«دادیو» Daddio براهمیت گفت‌و‌گو در جامعه‌ای که فن‌آوری و شبکه‌های اجتماعی نوظهور در حال از بین بردن آن است، تاکید دارد و همین نقطه اتصال دو کاراکتر فیلمنامه با یکدیگر است.
چارسو پرس: «دادیو» Daddio به نویسندگی و کارگردانی کریستی هال، تجربه‌ای روانکاوانه و جامعه‌شناسانه در موقعیتی خاص و دشوار است که الگویی قابل تامل در فیلمنامه‌نویسی نیز محسوب می‌شود. داستان سفر شبانه دختری جوان از فرودگاه تا منزل که با یک راننده تاکسی کنجکاو همسفر می‌شود و رابطه میان آنها رازهایی را از زندگی هر دو برملا می‌کند.

کلارک با بازی قدرتمند شان پن در نقش راننده تاکسی که مدت‌ها بود در مرکز توجه قرار نداشت، شخصیتی انباشته از تجربیاتی حاصل چند دهه نظاره‌گری انسان‌های گوناگون و همچنین برخوردار از روحیه‌ای کنکاش‌گر است که گویی دختر جوان مسافر با بازی قابل توجه داکوتا جانسون وارد خانه کوچک و سالخورده او – تاکسی کلارک که در بدنه آن هم آثار خراش و رنگ و رو رفتگی مشاهده می‌شود – شده و اکنون قرار است یک رابطه منحصر به فرد شبیه به فیلم «پیش از طلوع» Before Sunrise – ریچارد لینکلیتر را شاهد باشیم.

«دادیو» Daddio براهمیت گفت‌و‌گو در جامعه‌ای که فن‌آوری و شبکه‌های اجتماعی نوظهور در حال از بین بردن آن است، تاکید دارد و همین نقطه اتصال دو کاراکتر فیلمنامه با یکدیگر است. جایی که کلارک متوجه می‌شود دختر مسافر مانند انبوهی از مسافرانش گوشی در دست نگرفته است و می‌شود با او وارد مکالمه‌ای صمیمی شد. به نوعی مکالمه‌ای رو در رو و نزدیک در مرکز شهر و در عبور از بزرگراه‌ها، خیابان‌ها و معابری که گاه در حال تعمیر و ترمیم و گاه مملو از کثیفی ناشی از زباله است. نقصان‌هایی که کارکردی مثبت پیدا می‌کند و با افزایش ناخواسته زمان سفر، آنها را به عمقی قابل تامل می‌برد و به گونه‌ای پلی می‌شود برای ارتباطی صمیمانه که منجر به دستکاری زخم‌های گذشته و اکنون و انتقال تجربیاتی تلخ و شیرین می‌شود.

«دادیو» Daddio یک «تاکسی‌تراپی» دلنشین با دیالوگ‌نویسی هدفمند و ملموس است. اساسا در سینما عنصر دیالوگ و حجم بالای آن می‌تواند منجر به کسالت و خستگی مخاطب شود، چرا که ذات سینما متکی بر موقعیت‌هایی است که به شکل تصویری طراحی می‌شود و عنصر دیالوگ هم به کمک آن می‌آید و به اندازه حضور دارد، اما «دادیو» Daddio تفاوت دارد، چرا که در اصل درباره دیالوگ و گفت‌و‌گو است و فیلمنامه‌نویس به بهترین نحو تمام تلاش خود را به کار بسته تا  از احساسات درونی، تجربیات عینی، تروماها و کاستی‌ها و علایق کاراکترها به مجموعه‌ای پرکشش از دیالوگ‌ها برسد که موفق بوده است.

از طرفی دیگر کریستی هال از موقعیت منحصر به فرد و جسورانه خود در تاکسی و همچنین زمان داستان خود که در ساعات آخر شب اتفاق می‌افتد، به خوبی برای ایجاد تعلیق و ایجاد فضای رازآلود و در برخی مواقع ترسناک بهره برده است. دختر در همان ابتدای سفر نگاه‌هایی با دقت به راننده می‌اندازد و دکوپاژ کارگردان و تدوین درست فیلم که نماهایی بسته از دست‌ها و انگشتان به ظاهر خشن راننده و فضای اطراف او با نورپردازی دقیق نشان می‌دهد، ذهن مخاطب را به سمتی می‌برد که امکان دارد هر آن حادثه‌ای در کابین خودرو رخ دهد. به این جزئیات اضافه کنید صورت شکسته و صدا و لحن شان‌پن را که سخت اجازه می‌دهد اعتماد به او اتفاق بیفتد. اما به مرور وارد فضایی امن می‌شویم که پنجره کوچک بین راننده و مسافر که در صندلی عقب نشسته را حذف کرده و صمیمیتی بیشتر را شاهد هستیم.

اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلم‌های خارجی


آنها به کشف زخم‌های خود می‌پردازند و دیدگاه خود را نسبت به آن مطرح می‌کنند. دختر به تازگی بحرانی را پشت سر گذاشته و از طرفی ارتباطی با مردی بزرگتر از خود و صاحب زن و فرزند دارد که کلارک در کنکاش‌های خود متوجه این موضوع شده و به این ترتیب فقدان محبت پدر در کودکی را از دلایل برقراری چنین رابطه‌ای مطرح می‌کند و با تکیه بر روابط و تجربیات پیشین خود در قامت یک روانکاو هشدارهایی را به دختر مسافر می‌دهد.

استخراج واقعیات از اعماق ذهن و قلب این دو کاراکتر یکی از جذابیت‌های «دادیو» Daddio است و در این بین دختر آسیب‌پذیرتر به نظر می‌رسد و از همین رو کلارک سعی دارد به گفته خود به او بیاموزد که باید بتواند در اعماق آبها و در میان فشارهایی که وجود دارد، عمیق‌تر نفس بکشد و به زندگی ادامه دهد، تجربه عینی که خود داشته و در یک دوره غواصی به اعماق دریا رفته و به سختی نفس می‌کشیده است، اما موفق به دیدن نهنگ آبی زیبایی نیز شده است. در فواصل مختلفی از فیلم و پس از هر بار که کلارک دست روی یکی از تروماهای دختر می‌گذارد، گویی او رفته‌رفته رهاتر می‌شود و با نگاه‌هایی خیره بر نورهای رنگارنگ شهر آنها را روشن‌تر می‌بیند.

«دادیو» Daddio پایانی منطبق با فضای کلی اثر دارد و به خواسته سینمای بدنه هالیوود تن نمی‌دهد و با سکانسی منطقی کار خود را به پایان می‌رساند و در مجموع باید گفت اهمیت انتخاب لوکیشنی منطبق با اتمسفر داستان که در ایجاد تنش و تعلیق به قاعده در درام موثر بوده، در کنار شخصیت‌پردازی‌های موجز و انتخاب راهکار دیالوگ‌گویی در کنار دکوپاژ جسورانه برای انتقال اطلاعات از ویژگی‌های مهم این اثر محسوب می‌شود و در پایان باید به این هم اشاره کرد که جدای از شخصیت‌پردازی و شکل روابط، حضور مداوم بازیگران در نماهای بسته نیز کار آنها را به شدت دشوار کرده که به عقیده من شان پن بسیار قدرتمند و با رعایت جزئیات و ملزومات بازیگری در مدیوم سینما، تصویری دل‌پذیر را به نمایش گذاشت.
منبع: سینما اعتماد