مرد میمونی شاید نتواند از نظر فیلمنامه یا بازیهای تیم بازیگری شما را غافلگیر کند، اما با تماشای آن میتوانید به راحتی تمام جاه طلبیهای کارگردانی تازه کار را تشخیص دهید. این فیلم بهعنوان یک اکشنِ درام انتقامی به خوبی عمل میکند، وارد زوایا و پلانهای اصلی میشود، با صحنهسازی و تدوین گاهی شما را غافلگیر میکند و گوش مخاطبش را عاشق موسیقی متنش میکند. این یعنی اکشن با ترکیب فرم کلاسیک و مدرن.
چارسو پرس: در چشمانداز آثار سینمایی، جایی که داستان انتقام و عدالت اغلب بر پاشنه کلیشه میچرخد، فیلم «مرد میمونی» ظاهر میشود. این اکشن هیجانانگیز، که اولین کارگردانی بازیگر نامزد اسکار، دِو پتل را نشان میدهد، به مخاطبان نوید یک «اکشن غمانگیز و سرگرمکننده» را میدهد. اما اکنون سوال این است که آیا در بازار آثار اکشن انتقامی کلیشهای، این فیلم میتواند حرف جدیدی به زبان بیاورد یا نه؟!
خلاصه داستان: مرد میمونی با الهام از افسانه «هانومان»، نمادی که قدرت و شجاعت را در خود جای داده است، دو پتل را در نقش یک پسر انتقامجو به نمایش میگذارد. مرد جوان ناشناسی که زندگی ضعیفی را در یک باشگاه مبارزه زیرزمینی دنبال میکند، جایی که شب به شب، با ماسک میمون به صورتش وارد مبارزه میشود. او برای گذر زندگی عامدانه به مبارزان دیگر میبازد. اما پس از سالها خشم سرکوبشده، راهی برای نفوذ به جایگاه بزرگان شوم شهر پیدا میکند. در حالی که ترومای دوران کودکی او نیز در حال جوشش است، دستان اسرارآمیز و زخمی پسر یک کمپین انفجاری تلافی جویانه را به راه میاندازد تا با مردانی که همه چیز را از او گرفتند، تسویه حساب کند.
در همین ابتدای بررسی فیلم مرد میمونی اگر بخواهم صادق باشم، باید بگویم که طرح ساده فیلم روی یک ورق کاغذ قابل نوشتن است. این یعنی قهرمان یکی از عزیزان خود را از دست میدهد، سپس خود را در گردابی از خشم و ناامیدی آماده یک انتقام وحشتناک میکند. انتقامی که او را تحت آزمایشهای مختلف قرار میدهد. بنابراین، قهرمان داستان بر اساس رسم چنین آثاری ابتدا بر موانع غلبه میکند و در نهایت نقشه خود را به انجام میرساند. اما سوال اینجاست که آیا این انتقام به او احساس بهتری میدهد یا خیر؟ هر نویسندهای به روش خود به این سوال داغ پاسخ میدهد.
برخی از سازندگان داستان انتقام را به ایده ماهیت همهگیر و سوزاننده خشونت سوق میدهند، در حالی که برخی دیگر نیم قدم از اخلاقسازی فاصله میگیرند و تنها با نمایش اکشن راه رسیدن به انتقام را در راس کار قرار میدهند. اکنون دو پتل به عنوان کارگردان فیلم، رویکرد متفاوتی در پیش گرفته و زمینه اجتماعی را به داستان انتقامی خودش اضافه کرده است.
اما شما به عنوان مخاطب این اثر سینمایی پیش از هرچیز باید بدانید جمعیت هند رسماً به ۲۱ زبان صحبت میکنند و به ۵ دین اعتقاد دارند، که به همراه فقر، سطوح بالای فساد و آموزش پایین، این خود به طور قابل پیش بینی منجر به تراژدیهایی با انگیزه نفرت و بیگانه هراسی میشود. در این بین تصور کنید که دهکدهای که پسر قهرمان این فیلم در آن متولد شده به دستور یک رهبر مذهبی به نام بابا شاکتی (ماکران دشپنده) که به طور فزایندهای محبوب است، ویران شده! نکته اینجاست که این ویرانی تنها برای ساختن یک کارخانه بزرگ در این مکان انجام شده است.
شاکتی به نوبه خود در خدمت منافع یک سیاستمدار فاسد است که از حزبی ملی گرا که شعارهایش شبیه شعارهای رئیس جمهور سابق و بدنام ایالات متحده است، به پست شهردار شهر تخیلی یاتانا انتخاب شده. در پسزمینه فیلم، دو پاتل به عنوان کارگردان گزارشهای خبری واقعی را پخش میکند که نشان دهنده تجاوز و هرج و مرج در جامعه است. نکته آن هم این است که تمام این جنایتها و فساد موجود از دامن انسانهای صاحب مقام بیرون میزند. در واقع فیلمساز جوان نشان میدهد قتل عام در محلههای مسلمان و مسیحی، سرکوب شدید تظاهرات مسالمتآمیز و سایر وحشتها همه از سوی جامعه بالا نشین سر میزند.
پس ما با یک قهرمان روستایی و فقیر روبرو هستیم که میخواهد با فساد مقامات دولتی و صاحبان قدرت مبارزه کند. هدف او نیز ابتدا یک انتقام شخصی برآمده از گذشته است. خب پس از انتشار مرد میمونی بسیاری از منتقدان شروع به صحبت در مورد یک انقلاب در این ژانر کردند که شاید بیانیهای بیش از حد جسورانه باشد. اما، اگر نظر من را بخواهید، اولین کارگردانی دو پاتل را میتوان به عنوان یک فیلم پسا جان ویک توصیف کرد. شاید بگویید این یعنی چی؟ خب منظور من این است که ما در این فیلم با یک زیرژانر درونگراتر، احساسیتر و فرهنگیتر از فیلمهای اکشن جان ویک روبرو هستیم. البته بدون فراموشی وحشیگری، مرد میمونی اثری است که از انسانیت دوری نمیکند.
اما در مجموع فیلم Monkey Man در ابتدا یک درام اجتماعی است و پس از آن یک اکشن انتقامی. برای درک این حرف که چرا فیلم بیشتر یک درام اجتماعی است میتوان به این نکته در فیلم اشاره کرد که سازندگان آگاهانه با نمایش آسمان خراشهایی که بر فراز محلههای فقیر نشین دیده میشوند، به دنبال نمایش شکاف عظیم بین فقیر و غنی هستند. در این نمای یاد شده ساختمانهای بلند صاحبان قدرت در رنگهای مختلف میدرخشند، اما خانههای طبقه پایین جامعه کسلکننده در تاریکی فرو رفتهاند.
حتی به روشنی معلوم است که در فیلم سطوح پایین آموزش و فساد وحشتناک به یک امر عادی در این جامعه تبدیل شده است. پس اینجا باید گفت واضح است که دو پاتل در مورد یک شهر ساختگی صحبت نمیکند، بلکه در مورد هند مدرن به عنوان یک کل صحبت میکند. در واقع این فیلم نشان میدهد در حالی که یک لایه از افراد ثروتمند عصر خود را با مواد غیرقانونی و کارگران جنسی گران قیمت میگذرانند، فقرا مجبورند دقیقاً در خیابانهای مختلف روی کارتونهای مقوایی بخوابند.
در نتیجه پاتل با چندین تکنیک فنی ظریف موفق میشود در اولین کارگردانی خود قشربندی جامعه هندوستان را در پویایی خاصی به مخاطب نشان دهد. حتی این فیلمساز جوان در سطح بصری، با اطمینان خاطر گذشته شاد قهرمان داستان در دهکده را با حال کسلکننده در شهر مقایسه میکند. این یعنی صحنههایی که قهرمان همراه با مادرش بوده به صورت اسلوموشن و فوقالعاده لطیف نشان داده میشود. در واقع چه داستان و چه کارگردانی با این صحنهها درد، طراوت خاطرات و خشم درونی قهرمان داستان یا همان مرد میمونی را به مخاطب منتقل میکنند.
بنابراین، فیلم پاتل تصویر نسبتا کامل از جامعه مدرن هند ارائه میدهد. حتی کارگردان سعی میکند در این فیلم به درستی تضادهای مذهبی، سیاسی و اقتصادی نشان داده شود. پس اینجاست که میگویم ما پیش از دیدن یک اکشن انتقامی با یک درام روبرو هستیم که میخواهد از شکافهای یک جامعه بزرگ حرف بزند. اما وقتی حرف از اکشن در فیلم پیش میآید، قبل از هر چیز باید مرد میمونی را بخاطر صحنههای خونین مبارزه و تعقیب و گریز و تیراندازی با کیفیت قابل قبول با بودجه ده میلیون دلاری ستایش کرد. این اکشن با بودجه محدودش کاملاً با چشم انداز یک شهر بزرگ در هند مطابقت دارد.
هرچند باید اشاره کرد که شاید از نظر اکشن این فیلم جان ویک نباشد، اما طرفداران فیلمهای اکشن از دیدن دو سکانس این فیلم قطعا ناامید نخواهند شد. در اکشن فیلم از پاشیده شدن خون گرفته تا خرد شدن استخوانها و بریده شدن اندامها را میتوان مشاهده کرد. در نوع نمایش فرم اکشن ما شاهد دو رویکرد هستیم که یکی به سکانسهای مجموعه فیلمهای بورن نزدیک است و دیگری که در فینال نمایش داده میشود، بیشتر به آثار جان ویک وفادار است.
این یعنی دو پاتل در نیمه اول فیلم یک سفر سرگیجهآور را در کلان شهر مدرنی در هند فیلمبرداری میکند که شاید خیلی مخاطب را از نظر تصویری مجبور به تعریف نکند. در واقع در نیمه اول فیلم دوربین دستی هیستریک میشود؛ اما در نیمه دوم دوربین آرامتر شده و اکشن نیز به دنبال آن دارای ساختار بهتری میشود.
البته لازم به ذکر است که پاشنه آشیل اصلی فیلم همان فیلمنامه است. از آنجایی که ما با یک داستان انتقامی ساده روبرو هستیم، پس تاثیر مرد میمونی نیز از میانه داستان به سرعت یکنواخت میشود. در ابتدا دردی که به قهرمان و بیننده وارد میشود به دلیل بازی درخور ستایش دو پتل تقریباً به صورت فیزیکی قابل احساس شدن است، اما بعد از یک ساعت همین نیز کسلکننده شده و دیگر چیزی احساس نمیشود.
و وقتی صحبت از شخصیتهای فیلم به میان میآید، بازهم مرد میمونی به طرز غم انگیزی فاقد وزن مناسب است. برای مثال خود قهرمان داستان با بازی دو پتل شخصیتی است که بر اثر یک ضربه روحی شکل گرفته و پتل (که البته در نوشتن فیلمنامه هم مشارکت داشته است) در بازیاش چیزی جز اشتیاق خود ویرانگر برای مادر مردهاش ندارد. این ویژگی در ابتدا قابل همراهی است؛ اما در ادامه از حس ابتدای فیلم خارج شده و حالتی درجا و بدون هدف میگیرد.
نکته دیگر در بخش شخصیتها این است که به سادگی هیچ قهرمان دیگری در داستان وجود ندارد، و شخصیتهای مکمل نیز به عنوان افراد مورد نیازی هستند که گاه به گاه به قهرمان کمک میکنند تا چالههای داستان پر شود. مثلاً آن دختر حاضر در قصه و یک فروشنده مواد مخدر و حتی آن انسانهای حاضر در معبد، همگی بیشتر ابزاری برای حرکت قهرمان به جلو هستند. بنابراین فیلم مرد میمونی دچار یک آشفتگی در بخش داستانی و پرداخت شخصیت است.
اما این روزها زیاد شنیده میشود که این اثر را جان ویک هندی خطاب میکنند. در این مورد نیز باید گفت که هرچند Monkey Man نیز مانند جان ویک پیرامون انتقام میچرخد؛ اما این دو فیلم از نگاه فرمالیستی دو اثر متفاوت هستند. از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که «جان ویک» بیشتر بر اسطورههای سورئال و کمی کمیک بوکی خود (آیینها و سنتهای عجیب و غریب جهان قاتلان، ضربدر قوانین هتل مجلل «کانتیننتال») تکیه داشت و با زیباییشناسی آثار سامورایی یا حتی وسترن معاشقه میکرد.
در مقابل روایت مرد میمونی بر اساس اساطیر هندو است و از بیان انتقاد از نابرابری و فساد اجتماعی آشکار در هند دریغ نمیکند. به همین دلیل، و همچنین با در نظر گرفتن خط دراماتیک داستان این فیلم باید به تفاوت این دو اثر اشاره ویژه کرد. پس به سادگی میتوان نتیجه گرفت که زیباییشناسی فیلمهای سرگرمکننده آسیایی به سبک اولین فیلم دو پتل نزدیکتر است تا فیلم آمریکایی «جان ویک».
در پایان باید گفت: «مرد میمونی» میتواند چیزی فراتر از یک فیلم اکشن سرگرمکننده ساده برای تماشا در یک عصرانه بهاری شود؛ اما چرا؟ چون از نقطه نظر کارگردانی، فیلم مملو از رویکرد خلاقانه برای نمایش خاص یک داستان آشناست و البته فیلمساز سعی میکند در این داستان به طبقه بندی اجتماعی نیز نقدی سطحی وارد کند. اما از منظر فیلمنامه به نظر میرسد که فیلم اصلاً سعی نمیکند بیننده را با چیزی غافلگیر کند. فیلم به سه پرده متعارف تقسیم میشود: پرده اول و سوم تقریباً یک صحنه اکشن پیوسته است و پرده دوم نمایشی آشفته و نگاهی به گذشته قهرمان داستان.
در نتیجه مرد میمونی شاید نتواند از نظر فیلمنامه یا بازیهای تیم بازیگری شما را غافلگیر کند، اما با تماشای آن میتوانید به راحتی تمام جاه طلبیهای کارگردانی تازه کار را تشخیص دهید. این فیلم بهعنوان یک اکشنِ درام انتقامی به خوبی عمل میکند، وارد زوایا و پلانهای اصلی میشود، با صحنهسازی و تدوین گاهی شما را غافلگیر میکند و گوش مخاطبش را عاشق موسیقی متنش میکند. این یعنی اکشن با ترکیب فرم کلاسیک و مدرن.
منبع: ویجیاتو
خلاصه داستان: مرد میمونی با الهام از افسانه «هانومان»، نمادی که قدرت و شجاعت را در خود جای داده است، دو پتل را در نقش یک پسر انتقامجو به نمایش میگذارد. مرد جوان ناشناسی که زندگی ضعیفی را در یک باشگاه مبارزه زیرزمینی دنبال میکند، جایی که شب به شب، با ماسک میمون به صورتش وارد مبارزه میشود. او برای گذر زندگی عامدانه به مبارزان دیگر میبازد. اما پس از سالها خشم سرکوبشده، راهی برای نفوذ به جایگاه بزرگان شوم شهر پیدا میکند. در حالی که ترومای دوران کودکی او نیز در حال جوشش است، دستان اسرارآمیز و زخمی پسر یک کمپین انفجاری تلافی جویانه را به راه میاندازد تا با مردانی که همه چیز را از او گرفتند، تسویه حساب کند.
در همین ابتدای بررسی فیلم مرد میمونی اگر بخواهم صادق باشم، باید بگویم که طرح ساده فیلم روی یک ورق کاغذ قابل نوشتن است. این یعنی قهرمان یکی از عزیزان خود را از دست میدهد، سپس خود را در گردابی از خشم و ناامیدی آماده یک انتقام وحشتناک میکند. انتقامی که او را تحت آزمایشهای مختلف قرار میدهد. بنابراین، قهرمان داستان بر اساس رسم چنین آثاری ابتدا بر موانع غلبه میکند و در نهایت نقشه خود را به انجام میرساند. اما سوال اینجاست که آیا این انتقام به او احساس بهتری میدهد یا خیر؟ هر نویسندهای به روش خود به این سوال داغ پاسخ میدهد.
برخی از سازندگان داستان انتقام را به ایده ماهیت همهگیر و سوزاننده خشونت سوق میدهند، در حالی که برخی دیگر نیم قدم از اخلاقسازی فاصله میگیرند و تنها با نمایش اکشن راه رسیدن به انتقام را در راس کار قرار میدهند. اکنون دو پتل به عنوان کارگردان فیلم، رویکرد متفاوتی در پیش گرفته و زمینه اجتماعی را به داستان انتقامی خودش اضافه کرده است.
اما شما به عنوان مخاطب این اثر سینمایی پیش از هرچیز باید بدانید جمعیت هند رسماً به ۲۱ زبان صحبت میکنند و به ۵ دین اعتقاد دارند، که به همراه فقر، سطوح بالای فساد و آموزش پایین، این خود به طور قابل پیش بینی منجر به تراژدیهایی با انگیزه نفرت و بیگانه هراسی میشود. در این بین تصور کنید که دهکدهای که پسر قهرمان این فیلم در آن متولد شده به دستور یک رهبر مذهبی به نام بابا شاکتی (ماکران دشپنده) که به طور فزایندهای محبوب است، ویران شده! نکته اینجاست که این ویرانی تنها برای ساختن یک کارخانه بزرگ در این مکان انجام شده است.
شاکتی به نوبه خود در خدمت منافع یک سیاستمدار فاسد است که از حزبی ملی گرا که شعارهایش شبیه شعارهای رئیس جمهور سابق و بدنام ایالات متحده است، به پست شهردار شهر تخیلی یاتانا انتخاب شده. در پسزمینه فیلم، دو پاتل به عنوان کارگردان گزارشهای خبری واقعی را پخش میکند که نشان دهنده تجاوز و هرج و مرج در جامعه است. نکته آن هم این است که تمام این جنایتها و فساد موجود از دامن انسانهای صاحب مقام بیرون میزند. در واقع فیلمساز جوان نشان میدهد قتل عام در محلههای مسلمان و مسیحی، سرکوب شدید تظاهرات مسالمتآمیز و سایر وحشتها همه از سوی جامعه بالا نشین سر میزند.
پس ما با یک قهرمان روستایی و فقیر روبرو هستیم که میخواهد با فساد مقامات دولتی و صاحبان قدرت مبارزه کند. هدف او نیز ابتدا یک انتقام شخصی برآمده از گذشته است. خب پس از انتشار مرد میمونی بسیاری از منتقدان شروع به صحبت در مورد یک انقلاب در این ژانر کردند که شاید بیانیهای بیش از حد جسورانه باشد. اما، اگر نظر من را بخواهید، اولین کارگردانی دو پاتل را میتوان به عنوان یک فیلم پسا جان ویک توصیف کرد. شاید بگویید این یعنی چی؟ خب منظور من این است که ما در این فیلم با یک زیرژانر درونگراتر، احساسیتر و فرهنگیتر از فیلمهای اکشن جان ویک روبرو هستیم. البته بدون فراموشی وحشیگری، مرد میمونی اثری است که از انسانیت دوری نمیکند.
اما در مجموع فیلم Monkey Man در ابتدا یک درام اجتماعی است و پس از آن یک اکشن انتقامی. برای درک این حرف که چرا فیلم بیشتر یک درام اجتماعی است میتوان به این نکته در فیلم اشاره کرد که سازندگان آگاهانه با نمایش آسمان خراشهایی که بر فراز محلههای فقیر نشین دیده میشوند، به دنبال نمایش شکاف عظیم بین فقیر و غنی هستند. در این نمای یاد شده ساختمانهای بلند صاحبان قدرت در رنگهای مختلف میدرخشند، اما خانههای طبقه پایین جامعه کسلکننده در تاریکی فرو رفتهاند.
حتی به روشنی معلوم است که در فیلم سطوح پایین آموزش و فساد وحشتناک به یک امر عادی در این جامعه تبدیل شده است. پس اینجا باید گفت واضح است که دو پاتل در مورد یک شهر ساختگی صحبت نمیکند، بلکه در مورد هند مدرن به عنوان یک کل صحبت میکند. در واقع این فیلم نشان میدهد در حالی که یک لایه از افراد ثروتمند عصر خود را با مواد غیرقانونی و کارگران جنسی گران قیمت میگذرانند، فقرا مجبورند دقیقاً در خیابانهای مختلف روی کارتونهای مقوایی بخوابند.
در نتیجه پاتل با چندین تکنیک فنی ظریف موفق میشود در اولین کارگردانی خود قشربندی جامعه هندوستان را در پویایی خاصی به مخاطب نشان دهد. حتی این فیلمساز جوان در سطح بصری، با اطمینان خاطر گذشته شاد قهرمان داستان در دهکده را با حال کسلکننده در شهر مقایسه میکند. این یعنی صحنههایی که قهرمان همراه با مادرش بوده به صورت اسلوموشن و فوقالعاده لطیف نشان داده میشود. در واقع چه داستان و چه کارگردانی با این صحنهها درد، طراوت خاطرات و خشم درونی قهرمان داستان یا همان مرد میمونی را به مخاطب منتقل میکنند.
بنابراین، فیلم پاتل تصویر نسبتا کامل از جامعه مدرن هند ارائه میدهد. حتی کارگردان سعی میکند در این فیلم به درستی تضادهای مذهبی، سیاسی و اقتصادی نشان داده شود. پس اینجاست که میگویم ما پیش از دیدن یک اکشن انتقامی با یک درام روبرو هستیم که میخواهد از شکافهای یک جامعه بزرگ حرف بزند. اما وقتی حرف از اکشن در فیلم پیش میآید، قبل از هر چیز باید مرد میمونی را بخاطر صحنههای خونین مبارزه و تعقیب و گریز و تیراندازی با کیفیت قابل قبول با بودجه ده میلیون دلاری ستایش کرد. این اکشن با بودجه محدودش کاملاً با چشم انداز یک شهر بزرگ در هند مطابقت دارد.
هرچند باید اشاره کرد که شاید از نظر اکشن این فیلم جان ویک نباشد، اما طرفداران فیلمهای اکشن از دیدن دو سکانس این فیلم قطعا ناامید نخواهند شد. در اکشن فیلم از پاشیده شدن خون گرفته تا خرد شدن استخوانها و بریده شدن اندامها را میتوان مشاهده کرد. در نوع نمایش فرم اکشن ما شاهد دو رویکرد هستیم که یکی به سکانسهای مجموعه فیلمهای بورن نزدیک است و دیگری که در فینال نمایش داده میشود، بیشتر به آثار جان ویک وفادار است.
این یعنی دو پاتل در نیمه اول فیلم یک سفر سرگیجهآور را در کلان شهر مدرنی در هند فیلمبرداری میکند که شاید خیلی مخاطب را از نظر تصویری مجبور به تعریف نکند. در واقع در نیمه اول فیلم دوربین دستی هیستریک میشود؛ اما در نیمه دوم دوربین آرامتر شده و اکشن نیز به دنبال آن دارای ساختار بهتری میشود.
البته لازم به ذکر است که پاشنه آشیل اصلی فیلم همان فیلمنامه است. از آنجایی که ما با یک داستان انتقامی ساده روبرو هستیم، پس تاثیر مرد میمونی نیز از میانه داستان به سرعت یکنواخت میشود. در ابتدا دردی که به قهرمان و بیننده وارد میشود به دلیل بازی درخور ستایش دو پتل تقریباً به صورت فیزیکی قابل احساس شدن است، اما بعد از یک ساعت همین نیز کسلکننده شده و دیگر چیزی احساس نمیشود.
و وقتی صحبت از شخصیتهای فیلم به میان میآید، بازهم مرد میمونی به طرز غم انگیزی فاقد وزن مناسب است. برای مثال خود قهرمان داستان با بازی دو پتل شخصیتی است که بر اثر یک ضربه روحی شکل گرفته و پتل (که البته در نوشتن فیلمنامه هم مشارکت داشته است) در بازیاش چیزی جز اشتیاق خود ویرانگر برای مادر مردهاش ندارد. این ویژگی در ابتدا قابل همراهی است؛ اما در ادامه از حس ابتدای فیلم خارج شده و حالتی درجا و بدون هدف میگیرد.
نکته دیگر در بخش شخصیتها این است که به سادگی هیچ قهرمان دیگری در داستان وجود ندارد، و شخصیتهای مکمل نیز به عنوان افراد مورد نیازی هستند که گاه به گاه به قهرمان کمک میکنند تا چالههای داستان پر شود. مثلاً آن دختر حاضر در قصه و یک فروشنده مواد مخدر و حتی آن انسانهای حاضر در معبد، همگی بیشتر ابزاری برای حرکت قهرمان به جلو هستند. بنابراین فیلم مرد میمونی دچار یک آشفتگی در بخش داستانی و پرداخت شخصیت است.
اما این روزها زیاد شنیده میشود که این اثر را جان ویک هندی خطاب میکنند. در این مورد نیز باید گفت که هرچند Monkey Man نیز مانند جان ویک پیرامون انتقام میچرخد؛ اما این دو فیلم از نگاه فرمالیستی دو اثر متفاوت هستند. از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که «جان ویک» بیشتر بر اسطورههای سورئال و کمی کمیک بوکی خود (آیینها و سنتهای عجیب و غریب جهان قاتلان، ضربدر قوانین هتل مجلل «کانتیننتال») تکیه داشت و با زیباییشناسی آثار سامورایی یا حتی وسترن معاشقه میکرد.
در مقابل روایت مرد میمونی بر اساس اساطیر هندو است و از بیان انتقاد از نابرابری و فساد اجتماعی آشکار در هند دریغ نمیکند. به همین دلیل، و همچنین با در نظر گرفتن خط دراماتیک داستان این فیلم باید به تفاوت این دو اثر اشاره ویژه کرد. پس به سادگی میتوان نتیجه گرفت که زیباییشناسی فیلمهای سرگرمکننده آسیایی به سبک اولین فیلم دو پتل نزدیکتر است تا فیلم آمریکایی «جان ویک».
در پایان باید گفت: «مرد میمونی» میتواند چیزی فراتر از یک فیلم اکشن سرگرمکننده ساده برای تماشا در یک عصرانه بهاری شود؛ اما چرا؟ چون از نقطه نظر کارگردانی، فیلم مملو از رویکرد خلاقانه برای نمایش خاص یک داستان آشناست و البته فیلمساز سعی میکند در این داستان به طبقه بندی اجتماعی نیز نقدی سطحی وارد کند. اما از منظر فیلمنامه به نظر میرسد که فیلم اصلاً سعی نمیکند بیننده را با چیزی غافلگیر کند. فیلم به سه پرده متعارف تقسیم میشود: پرده اول و سوم تقریباً یک صحنه اکشن پیوسته است و پرده دوم نمایشی آشفته و نگاهی به گذشته قهرمان داستان.
در نتیجه مرد میمونی شاید نتواند از نظر فیلمنامه یا بازیهای تیم بازیگری شما را غافلگیر کند، اما با تماشای آن میتوانید به راحتی تمام جاه طلبیهای کارگردانی تازه کار را تشخیص دهید. این فیلم بهعنوان یک اکشنِ درام انتقامی به خوبی عمل میکند، وارد زوایا و پلانهای اصلی میشود، با صحنهسازی و تدوین گاهی شما را غافلگیر میکند و گوش مخاطبش را عاشق موسیقی متنش میکند. این یعنی اکشن با ترکیب فرم کلاسیک و مدرن.
منبع: ویجیاتو
https://teater.ir/news/60482