بدون شک سینمای هالیود بدون جان فورد یک روایت ناقص است. فراتر از این باید گفت، یکی از نامهایی که سینمای کلاسیک با آن شناخته میشود «جان فورد» است.
چارسو پرس: بدون شک سینمای هالیود بدون جان فورد یک روایت ناقص است. فراتر از این باید گفت، یکی از نامهایی که سینمای کلاسیک با آن شناخته میشود «جان فورد» است. شاید گزافه نباشد او را بهعنوان یکی از سازندگان تاریخ آمریکا بدانیم.
مورخی که تاریخ را با دوربین و سینما روایت کرده و حتی ساخته است؛ با روایتی شاعرانه در دل تصویر. فرانسوا تروفو میگوید: «جان فورد یکی از هنرمندانی بود که هیچگاه واژه هنر را به کار نبرد و یکی از شاعرانی بود که هیچگاه واژه شاعری را به کار نبرد.» جان فورد بیش از هر کس در تاریخ سینما، با مفاهیمی مانند خانواده، آیینها، سنتها، کار، شرافت، جوانمردی، پاکدستی، شهامت و اخلاق سر و کار دارد و به آنها ارج مینهد.
از این رو گزافه نیست که سینمای جان فورد را یکی از اخلاقیترین سینماها در تاریخ این هنر بدانیم و در عین حال یکی از خلاقترین آنها. یکی از بهترین فیلمهای او «خوشههای خشم» است که در ذیل سینمای اقتباسی هم قرار میگیرد که اقتباسی از رمان واقعگرای آمریکایی، نوشته جان استاینبک است که در سال ۱۹۳۹ منتشر شد.
این رمان روایتگر جریانات رکود بزرگ اقتصادی و مهاجرتهای ناشی از طوفانهای بزرگ «داست بول» در دهه ۱۹۳۰ است و داستان خانوادهای کشاورز و اهل اُکلاهاما، بهنام «خانواده جود» که از موطن خود دور افتاده و مجبور به سفر به غرب و کالیفرنیا شدهاند را پی میگیرد.
«خوشههای خشم» بهدلیل میراث ماندگارش، اغلب در کلاس ادبیات دبیرستان و کالجهای ایالاتمتحده آمریکا خوانده میشود. فیلمنامه این فیلم را نانالی جانسون نوشته که در مجموعهای با عنوان «بهترین فیلمنامههای قرن بیستم» با ویرایش جان گاسنر و دادلی نیکولز در سال ۱۹۴۳ منتشر شده است. این فیلم بهطور گسترده بهعنوان یکی از برترین فیلمهای آمریکا در تمام دورانها محسوب میشود.
در سال ۱۹۸۹، این فیلم جزء اولین فیلم از ۲۵ فیلمی بود که در فهرست ملی ثبت فیلم ایالاتمتحده آمریکا توسط کتابخانه کنگره بهعنوان فیلمی فرهنگی، تاریخی و زیباییشناسی قابل توجه انتخاب شد. بحران اقتصادى در دهه ۱۹۳۰ آمریکا و پس از مصیبتهای ناشی از طوفانهای شن در آن سالها، کشاورزان با امید به داشتن زندگی بهتر، رهسپار کالیفرنیا میشوند اما همچنان با مشکلات عمدهای روبهرو هستند... این بحران، بقاى خانواده «جود» را نیز بهخطر انداخته است.
«تامی» پس از گرفتن عفو مشروط، از زندان آزاد شده و پیش خانوادهاش برمیگردد. او متوجه میشود که اهالی آن منطقه (اکلاهاما) مجبور به ترک زمین و خانههایشان شدهاند و خانوادهی خودش نیز، آمادهی سفر به کالیفرنیا برای کار و ادامه زندگی است. او به همراه خانواده از روی اجبار بار سفر را میبندند تا به کالیفرنیا کوچ کنند. وقتی به پوستر فیلم «خوشههای خشم» نگاه میکنیم این نکته پیداست که مضمون ابداً شخصی نیست بلکه قهرمان داستان، یک خانواده است و یک جمع بههم پیوسته که باهم و برای زندگی میجنگند.
آنها در سفر در اردوگاهی قرار میگیرند که نرمخوترین انسانها را هم خشمگین میکند. با این وجود، حضور قوی مادر در خانواده اجازه نمیدهد دل بچهها خالی شود. خانه در آثار فورد، شخصیتی بینظیر دارد؛ شخصیتی که در دل خود تمام اتفاقات را دفن میکند. اینجا خانهای نداریم، اما کامیونی وجود دارد که همهچیز را میداند. هر شخصیتی که میرود، کامیون خمیده و خمیدهتر میشود مثل خونهای که از نو فرو میریزد.
به نظر میآید با رفتن هرکس کامیون سبکتر شود، اما اینطور بهنظر نمیرسد مثل خاطرههایی که رفتنشون سنگینتر است کامیون/خانه هم سنگینتر میشود. شرایط دریغآوری است. در چنین شرایطی دوام انسانیت امری زیر ذرهبین است اما این دنیای فورد است؛ هیچ شخصیتی فرو نمیریزد، ممکن است در نگاه اول شخصیتی منفی جلوه کند اما آدمیت چیزی است که همیشه راه خود را از میان تاریکی پیدا میکند. مثل صحنهای که پدر میخواهد برای مادربزرگ نان بخرد و متصدی فروشگاه ابتدا شخصیتی ناسازگار جلوه میکند؛ اما متصدی در برابر بچهها دلرحم است و آبنباتها را بسیار کمتر از قیمت واقعی به آنها میفروشد.
مورخی که تاریخ را با دوربین و سینما روایت کرده و حتی ساخته است؛ با روایتی شاعرانه در دل تصویر. فرانسوا تروفو میگوید: «جان فورد یکی از هنرمندانی بود که هیچگاه واژه هنر را به کار نبرد و یکی از شاعرانی بود که هیچگاه واژه شاعری را به کار نبرد.» جان فورد بیش از هر کس در تاریخ سینما، با مفاهیمی مانند خانواده، آیینها، سنتها، کار، شرافت، جوانمردی، پاکدستی، شهامت و اخلاق سر و کار دارد و به آنها ارج مینهد.
از این رو گزافه نیست که سینمای جان فورد را یکی از اخلاقیترین سینماها در تاریخ این هنر بدانیم و در عین حال یکی از خلاقترین آنها. یکی از بهترین فیلمهای او «خوشههای خشم» است که در ذیل سینمای اقتباسی هم قرار میگیرد که اقتباسی از رمان واقعگرای آمریکایی، نوشته جان استاینبک است که در سال ۱۹۳۹ منتشر شد.
این رمان روایتگر جریانات رکود بزرگ اقتصادی و مهاجرتهای ناشی از طوفانهای بزرگ «داست بول» در دهه ۱۹۳۰ است و داستان خانوادهای کشاورز و اهل اُکلاهاما، بهنام «خانواده جود» که از موطن خود دور افتاده و مجبور به سفر به غرب و کالیفرنیا شدهاند را پی میگیرد.
اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلمهای خارجی
«خوشههای خشم» بهدلیل میراث ماندگارش، اغلب در کلاس ادبیات دبیرستان و کالجهای ایالاتمتحده آمریکا خوانده میشود. فیلمنامه این فیلم را نانالی جانسون نوشته که در مجموعهای با عنوان «بهترین فیلمنامههای قرن بیستم» با ویرایش جان گاسنر و دادلی نیکولز در سال ۱۹۴۳ منتشر شده است. این فیلم بهطور گسترده بهعنوان یکی از برترین فیلمهای آمریکا در تمام دورانها محسوب میشود.
در سال ۱۹۸۹، این فیلم جزء اولین فیلم از ۲۵ فیلمی بود که در فهرست ملی ثبت فیلم ایالاتمتحده آمریکا توسط کتابخانه کنگره بهعنوان فیلمی فرهنگی، تاریخی و زیباییشناسی قابل توجه انتخاب شد. بحران اقتصادى در دهه ۱۹۳۰ آمریکا و پس از مصیبتهای ناشی از طوفانهای شن در آن سالها، کشاورزان با امید به داشتن زندگی بهتر، رهسپار کالیفرنیا میشوند اما همچنان با مشکلات عمدهای روبهرو هستند... این بحران، بقاى خانواده «جود» را نیز بهخطر انداخته است.
«تامی» پس از گرفتن عفو مشروط، از زندان آزاد شده و پیش خانوادهاش برمیگردد. او متوجه میشود که اهالی آن منطقه (اکلاهاما) مجبور به ترک زمین و خانههایشان شدهاند و خانوادهی خودش نیز، آمادهی سفر به کالیفرنیا برای کار و ادامه زندگی است. او به همراه خانواده از روی اجبار بار سفر را میبندند تا به کالیفرنیا کوچ کنند. وقتی به پوستر فیلم «خوشههای خشم» نگاه میکنیم این نکته پیداست که مضمون ابداً شخصی نیست بلکه قهرمان داستان، یک خانواده است و یک جمع بههم پیوسته که باهم و برای زندگی میجنگند.
آنها در سفر در اردوگاهی قرار میگیرند که نرمخوترین انسانها را هم خشمگین میکند. با این وجود، حضور قوی مادر در خانواده اجازه نمیدهد دل بچهها خالی شود. خانه در آثار فورد، شخصیتی بینظیر دارد؛ شخصیتی که در دل خود تمام اتفاقات را دفن میکند. اینجا خانهای نداریم، اما کامیونی وجود دارد که همهچیز را میداند. هر شخصیتی که میرود، کامیون خمیده و خمیدهتر میشود مثل خونهای که از نو فرو میریزد.
به نظر میآید با رفتن هرکس کامیون سبکتر شود، اما اینطور بهنظر نمیرسد مثل خاطرههایی که رفتنشون سنگینتر است کامیون/خانه هم سنگینتر میشود. شرایط دریغآوری است. در چنین شرایطی دوام انسانیت امری زیر ذرهبین است اما این دنیای فورد است؛ هیچ شخصیتی فرو نمیریزد، ممکن است در نگاه اول شخصیتی منفی جلوه کند اما آدمیت چیزی است که همیشه راه خود را از میان تاریکی پیدا میکند. مثل صحنهای که پدر میخواهد برای مادربزرگ نان بخرد و متصدی فروشگاه ابتدا شخصیتی ناسازگار جلوه میکند؛ اما متصدی در برابر بچهها دلرحم است و آبنباتها را بسیار کمتر از قیمت واقعی به آنها میفروشد.
https://teater.ir/news/65816