از همان ابتدا مشخص می‌شود که سازندگان فیلم هیچ علاقه‌ای به ساختن فیلمی شبیه به آثار متداول این روزگار ندارند. قهرمان قصه همان قهرمان تیپیکال دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی است که از پس هر مشکلی به راحتی بر می‌آید و داستان هم همان داستان‌های ساده‌ای است که معماهایش به سادگی حل می‌شوند و قصه بدون هیچ مشکلی پیش می‌رود.
چارسو پرس: دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی که قسمت اول «پلیس بورلی هیلز» ساخته شد، سینمای آمریکا در حال فراموش کردن طبعات دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی و شرایط حاکم برای هنر آن دوران بود. حال رفته رفته جامعه‌ی پارانویید آن زمان می‌رفت که آرام گیرد و همین موضوع باعث شده بود که فیلم‌های کمدی با روایت‌هایی ساده که صرفا قصد سرگرم کردن تماشاگر را داشتند، دوباره جان بگیرند. دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی پر بود از کمدی‌های تلخ و سیاه که از موقعیت‌های کمیک بهره‌ای غیر از خنده می‌گرفتند و تمایل داشتند که تماشاگر را به فکر وادارند. حال دورانی بود که می‌شد فقط برای کمی خندیدن و سرگرم شدن به سینما رفت و با قصه‌ای ساده و بدون پیچیدگی چند ساعتی از غوغای بیرون از سالن سینما فاصله گرفت. نقد فیلم «پلیس بورلی هیلز: اکسل اف» را با تمرکز بر همین موضوع شروع می‌کنیم.

هشدار: در نقد فیلم «پلیس بورلی هیلز: اکسل اف» خطر لو رفتن داستان وجود دارد

دوران حاضر هم مانند دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی به جهانی یک سر پارانویید تبدیل شده که در آن جنبش‌های ریز و درشت از این سو و آن سو سر برمی‌آورند و ابراز وجود می‌کنند. در چنین چارچوبی سینما هم مدام در حال پاسخ گفتن به همین دغدغه‌ها است. البته تفاوتی هم در این میان وجود دارد؛ دهه‌ی ۱۹۷۰ سینمای ویژه‌ی خودش را خلق کرد که نه بعد از آن و نه قبلش مشابهی نداشت. این اتفاق با وجود تلاش سینماگران برای دوران تازه هیچ‌گاه شکل نگرفت. البته بخشی از این موضوع به اصالت دغدغه‌های آن روزگار بازمی‌گردد که بحث این نوشته نیست. در چنین بستری زنده کردن یک قهرمان از دوران گذشته که کاری به محیط اطرافش ندارد و در همان زمان جوانی خود سیر می‌کند، نه تنها کاری پر خطر برای سازندگان فیلم «پلیس بورلی هیلز: اکسل اف» به حساب می‌آید، بلکه کمی شوکه کننده هم هست.

از همان ابتدا مشخص می‌شود که سازندگان فیلم هیچ علاقه‌ای به ساختن فیلمی شبیه به آثار متداول این روزگار ندارند. قهرمان قصه همان قهرمان تیپیکال دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی است که از پس هر مشکلی به راحتی بر می‌آید و داستان هم همان داستان‌های ساده‌ای است که معماهایش به سادگی حل می‌شوند و قصه بدون هیچ مشکلی پیش می‌رود؛ نه هزارتویی در برابر شخصیت‌های اصلی وجود دارد و نه مشکلی آن قدر پیچیده می‌شود که تماشاگر برای لحظه‌ای نسبت به سرنوشت شخصیت‌ها نگران شود. در چنین چارچوبی اگر مخاطب نتواند با حال و هوای فیلم همراه شود، قطعا بعد از سپری شدن مدتی از تماشای فیلم سر خورده خواهد شد اما اگر چنین نشود، تماشای «پلیس بورلی هیلز: اکسل اف» تجربه‌ای لذت‌بخش خواهد بود.



حتی می‌توان پا را فراتر گذاشت و فیلم «پلیس بورلی هیلز: اکسل اف» را ادای دینی به سینمای اکشن دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی دانست. در آن دوران ژانر اکشن پر شد از قهرمان‌هایی که سری نترس داشتند و چیزی جلودار آن‌ها نبود. حال اگر فیلم حال و هوایی کمدی هم پیدا می‌کرد، این قهرمان به آدمی می‌مانست که دنیا را چندان جدی نمی‌گیرد و حتی مرگ هم برایش به شوخی می‌ماند. همین موضوع هم قهرمان چنین آثاری را برای مخاطب به شخصیت‌هایی جذاب تبدیل می‌کرد. بالاخره همه‌ی ما با ترس از مرگ به نحوی دست در گریبان هستیم و تماشای مردی که به مرگ لبخند می‌زند و آن را به بازی می‌گیرد، به تجربه‌ای جذاب تبدیل می‌شود.

از سوی دیگر همین سمت و سوی کمدی روایت و قصه‌ی «پلیس بورلی هیلز: اکسل اف» باعث می‌شود که تماشاگر خود به خود اتفاقات و وقایع داستان را چندان جدی نگیرد. از این جا است که کارگردان برای امروزی کردن فیلمش پای شخصیت دیگری را هم به وسط می‌کشد که دوشادوش قهرمان حرکت کند و حال و هوایی امروزی به اثر بدهد. این شخصیت دختر قهرمان داستان است که از نسل دیگری است و شبیه به جوانان نسل حاضر فکر و زندگی می‌کند. حال جدال میان دو تفکر از دو نسل، باعث می‌شود که قصه به جای معماهای روبه روی شخصیت‌ها و سکانس‌های اکشن، بر رابطه‌ی پدری متمرکز شود که تلاش می‌کند از خلال اتفاقات ریز و درشت، دل دخترش را به دست بیاورد.

در واقع از جایی به بعد دیگر مهم نیست که چه چیزی سد راه شخصیت‌ها برای برقراری عدالت قرار می‌گیرد و خطر پیش رو چه قدر ترسناک است. همه چیز زمانی اهمیت پیدا می‌کند که بتواند این جدال میان دو نسل و دو تفکر را به شکل بهتری نمایش دهد یا تاثیری در پیشرفت رابطه‌ی پدر با دختر قهر کرده‌اش بگذارد. از همین رو است که فیلم‌ساز هم تا می‌تواند سکانس‌های اکشنش را با منطقی فانتزی برگزار می‌کند تا تماشاگر آن‌ها را جدی نگیرد و به همان اصل مطلب و رابطه‌ی این دو شخصیت فکر کند. در این میان پای شخصیت سومی هم به قصه باز می‌شود.

کار این شخصیت سوم که معشوق سابق دختر هم هست، اضافه کردن یک رمانس به قصه است تا تماشاگر بیشتری جذب اثر شوند. حال یک قصه‌ی عاشقانه هم وجود دارد که می‌توان در مواقع اضطراری از آن استفاده کرد و اجازه نداد که ریتم فیلم از بین برود. پس دختر قهرمان داستان نه تنها باید به نحوی به رابطه‌ با پدرش فکر کند، بلکه باید حضور مرد دیگری در زندگی خود را هم در نظر بگیرد. این چنین این دختر خود به خود تبدیل به شخصیتی می‌شود که بار عاطفی درام بر دوش او است و دیگران وظیفه‌ی پیشبرد قصه‌ی جنایی داستان را بر عهده می‌گیرند.
درست در همین نقطه خطری فیلم «پلیس بورلی هیلز: اکسل اف» را تهدید می‌کند؛ ممکن بود فیلم‌ساز چنان درگیر این روابط شود که فراموش کند در نهایت در حال ساختن اثری کمدی و اکشن است که هدفی جز سرگرم کردن تماشاگر ندارد. خوشبختانه چنین اتفاقی شکل نگرفته و کارگردان به همان سنت اکشن و کمدی‌های دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی وفادار مانده است. با چنین پیش‌زمینه ای است که می‌توان حین تماشای سکانس‌های اکشن پر از زد و خورد هم خندید و چیزی را جدی نگرفت و هم فهمید که اتفاقی مهیبی برای هیچ شخصیت مهمی نخواهد افتاد.

گفته شد که روند پیشرفت قصه در فیلمی چون «پلیس بورلی هیلز: اکسل اف» چندان پیچیده نیست. برای رسیدن به چنین موقعیتی باید شخصیت منفی داستان هم چندان پیچیده نباشد و بتوان دستش را خیلی زود رو کرد. شاید این تصور برای تماشاگر پیش بیاید که مشخص شدن انگیزه‌ی سمت شر ماجرا، آن هم در ابتدای قصه، از جذابیت فیلم خواهد کاست و باعث خواهد شد که پایان فیلم لو برود. اتفاقا هدف از ساخته شدن فیلم‌هایی این چنین دقیقا همین است؛ همه می‌دانیم که در پایان شخصیت منفی به سزای اعمالش خواهد رسید و قهرمان یا قهرمانان قصه هم به سلامت مشکلات را پشت سر خواهند گذاشت. حتی می‌دانیم که خطرناک‌ترین تعقیب و گریزها هم خطری نخواهند داشت و پیچیده‌ترین مشکلات هم بلافاصله و خیلی زود برطرف می‌شوند. پس چه چیزی مخاطب را مجاب می‌کند تا انتها به تماشای چنین فیلم‌هایی بنشیند؟



آثاری مانند «پلیس بورلی هیلز: اکسل اف» فقط به یک دلیل ساخته می‌شوند و آن هم زنده کردن این حال و هوا است که هیچ چیز در این دنیا آن قدر پیچیده و جدی نیست که نتوان برای لحظه‌ای فراموشش کرد و قدری راحت‌تر گذراند. به همین دلیل هم قهرمانان چنین فیلم‌هایی با سخت‌ترین مشکلات روبه رو می‌شوند و به آسان‌ترین شکل ممکن آن‌ها را پشت سر می‌گذارند. در چنین چارچوبی این خیال نزد مخاطب شکل می‌گیرد که می‌توان سخت‌ترین روزهای زندگی را هم به نحوی سپری کرد. پس اثری چون «پلیس بورلی هیلز: اکسل اف» یک خاصیت شفابخشی هم دارد؛ این خاصیت شفابخشی به همان آسان گرفتن زندگی بازمی‌گردد که قهرمان داستان با بازی ادی مورفی نماد آن است؛ برای او هیچ چیز آن قدر جدی نیست که از زندگی لذت نبرد.

اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلم‌های خارجی


در کنار همه‌ی این‌ها فیلم‌ساز به خوبی می‌داند که ممکن است تماشاگر امروزی فیلم‌های قبلی این مجموعه را ندیده باشد. اصلا دلیل انتخاب نام فیلم هم همین آگاهی از این موضوع است؛ در حالی که سه فیلم قبلی با نام‌های ۱، ۲ و ۳ در عنوان خود شناخته می‌شوند، فیلم چهارم نام شخصیت اصلی را در عنوان‌بندی خود به جای ترتیب شماره‌ها قرار داده است. برای لحظه‌ای تصور کنید که این یکی هم با عنوان «پلیس بورلی هیلز ۴» اکران می‌شد. در این صورت مخاطب جوان امروز خود به خود چنین می‌اندیشید که برای دیدن این یکی، باید سه‌گانه‌ی قبلی را هم تماشا کرد؛ گرچه این فیلم چهارم رابطه‌ای ارگانیک با آن سه‌گانه‌ی قبلی دارد و جا به جا هم به تک تک آن‌ها ارجاع می‌دهد، اما برای لذت بردن از آن، نیازی به تماشای آن‌ها نیست.

برای این که چنین مخاطبی خیلی زود در دل قصه قرار بگیرد، سکانس افتتاحیه‌ی مفصلی طراحی شده که بازگو کننده‌ی خصوصیات ویژه‌ی قهرمانی است که داستان سه فیلم پیشین را پیش می‌برد. در این سکانس پر از زد و خورد در شهر دیترویت تماشگر متوجه می‌شود که با مردی همه فن حریف طرف است که با وجود پلیس بودنش هیچ ابایی از زیر پا گذاشتن قانون در حین دستگیری خلافکاران ندارد. از سوی دیگر بر این موضوع تاکید می‌شود که او انسانی تکرو است که علاقه‌ای به کار تیمی ندارد. در چنین چارچوبی است که فیلم‌ساز بر تمام شدن دوران چنین رفتارهایی تاکید می‌کند تا مشخص شود که زمانه‌ی مردانی چون او در حال سپری شدن است.

این موضوع مستقیما سکانس افتتاحیه را به سکانس انتهایی فیلم سنجاق می‌کند تا فیلم «پلیس بورلی هیلز: اکسل اف» تبدیل به اثری ستایش‌آمیز در باب دوران و مردانی بشود که حرفشان یکی بود و وقتی کاری را شروع می‌کردند، تا ته خط می‌رفتند و از تلاش دست نمی‌کشیدند. اصلا سکانس ماقبل پایانی که در آن هر سه شخصیت پیرمرد قصه حضور دارند و دوباره مانند دوران جوانی دست به اسلحه می‌شوند و حق خلافکاران را کف دستشان می‌گذارند، دقیقا روی همین نکته انگشت می‌گذارد. اختتامیه‌ی فیلم هم که دربست در اختیار این سه نفر است؛ مردانی در آستانه‌ی کهنسالی که هنوز خیال جوانی دارند و با صدای رسا اعلام می‌کنند؛ لعنت به پیری!

نکات مثبت
  • بهره بردن از یک داستان سرراست به شکل مطلوب
  • نمایش درست جدال دو تفکر از دو نسل
نکات منفی
  • تکراری شدن برخی از شوخی‌ها به دلیل اتکای بیش از حد بر بازی ادی مورفی
  • کم رمق بودن سکانس‌های اکشن
اگر بتوان ایرادی به فیلم وارد کرد؛ به کیفیت نازل سکانس‌های اکشنش بازمی‌گزدد؛ این درست که قرار است «پلیس بورلی هیلز: اکسل اف» رایحه‌ی خوش آثار گذشته را زنده کند اما با توجه به پیشرفت تکنولوژی فیلم‌سازی می‌توانست از سکانس‌های زد و خورد بهتری بهره ببرد. در برخی مواقع مانند سکانس اکشن پایانی، سادگی زد و خوردها کمی توی ذوق می‌زند. همه چیز فیلم خبر از همان حال و هوای قدیمی می‌دهد، می‌شد با تکنولوژی‌های امروزی کاری کرد که هم همان حال و هوا وجود داشته باشد و هم توی ذوق نزند. طبعا منظور نگارنده استفاده از جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری نیست که می‌توانست به آفت فیلم تبدیل شده و آن اتمسفر ویژه را از بین ببرد. منظور استفاده از جلوه‌های ویژه‌ی میدانی به شکل بهتر و دقیق‌تری است. اما در همین سکانس‌های اکشن هم فیلم‌ساز می‌داند که باید دوربینش را برای نمایش رفتار شخصیت‌ها و اتفاقات ثابت نگه دارد و بی مورد از دوربین لرزان و پر تکاپو استفاده نکند.

فارغ از همه‌ی این‌ها مجموعه فیلم‌های «پلیس بورلی هیلز» بیش از هر چیزی متکی به پرسوناژ بازیگر اصلی خود یعنی ادی مورفی است. اصلا بدون او نمی‌توان تصور ساخته شدن چنین فیلم‌هایی را در سر داشت. فیلم چهارم اما بیش از سه فیلم قبلی به بازیگرش متکی است و گویی طوری نوشته و سپس ساخته شده که هر لحظه بتواند از بخشی از توانایی‌های بازیگرش بهره ببرد. از آن جایی که توانایی‌های کسی چون ادی مورفی هم چندان زیاد نیست، برخی سکانس‌های فیلم تکراری به نظر می‌رسند و ممکن است که تماشاگر را خسته کنند. اما خوشبختانه تعداد این سکانس‌ها چندان زیاد نیست و مخاطب را از تماشای فیلم پشیمان نمی‌کنند.

شناسنامه فیلم «پلیس بورلی هیلز: اکسل اف» (Beverly Hills Cop: Axel F)

کارگردان: مارک مولی
نویسنده: ویل بیل، تام گورمیکان و کوین اتن. براساس داستانی از ویل بیل
بازیگران: ادی مورفی، جوزف گوردون لویت، تیلور پیج، کوین بیکن و جان اشتون
محصول: ۲۰۲۴، آمریکا
امتیاز سایت راتن تومیتوز به فیلم: ۶۶٪
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
خلاصه داستان: اکسل فولی، پلیس با سابقه و پر دردسر سابق بورلی هیلز، مدت‌ها است که در شهر دیترویت زندگی می‌کند. او برای دستگیری عده‌ای سارق شهر را به هم می‌ریزد و همین هم باعث می‌شود که دوست و رییسش استعفا دهد. در همان زمان دختر اکسل که وکیلی سرشناس در بورلی هیلز کالیفرنیا است، پرونده‌ی قتل پلیسی را بر عهده می‌گیرد. ظاهرا مردی بیگناه به این جنایت متهم شده اما عده‌ای از پلیس‌های فاسد قصد سرپوش گذاشتن بر ماجرا را دارند. در این میان کسانی دختر اکسل را به مرگ تهدید می‌کنند و از او می‌خواهند که از پرونده کنار بکشد. خبر این تهدید به گوش اکسل می‌رسد و خودش را خیلی زود در حالی که سال‌ها است با دخترش حرف نزده، به بورلی هیلز می‌رساند…