیار با آن عجین شدهاند و هویتمان محسوب میشود. بنابراین من خیلی اوقات به این موضوعات فکر میکنم و قصههایی نظیر «بوتاکس» از آن در میآید و خیلی به بحثی که شما آن را مطرح کردید، ارتباطی ندارد. این موضوع حتی در فیلم کوتاه «روتوش» نمود عیانتری دارد و در این فیلم کمتر به آن پرداخته شده است.
نکته دیگری که بسیار برای من دلنشین و جذاب است و همیشه آن را در فیلمهایم مدنظر دارم، مرز بین واقعیت و خیال (غیرواقعی) است. بخش جذاب فیلم برایم همین مورد است که شاید میتوان گفت حکم اسباببازی برایم دارد.
* آیا این روند که به آن اشاره کردید، در راستای نقد یک موضوع یا آسیب اجتماعی است یا تنها برای توصیف است؟
خیر، انتقادی به موضوعاتی که در فیلمهایم مطرح میشود، ندارم چراکه جزئی از زندگی ما محسوب میشود. از طرف دیگر خودم را واجد صلاحیت نقد اجتماعی نمیبینم و در جایگاهی قرار ندارم که انتقاد کنم و بهترین کار برای من همین روایت یک موضوع از زاویه دید خودم است.
* ایده اولیه «بوتاکس» از کجا آمد؟ اصلا چطور نوشته شد؟
من یک کاراکتری میشناسم که با او زندگی هم کردهام که کاراکتر «اکرم» که سوسن پرور آن را بازی میکند، با الهام از او است. من سالهاست این کاراکتر را میشناسم و بارها از روی او اتود (نوشتاری) زدم به این معنی که من از حدود ۵ سالگیام این کارکتر را میشناسم و از چند سال قبل مدام اتود نوشتاریام زدم و تغییراتی کرد، یعنی تعریفم نسبت به آن آدمها تغییر کرده و در نهایت به «اکرم» رسیده است. کاراکتر «اکرم» شاید خیلی بی ربط با شخصیت اصلی نباشد اما دقیق هم مثل آن نیست و اتفاقی که بین خودش و برادر و خواهرش نیز میافتد تخیل است و ارتباطی با واقعیت ندارد. اینقدر هم دقیق به موضوع نگاه نکردم که در این لحظه در حال صحبت با هم هستیم اما وقتی چیزی در ذهن دارم ممکن است مکوارد دیگری نیز به ان آضافه شود. در هر حال بیشتر قصد من در «بوتاکس»، تعریف یک قصه بوده است و باقی قضایا خود به خود نیز به تبع آن است.
* برای انتخاب بازیگر چه گزینههایی را در نظر داشتید؟ سوسن پرور عموماً در برنامه و فیلمهای کودک و طنز دیده شده است، مخاطب شاید کمتر او را در فیلمی با نقشی جدی دیده باشد، آیا از این انتخاب راضی هستید؟
من قصدم این بود که بازیگری را انتخاب کنم که باهوش و در کار جدی باشد و بلد باشد کمدی اسلپ استیک کار کند و توانایی کار کمدی با بدن را داشته باشد و در عین حال بتواند به سمت یک تراژدی بغلتد و بین این دو رفت و آمد داشته باشد. چراکه من فکر میکردم باید یک فیلم کمدی سیاه بسازم و الان هم فکر میکنم که فیلمم «کمدی سیاه» است اما برخی ممکن است از آن برداشت تراژدی داشته باشند. همچنین از دیگر نکاتی که در برای بازیگر «اکرم» در نظر داشتم، این بود که قیافه خاصی داشته باشد تا آن قیافهای که در ذهن من بود، درآید. وقتی این موارد را کنار هم گذاشتم، خیلی گزینههای زیادی در میان بازیگرها وجود نداشت؛ من گزینه دیگری به جزء سوسن پرور نداشتم و اتفاقا بهترین گزینه برای «اکرم» بود و او هم از پس آن برآمد.
* فیلسمازها معمولاً برای شناخت بیشتر مخاطب با شخصیتهای فیلم روندی را برای شخصیتپردازی کاراکترها اختصاص میدهند. اما شاید بتوان گفت که شما در «بوتاکس» شخصیتپردازی را تنها برای شخصیت «اکرم» داشتید و شخصیت «آذر» خواهر «اکرم» که اتفاقا او هم در داستان موثر است، کمتر پرداختهاید. این رویه در فیلمهای کوتاهتان با توجه به اینکه زمان کمی در اختیار دارید شاید توجیه شود اما در آنها هم چنین رویهای دارید. آیا این روند که شخصیت فیلم به گونهای ابهام آمیز برای مخاطب جلوه کند، از روی عمد است که شوکی به مخاطب وارد آید؟
بله، این تصمیم من در شخصیتپردازی یا پیشزمینه کاملاً آگاهانه بوده است؛ دو نقطه اصلی داریم که تصمیم «آذر» را در نظر مخاطب عجیب جلوه میدهد که اتفاقا در همین دو نقطه مخاطب گیر میکند اما من کاملاً آگاهانه این کار را کردم. به نظر من مخاطبان در این سطح، به دو نوع مخاطب تقسیم میشوند؛ اولین دسته، افرادی هستند که دنبال توجیه و توضیح بیشتر هستند و قانع نمیشوند و دسته دوم، افرادی هستند که احتمالاً چیزهایی در ذهنش میسازند و قانع میشوند.
قطعاً این ریسک بزرگی است که من به عنوان فیلمساز از روز اول فیلمسازیام، آن را پذیرفتهام و به قیمت اینکه این ریسک را کنم و ببینم جواب میدهد یا خیر، آن را انجام دادهام. ترجیح میدهم فیلم محافظهکارانه نسازم ولی نکته این است که من به طور کلی با پیشزمینه ساختن، مشکل فلسفی دارم چراکه فکر میکنم این جنس از فیلمهای محافظهکار با این نوع قصهپردازی، مخاطب و تجربه زیسته مخاطب را خیلی خیلی دستکم میگیرند و به اعتقاد من تاریخ مصرف این نوع فیلمها در سینما تمام شده است. حال ممکن است مخالفان این دیدگاه من، ۹۰ درصد و موافقانش ۱۰ درصد باشند و حتی شاید کمتر؛ اما من جزء همان ۱۰ درصد هستم.
این گونه موارد را همان طور که شما مطرح کردید، در مواجهه با فیلم ۲۰ دقیقهای «روتوش» هم شاهد بودم و بسیاری معتقد بودند که قاتل شدن «مریم» در این فیلم، توجیه ندارد! اما تعدادی هم بودند که آن را قبول کردند. کورت ونهگات میگوید «اگر پنجره را باز کنی و بخواهی به همه دنیا عشق بورزی، حتما سرما خواهی خورد» بنابراین من نیز قرار نیست این کار را کنم. قطعاً این ریسک برای منِ فیلمساز خواهد بود، ریسکی که در ریزش مخاطب نیز اتفاق خواهد افتاد. شاید بتوانم مثالی بزنم که قضیه در این نوع داستانگویی بیشتر روشن شود باید به «جدایی نادر از سیمین» اشاره کنم که آقای فرهادی میتوانست تصادف را نمایش دهد یا ندهد! اگر نشان میداد یکسری از مخاطبان دوست داشتند و الان که نشان نداده، یکسری دیگر از مخاطبان آن را دوست داشتند که هر کدام بازخوردهای خودش را داشت.
* فضاسازی بی روح با استفاده از تم رنگ آبی و خاکستری و همه فضاسازیهای دیگر از جمله موسیقی و صدا در قابهای دوربین را خودخواسته انجام دادید؟
بله، دقیقا همان چیزی است که در ذهنم داشتم. مدل من اینگونه است که دقیقاً آن چیزی که در ذهن دارم، دکوپاژ و بعد اجرا میکنم یعنی اینقدر درباره تمام صحنه و اتفاقات فکر کردم و با فیلمبردار در پیش تولید درباره رنگ و قاب صحبت و کار کردیم که سرصحنه فقط همان موارد را پیاده میکنیم.
* چقدر موسیقی از زمان خوبی در فیلم شروع شد و چقدر به فضاسازی فیلم کمک کرد.
بله، موسیقی «بوتاکس» و کار میلاد موحدی در آهنگسازی خیلی خوب بود. این آهنگساز ترکیبی از سازهای ایرانی و الکترونیک را برای ساخت این موسیقی استفاده کرد که من هم از آن راضی هستم.
منبع: خبرگزاری پانا
نویسنده: آزاده فضلی