بهتر است به جای مانع‌تراشی‌‎ها یا بی‌نظمی‌ها، از تلاش‌های سرسختانه‌ای که در مسیر خلق اپراهای کلاسیک یا مدرن آینده صرف می‌شود، حمایت شود تا هم بهانه‌های ساده دلگرمی‌ها ‌برای ادامه کار گروهی باقی بماند هم جریان پیشرفت اپرای ایرانی متوقف نشود.
پایگاه خبری تئاتر:  خوانش جدید آنسامبل اپرای تهران از معروف‌ترین فیلم موزیکال سینمای جهان، خوانشی ایرانی با پایان‌بندی به سبک کارگردانان ایرانی است، ‌به این معنی که اگر با نگاه مقایسه‌ای برای تماشای نسخه ایرانی «بانوی زیبای من» می‌روید، به‌طور حتم نومید و مایوس تالار وحدت را ترک خواهید کرد چرا که خوانش جدید آنسامبل اپرای تهران از این اثر معروف، برداشتی کاملا ایرانی با طراحی‌ها و گرته‌برداری‌های ایرانی است که به هیچ‌وجه قابل مقایسه با اثر معروف و جاودان سینمای کلاسیک جهان نیست. با این حال تا آنجا که بضاعت گروه و بضاعت جامعه ایرانی اجازه داده، آنسامبل اپرای تهران کوشیده نسخه‌ای متفاوت به روی صحنه ببرد و تماشاگرانش را به اپرای کاملا ایرانی با شعرها و ترانه‌های ترجمه‌شده به زبان فارسی میهمان کند و تا پاسی از شب آنان را در تالار وحدت نگاه دارد.

درباره بانوی زیبای من، باوجود اینکه اجرای شب‌دوم در مقایسه با شب‌اول از اقبال بیشتری برخوردار است و اپرا در برخورداری از نیمچه‌نعمت طراحی صحنه نسبت به شب پیش، بضاعت بیشتری دارد و گرته‌برداری‌های نه‌چندان تازه‌ای از لباس‌های کلاسیک طبقه دوک و دوشس جامعه لندن صورت گرفته است، با این حال مشخص است تمام صحنه طراحی‌شده برای اجرا، در شب‌دوم هم به روی سن آورده نشده و مشخص نیست چه عواملی سبب شده تا دواجرای نخست بانوی زیبای من با امکاناتی مقابل تماشاگران اجرا شود که خیلی ساده و معمولی است.

نیمچه‌طراحی صحنه این اپرای پرطمطراق، فقط از سه‌پله و یک‌سکو و دومبل تشکیل شده و بیشتر نقش طراحی صحنه بر دوش این دومبل است. مبل‌ها طی قرارداد دراماتورژیکی نانوشته‌ای که به‌طور غیرارادی میان کارگردان و تماشاگرانش امضا شده، مدام برگردانده می‌شوند و در برگردان مداوم و صحنه به صحنه مبل‌هاست که تماشاگر می‌تواند ارتباطی منطقی میان موقعیت‌های گوناگون پرسوناژها و فضاها پیدا ‌کند. می‌توان گفت شاید آبسالان، کوشیده در حد همین المان‌های ساده و مدام تکرارشونده، در طراحی صحنه‌اش سود ببرد و بیشتر توان و بضاعت گروهش را بر موسیقی و صدا متمرکز کند و اتفاقا در تنظیم‌های حرفه‌ای ایرانیزه‌ای که ارکست مایسترش از تمام ملودی‌ها و موزیک‌های این فیلم معروف ارایه داده، موفق عمل کرده و سوپرانوخوانان گروهش هم که تمام تمرکز خود را بر صدا معطوف کرده‌اند، اتفاقا در اجرای آوازها و نمایش تمرین‌های چندین‌ماهه، خوب ظاهر شده‌اند.

قالب بازی بازیگران این تئاتر موزیکال، در سطح و یک‌لایه پیش می‌رود و شاهد شخصیت‌پردازی یا حتی طراحی میزانسن‌های خیلی تازه و خلاقانه نیستیم و بار نمایشی کار هم، بیشتر بر دیالوگ‌ها و طنزهای کلامی لابه‌لای بازی‌ها استوار است. با این حال، آنچه، تلاش گروه را از این خوانش نه‌چندان مورد انتظار، ارزشمند می‌کند، بضاعتی است که در شرایط کنونی ایران برای به‌صحنه‌بردن این اثر، به نمایش گذاشته شده است. فارغ از قیاس کیفی اثر تازه آنسامبل با آثار گذشته‌ این گروه، منصفانه باید گفت به‌صحنه‌بردن اپرایی کاملا ایرانی آن‌هم به زبان فارسی هرچند کپی ایرانیزه‌شده‌ای از یک اثر معروف هالیوودی باشد، ارزش تماشا را دارد و به جای اینکه با مانع‌تراشی یا هردلیل دیگر، مانع به ثمرنشستن تلاش چندین‌ماهه گروهی شویم و به گفته تماشاگران در شب‌اول، شرایطی فراهم کنیم که دکور و اکسسور و هرچیز دیگر که جزو الزامات چنین اجرایی است در پشت درهای تالار وحدت دپو شده و فرصت تست لباس به اعضا داده نشود، بهتر است شرایطی فراهم کنیم که اشکالات فنی، غیرفنی یا سخت‌افزاری بیرونی که گریبان تئاتر ایران را گرفته، پای گروه نوشته نشود و با چوب قضاوت ناعادلانه، تلاش گروهی را نیست و نابود نکنیم.
 
بهتر است به جای مانع‌تراشی‌‎ها یا بی‌نظمی‌ها، از تلاش‌های سرسختانه‌ای که در مسیر خلق اپراهای کلاسیک یا مدرن آینده صرف می‌شود، حمایت شود تا هم بهانه‌های ساده دلگرمی‌ها ‌برای ادامه کار گروهی باقی بماند هم جریان پیشرفت اپرای ایرانی متوقف نشود. به‌هرحال سطح کار حرفه‌ای گروه آنسامبل اپرای تهران هرچه که باشد و در مقایسه با کارهای گذشته‌اش یا حتی در مقایسه با کیفیت کار گروه‌های حرفه‌ای دنیا، در هرسطحی که باشد، نباید با بی‌انصافی، نفی را بر نقد ترجیح داد.

با اینکه بازی‌های گروه آنسامبل خیلی تجربی و پخته نیست، اما آنچه بار جذابیت نوستالژیک این اثر را در مقایسه با آثار پیشین آنسامبل اپرای تهران بیشتر کرده و روی ذهن مخاطبان سنجاق می‌کند، توفیق گروه در انتقال حس روایی دراماتیک با برداشتی کاملا ایرانی است که با مراقبت‌های دایمی گروه در رعایت ممیزی‌های اجتماعی تلفیق شده و با تلاش مستمری که گروه برای حفظ وفاداری به اثر اصلی معطوف بازی‌ها کرده‌اند، در نهایت کپی جالب توجهی از یک اثر خارجی، تولید شده که کاملا ایرانی است و با پایان‌بندی معلق و باز که کارگردان از این اثر معروف ارایه کرده، اگر بگوییم اپرای بانوی زیبای من اپرایی به سبک ایرانی است، بیراه نگفته‌ایم. می‌توان گفت نقشی که هریک از پرسوناژها در حد توان حرفه‌ای خود بازی کردند تا تجسمی موزیکال و ملودرام از عشق مشهور «الیزا دولیتل» (با بازی فرنوش رحمتی) و «پروفسور هیکینز» (با بازی مجید گرامیان) ارایه دهند، با اینکه خیلی معمولی و قبلا «دیده‌شده» است، اما نمی‌توان این خوانش ایرانی را دوست نداشت و با پرسوناژهای لوده آن همذات‌پنداری نکرد.

منبع: روزنامه شرق