صنعت مد و لباس از قدیم رابطه تعاملی با هنرهای نمایشی داشته است. وقتی کلارک گیبل در فیلم «یک شب اتفاق افتاد» (1934) پیراهنش را درآورد تا بدن برهنهاش را نشان دهد اتفاقی در صنعت مد و پوشاک روی داد. گیبل هیچ زیرپوشی نداشت، در نتیجه پس از نمایش گسترده فیلم فروش لباس زیر افت کرد و مردان بسیاری خواستند مثل گیبل زیرپوش نپوشند. این ماجرا ۱۷ سال طول کشید.
پایگاه خبری تئاتر: «یک عمر با کت و شلوار و کراوات بهدنبال تسخیر دنیا بودم، اما مارلون براندو با زیرپوشی ساده یک شبه این کار را کرد.» حدس میزنید این اعتراف از آن چه کسی است؟ بله، درست است عالیجناب همفری بوگارت. یکی از شمایلهای مرد کلاسیک خوشتیپ و کت و شلواری در کنار کلارک گیبل و لارنس الیویه، پیتر لوری و... که در دهههای 40-1930 با کت و شلوارهای مدل انگلیسی خاکستری خود قلبها را تسخیر کرده بودند. مردانی تلخ و تنها و شکست خورده در روابط عاطفی که با کلاه و بارانیهای بلند و سیگار برگ فضای فیلمهای «نوآر» را به یادمان میآوردند. اینطور بود تا در اوایل دهه 1950 مارلون براندو ناگهان با یک زیرپیراهنی ساده آمد و همه تصورات رایج از مرد جذاب و مد روز را برهم زد. او شمایل دوران تازهای شد، با مردانی سرزنده و ورزیده و خوش پوش که اتفاقاً در روابط خود با زنان نیز موفق بودند.
صنعت مد و لباس از قدیم رابطه تعاملی با هنرهای نمایشی داشته است. وقتی کلارک گیبل در فیلم «یک شب اتفاق افتاد» (1934) پیراهنش را درآورد تا بدن برهنهاش را نشان دهد اتفاقی در صنعت مد و پوشاک روی داد. گیبل هیچ زیرپوشی نداشت، در نتیجه پس از نمایش گسترده فیلم فروش لباس زیر افت کرد و مردان بسیاری خواستند مثل گیبل زیرپوش نپوشند. این ماجرا ۱۷ سال طول کشید. اتفاق بعدی باعث شد تیشرت از حالت لباس زیر صرف بیرون بیاید و در دسته لباسهای بیرونی قرار بگیرد.
سال 1951، بازی مارلون براندو در فیلم اقتباسی الیا کازان «اتوبوسی به نام هوس». براندو با نقش استنلی کوالسکی عاصی و حیوانصفت روی صحنه جولان داد و در تئاتر برادوی و فیلم تماشاگران را حیرتزده کرد. تیشرتی که براندو در این فیلم پوشیده بود در اصل از نیروی دریایی امریکا آمده بود. در قرن نوزدهم لباس پنبهای سرهمی رایج بود که مردان بهعنوان زیرپوش و لباس خواب از آن استفاده میکردند. به مرور زمان این لباس دو تکه شد. اولین تیشرتها بهعنوان لباس زیر بدون دکمه به دوران جنگ بین اسپانیا و امریکا طی سال های ۱۸۹۸ تا ۱۹۱۳ برمیگردد، زمانی که نیروی دریایی امریکا شروع به رواج دادن آن بهعنوان لباس زیر کرد. نیروی دریایی امریکا تیشرت را بهعنوان لباس پنبهای یقهگرد و آستین کوتاهی که زیر یونیفورم پوشیده شود به سربازان داد.
اگرچه مردان پس از سالهای جنگ تیشرت میپوشیدند اما بهعنوان زیرپیراهن، نه لباسی که قرار باشد در ملأعام دیده شود. کاراکتر کوالسکی براندو بسیار جلوهگرانه و نمایشی بود و صحنههای خانه و کوچه را با تیشرتی تنگ، عرقکرده و چسبناک از آن خود کرد. تیشرتی ساده و راحت و بیتکلف که بازوهای ورزیده و بالاتنه تنومند براندو را بهتر نشان میدهد و شمایل مردانگی تازهای میسازد. بازی براندو در نقش کوالسکی انقلابی در تکنیکهای بازیگری محسوب شد و شیوه بازیگری متد را با تغییرات اساسی مواجه ساخت. براندوی جوان که روحی رام نشدنی و جاه طلب داشت، یک شبه ره صد ساله را رفت و به تنهایی جای تمامی مردان کت و شلوارپوش را گرفت. اما همه داستان در آن زیرپوش نبود؛ براندو استعداد بینظیری بود که بموقع کشف شد. جوانی قدبلند با چهرهای مردانه و جذاب، فارغالتحصیل آکادمی بازیگری استلا آدلر و تربیتشده تئاترهای برادوی. او همان خلق و خوی معترض و سرکش خود را بازی کرد و همین یک فن بازیگری برایش کافی بود تا از پیشکسوتان «متد اکتینگ» به حساب بیاید و بازیگرانی چون جیمز دین، مونتگومری کلیفت و سالها بعد پل نیومن، داستین هافمن و رابرت دنیرو دنباله روی سبک او شدند و متد اکتینگ را در سینمای امریکا تثبیت کنند.
براندو در خارج از جهان پرده نقرهای نیز بر آتش آن روحیه و مد شورشی دمید. او تیشرت را با چکمه و موتورسیکلت و پوزخندی ضد سیستم ترکیب کرد و چهره اعتراضی این شمایل را پررنگتر کرد. این حرکتها در دهههای 60-1950 موجی از علاقه دیوانهوار به تیشرت به راه انداخت. براندو با فیلم وحشی (1953) دیگر بهطور کامل به بت نسل جوان تبدیل شد. جوان عاصی عصر راکاند رول، با یک موتورسیکلت بزرگ، تیشرت و شلوار جین و البته کاپشن چرم. وحشی در خارج از امریکا نیز نمایش موفقی داشت و روی فرهنگ و مد دیگر کشورها هم اثر گذاشت.
پس از مارلون براندوی بزرگ میرسیم به جیمز دین در فیلمهای «شورش بیدلیل» و «شکوه علفزار». او همان تیشرت براندو، شلوار جین و چکمهها را میپوشد و یک کت جین هم به آنها اضافه میکند. از اینجا به بعد دیگر تیشرت فراگیر میشود و همگان آن را بهعنوان سمبل تازه جوانان امریکایی بیقرار و شورشی میپذیرند.
منبع: روزنامه ایران
نویسنده: سیدحسام فروزان
https://teater.ir/news/38453