زمانی دکتر هوشنگ کاووسی، نویسنده و منتقد پیش‌کسوت سینما، در توصیف کلی ماهیت سینمای ایران در دوران فیلمفارسی‌سازی گفته بود: «در سینمای ایران هرگاه می‌خواهند فیلم تراژیک بسازند، کمدی از کار در‌می‌آید و برعکس» (نقل به مضمون). در تکمیل حرف آن استاد باید اضافه کنیم که اغلب تولیدات سینمای ایران از بدو تولد تاکنون ملغمه‌ای از همه گونه‌های سینمایی است و باید این ساخته‌ها را ترشی هفت‌بیجار لقب داد.
چارسو پرس: زمانی دکتر هوشنگ کاووسی، نویسنده و منتقد پیش‌کسوت سینما، در توصیف کلی ماهیت سینمای ایران در دوران فیلمفارسی‌سازی گفته بود: «در سینمای ایران هرگاه می‌خواهند فیلم تراژیک بسازند، کمدی از کار در‌می‌آید و برعکس» (نقل به مضمون). در تکمیل حرف آن استاد باید اضافه کنیم که اغلب تولیدات سینمای ایران از بدو تولد تاکنون ملغمه‌ای از همه گونه‌های سینمایی است و باید این ساخته‌ها را ترشی هفت‌بیجار لقب داد؛ چرا‌که به‌جز معدودی فیلم که می‌توان با قاطعیت درباره ماهیت ژانریک‌ آنها نظر داد، مابقی تولیدات سینمایی ژانرناپذیرند یا به عبارت دیگر «فری‌سایز» هستند و به همه قواره‌ای می‌خورند. شاید یکی از دلایل این بی‌قاعدگی را بتوان کم‌دانشی سازندگان چنین معجون‌هایی از ژانر و قواعدش دانست. حتی اغلب تفاوت میان ژانر و ساختار را هم نمی‌دانند. می‌دانیم که بر مبنای کشفیات ارسطو در زمینه قانونمند‌کردن قواعد درام‌نویسی، چهار ساختار اصلی داریم که عبارت‌اند از درام، تراژدی، ملو‌درام و کمدی‌. یعنی ساختار تمامی آثار نمایشی از این چهار شکل فراتر نیستند‌. بر این اساس، هر یک از این ساختار‌ها زیر‌مجموعه‌هایی دارند که بررسی جزئیاتشان مجالی گسترده‌تر می‌طلبد‌.

نکته اصلی این است که با گذشت هزاران سال از شکل‌بندی ارسطو در زمینه نمایش، هنوز هم این اصول پابرجا و استوارند. اما ژانر، نوع (عربی) یا گونه (فارسی) تعریف و وظیفه‌ای متفاوت‌تر از ساختار دارد. ژانر واژه‌ای فرانسوی است که البته در سینما و ادبیات آمریکایی بیشتر کارکرد داشته و دارد، اما اصلی پذیرفته در همه دنیای نمایشی است. درباره ویژگی‌های ژانر، دیدگاه‌های متفاوت و گاه متعارضی ارائه شده و هرکس بنا بر مقتضیات فرهنگی و هنری سرزمینی که در آن زیست کرده و می‌کند، تصویر و تفسیری متفاوت ارائه داده است. بری کیت گرانت، نظریه‌پرداز آمریکایی، در مقاله‌ای گفته است: «فیلم‌های ژانر، فیلم‌هایی تجاری و داستانی هستند که از طریق تکرار و تغییر، داستان‌هایی آشنا را با شخصیت‌های آشنا در موقعیت‌های آشنا بازگو می‌کنند (ژانر و هالیوود استیو نیل، شیوا قنبریان). این تنها یک نمونه از تعریف ژانر در سینماست و قطعا تعاریف دیگری نیز وجود دارد. به این ترتیب، ژانر واژه و اصطلاحی است برای دسته‌بندی فیلم‌های تجاری و همه‌پسند.

نگارنده در توصیفی ساده‌تر، ژانر را آشناسازی و لاجرم آسان‌سازی ماهیت فیلم‌ها با استفاده از عناصر مشترک برای تماشاگران عام می‌داند‌. مثلا وقتی می‌گوییم ژانر وسترن، در آن تصاویری از صحرای نوادا، کابوی‌ها، راهزنان، اسب، تیر و تفنگ و گله‌های گوسفند یا گاو، کافه و‌... به ذهن متبادر می‌شود. حال با دیدن پلاکارد نقش‌بسته بر سردر سینما‌ها می‌توانیم بنا بر سلیقه خود به دیدن چنین فیلم‌هایی برویم یا نرویم. به این ترتیب فیلم‌های غیر‌متعارف و به‌اصطلاح هنری شامل این تقسیم‌بندی نمی‌شوند.

با توجه به این مقدمه مختصر که امیدوارم مفید هم بوده باشد، کمدی هم ساختار است و هم ژانر؛ ساختار است چون می‌تواند تعداد زیادی ژانر را در زیرمجموعه خود قرار دهد؛ از‌جمله کمدی رمانتیک (آپارتمان/ بیلی وایلدر)، کمدی بکوب‌بکوب (اسلپ استیک اغلب آثار نخستین چاپلین)، کمدی موقعیت (اجاره‌نشین‌ها/ داریوش مهرجویی)، کمدی رفتار (فیلم‌های روهان اتکینسون به نقش مستر بین، کمدی سیاه (دکتر استرنج لاو/ استنلی کوبریک)، کمدی کلام (اغلب فیلم‌ها و نمایش‌های رضا ارحام‌صدر و نصرت‌الله وحدت که فقط کلام کمیک دارند و حرکاتشان معمولی است) این شیوه در تئاتر را مکتب اصفهان نامیده‌اند و... . باید اضافه کرد اگر‌چه خالص‌ترین اثر ژانریک، آن است که تنها بر یکی از این زیرمجموعه‌ها متکی باشد، اما گاه چند زیر‌مجموعه نیز می‌توانند در این ژانر‌/‌ساختار به کار گرفته شوند‌. تأکید می‌کنم که این درهم‌آمیزی ژانریک ربطی به سخن دکتر کاووسی که در‌هم‌آمیز ساختاری است ندارد.

به هزاران دلیل ساختار کمدی همچنان محبوب‌ترین گونه سینمایی و کلا نمایشی و حتی ادبی است؛ چرا‌که در‌برگیرنده بخش عمده‌ای از نیاز‌های ذاتی انسان است. انسان زنده همان‌قدر که به تفکر، سکوت، گریه و غم و دیگر احساسات و عواطف نیاز دارد تا خود را با مردگان متفاوت کند، به خنده و شادمانی هم نیاز دارد تا انرژی‌های منفی نهفته و انبارشده در ذهنش را بیرون بریزد و خود را از بار سنگین احساس‌های منفی برهاند. از ابتدای پیدایش اشکال مختلف نمایشی -چه نمایش‌های عامیانه و فصلی در جهان باستان و چه در دوران شکوه نمایش‌های خلاقانه و خردمندانه پیش و پس از ارسطو-، مردمان برای دیدن نمایش‌های خنده‌دار یا خنده‌آفرین به میادین نمایشی هجوم می‌بردند‌. چنین است که هنوز هم نمایش‌ها و فیلم‌های کمیک حتی در شرایط بحرانی جوامع، وظیفه سنگین زدودن غم و اندوه از دل‌های خسته‌دلان را بر عهده دارند.

سینمای ایران نیز همواره و در مراحل بحرانی و بروز آفت‌های اجتماعی، دست به دامان کمدی شده و گلیم خود را از آب -حتی آبی که سربالا می‌رود و قورباغه‌ها در آن ابوعطا می‌خوانند- بیرون کشیده است. نگاهی به فهرست پرفروش‌ترین فیلم‌های چند سال اخیر، بیانگر این واقعیت است که در عین حال هم شیرین است و هم تلخی دارد. شیرین است از آن جهت که به هر حال چرخ‌های فرسوده سینمای چند دهه اخیر با این نوع فیلم روغن‌کاری شده و به حرکت خود ادامه می‌دهد و فعلا نگرانی از تعطیلی کامل صنعت سینمای کشور تا حدودی برطرف شده است و تلخ است از این‌رو که موفقیت این نوع فیلم عملا دیگر گونه‌ها به‌ویژه فیلم‌های خلاقانه، پیشرو و ضد ژانر را به شماره انداخته و تولید و نمایش آن گونه‌ها را با مخمصه و نگرانی روبه‌رو کرده است.

اگر سینمای چهار دهه اخیر را تداوم طبیعی سینمای ایران در پیش از انقلاب 57 بدانیم، در کمال حیرت می‌بینیم نخستین فیلم مهم و ماندگار، حاجی آقا آکتور سینما دومین ساخته اوگانس اوگانیانس پس از آبی و رابی، یک اثر کمیک و سرشار از لحظه‌های شاد و خنده‌آفرین بود. فیلمی درباره خود سینما و کارکرد‌های اخلاقی و اجتماعی‌اش در تقابل با اخلاق سنتی در آستانه ورود مدرنیته به جامعه که در 1311 به نمایش درآمد و به‌رغم ضعف‌های فنی و تکنیکی، با استقبال خوبی روبه‌رو شد. از ساخته‌شدن این اثر تا اواخر دهه 1340 که جریان نوگرایی در سینمای ایران موسوم به «موج نو» پدید آمد، هیچ فیلم کمیکی که دربر‌گیرنده ارزش‌های محتوایی و هنری باشد، ساخته نشد؛ هرچه با نام کمدی ساخته شد و بر پرده رفت، چیزی جز همان معجونی که در آغاز به آن اشاره کردیم، نبود. حتی یک مورد قابل بحث از این نوع در میان انبوه تولیدات شبه‌کمدی یافت نمی‌شود‌. در سومین ساخته فرخ غفاری پس از دو فیلم جنوب شهر و شب قوزی که با نام عروس کدومه (1338) ساخته شد نیز کمتر نشانی از سایه دست استاد که با شب قوزی اعتباری درخور به دست آورده بود، دیده می‌شود‌. یک کمدی پا‌در‌هوا درباره تمایلات نسل جوان در آن روزگار. شب‌نشینی در جهنم، ساخته مشترک موشق سروری و ساموئل خاچیکیان در سال 1335 را با اغماض می‌توان یکی از مهم‌ترین کمدی‌های آن روزگار تلقی کرد‌. شوخی‌های صریح در باب بهشت و جهنم موضوع این فیلم است‌. یک حاجی‌بازاری طماع که همگان را با خساست خود به تنگ آورده، می‌میرد و همراه با نوکرش (رضا ارحام‌صدر) راهی آن دنیا می‌شود. هنگام عبور از پل صراط، این و آنی است که پایش بلغزد و به میان آتش‌های سوزان جهنم فرود آید‌. چنین صحنه‌هایی در زمان خود بسیار جسارت‌آمیز و در عین حال خلاقانه بود. اکنون و پس از نزدیک به 65 سال، محسن امیریوسفی، یکی از خاص‌ترین کمدی‌ساز‌های سینمای چند دهه اخیر، در فیلم آتشکار محصول 1389 با همین درون‌مایه شوخی‌های جسارت‌آمیزی خلق کرده است. در سکانسی از فیلم، وارد جهنمی می‌شویم که مأمورانش با اره‌برقی در حال بریدن و انبار‌کردن تنه درختان برای بر‌پا‌کردن آتش مورد نیاز جهنم هستند.
در ساختار کمدی، چنان که پیش‌تر ذکر شد، ما با اشکال مختلفی روبه‌رو هستیم؛ از‌جمله زوج‌های کمدی لورل و هاردی، پات و پاتشون (دانمارکی)، کمدی گروهی برادران مارکس، بوت آبوت و لوکاستلو و... و در سینمای ایران گروه سه‌نفره سپهرنیا، گرشا متوسلانی و گروه پرویز صیاد با مجموعه‌فیلم‌های صمد.

گروه سه‌نفره‌ای که همکاری‌شان را از اوایل دهه 1340 آغاز کردند، با تولید تعداد درخور توجهی کمدی اغلب نازل توانستند انسجام خود را حفظ کرده و حداقل دو سال یک بار فیلمی را روانه بازار کنند. کارگردانی و نویسندگی این فیلم‌ها را محمد متوسلانی بر عهده داشت. اما در سال 1347 جلال مقدم، سینماگر روشنفکر میانه‌حال، کارگردانی یکی از ساخته‌های این گروه را بر عهده گرفت که با نام سه دیوانه بر پرده رفت و البته چندان با استقبال تماشاگران آشنا با کار‌های این گروه روبه‌رو نشد؛ چون حال و هوا و پرداخت این فیلم کمی بالاتر از کمدی‌های نازل این گروه و سطح سلیقه مخاطبان بود.

از اوایل دهه 1350 که صنعت سینمای ایران وارد فاز هنری نیز شده بود، تعداد درخور توجهی فیلم کمدی با رویکرد‌های اجتماعی، سیاسی و البته اخلاقی ساخته شدند که در میان آنها همه نوع کمدی یافت می‌شد؛ از موزیکال هنوز هم جذاب و خلاقانه حسن‌کچل اثر علی حاتمی در 1349 تا طنز سیاه آقای هالو اثر داریوش مهرجویی که در همان سال روانه اکران شد و مضمونش تقابل فرهنگ شهر‌های کوچک و شهر‌های بزرگ بود، حتی برخی از فیلم‌های مجموعه «صمد» از‌جمله «صمد به مدرسه می‌رود» و «صمد در‌به‌در می‌شود» که لحن انتقادی تند و تیزی نسبت به شرایط اجتماعی داشتند، محلل و تختخواب سه‌نفره ساخته نصرت کریمی یکی از بهترین کمدی‌سازان آن دوران که به نقد باور‌های سنتی در باب اخلاقیات و تابو‌ها می‌پرداخت، ممل آمریکایی ساخته شاپور قریب در سال 1354 درباره میل به مهاجرت به قبله آرزو‌های نسل جوان یعنی آمریکا یا به قول خود ممل یو‌اس‌آ، «زنبورک» واپسین ساخته فرخ غفاری 1354 که در فضایی تاریخی به نقد فضای اجتماعی ایران می‌پرداخت تا اسرار گنج دره جنی واپسین اثر ابراهیم گلستان که بر اساس رمان طنزآلودی نوشته خودش ساخته شد و لحن تند و آشکاری علیه نظام سیاسی ایران در آن روزگار داشت و فیلم کمتر شناخته‌شده‌ای با نام خانواده سرکار غضنفر ساخته رضا میرلوحی که به نقد فضای لمپنی و حضور گسترده کلاه‌مخملی‌ها به‌عنوان قهرمان در فیلم‌های تجاری می‌پرداخت‌ و «سازش» ساخته محمد متوسلانی پس از بازگشت وی از آمریکا که به قصد آموختن سینما صورت گرفته بود، در سال1353 ساخته شد و نشان از تحولی عمیق در ذهن و دانسته‌های این فیلم‌ساز داشت؛ نقدی تند و تیز درباره طبقه بورژوا که به‌رغم تظاهر به خیر‌خواهی مردم، خود در انواع فساد دست‌و‌پا می‌زنند ازجمله فیلم‌های کمدی جدی و قابل تحلیل و البته تأثیر‌گذار در عرصه کمدی بودند.

فیلم‌های یاد‌شده که اغلب آنها از سوی فیلم‌سازان نخبه آن دوران ساخته شده‌اند، تصویری کم‌و‌بیش متقاعد‌کننده از شرایط اجتماعی ایران در دورانی که همچنان سایه سنگین ممیزی به‌ویژه در زمینه محتوا بر سر سینمای ایران گسترده بود، ارائه کرده و توانستند بر زخم‌های فراوان جامعه نشتر بزنند و چرک و خون درون آنها را بیرون بکشانند. به عبارت دیگر، متعهدانه‌ترین فیلم‌های پیش از انقلاب، همین آثار اشاره‌شده بودند.

پس از انقلاب و پشت سر گذاشتن تلاطم‌های فرهنگی ناشی از این جابه‌جایی و از‌سر‌گیری روال طبیعی تولید فیلم در نظام جدید با محوریت و مدیریت بنیاد سینمایی فارابی، اغلب سینماگران قدیمی و تازه‌نفس، ترجیح دادند از حیطه کمدی دوری گزینند و به سوی فیلم‌هایی بروند که «جدی» تلقی می‌شوند. بااین‌حال، گهگاه رگ شوخ‌طبعی برخی می‌جنبید و در آن فضا لبخندی بر لب‌ها می‌نشاندند. نخستین بار با فیلمی با نام «مردی که زیاد می‌دانست» ساخته یدالله صمدی در سال 1363 چنین اتفاقی افتاد‌. فیلم در‌بر‌گیرنده موقعیت یک کارمند ساده است که خرج و دخلش با هم نمی‌خواند و روزی در پارک با پیرمردی روبه‌رو می‌شود که می‌تواند خبر‌های فردا را پیشاپیش به او اطلاع دهد و‌... . این فیلم بر مبنای کمدی «فردا اتفاق افتاد» (فرانک کاپرا) ساخته شد. صمدی بعد‌ها نیز یکی، دو بار سراغ کمدی‌سازی رفت که آپارتمان شماره 13 نمونه موفق این تجربه‌ها به شمار می‌رود‌. اما درخشان‌ترین کمدی دهه 1360 بدون تردید اجاره‌نشین‌ها اثر ماندگار داریوش مهرجویی است که با موضوع و مضمون مشکل مسکن به‌‌عنوان یکی از اصلی‌ترین معضلات اجتماعی جامعه، همواره مورد بحث و کشمکش بوده است‌. مالک یک مجتمع مسکونی حاشیه پایتخت، در خارج از کشور می‌میرد و وراث او می‌کوشند با صحنه‌سازی این مجتمع رو به ویرانی را از چنگ مستأجرانی که از طبقات مختلف اجتماعی‌اند، درآورند و سرانجام نیز در میان این کشمکش‌ها، ساختمان ویران می‌شود و‌... . هم از نظر فیلم‌نامه دقیق و هم به لحاظ کارگردانی خلاقانه، اجاره‌نشین‌ها هنوز هم درخشان‌ترین کمدی سینمای ایران -پس از سریال جاودانه دایی جان ناپلئون ( ناصر تقوایی)- محسوب می‌شود‌؛ فیلمی به‌شدت تفسیر‌پذیر -حتی تفسیر سیاسی- و هشدار‌دهنده. موفقیت کم‌نظیر این اثر در آن سال و زمانه که ناشی از نگرش و انتخاب دقیق موضوع‌های حاد جامعه بود، می‌توانست به جریانی ادامه‌دار در سینمای ما تبدیل شود که چنین نشد؛ به این دلیل که مدیران سینمایی متوجه کنایه‌های سیاسی‌اش شده بودند و مانع گسترش این رویکرد شدند و همچنان کمدی‌های سطحی‌نگری مانند مردی که موش شد و ساخته‌هایی از این دست در کنار فیلم‌های انقلابی و سیاسی‌نما مورد حمایت و هدایت بودند.

با ظهور نسلی از فیلم‌سازان جوان و «خودی»، سینمای کمیک ایران وارد عرصه‌های تازه‌ای شد که وجه ممیزه آنها تابوشکنی بود. محسن مخملباف و کمال تبریزی را باید آغازگران این عرصه دانست. مخملباف که سابقه‌ای شایان توجه در تابوشکنی داشت، با فیلم ناصرالدین‌شاه آکتور سینما که یک شوخی خلاقانه با سینما و سیاست بود، توان خود را در ساخت و پرداخت فیلم کمدی نشان داد، اما این روند را تکرار نکرد. کمال تبریزی نیز که از نیرو‌های ارزشی بود و هست، برای نخستین بار با رویکرد مقدس‌نمایی جنگ به میدان آمد و به شکل جسورانه‌ای -البته با پایانی مقبول نظام- وارد عرصه جنگ شد و یکی از پرمخاطب‌ترین کمدی‌های آن دوران را رقم زد؛ «لیلی با من است» 1375 فیلمی درباره یک کارمند دون‌پایه است که برای دریافت وام، ناگزیر است راهی جبهه شود. تضاد و تعارض او که فردی درمانده و ترسو است، با آنچه در جبهه‌ها می‌گذرد، باعث ایجاد موقعیت‌های کمیک می‌شود؛ هرچند در پایان فیلم وی متحول شده و به‌جای رزمنده‌ای که در مقابل چشمانش کشته می‌شود، اسلحه به دست می‌گیرد‌. همین رویکرد را در دومین کمدی تبریزی با نام مارمولک نیز می‌بینیم. این بار وی وارد دنیای روحانیت شده، یک زندانی را که به جرم دزدی و کلاهبرداری در زندان است، در کسوت یک روحانی درآورده، انواع شوخی‌های حتی جنسی را چاشنی این جابه‌جایی قرار داده و تماشاگران را از خنده روده‌بر می‌کند. اما در پایان، روحانی قلابی بر فراز منبر مسجدی، از «اهلی‌شدن» سخن می‌گوید؛ یعنی همان درون‌مایه اثر جاودانه شازده کوچولوی سنت اگزوپری؛ جایی که از صلح، دوستی و انسانیت حرف می‌زند. به این ترتیب، مارمولک نتیجه می‌گیرد که لباس روحانیت چنان قداستی دارد که حتی یک دزد قالتاق را به مقام انسانیت می‌رساند و اهلی می‌کند. کمال تبریزی که در 30 سال اخیر همه گونه فیلم و سریالی ساخته، همچنان به کمدی‌سازی نیز ادامه می‌دهد‌. طبقه حساس و مارموز از‌جمله ساخته‌های موفق او هستند.

سعید سهیلی که با ساخته‌هایی درباره جنگ و ارزش‌های انقلابی وارد عرصه فیلم‌سازی شد، پس از مدتی به گنجینه‌ای دست یافت که به نظر می‌رسد حالاحالا‌ها به پایان نمی‌رسد. او یکی دیگر از تابو‌های سیاسی/اجتماعی این دوران را دستمایه خود قرار داده است؛ شوخی با «گشت ارشاد»؛ یکی از اهرم‌های کنترل رفتاری اجتماعی و سیاسی نظام‌. یک گروه سه‌نفره خلافکار، با سر و و‌ضع مأموران گشت ارشاد، در شهر می‌چرخند و طعمه‌های خود را دست‌چین می‌کنند. گمان می‌کنم تاکنون سه نسخه سینمایی از این موضوع ساخته شده است. یکی دیگر از تابوشکنان، سینماگر جوان سامان مقدم است که با ساختن دو نسخه از داستانی به نام «نهنگ عنبر» توانسته نظر‌ها را به خود جلب کند. شوخی‌های جذاب با سیر تحولات جامعه از نخستین سال‌های پیش از انقلاب تاکنون، موضوع این دو فیلم است.

ابوالحسن داودی که سال‌ها پیش بخت خود را با ساختن کمدی‌های اجتماعی «جیب‌برها به بهشت نمی‌روند»، «من زمین را دوست دارم» و «نان و عشق و موتور هزار» در عرصه کمدی آزموده و خود را به مقام یکی از کمدی‌ساز‌های توانا رسانده بود، در 1396 با ساختن کمدی «هزار‌پا» با بازی درخشان رضا عطاران توانست مقام پرفروش‌ترین فیلم سال را با مبلغی در حدود 50 میلیارد تومان از آن خود کند. او در این فیلم تقریبا با تمامی تابو‌های ناشی از انقلاب، جنگ و مقدس‌مآبی شوخی کرده و البته برای دریافت مجوز ساخت و پرداخت چنین سوژه‌ای، نیش و کنایه‌هایی هم به یکی از سازمان‌های سیاسی ضد‌انقلاب اسلامی زده است. واپسین تابوشکن سال‌های اخیر، مسعود اطیابی است که ازجمله خودی‌های برآمده از حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی است. او با ساختن چند فیلم کمدی یا کمدی‌نمای موفق در گیشه‌‌، از این امتیاز ویژه بهره گرفته تا در کنار چند نفری که از آنها نام برده شد، نام خود را به‌عنوان یک «برند» در تاریخ سینمای این دوران ثبت کند. تگزاس، دینامیت، انفرادی، بخارست و هتل از ساخته‌های اطیابی در این عرصه هستند. نکته مهم و پرسش‌برانگیز درباره این تابوشکنان، این است که آیا سینماگران مستقل نیز مجاز هستند وارد این مسیر شوند یا «این جاده اختصاصی است؟».


منبع: روزنامه شرق
نویسنده: احمد طالبی‌نژاد