˝گلن‌گری گلن‌راس˝ یکی از نمونه‌های درخشانی است که حاکمیت پول و سرمایه را بر روابط انسانی عامل ایجاد دنیایی معرفی می‌کند که در آن آدم‌ها برای به دست آورن سود بیشتر نه تنها انسان‌های دیگر را نادیده می‌گیرند بلکه در مواقعی حتی حاضر هستند برای رسیدن به جایگاهی بالاتر یا منفعتی بیشتر به هم نوعان خود آسیب‌های جدی روحی و روانی وارد کنند.

پایگاه خبری تئاتر:  "گلن‌گری گلن‌راس" نمایشنامه معروف دیوید ممت این روزها به کارگردانی عماد قلی‌پور در تماشاخانه مشایخی در حال اجراست. ممت در این نمایشنامه قوانین بی‌رحم دنیای سرمایه‌داری را به شدت مورد انتقاد قرار می‌دهد و عواقب دردناک آن را در زندگی آدم‌ها به تصویر می‌کشد. گرچه این نخستین بار نیست که یک نمایشنامه‌نویس آمریکایی به شکلی روشن از نظام سرمایه‌داری حاکم بر این کشور انتقاد می‌کند اما "گلن‌گری گلن‌راس" یکی از نمونه‌های درخشانی است که حاکمیت پول و سرمایه را بر روابط انسانی عامل ایجاد دنیایی معرفی می‌کند که در آن آدم‌ها برای به دست آورن سود بیشتر نه تنها انسان‌های دیگر را نادیده می‌گیرند بلکه در مواقعی حتی حاضر هستند برای رسیدن به جایگاهی بالاتر یا منفعتی بیشتر به هم‌نوعان خود آسیبهای جدی روحی و روانی وارد کنند.

مضمون مورد بحث در نمایشنامه و رویکرد نمایشنامه‌نویس سبب شده که بارها و بارها "گلن‌گری گلن‌راس" با "مرگ فروشنده" آرتور میلر مقایسه شود. گرچه سبک نگارش با توجه به اختلاف زمانی که میان آفرینش این دو اثر وجود دارد، متفاوت است و به خصوص زبان دو نمایشنامه شباهتی به هم ندارد، اما به واسطه پرداخت دقیق سبک زندگی مردم و تأثیر مخرب وضع اقتصادی بر صفات انسانی و اخلاقی آنها و تعاملات اجتماعی میان‌شان، تشابهات زیادی را می‌توان بین این دو اثر تشخیص داد. گرچه زبان نمایش در اثر ممت به واسطه نزدیک‌تر بودن به زمان حال، زبانی است شبیه‌تر به زبان مردم امروزی. اصولا ممت در انتخاب کلمات و دیالوگ‌ها بسیار دقیق و حتی در مواردی خرده‌گیر است و از آنجایی که معتقد است گفتار انسان‌ها رفتار و شخصیت‌شان را می‌سازد و نه اینکه رفتارشان، نوع سخن گفتن‌شان را تعیین کند، با دقت و وسواس بسیار در این زمینه عمل می‌کند.

قلی‌پور با تغییرات اندکی "گلن‌گری گلن‌راس" را به صحنه آورده است. این تغییرات گرچه به محتوای اثر خللی وارد نکرده اما به اجرای قلی‌پور خصوصیات ویژه‌ای بخشیده و "گلن‌گری گلن‌راس"ی را که به صحنه آورده است، نه یک اجرای تکراری بلکه به اثری با شخصیت مستقل تبدیل کرده است. یکی از این تغییرات حذف برخی دیالوگ‌ها برای کوتاه شدن مدت زمان نمایش است، اتفاقی که به خوبی رخ داده و نه تنها باعث ایجاد لکنت زبان در متن نشده بلکه با توجه به فضای اجرا، عملی هوشمندانه محسوب می‌شود. شاید بزرگترین تغییری که در اجرای قلی‌پور به چشم می‌آید، جابجاکردن صحنه اول و سوم پرده‌ی یک باشد. البته در متنِ این صحنه‌ها هم تغییراتی ایجاد شده و برخلاف نمایشنامه از شکل دیالوگ خارج شده‌اند و به مونولوگ تبدیل شده‌اند.

جابجا کردن صحنه اول و سوم ممکن است محاسنی داشته باشد و به فرم اجرایی مدنظر کارگردان نزدیک‌تر باشد اما اشکالاتی هم در اجرا ایجاد می‌کند. پرده اول در اجرای قلی‌پور بیشتر به معرفی شخصیت‌ها در قالب مونولوگ‌هایی که گفته می‌شود، شباهت دارد تا یک رویداد دراماتیک؛ درست برخلاف نمایشنامه مامت. نمایشنامه مامت از میانه دیالوگی تنش‌زا، پرکشمکش و پرتکاپو آغاز می‌شود. انگار تماشاگر پرتاب می‌شود وسط گفتگوهای نه چندان مسالمت‌آمیز لوین و ویلیامسون. ممکن است در همان ابتدا مخاطب منظور خیلی از جمله‌ها را متوجه نشود اما از آنجایی که بحث میان آنها، بارها تا آخر نمایشنامه تکرار می‌شود مامت نگرانی از بابت عدم درک صحیح مخاطب از آنچه میان این دو شخصیت می‌گذرد، ندارد. به عکس ریتم بسیار مناسبی را برای شروع نمایش در اختیار کارگردان و گروه اجرایی قرار می‌دهد که در همان دقایق اول مخاطب را به دنبال کردن داستان ترغیب کند. گرچه این شیوه‌ای است که بیشتر در فیلمنامه و داستان مورد استفاده قرار می‌گیرد، اما مامت با زیرکی و ظرافت چنین انتخابی را برای شروع نمایشنامه‌اش برگزیده، زیرا به درستی تشخیص داده که گلن‌گری گلن‌راس یک نمایشنامه کاملا داستان‌گوست و استفاده از شیوه‌های داستان‌گویی در آن می‌تواند باعث جذب بهتر مخاطب گردد. قلی‌پور درست همین ویژگی را از مخاطبش دریغ کرده است. اصولا مونولوگ هرچه قدر هم که جذاب باشد و پرشور اجرا شود، نمی‌تواند مخاطب را در همان ثانیه‌های اول -که هنوز تمرکز لازم برای دیدن نمایش را ندارد- به دنبال کردن نمایش علاقه‌مند سازد. از طرف دیگر، نشستن بازیگران در جلوی صحنه نمایش، در سالن مشایخی سبب می‌شود که تماشاگر برای دیدن آنها دچار اشکالات زیادی شود و از آنجایی که تمام پرده اول به همین روال ادامه پیدا می‌کند، بسیاری از نکاتی که از زبان بازیگران نمایش گفته می‌شود و در ساختار داستان بعدتر به دانستن حداقل بخشی از آنها نیاز پیدا می‌شود، مغفول می‌ماند. زیرا تماشاگر هنگامی که برای دیدن صحنه‌ای دچار زحمت می‌شود، پس از لحظاتی ناخودآگاه دنبال کردن آن را رها می‌کند و روشن است که قسمتی از اطلاعات مورد نیاز را از دست می‌دهد. حتی اگر گروه اجرایی اصرار داشته که پرده اول را به این شیوه و نه بر طبق نمایشنامه اجرا کند، بهتر می‌بود که با توجه به اندازه سالن نمایش و محل قرار گرفتن صندلی‌ها، چیدمان دیگری برای بازیگران در نظر بگیرد تا مخاطب بتواند این پرده را با دردسر کمتری تماشا کند.

در پرده دوم همه چیز تغییر پیدا می‌کند، میزانسن‌های سرزنده اما نه عجیب و غریب و گفتگوهای جالب توجه و به شدت درگیرکننده، اتمسفر حاکم بر نمایشنامه را به کمال به صحنه می‌آورد. تازه اینجاست که بازیگران فرصتی برای عرض اندام پیدا می‌کنند و می‌توانند توانایی‌های بازیگری خود را به نمایش بگذارند. بازی مجموعه بازیگران پذیرفتنی و کم نقص است. گرچه در این میان اجرای برخی قابل اعتناتر است. منصور نصیری، شهریار فرد و امیر محمدی از این جمله‌اند. لحن و آهنگ مناسب، شخصیت¬پردازی منطبق بر نقش و حرکات حساب شده به همراه ریتم مناسب کلامی و حرکتی باعث شده که بازی این سه نفر بیشتر از سایرین به چشم بیاید. رویهمرفته قلی پور با توجه به شرایط و امکانات، اجرایی قابل قبول از "گلن گری گلن راس" را به صحنه آورده که روح تجربه‌گرایی گروه جوان اجراکننده را به تمامی با خود دارد.

نکته آخر اینکه، گرچه هم زمانی اجرای "گلن‌گری گلن‌راس" و "مرگ فروشنده" تصادفی است، اما انتخاب این متون نمایشی در این برهه زمانی درکشور ما نه تنها اتفاقی نیست، بلکه گزینشی است هوشمندانه و هشداردهنده. نقش اقتصاد بیش از آنچه باید در زندگی مردم پررنگ شده است. اصولا اقتصاد شاخه‌ای از علوم اجتماعی است که به تحلیل تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات می‌پردازد، همین. قرار نیست در جزء جزء زندگی مردم و روابط آدم‌ها حضور داشته باشد؛ آن هم با فشاری چنین سهمگین و حضوری این چنین مخرب و شوم. هنگامی که رفتارهای اقتصادی مشخص به مردم تحمیل شود و روابط انسانی تحت الشعاع سود و زیان اقتصادی قرار گیرد، ارزش‌های جامعه و معیارهای اخلاقی هم تغییر پیدا می‌کند. مامت خودش درباره این نمایشنامه می‌گوید: "این نمایشنامه درباره ی این است که چه طور پول و تجارت فاسد می‌‌کند، چه طور سلسله مراتبی که در امور پولی و تجاری و حرفه ای وجود دارد به فاسد کردن تمایل دارد. در دنیای پول و سرمایه برای آنهایی که قدرت دارند، غیراخلاقی رفتار کردن مشروع تلقی می‌شود. تأثیر چنین محیطی بر آن فردِ کوچکِ کم درآمد ایناست که به سوی جنایت و کارهای خلاف کشیده شود. جنایت‌های کوچک تنبیه می‌شوند درحالی که جنایت‌های بزرگ اصلا مورد پرسش قرار نمی گیرند." با توجه به شرایط اقتصادی جامعه، به نظر می‌رسد که "آلودگی اقتصادی" در حال عبور از مرز هشدار است.



نویسنده: مهتاب صفدری