اگرچه که تئاتر حاصل خود بر اساس رمان «مأمور مرگهای غیراتفاقی» به قلم حسام حیدری بنا شده و کمدی حاصل در خلال حیرتانگیزش تلاش میکند تا علاوه بر خنده گرفتن از مخاطبانش آنها را به عمق معنایی نیز به پیش ببرد اما تمام اینها اتفاقاتی است که در متن نمایش افتاده و در اجرا و در بخش کارگردانی صحنهها مانند قطعاتی از پازل به درستی در کنار هم نمینشینند و به تجانس ایجابی دست نمیزند.
چارسو پرس: بهمن و اسفند ماه سال جاری مجموعه ایرانشهر و سالن استاد ناظرزاده کرمانی میزبان نمایشی با عنوان «از نظر سیاسی بیضرر» به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم پشتکوهی بوده است. نمایشی بر پایه ژانرهای فانتزی و کمدی که تلاش میکند تا سویه درام اجتماعی را نیز بر پایه قواعد ژانر آرمانشهری از خود بازتاب بدهد.
متن ابراهیم پشتکوهی در بطن خود سعی بر ساختارشکنی کلامی و لفظی دارد، شکستن قواعدی که در عمق محتوای کلامی نیز خودش را به فرمی از وارونگی به فراوانی نسبی میرساند. جنس قلم و طنز نویسنده در مقاطعی به قلم «داریو فو» نمایشنامهنویس فقید ایتالیایی نزدیک میشود و مانند او در لایههای زیرین اثرش به نقد اجتماعی دست میزند. او در نامگذاری شخصیتهای نمایشیاش نیز از این قاعده دست نمیکشد و اسامی شخصیتها را به شکلی تلفیقی توسعه میدهد.
پشتکوهی در فرمی متکثر و با استقراض اسامی اعم از فلاسفه معاصر و اُدبا و سینماگران مشهور جهان با آنان از منظر ساحت زبانی شوخی میکند تا نمایشنامهاش را در ظاهر به شکلی پارودیک جلوه دهد. ترکیب زبانی و رفتاری اجتماع لمپنها و روشنفکرها و وارونگی برخی مفاهیم بشردوستانه حاصل رویکرد نویسنده در بخش محتوایی اثرش است. این جلوهی واژگونی در فرم ظاهری و بصری نیز هویدا میشود به طور مثال کفشهای یکسر قرمز شخصیتها که بیانگر زیر پا ماندن رنگ عشق و دلدادگی است. او در میان هجو سنگینی از مفاهیم به دنبال قصهای ملودرام میرود تا در این جهان وارونه هنوز به دنبال عشقی ساده میان دو دختر و پسر باشد. شخصیتهایی که در تکنولوژی روز مستغرق هستند و مبتلا بودنشان به فناوریهای روز و شهروند دیجیتال با در سطح ماندگی آنان همراه میشود. نمایشنامه از منظر خلق و شخصیتپردازی کاراکترها به دو قطب منفی و مثبتی منفک شده که گرایش جملگی آنان متمایل به ساحت قدرت و وجوهات منفی و متکثر جامعه دیستوپیایی(آرمانشهری) خلق شده است.
از نظر بررسی تطبیقی ادبی، نمایش «از نظر سیاسی بیضرر» با مناسبات هجوی و گروتسک در قلم «ژان تولی» فرانسوی نیز در همسایگی کامل است تا جایی که میتوان بخشهایی از رُمان «مغازه خودکشی» را در اثر پیش روی فهم کرد. اگرچه که تئاتر حاصل خود بر اساس رمان «مأمور مرگهای غیراتفاقی» به قلم حسام حیدری بنا شده و کمدی حاصل در خلال حیرتانگیزش تلاش میکند تا علاوه بر خنده گرفتن از مخاطبانش آنها را به عمق معنایی نیز به پیش ببرد اما تمام اینها اتفاقاتی است که در متن نمایش افتاده و در اجرا و در بخش کارگردانی صحنهها مانند قطعاتی از پازل به درستی در کنار هم نمینشینند و به تجانس ایجابی دست نمیزند.
طراحی صحنه مدرن و بعضاً پستمدرن نمایش اگرچه که سمت و سوی فانتزی را برای خود مهیا میکند اما عمق خیالورزی مستحکمی را برای مخاطبش به همراه ندارد.
جنسبازیها به خصوص بازی هنرمندان فرم همسرا به پختگی کامل نرسیده است و برخی بازیگران کهنهکار در نقش شخصیتهای اصلی نیز به اثرگذاری کامل بر مخاطب نمیرسند. دارالمجانین ترسیمی پشت کوهی در بخش همسرایان به آثار آکادمیک و کلاسی شبیه شده که وجه آموزشی آن بر وجه بصری و چشم نواز آن پیشی گرفته و تصنعی متکثر را در دستور کار خود قرار داده است که میتواند حاصل مانیفستهای آکادمیک و تجربی باشد تا بخش قابل توجهی از مخاطبان را با خود همراه نسازد.
اینگونه نیز میتوان نتیجه گرفت که شخصیتپردازی در نمایش مورد بحث محلی از ایرادات و نواقص است که حاصل آن به برایند مناسبی برای مقبولیت طیف عمده مخاطبان نمیانجامد. فرم چینش چهارپایهها و تکرار استفاده از آنها به بدنه اثر ضربه میزند و کارگردان نمیتواند از نیمه نمایش تا پایان از ادوات صحنهای کارکرد مطلوبی بگیرد.
استفاده از موسیقی محلی و جنوبی چسبندگی لازم به بدنه نمایش را ندارد و در فضاسازی فانتزی بیاثر میماند. سالن استاد ناظرزاده کرمانی که مبتنی بر سِن نمایشی است با مساحت مناسبی که دارد میتواند بهترین صحنهها و میزانسنها را برای مخاطبانش به ارمغان آورد، اتفاقی که در این نمایش جز چند صحنه محدود به کارکرد مناسبی دست نمییابد.
پرداختن به این جنس از کمدی فانتزی که میخواهد جانب کمدی سیاه را نیز بگیرد نیاز به تجربه و تبحر فراوانی دارد که شعاع عملیاتی خود را در میزانسنها و سایر اجزاء صحنهای گسترده کند، مجموعه رویدادهایی که نمایش «از نظر سیاسی بیضرر» در آن کمبهره است.
سه پرسش اصلی از کارگردان میپرسم و آن اینکه: آیا از کار خود حین جنرال گرفتن(صفر تا صد نمایش را به شکل آزمایشی اجرا گرفتن)، به کارکرد ژانرهای تلفیقی خود اندیشیده است؟ دوم: آیا دیالوگهای نوشته شده دیالکتیک مناسبی را بین نقشها برقرار میکند و آخرین پرسش آنکه شخصیتهای اصلی آیا دچار تحول شخصیتی هدفمندی میشوند؟ پاسخ صادقانه به هر یک از سه سوال فوق از جانب کارگردان میتواند خلل و فرج های کارش را بازتاب داده و نقد کنونی را به آرمان واقعیتگرای خود نزدیکتر کند.
البته که نمیتوان از برخی المان های صحنهای در کارکرد مطلوبشان در این نمایش غافل ماند، مواردی چون طراحی نور، مَپینگ(ویدئو مَپ) و طراحی لباس و چهرهپردازی در امتداد توسعه ژانری به نمایش پیش روی کمک شایانی میکند.
در پایان نقد و بررسی این مقال، جسارت کارگردان در ارائه ژانرهای تلفیقی پیش کشیده اعم از درام، فانتزی، کمدی و ملودرام فارغ از هرگونه وجه انتقادی وارد بر اثر، قابل احترام و باارزش است.
نویسنده: رضا بهکام
متن ابراهیم پشتکوهی در بطن خود سعی بر ساختارشکنی کلامی و لفظی دارد، شکستن قواعدی که در عمق محتوای کلامی نیز خودش را به فرمی از وارونگی به فراوانی نسبی میرساند. جنس قلم و طنز نویسنده در مقاطعی به قلم «داریو فو» نمایشنامهنویس فقید ایتالیایی نزدیک میشود و مانند او در لایههای زیرین اثرش به نقد اجتماعی دست میزند. او در نامگذاری شخصیتهای نمایشیاش نیز از این قاعده دست نمیکشد و اسامی شخصیتها را به شکلی تلفیقی توسعه میدهد.
پشتکوهی در فرمی متکثر و با استقراض اسامی اعم از فلاسفه معاصر و اُدبا و سینماگران مشهور جهان با آنان از منظر ساحت زبانی شوخی میکند تا نمایشنامهاش را در ظاهر به شکلی پارودیک جلوه دهد. ترکیب زبانی و رفتاری اجتماع لمپنها و روشنفکرها و وارونگی برخی مفاهیم بشردوستانه حاصل رویکرد نویسنده در بخش محتوایی اثرش است. این جلوهی واژگونی در فرم ظاهری و بصری نیز هویدا میشود به طور مثال کفشهای یکسر قرمز شخصیتها که بیانگر زیر پا ماندن رنگ عشق و دلدادگی است. او در میان هجو سنگینی از مفاهیم به دنبال قصهای ملودرام میرود تا در این جهان وارونه هنوز به دنبال عشقی ساده میان دو دختر و پسر باشد. شخصیتهایی که در تکنولوژی روز مستغرق هستند و مبتلا بودنشان به فناوریهای روز و شهروند دیجیتال با در سطح ماندگی آنان همراه میشود. نمایشنامه از منظر خلق و شخصیتپردازی کاراکترها به دو قطب منفی و مثبتی منفک شده که گرایش جملگی آنان متمایل به ساحت قدرت و وجوهات منفی و متکثر جامعه دیستوپیایی(آرمانشهری) خلق شده است.
از نظر بررسی تطبیقی ادبی، نمایش «از نظر سیاسی بیضرر» با مناسبات هجوی و گروتسک در قلم «ژان تولی» فرانسوی نیز در همسایگی کامل است تا جایی که میتوان بخشهایی از رُمان «مغازه خودکشی» را در اثر پیش روی فهم کرد. اگرچه که تئاتر حاصل خود بر اساس رمان «مأمور مرگهای غیراتفاقی» به قلم حسام حیدری بنا شده و کمدی حاصل در خلال حیرتانگیزش تلاش میکند تا علاوه بر خنده گرفتن از مخاطبانش آنها را به عمق معنایی نیز به پیش ببرد اما تمام اینها اتفاقاتی است که در متن نمایش افتاده و در اجرا و در بخش کارگردانی صحنهها مانند قطعاتی از پازل به درستی در کنار هم نمینشینند و به تجانس ایجابی دست نمیزند.
طراحی صحنه مدرن و بعضاً پستمدرن نمایش اگرچه که سمت و سوی فانتزی را برای خود مهیا میکند اما عمق خیالورزی مستحکمی را برای مخاطبش به همراه ندارد.
جنسبازیها به خصوص بازی هنرمندان فرم همسرا به پختگی کامل نرسیده است و برخی بازیگران کهنهکار در نقش شخصیتهای اصلی نیز به اثرگذاری کامل بر مخاطب نمیرسند. دارالمجانین ترسیمی پشت کوهی در بخش همسرایان به آثار آکادمیک و کلاسی شبیه شده که وجه آموزشی آن بر وجه بصری و چشم نواز آن پیشی گرفته و تصنعی متکثر را در دستور کار خود قرار داده است که میتواند حاصل مانیفستهای آکادمیک و تجربی باشد تا بخش قابل توجهی از مخاطبان را با خود همراه نسازد.
اینگونه نیز میتوان نتیجه گرفت که شخصیتپردازی در نمایش مورد بحث محلی از ایرادات و نواقص است که حاصل آن به برایند مناسبی برای مقبولیت طیف عمده مخاطبان نمیانجامد. فرم چینش چهارپایهها و تکرار استفاده از آنها به بدنه اثر ضربه میزند و کارگردان نمیتواند از نیمه نمایش تا پایان از ادوات صحنهای کارکرد مطلوبی بگیرد.
استفاده از موسیقی محلی و جنوبی چسبندگی لازم به بدنه نمایش را ندارد و در فضاسازی فانتزی بیاثر میماند. سالن استاد ناظرزاده کرمانی که مبتنی بر سِن نمایشی است با مساحت مناسبی که دارد میتواند بهترین صحنهها و میزانسنها را برای مخاطبانش به ارمغان آورد، اتفاقی که در این نمایش جز چند صحنه محدود به کارکرد مناسبی دست نمییابد.
پرداختن به این جنس از کمدی فانتزی که میخواهد جانب کمدی سیاه را نیز بگیرد نیاز به تجربه و تبحر فراوانی دارد که شعاع عملیاتی خود را در میزانسنها و سایر اجزاء صحنهای گسترده کند، مجموعه رویدادهایی که نمایش «از نظر سیاسی بیضرر» در آن کمبهره است.
سه پرسش اصلی از کارگردان میپرسم و آن اینکه: آیا از کار خود حین جنرال گرفتن(صفر تا صد نمایش را به شکل آزمایشی اجرا گرفتن)، به کارکرد ژانرهای تلفیقی خود اندیشیده است؟ دوم: آیا دیالوگهای نوشته شده دیالکتیک مناسبی را بین نقشها برقرار میکند و آخرین پرسش آنکه شخصیتهای اصلی آیا دچار تحول شخصیتی هدفمندی میشوند؟ پاسخ صادقانه به هر یک از سه سوال فوق از جانب کارگردان میتواند خلل و فرج های کارش را بازتاب داده و نقد کنونی را به آرمان واقعیتگرای خود نزدیکتر کند.
البته که نمیتوان از برخی المان های صحنهای در کارکرد مطلوبشان در این نمایش غافل ماند، مواردی چون طراحی نور، مَپینگ(ویدئو مَپ) و طراحی لباس و چهرهپردازی در امتداد توسعه ژانری به نمایش پیش روی کمک شایانی میکند.
در پایان نقد و بررسی این مقال، جسارت کارگردان در ارائه ژانرهای تلفیقی پیش کشیده اعم از درام، فانتزی، کمدی و ملودرام فارغ از هرگونه وجه انتقادی وارد بر اثر، قابل احترام و باارزش است.
نویسنده: رضا بهکام
https://teater.ir/news/58420