سایت خبری تئاتر/کاظم هژیر آزاد: نمایش "پاییز" را بی گمان میتوان یکی از دیدنیترین نمایشهای ایرانی آخر سال ۹۳ به حساب آورد. یاد اکبر رادی گرامی به خیر، کجاست تا ببیند که تلاشاش چگونه ادامه یافته و ایضا چطور به مقتضای ریتم زمانه کم کم به بار مینشیند.
برهانی مرند این بار، زاویه عدسی نگاهش را روی یک خانواده از طبقه متوسط متمرکز کرده و تضادها و تناقضات درونی آنها را به تصویر کشیده و رنگ باختن آرمان نسل نو را به سوگ نشسته است. به واقع میتوان گفت پاییز، اثری است که پس از تماشای آن میتوان مدتها در باره آن به بحث پرداخت.
پدر خانواده راننده کامیونی بوده که زندگی متعارفی را شامل چند فرزند و همسری سنتی و غریزی شکل داده، در یک حادثه رانندگی کشته شده است. اکنون گذران خانواده، با تلاش پسر بزرگ – جواد - که از زن اول پدر است میگذرد. او که در ژاپن کار کرده و پول پله ای به ایران آورده، مشغول تلاش معاش است و روزی خانواده به او متکی است.
علی پسر کوچک بسیجی است که در میان عشق و وظیفه سرگردان است. همرزم ش یوسف، شوهر افسانه است و از او فرزندی دارد. علی هم افسانه را قبلا دوست میداشته است. یوسف در جبهه و درآغوش علی شهید میشود و در لحظات آخر در تکه کاغذی وصیّت میکند که بعد از شهادتش علی برای فرزندش پدر باشد. و علی که عشق و وظیفه را یکی میانگارد، مسئله وصیّت یوسف را به افسانه اطلاع میدهد و افسانه که میان عشق و وظیفه، عشق را اولی میداند به علی جواب منفی میدهد.
جواد هم سرگذشتی مشابه دارد او نیز خود را موظف به پایبندی به خانواده و دایی و مادر و خواهرش میداند و از سوی دیگر دل در گرو عشق "دختری به نام پروانه" دارد. که رسیدن به او نیز با وظیفه ای که به عهده گرفته در تناقض است.
در سوی دیگر پروین ، خواهر علی و جواد، قراردارد که مخفیانه محمودی نامی را دوست دارد که هر دو برادر به نا موجه بودنش ایمان دارند.
ما در این خانواده شاهد چند نوع سلوک و خصال هستیم که بازخورد و محصول محیط متناقض اجتماعی است. علی در محیط باورهای اخلاقی و مذهبی و جبهه و جنگ و شهادت رشد یافته و جواد در ژاپن و محیط لمپنیسم نمو کرده و پروین که در یک محیط ورزش رزمی در حال بالیدن است. مادر هم مانند بسیاری از زنا ن خانه دار ایرانی هدفی جز زندگی غریزی ندارند. بنابراین نقش محیط اجتماعی را در سلوک این شخصیتها و تغییر ناگزیر خصال شان به وضوح میبینیم. این اثر که نمایش عین زندگی است راهی را برای تغییر نشان نمی دهد اما این سوال را در ذهن ایجاد میکند که چیزی باید تغییر کند. آنگاه که با سرخوردگی این شخصیتها همزاد پنداری کرده، دل میسوزانیم، به این واقعیت پی میبریم که فقط باید محیط اجتماعی را سالم کرد. فرد سالم در خانواده سالم، و خانواده سالم در محیط اجتماعی و مناسبات سالم اجتماعی امکان وجود خواهد داشت.
نمایش پاییز گویای خوش بینی نیست، اما بد بینی آن مبنای واقعی دارد. پاییز، قصه ی خانواده نا منسجمی در دل یکی از شهرهای بزرگ ایران است که به اقتضای تناقضات و ایضا نیازمندی های فردی، غریزی و اجتماعی، جوانش - جواد - را برای کسب درآمد به ژاپن میکشد، - علی - را به جبهه جنگ میفرستد و دختر یکی یک دانه خانه – پروین - را به ورزش (رزمی) سوق میدهد که مظهر خشم و مبارزه است.
اگر به این گفته باورمند باشیم که قهرمان داستان کسی است که هدفی را دنبال میکند و به آن میرسد، اشخاص این قصه همه ضد قهرمان اند؛ گویا تقدیر نسل نو چنین ایجاب میکند که دیگر بی هدف متعالی و آرمان باشد و یا درست برعکس ، برای رسیدن به امیال خود، ماکیاولیسم پیشه کند و مانند پروین برای رسیدن به هدف، و فرار از این مناسبات، از هر وسیله فرومایه ای همچون محمودی استفاده کند. پس بنا به تعریف مورد قبول، قهرمان این داستان پروین است که با هر ترفندی میخواهد گلیم خود را از آب بیرون بکشد و این خود عین نزول اخلاقی از نوع محمودی است. در حالی که همگی در رسیدن به امیال خود شکست خورده مینمایند، پروین دختر ته تغاری خانواده بالاخره برای رسیدن به زندگی متفاوت، راهی، اگرچه نادرست میجوید تا رهایی یابد.
این قصه را بازیگران صاحب نامی مانند ناهید مسلمی ، ستاره پسیانی، امیر جعفری و احمد کاوری به خوبی منتقل میکنند.
ناهید مسلمی نقش مادر را چنان بازی میکند که تو بگو نمونه ای از هزاران مادر ایرانی است. همو ست که با رفتار منطبق با واقعیت " آن " های زندگی صحنه ای زیبا و نوستالژیکی از شخصیت مادران ایرانی خلق میکند و باعث خنده تماشاگر میشود. تو بگو تماشاگر مادر خود را روی صحنه میبیند.
ستاره پسیانی را در این سالها در نقش های دختری هم سن خودش دیده ایم. او نیز در این نقش قابل قبول و باور کردنی است. دختری زیرک، امروزی ، آب زیر کاه و در ضمن مبارز را به خوبی ایفا میکند.
بازی احمد کاوری نیز در نقش یک بسیجی معتقد ولی با تردید های هملتی گویا و قابل باور است. از بهرام افشاری در نقش دایی نمی توان نگفت که در متن نیست و به اجرا اضافه شده که با لطف بازی افشاری به گونه ای حضور مییابد که انگار میبایست نوشته میشد و نمی توان حذف ش کرد. حضورش، خانواده و به ویژه شخصیت جواد را معنی کرده و مفاصل ارگانیسم نمایش را به هم متصل میکند. حضور سالمندان در خانواده عین واقعیت اند، به قول معروف درب مسجد اند نه میتوان سوزاند و نه دور انداخت. اگر به درستی به آنها نگاه شود، - همچنان که در این نمایش دیده شده - چاشنی زندگی هستند. اضافه شدن نقش دایی به نمایش، نشان میدهد که هنر، مانند مصنوعات صنعتی نیست که یک بار برای همیشه تولید شده و تمام شوند، بلکه هنر، هر زمان میتواند خوانشی نو و جلوتی تازه و مستدام یابد.
اما امیر جعفری که یکه تاز این نمایش است، از صدا و اندام خوب و ایضا نرمش رفتار و گفتار منحصر به فرد و گویایی برخوردار است که برای ایفای نقش هایی که به عهده اش میگذارند، به یاریاش میآید. او را به طور عمده در نقش هایی میبینیم که قسمتی از وجود و سلوک و شگرد های بیانی و رفتاری خود را وارد نقش میکند و به جذابیت نقش میافزاید. به نظر میرسد که برهانی این نقش را برای امیر جعفری شوخ، حاضر جواب ، مجلس گرم کن نوشته باشد. اما زیبنده است که برهانی و امیر اگر موافق باشند، هر دو بکوشند کمی از اغراقها و طنّازیهای این نقش را روتوش کنند و کمتر به سوی خنده گرفتن بروند. زیرا نه این که بخواهم توهینی به ساحت سینمای گذشته کرده باشم ولی نقش جواد آدم را یاد فردین، گنج قارون و سلطان قلبها میاندازد و طریق اولی اندیشه والای اثر را به سایه میبرد.
بهروز غریبپور،شوالیه شد
تخفیف نمایش «سیستم گرون هلم»برای دانشجویان
میرمنتظمی با «فیل قرمز» به ژاپن میرود
فراخوان بیست و چهارمین جشنواره سراسری «تئاتر سوره ماه» منتشر شد
گزارش تصویری نمایش «نمایش گفتگوی فراریان» کارگردان: میلاد شجره
مسلم خراسانی از «داستان باغ وحش» می گوید
جشنواره تئاتر «امید» امسال برگزار نمیشود
اجرای یک تئاتر به محمود دولت آبادی تقدیم شد
کاریکاتور هفته / بودن یا نبودن مسأله این است!