چارسو پرس: احتمالا سعید نعمتالله در میان خوششانسترین کارگردانان حال حاضر سینمای ایران قرار دارد. او که سالها با متنهایش در تلویزیون ایران به عنوان یکی از اصلیترین گزینههای نویسندگی برای ساخت سریالهای بلند مورد توجه قرار داشت، همواره موفق شده فضای مورد نظر خود را به مخاطب تحمیل کند. چرا از واژه تحمیل استفاده میکنم؟ به این دلیل که متنهای نعمتالله از مناسبات جامعهای در بخشی از تهران دهه ۴۰ و نهایتا ۵۰ میآید که اساسا ربطی با روزگار امروز ما ندارد. او که اولین بار با نویسندگی سریال «رستگاران» سیروس مقدم شناخته شد، در ادامه به یکی از نویسندگان ثابت سریالهای تلویزیونی صداوسیما بدل شد و با «مادرانه» و «مدینه» و «میکائیل» دست به راهی شد که شکل دیالوگنویسی آن را میشد در فیلمفارسیها جستوجو کرد.
نعمتالله عادت دارد که دیالوگهای خود را به گونهای از دهان شخصیتهایش بشنود که گویا همه کاراکترها ظرفیت بیان همه حرفها را دارند. در فیلمنامههای نعمتالله فرقی بین زن خانهدار، حجرهدار میدان میوه و ترهبار، موادفروش، ولگرد خیابانی، آشغال جمعکن و... وجود ندارد و همه آنها چنان حرفهای قلمبه به کار میبرند که گویا دهها واحد ادبیات پاس کردهاند.
این همان راهی است که نعمتالله آن را در همین دو اپیزود پخش شده از سریال جدیدش «پدر گواردیولا» هم پیموده است. «پدر گواردیولا» داستان فوتبالیست سابق و مربی کنونی مشهور به نام اسماعیل نفر (با بازی حمید فرخنژاد) است. از همان آغاز سریال سعید نعمتالله میخواهد امضای همیشگی خود را به ما نشان دهد. او در «پدر گواردیولا» علاوه بر حمید فرخنژاد از مهران مدیری هم استفاده کرده است که قرار است یک دوگانه را شکل دهند. در این میان ستاره اسکندری هم زنی است که همه به آن توجه دارند و قرار است مسیر عاشقانه داستان را بر عهده داشته باشد.
نعمتالله در اقدامی که تاکنون کمتر در صنعت سریالسازی ایران مورد توجه قرار گرفته، یک قسمت پیشدرآمد هم ساخته است که پس از اکران قسمت اول «پدر گواردیولا» آن را برای نشان دادن گذشته اسماعیل نفر یا همان گواردیولا قصه پخش کرد. البته که به نظر میرسد قسمت پیشدرآمد تنها یک حربه تبلیغاتی مناسب بوده است و هر آنچه در این قسمت دیدیم را میشد در قالب سریال اصلی هم به نمایش گذاشت. هر چند که میتوان این پیشدرآمد را اینگونه توجیه کرد که عوامل نمیخواستهاند اتفاقات سریال را به مسیر گذشته گواردیولای داستان پیوند بزنند.
با همه این تفاسیر آنچه که در «پدر گواردیولا» در همین اپیزود پایلوت و اپیزود پیشدرآمد خود را نشان میدهد، اقبال بلند سعید نعمتالله است. او دو سال پیش سریالی را فیلمبرداری کرد که امروز یکی از بازیگرانش مهاجرت کرده، بازیگر دیگرش پس از اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ مسیر انتقاد تا بازگشت به ساختار را طی کرده، یکی دیگر از بازیگران ممنوعالکار است و به کلی از بازیگری خداحافظی کرده و کارگردانش در حالی در شبکه نمایش خانگی سریال ساخته که از همین دو قسمت ابتدایی میشود حدس زد که میتوانسته آن را در صداوسیما هم بسازد. اما به نظر میرسد نعمتالله قصد داشته به شبکه نمایش خانگی برای بهتر دیده شدن سریال کوچ کند. این سریال البته چیزهای دیگری هم دارد. از آرش عدل پرور خواننده تا مجموعهای از خوانندگان تیتراژ که آن را به اتفاقی ویژه در شبکه نمایش خانگی تبدیل میکند.
با همه این داشتهها میتوان امیدوار بود که «پدر گواردیولا» بسیار مورد توجه قرار گیرد و تا قسمت آخر هم پیگیری شود. اما سریال نعمتالله را با دیدن دو اپیزود ابتدایی آن نمیتوان برای تماشا توصیه کرد. شاید دو قسمت برای چنین نتیجهگیری کردن درباره یک سریال مناسب نباشد، اما آنچه در این همین یک قسمت ابتدایی و یک قسمت پیشدرآمد دیدهایم نشان میدهد که نه داستان عاشقانه، نه تم انتقامی و نه گذشته شخصیت اصلی کششی برای تماشای یک سریال خوب به مخاطب نمیدهد. نمیتوان همه ویژگیهایی که قصه را پیش میبرد در قالب دیالوگهای پر طمطراق و روایتهای دلانگیز و گاهی شاعرانه(!) پیچید و آن را تحویل مخاطب داد. از همین میسر است که «پدر گواردیولا» را مناسبتر برای پخش در یکی از شبکههای صداوسیما و پخش به صورت شبانه میدانم تا اینکه به صورت هفتگی در یک پلتفورم به نمایش در آید.
گاهی برای معرفی سریالی که تازه آغاز شده است، نباید عجله و تنها آن را باید معرفی کرد. اما «پدر گواردیولا»ی سعید نعمتالله به طور مشخص در زمره این نگاه نمیتواند قرار گیرد. چرا که در همین ابتدا هم میشود بازیهای شعاری بازیگران را حس کرد. بازیهایی که بخشی از آن به خاطر نوع دیالوگنویسی در فیلمنامه و میزانسنچینی کارگردان باز میگردد. در همین مسیر است که میتوان حالا دوباره به داستان روایت شده توسط عوامل بازگشت: «پدر گواردیولا داستان یک خانواده را روایت میکند که وقوع یک حادثه موجب دگرگونی روابطشان در زندگی شده و سرنوشت مسیری از جنس متفاوت برایشان رقم میخورد.» این همان نقطهای است که سریال نعمتالله به آتش کشیدن قیصریه به خاطر یک دستمال میماند.
بیوک (با بازی مهران مدیری) به عنوان یک توزیعکننده مواد مخدر در خیابان دستگیر میشود. زری (با بازی ستاره اسکندری) زنی است که در لحظه دستگیری با بیوک است و بیوک در یک دیالوگ تاثیرگذار(!) میگوید اگر زری منتظرش نماند میآید و همه جا را به آتش میکشد. حالا سالها بعد است؛ بیوک قرار است آزاد شود و زری با گواردیولا ازدواج کرده است. بیوک در حمام به یکی از همبندیهایش اعلام میکند که میخواهد بعد از آزادی چه کارهایی انجام دهد. در همین بین او در زندان هم با یک خرده روایت روبهرو میشود که در قسمتهای بعدی تاثیرگذار خواهد بود. بیوک میخواهد بیاید و همه جا را به هم بریزد. مسیری که نعمتالله برای ما چیده است بر همین اساس سوار شده است. یک روایت پر از عشق و عاشقی، خیانت، مواد مخدر، محل دفن زباله، دیالوگهای «قیصر»طور و در نهایت - احتمالا - خون و خونریزی. این همه آنچیزی است که «پدر گواردیولا» در اپیزود اول و قیمت پیشدرآمد وعده میدهد. آتش کشیدنی که نعمتالله ادعای آن را بلند کرده است، راهی است که سالهای دور و دراز اسیر آن بودهایم و هیچ طعم تازهای ندارد.
منبع: شبکه شرق