مرد بازنده هرچه پیش‌تر می‌رود، بیشتر به پرتگاه نزدیک می‌شود. کم‌کم دستش رو می‌شود که هیچ‌چیز مهمی جز این قهرمان ضدساختار برای داستان مهم نیست. همه قرار است بزک و دوزک یک شخصیت باشند که هیچ شباهتی با یک کارگاه/پلیس ایرانی ندارد، اما فیلمساز اسیر آن شده است. مبهوت کاراکتر سرهنگ خسروی شدن، تمام دیگر شخصیت‌هایی را که قرار بوده پرداخته شوند، سوزانده است.

پایگاه خبری تئاتر: مهدویان هنوز در زخم کاری مانده است. انگار مبهوت آن فضا، تیم و وضعیت شده. این‌بار با یک وصله ناجور، با پلیس/ کارگاهی که گویی از یک داستان خارجی دوربُر شده، به فیلم جدید مهدویان آمده و «مرد بازنده» نام گرفته است.

داستان همان اول به ما می‌گوید که قرار است با یک فساد نظام‌مند و ریشه‌دار روبرو شویم، مثل زخم کاری، با این تفاوت که در مرد بازنده، قهرمان داریم. سرهنگ خسروی، پلیسِ کارکشته و خسته که در روابط خانوادگی‌اش بحران دارد، ما را به یاد کارگاه کلافه «مخصمه» اثرِ «مایکل مان» می‌اندازد. همان‌طور می‌خواهد عجیب و غریب باشد و مثل همان باهوش و نکته‌بین.

«قرار» است که مثل نمونه‌های هالیوودی با کارگاهی ضدساختار مواجه شویم که برای رسیدن به حقیقت هیچ اغماضی ندارد و البته رحمی. گرته‌برداری بی‌قاعده و شتاب‌زده مهدویان حاصل کار را بیشتر به سینمای بالیوود نزدیک می‌کند؛ همان ژانر معروف بالیوود که پلیس خوبی می‌خواهد در برابر فساد دولتی و نظام‌مند بایستد.

حاصل ملغمه‌ای از هالیوود و بالیوود شده که نه جذابیت‌های اکشن بالیوودی را دارد و نه شخصیت‌های قوی و پرداخت‌شده هالیوودی و همه‌چیز در حد همان «قرار» باقی می‌ماند. به نظر دو دلیل عمده در شکل نگرفتن قصه مرد بازنده تاثیر گذاشته است.

  اول از همه اینکه نه قهرمان ضد ساختار شکل می‌گیرد، نه ساختار و نه به‌تبع آن رابطه‌ای بین این قهرمان و ساختار. مرد بازنده هرچه پیش‌تر می‌رود، بیشتر به پرتگاه نزدیک می‌شود. کم‌کم دستش رو می‌شود که هیچ‌چیز مهمی جز این قهرمان ضدساختار برای داستان مهم نیست. همه قرار است بزک و دوزک یک شخصیت باشند که هیچ شباهتی با یک کارگاه/پلیس ایرانی ندارد، اما فیلمساز اسیر آن شده است. مبهوت کاراکتر سرهنگ خسروی شدن، تمام دیگر شخصیت‌هایی را که قرار بوده پرداخته شوند، سوزانده است. هیچ‌کدام‌شان حتی تیپ هم نمی‌شوند. فقط کلیشه‌هایی که در ژانر نوآر می‌بینیم؛ زنِ فم‌فتال، رفیق نامرد، زن سر به‌ راه و به اصطلاح خانگی، پلیس خوبِ کارنابلد، شبکه سازمان‌یافته تبهکاری و اعضای خانواده می‌بینیم که فقط هستند، هرچند که مرد بازنده به هیچ خوانشی نوآر نیست.

مخاطب به هیچ‌کدام از این شخصیت‌ها نمی‌تواند نزدیک شود، چون که فیلمساز دغدغه‌ای برای ارایه هیچ شخصیتی ندارد جز قهرمان یا پروتاگونیست خودش. حتی فراموش کرده که هر چیزی با ضدش تعریف می‌شود، خاصه قهرمان که در آینه ضدقهرمان نمایان می‌شود. ضدقهرمان مردبازنده اصلا کیست؟ کلیشه نخ‌نمای آقازاده «دکترلارستانی» که دیگر از فرط گفتن مهوع شده است؛ آن‌هم در دوره‌ای که وکیل و وزیر از هر طیف سیاسی تعارفات پیشین را کنار گذاشته‌اند و واضحا از سهم‌خواهی‌شان می‌گویند و بسیاری از مقامات به جرم فساد یا در زندان هستند یا مشغول بازجویی، مرد بازنده قرار است چه چیز مازادی برای مخاطب داشته باشد یا چه صحبت متهورانه‌ای ارایه دهد؟ ای‌ کاش همان کلیشه هم شکل می‌گرفت و حداقل آخر سر هیولای عظیم و ریشه‌دار فساد را مهدویان، باز به زن‌بارگی و بوالهوسی یک فرد تقلیل نمی‌داد.

این ایراد مهم‌ترین ضعف زخم کاری هم بود، اینکه نتوانسته به ما یک ساختار و وضعیت نشان دهد، وضعیتی که افراد هرچند پلید، کارگزاران آن هستند نه همه آن. وقتی فیلمسازی در 15 قسمت نتوانسته به ما وضعیت نشان دهد، انتظار چنین چیزی در دو ساعت هم، عقلانی نیست

 نقط ضعف بزرگ دیگر مرد بازنده که از آن ضربه خورده، تیمی است که از راکوردهای قبلی بیرون نیامده. خاصه بازیگری و فیلمبرداری که هیچ هویت تعریف‌شده‌ای برای این اثر ندارند. جواد عزتی وصله لایتچسبک این نقش است؛ نه سن مناسب این نقش را دارد نه میمیک و فیزیکش را. گریم و شیوه راه رفتنش در خیلی اوقات تداعی‌کننده «بابا اتی» در قهوه تلخ است. بعضی اوقات هم «مالکی» جامانده از زخم کاری را در او می‌بینیم؛ مثل سکانس حبس در حمام که ضرورت بودن آن سکانس هم اصلا معلوم نیست. دیگر شخصیت‌ها هم آنقدر رها هستند که قوی‌ترین بازیگران هم بعید بود بتوانند چیزی در این وضعیت ارایه کنند. بدتر از همه «رسول» با بازی بابک کریمی که کارویژه‌ای برای قصه ندارد اما آمده که به مخاطب هشدار دهد ما - رسول و دوستانش- حتی می‌دانیم شما به چه چیزی نیاز دارید! با همه اینها مرد بازنده احتمالا در گیشه موفق خواهد شد. ظرفیت‌های خوبی برای بازاریابی دارد و با مانور بر آنها مخاطب را به گیشه خواهند کشید. مهدویان هم در مسیر فیلمسازی خود تثبیت شده است و احتمالا دیگر نباید انتظار ساخت «ایستاده در غبار» از او داشت

///.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: علی ورامینی