میتوان حاکميت دولت سيزدهم بر فرهنگ و سينما را از جهاتي با دوره ميرسليم مقايسه کرد.
چارسو پرس: ابوالفضل نجیب در روزنامه اعتماد نوشت: سالها است سانسور بلای جان هنر و به خصوص سینما در جمهوری اسلامی است. به تعبیری شدت و ضعف داشته، اما یک پای ثابت اعتراض اهالی سینما بوده است. دولت سیزدهم و همچنین دوران صدارت میرسلیم را میتوان دوران منحصر و در نوع خود بینظیر حاکمیت سانسور تلقی کرد. نسل امروز دوران میرسلیم را به خاطر نمیآورد، اما میتوان حاکمیت دولت سیزدهم بر فرهنگ و سینما را از جهاتی با دوره میرسلیم مقایسه کرد. سانسور البته در طی این سالها اشکال متفاوتی داشته است. رد فیلمنامه و تا توقیف فیلم بعد از تایید و تا جراحی فیلم، اشکال ساده سانسور بوده است.
اشکال دیگر میتوان به اعمال ممنوعیت و محدودیت در ژانرها و به خصوص اجتماعی و مشخصتر سیاسی اشاره کرد. شکل دیگر سانسور جهت دادن موضوعی به فیلمسازان چه در قالب دستورالعمل و چه بهطور تلویحی و همچنین محدودیت در ایجاد امکانات دولتی و تسهیلات و…. بوده است. بدترین نوع سانسور اما همسو کردن فیلمسازان با سیاستگذاران فرهنگی و سینمایی بوده است. این رویکرد مسبوق به اظهارات هم مدیران ارشد و هم برخی فیلمسازانی است که در دوران گذار از یک مدیریت به مدیریت دیگر به صراحت از نوع سانسور پنهان یا به تعبیری سفید سخن گفتهاند. تن دادن به این نوع سانسور اگر چه ریشه در ناگزیری و به تعبیر شاملو نان به نرخ روز خوردن است، اما در بیشک زشتترین نوع آن است. شاید از این جهت باشد که بونوئل شدیدترین موضعگیری را در خصوص اینگونه هنرمندان اتخاذ میکند.
از بونوئل جملهای منسوب است[ …] اما بیتردید نشان از عمق نفرت بونوئل از کسانی دارد که با یدک کشیدن عنوان هنرمند یا حتی استحقاق علمی آن، به هر بهانه از جمله بهانه و عذر نان، خود را در اختیار یا انقیاد غیر از ساحتی قرار میدهند که میل و تمایل و غریزه هنرمند یا بر آنها تحمیل یا به اراده میپذیرند. آنچه بونوئل بر آن اصرار میورزد، به عبارت اینجایی و ساده ساحت هنر و هنرمند است. یا همان استقلال هنر و بالطبع آن هنرمند. تردیدی نیست مراد بونوئل در تقابل و تضاد با اراده صاحبان قدرت و به تعبیری مرزبندی میان ساحت هنر و سیاست است. آنچه طی قرنها در تعامل و تقابل این دو خوانده و تجربه کردهایم، دلالتهای معنایی کافی و قانعکنندهای همان اندازه که برای ساحت و تقدس هنر و هنرمند، همزمان برای پاک و منزه نگه داشتن ساحت هنر از نفوذ سیاست بوده است.
آنچه در طی سالیان دراز به هنر متعهد تعبیر شده و تا آنجا که برساخت ذهنی حکومتها[ …]، غالبا ناشی از جدال خودساخته یا برساخته از ارادهگرایان بر ساحت هنر بوده است. در اینجا مراد از خودساختگی هنرمندانی است که بهطور خودجوش و دلایل و انگیزههای فکری ساحت هنر را با عوالم سیاسی پیوند میدهند. شبیه بخشی از هنرمندان دهههای بیست تا پنجاه که متاثر از گرایشات چپ و مارکسیستی و حتی هنرمندان مذهبی که تحت تاثیر اعتقادات دینی به این همانندسازی هنر خود با تمایلات ایدئولوژیک اهتمام داشتند.
این تمایلات صدالبته تا آنجا که در گرو باورمندی باشد، عین التزام است به ساحت هنر. آنچه اما محل بحث بوده و هست اغلب در گذار اعتقاد و ایدئولوژی از حوزه تفکر و باور در پیوند با قدرت سیاسی است. جایی که قدرت سیاسی میکوشد خود را حتی بر ساحت هنر و ذهنیت هنرمند تحمیل کند. این ارادهگرایی به ساحت و حریم هنر تا آنجا که تجارب تاریخی آموخته در اشکال مختلف بازتاب یافته است.
سادهترین شکل آن تحدید هنر و هنرمند در برابر سلیقه قدرت بوده و هنوز هم شاهد هستیم. اشکال پیچیدهتر آن را میشود در ایستادن علیالظاهر اعتقادی در کنار قدرت سیاسی دید. این شق رفتار با هنرمند از یک سو راه به همسویی در خلق آثار هنری مطلوب قدرت و سیاست میبرد و هم میتواند در کنار قدرت سیاسی از تشخص و جایگاه یک هنرمند به توجیه وضع موجود راه یابد.
آنچه در تعامل و چه در تقابل هنرمندان با ارادهگرایان معطوف به قدرت سیاسی شاهد بوده، به اشکال مختلف و لطائفالحیل ناظر بر این حقیقت بوده که هنر و هنرمندان در تمامی حوزهها و موضوعات هنر به نوعی درگیر با معضل سیاسی و اعتقادی کردن هنر بوده و هستند. این چالش اگر چه شدت و ضعف داشته، اما حتی زمانی که از سوی برخی ریلگذاران میل به سوی استقلال نسبی هم داشته، اما در مواجهه با هستههای اصلی تصمیمگیری که همانا ارادهگرایان کلان بوده با مشکل و مانع مواجه شده. این رویکرد ارادهگرایانه بر ساحت هنر و هنرمند اگر چه هیچ زمان انکار نشده، و اما به طرق مختلف در دادن و ندادن امکانات و دادن خط و ربطها و دستورالعملهای رسمی و غیر رسمی اعمال شده، چنانچه حتی در مقطعی مدیران وقت بنیاد فارابی با نیت جهانی کردن سینمای ایران از همین شیوهها استفاده کردند، اما شاید عملکرد مدیران و ریلگذاران سینمایی و هنری دولت سیزدهم در طرد و حذف هنرمندان بی سابقه باشد. آنچه او به زعم خود دنبال و اعمال میکرد آلوده کردن ساحت هنر و هنرمند به غم نان بود. آنچه اما از این کاشت درو کرد و با خود خواهد برد، حتی در مقایسه با آنچه میرسلیم در زمان تصدی خود بر وزارت ارشاد کاشت و درو کرد، به تعبیر عامیانه نعنای روی آش او هم نخواهد بود. آنچه از ابتدای انقلاب تحت عنوان هنر متعهد مطرح و دنبال شده، در مقایسه با آنچه طی این چند سال بر ساحت هنر و هنرمند و فرهنگ این مملکت اعمال شد، فیالنفسه تجربهای هر چند تلختر از گذشته، اما حداقل از این نظر مغتنم بود که ارادهگرایان سیاسی را متقاعد کند زمین و ساحت هنر و هنرمند سفتتر از آن است که قدرت سیاسی بتوان در آن و به میل خود هر بذری را بکارد.
درست بر خلاف ساحت هنر که عالم مانایی و ماندگاری در تاریخ و روح جمعی جامعه است، زمین سیاست و قدرت سیاسی اگر خیری هم در آن نباشد، محل آمد و رفت است. خوشا احوال صاحبان قدرتی که آمد و رفتشان بهانهای میشود برای بالنده کردن و پروبال دادن هر چه بیشتر به تخیل هنرمندان واقعی
اشکال دیگر میتوان به اعمال ممنوعیت و محدودیت در ژانرها و به خصوص اجتماعی و مشخصتر سیاسی اشاره کرد. شکل دیگر سانسور جهت دادن موضوعی به فیلمسازان چه در قالب دستورالعمل و چه بهطور تلویحی و همچنین محدودیت در ایجاد امکانات دولتی و تسهیلات و…. بوده است. بدترین نوع سانسور اما همسو کردن فیلمسازان با سیاستگذاران فرهنگی و سینمایی بوده است. این رویکرد مسبوق به اظهارات هم مدیران ارشد و هم برخی فیلمسازانی است که در دوران گذار از یک مدیریت به مدیریت دیگر به صراحت از نوع سانسور پنهان یا به تعبیری سفید سخن گفتهاند. تن دادن به این نوع سانسور اگر چه ریشه در ناگزیری و به تعبیر شاملو نان به نرخ روز خوردن است، اما در بیشک زشتترین نوع آن است. شاید از این جهت باشد که بونوئل شدیدترین موضعگیری را در خصوص اینگونه هنرمندان اتخاذ میکند.
از بونوئل جملهای منسوب است[ …] اما بیتردید نشان از عمق نفرت بونوئل از کسانی دارد که با یدک کشیدن عنوان هنرمند یا حتی استحقاق علمی آن، به هر بهانه از جمله بهانه و عذر نان، خود را در اختیار یا انقیاد غیر از ساحتی قرار میدهند که میل و تمایل و غریزه هنرمند یا بر آنها تحمیل یا به اراده میپذیرند. آنچه بونوئل بر آن اصرار میورزد، به عبارت اینجایی و ساده ساحت هنر و هنرمند است. یا همان استقلال هنر و بالطبع آن هنرمند. تردیدی نیست مراد بونوئل در تقابل و تضاد با اراده صاحبان قدرت و به تعبیری مرزبندی میان ساحت هنر و سیاست است. آنچه طی قرنها در تعامل و تقابل این دو خوانده و تجربه کردهایم، دلالتهای معنایی کافی و قانعکنندهای همان اندازه که برای ساحت و تقدس هنر و هنرمند، همزمان برای پاک و منزه نگه داشتن ساحت هنر از نفوذ سیاست بوده است.
آنچه در طی سالیان دراز به هنر متعهد تعبیر شده و تا آنجا که برساخت ذهنی حکومتها[ …]، غالبا ناشی از جدال خودساخته یا برساخته از ارادهگرایان بر ساحت هنر بوده است. در اینجا مراد از خودساختگی هنرمندانی است که بهطور خودجوش و دلایل و انگیزههای فکری ساحت هنر را با عوالم سیاسی پیوند میدهند. شبیه بخشی از هنرمندان دهههای بیست تا پنجاه که متاثر از گرایشات چپ و مارکسیستی و حتی هنرمندان مذهبی که تحت تاثیر اعتقادات دینی به این همانندسازی هنر خود با تمایلات ایدئولوژیک اهتمام داشتند.
این تمایلات صدالبته تا آنجا که در گرو باورمندی باشد، عین التزام است به ساحت هنر. آنچه اما محل بحث بوده و هست اغلب در گذار اعتقاد و ایدئولوژی از حوزه تفکر و باور در پیوند با قدرت سیاسی است. جایی که قدرت سیاسی میکوشد خود را حتی بر ساحت هنر و ذهنیت هنرمند تحمیل کند. این ارادهگرایی به ساحت و حریم هنر تا آنجا که تجارب تاریخی آموخته در اشکال مختلف بازتاب یافته است.
بیشتر بخوانید: سینما مدیر لجبازِ کنترلگرِ امنیتی نمیخواهد
سادهترین شکل آن تحدید هنر و هنرمند در برابر سلیقه قدرت بوده و هنوز هم شاهد هستیم. اشکال پیچیدهتر آن را میشود در ایستادن علیالظاهر اعتقادی در کنار قدرت سیاسی دید. این شق رفتار با هنرمند از یک سو راه به همسویی در خلق آثار هنری مطلوب قدرت و سیاست میبرد و هم میتواند در کنار قدرت سیاسی از تشخص و جایگاه یک هنرمند به توجیه وضع موجود راه یابد.
آنچه در تعامل و چه در تقابل هنرمندان با ارادهگرایان معطوف به قدرت سیاسی شاهد بوده، به اشکال مختلف و لطائفالحیل ناظر بر این حقیقت بوده که هنر و هنرمندان در تمامی حوزهها و موضوعات هنر به نوعی درگیر با معضل سیاسی و اعتقادی کردن هنر بوده و هستند. این چالش اگر چه شدت و ضعف داشته، اما حتی زمانی که از سوی برخی ریلگذاران میل به سوی استقلال نسبی هم داشته، اما در مواجهه با هستههای اصلی تصمیمگیری که همانا ارادهگرایان کلان بوده با مشکل و مانع مواجه شده. این رویکرد ارادهگرایانه بر ساحت هنر و هنرمند اگر چه هیچ زمان انکار نشده، و اما به طرق مختلف در دادن و ندادن امکانات و دادن خط و ربطها و دستورالعملهای رسمی و غیر رسمی اعمال شده، چنانچه حتی در مقطعی مدیران وقت بنیاد فارابی با نیت جهانی کردن سینمای ایران از همین شیوهها استفاده کردند، اما شاید عملکرد مدیران و ریلگذاران سینمایی و هنری دولت سیزدهم در طرد و حذف هنرمندان بی سابقه باشد. آنچه او به زعم خود دنبال و اعمال میکرد آلوده کردن ساحت هنر و هنرمند به غم نان بود. آنچه اما از این کاشت درو کرد و با خود خواهد برد، حتی در مقایسه با آنچه میرسلیم در زمان تصدی خود بر وزارت ارشاد کاشت و درو کرد، به تعبیر عامیانه نعنای روی آش او هم نخواهد بود. آنچه از ابتدای انقلاب تحت عنوان هنر متعهد مطرح و دنبال شده، در مقایسه با آنچه طی این چند سال بر ساحت هنر و هنرمند و فرهنگ این مملکت اعمال شد، فیالنفسه تجربهای هر چند تلختر از گذشته، اما حداقل از این نظر مغتنم بود که ارادهگرایان سیاسی را متقاعد کند زمین و ساحت هنر و هنرمند سفتتر از آن است که قدرت سیاسی بتوان در آن و به میل خود هر بذری را بکارد.
درست بر خلاف ساحت هنر که عالم مانایی و ماندگاری در تاریخ و روح جمعی جامعه است، زمین سیاست و قدرت سیاسی اگر خیری هم در آن نباشد، محل آمد و رفت است. خوشا احوال صاحبان قدرتی که آمد و رفتشان بهانهای میشود برای بالنده کردن و پروبال دادن هر چه بیشتر به تخیل هنرمندان واقعی
https://teater.ir/news/64872