اختصاصی سایت خبری تئاتر/هاله میرمیری: جایی از کارگردانی خواندم که خطاب به مخاطبانش میگفت: اگر اثرم شما را اذیت کرده باشد، خوشحالم؛ چرا که احساس میکنم رسالتم را بهخوبی انجام دادهام. بیان این جمله از زبان یک کارگردان موید فلسفهای است که در آن هنر بیش از آنکه بخواهد خالق زیبایی باشد، یادآور جهانی است مملو از زشتیها، ناملایمات و شکافهای پرنشدنی.با چنین خوانشی از هنر اگر به سراغ یک اثر برویم خواهیم دید که هنر- خاصه مدیومی چون تئاتر- توانایی آن را دارد تا رویاهامان را بدل به کابوس کند و اشکهای نریختهمان را در جا در بیاورد.
چنین فلسفهای در عین حال این پرسش را ایجاد خواهد کرد که چطور آثاری از این دست میتواند امیال مخاطبان را تا به این حد بربیانگیزند و آنها را وا دارد که در عین آزار دیدن به تماشای چنین آثاری بنشینند.
آیا آنها از بازنمایی دردهای خود در تن دیگری و به روی صحنه، جایی خارج از ذهن و عین زندگی روزمره شان،لذت میبرند؟ یا تماشای این زخمهای مشترک در نزد دیگری از میزان دردمندی آنها میکاهد؟ پاسخ نامشخص است.
تنها پاسخ قطعی به چنین پرسشهایی آن است که ما مخاطبان از دیدن چنین آثاری دچار نوعی « درد لذت بخش» یا « کِیف دردآور» میشویم و لذتبردن از دردها نتیجهای قطعی وابستگی روان ما به آنها خواهد بود. میتوانیم منتظر بشینیم تا هنرمند یا کارگردانی از راه برسد و دردها را شاعرانه و یا با خلق زیباترین صحنهها برایمان ادا کند و تحسینمان را برانگیزد؛ درست همانند اتفاقی که پس از تماشای نمایش « فصل شکار بادبادکها» آخرین اثر « جلال تهرانی» برایمان رخ میدهد.
تهرانی، اینبار نیز با صحنهای شگفتانگیز و هارمونیک، طراحی نور خلاقانه و منحصربهفرد و البته موسیقی بیمانند بهسراغمان آمده است تا دردهایمان را لذتبخش و لذتهایمان را دردآور کند.
جلال تهرانی با طمائینه و از سر حوصله بر تکتک این دردها پرتو میافکند و وجهی از وجود آنها را برایمان مشخص میکند. نور در آثار وی همواره در مرکز ثقل بوده و خود میتواند بهعنوان یک مولفه و شخصیت اصلی نمایشها تلقی شود.
اینبار نیز طراحی آن بهگونهای است که میتواند بهعوض گذشته، فانتزیها و خیالات تکپرسوناژ نمایش بنشیند و کلیت آن را راهبری کند؛ سایهها و ایماژهایی که نور در صحنه ایجاد میکند، بهاندازهی شخصیتهای واقعی کارکرد دارند و به راحتی به جای آنها مینشینند.
همزمان با آن، طراحی صحنه- با دو تخته ی مورب و منقطع برهم- به شکلی خلاقانه پرده از نوعی ذهنیتی برمیدارند که در آن افکار، خاطرات و هرآنچه ذهنی است، دائم بر یکدیگر عمود میشوند و یکدیگر را قطع می کنند.
حرکات رفت و برگشتی تک پرسوناژ نمایش به روی این سطوح نیز نشانگر رجعت به افکار گذشته، مرور آنها و بازگشتن به زمان حال است؛ شاید بتوان گفت که دردها و رنجهای موجود در متن نمایشنامه نیز ریشه در همین بازگشت به گذشته و هویت جامانده در آن دارند.
در واقع، تهرانی به گونهای این دردها را در تار و پود نمایشنامهی خود میتند که مخاطب هوشمند در اولین لحظهی مواجه با آن بهصورت عینی و ملموس آنها را درک میکند؛ کافی است تنهایی، هویت چندپاره، گذشتهی آسیبزا دغدغهتان باشد؛ آنگاه مونولوگ « خانم جان» نمایش تهرانی، هنگامی که فریاد میزند: « من خودم قویام، مهمام، با اراده هستم» را با گوشت و پوست و استخوان درک خواهید کرد.
در واقع بیان این جملات مکانیزم دفاعی فردی است درگیر با گذشته و خاطرات آسیبزای خود که هزاران پرسش ناپرسیده دارد و حال پاسخ پرسشهای خود را از دیگری جویا میشود؛ فارغ از آنکه هیچ دیگری وجود ندارد تا به این پرسشها پاسخ دهد. رجعت به گذشته، خود را قوی و با اراده پنداشتن و مقاومت در برابر خاطرات سرکوفته نیز دردی را دوا نمیکند.
ما در برابر آنچه از سر گذراندهایم بیاراده و ناتوانیم؛ هرچند که بخواهیم در مواجهه با آنها قوی و با اراده جلوه کنیم. صحنه نیز مکانی است برای تجسد همین کشمکشها با خاطرات گذشته و مقاومت زمان حال ما.
در واقع، آنچه ما در صحنه شاهدش هستیم « زنی» است ایستاده در میان تلی از خاطرات گذشته و هزاران پرسش بیپاسخ در مورد آنها، که حال درصدد است تا به نحوی از پس این گذشته برآید و در مقابلش مقاومت کند. زن بودن این کارکتر اما موجب جنسیتیشدن روایت قهرمان نمیشود.در واقع آنچه مهم است چندپارگی «خود» در فرهنگی است که در آن جمع بیش از فرد اهمیت دارد.
باید گفت که همین« خود» و چندپاره شدن آن اصلیترین تم نمایشنامهی تهرانی است. وی با قرار دادن« خود» در برابر جامعه، نحوهی چندپاره شدن آن را نشان میدهد. در واقع جامعه کاری میکندتا فردبه اشکال گونهگونی با خود مواجه شود؛ درگیری مستقیم افراد با خود، از خودبیگانگیشان و پنهانکردن خود از خود نتیجه چنین مواجههای است. « خودی» که تهرانی از اول نمایش با باریکهی نور مورب و تیز نشانمان میدهد، خودی گمگشته در میان انبان خاطرات گذشته است.
این گمگشتگی دستاویزی میشود برای نقبزدن به گذشته و روایت تاریخ فشردهی زندگی یک فرد به همراه وقایع اجتماعی و سیاسی از سرگذراندهاش. زمین «گذشته» به هوای یافتن این خود جوریده و کاویده میشود تا دلایل این گمگشتگی عیان شود؛ تمام تلاش شخصیت اصلی نمایش – با بازی بهنوش طباطبایی- نیز یافتن عرصهای است که در آن « خودی دستنخورده« وجود داشته باشد.
این تلاش هنگامی دراماتیک میشود که مخاطب در خلال این جستوجو در مییابد که کسی پاسخگوی سوالاتاش نخواهد بود و هرگز نخواهد فهمید که چرا گمشده است. هرچند که ما نیز همانند قهرمان نمایش تهرانی دربارهی مرزها این خود احساس قدرت میکنیم، در انتها، با احساسی مملو از درد در خواهیم یافت که خودی وجود ندارد.
در عالم واقع نیزهیچ مادری وجود ندارد که به فرزندش بگوید « چرا تا به این اندازه تنها است»، هیچ پدری در میدان نیست که پاسخی برای ظلمهای روا رفته بر کودکی ما داشته باشد و این گذشته همواره مملو از سوءتفاهمات وبازیهای زبانی باقی میماند.
جامعه با ما کاری کرده است که جایی در میان گذشته – شاید همان گودالی که در کوچهی پشتی خانهی خانم جان کنده بودند و حالا پر شده است- خودمان را پنهان کنیم و حالا دیگر نمیتوانیم به آسانی آنرا بیابیم.
از قضا، حرکات رفتوبرگشتی پرسوناژ در نمایش تهرانی، هنگامی که از این سوی تخته به آنسو میرود، پرده از نوعی انفعال ما در برخورد با گذشته برمیدارد؛ میتوانیم این مسیر را مرور کنیم و پاسخ سوالاتمان را جویا شویم و تمام خودمان را بخواهیم؛ در اینصورت تلاش ما راه به جایی نخواهد برد و پذیرفتن شکست و پناه بردن به خیال یگانه راهحل موجود برایمان خواهد بود.
راه دیگر اما نگاه به گذشته، وانهادن آن و عملکردن در آینده است؛ قهرمان نمایش تهرانی این راه را برنمی گزیند و تلختر از آن است که بخواهد به رهایی بیاندیشد. تمام آنچه وی انجام میدهد کشمکش میان خود گمشده و گذشتهای است که راه گریزی از آن وجود ندارد و در نتیجهی آن باید به خیال، آنهم در سیاهترین شکل ممکناش پناه برد.
گزارش تصویری «نمایش فصل شکار بادبادکها»
گزارش تصویری نمایش «واو» کارگردان: تینو صالحی
«تجربههای اخیر» در نخستین شب اجرا میزبان خبرنگاران و عکاسان میشود
آغاز پیشفروش اینترنتی نمایش «پپرونی برای دیکتاتور»
«خاطرات دیوارهای خاک خورده» در خانهای متروک اجرا شد
برگزاری کارگاه تخصصی «نقد علمی و آکادمیک تئاتر» در حوزه هنری
انتقاد نعیمی از لیلا حاتمی در نشست خبری نمایش «کافه فرانسه»
دومين سوگواره نمايشی و آيينهای مذهبی «خمسه» برگزار میشود
معرفی آثار راهیافته به بخش صحنهای جشنواره آیینی و سنتی
«ستوانِ اینیشمور» بار دیگر دو اجرایی شد
نمایش «پیوند خونی» به یاد مصطفی عبدالهی روی صحنه رفت
برپایی «شب فرش فیروزهای» در تئاتر شهر
رحمت امینی؛ قصد ندارم پیشنهاد جدیدی به تئاتر کمدی کشور ارائه کنم
گزارش تصویری نمایش «تارتوف» کارگردان: رویا نونهالی
انگشت پای «ولیالله شیراندامی» بازیگر تئاتر قطع شد
معرفی هیات انتخاب بخش خیابانی جشنواره تئاتر فجر