چارسو پرس: در متن این نامه آمده است:
به نام خدا
افسردهدل افسرده کند انجمنی را
در ضرورت تسریع رئیس محترم جمهور و شورای عالی انقلاب فرهنگی در انتصاب رئیس جدید فرهنگستان هنر
جمعی از مدیران و کارشناسان فرهنگستان هنر
هر چند بسیاری از وعدههای انتخاباتی دکتر مسعود پزشکیان هنوز تحقق نیافته است اما برخی انتصابها و تغییرات دقیق و حسابشده در هسته مدیران ارشد نویدبخش است. این روزها در فرهنگستان هنر نیز بسیاری از اعضا، مدیران و کارکنان انتظار میکشند تا روند انتصابهای دولت جدید پس از استانداریها، دانشگاهها و سازمانهای ملّی به فرهنگستان هنر برسد. در ماههای گذشته دو یادداشت و بیانیه با موضوع نقد منصفانه و مستندِ سبک مدیریتی مجید شاهحسینی، رئیس فرهنگستان هنر در رسانهها منتشر شد. این یادداشت، گزارشی از وضعیت کنونی فرهنگستان است و بنای آن، بررسی دلایل سامان نیافتن این نهاد هنری یا نقد دستاوردهای رئیس کنونی آن نیست.
نگاهی گذرا به فعالیتهای فرهنگستان هنر در سالهای ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ کافی است تا با کمترین استدلالی، عیار مجید شاهحسینی و یارانش را در حوزههای راهبردی، پژوهشی و اجرایی هنر آشکار سازد. زیرا توفیقِ یا ناکامی هر مدیری با میزان تحقّق اهداف سازمان و برآورده شدن انتظارات مخاطبین سنجیده میشود. در این گزارش نگارندگان تلاش میکنند تصویری واقعی از اندیشه، نگاه و سبکِ تعاملِ اجتماعیِ مدیرانی چون شاهحسینی با افراد، گروهها و بهویژه زیردستان ارائه دهند.
کسانی که با الفبای مدیریت و رهبری آشنا هستند میدانند که یک مدیر برای راهبری موفق و مدیریت کارآمد، نیازمند سه سطح از ویژگیها و مهارتهاست:
۱ ـ ویژگیهای شخصیتی: دانش، بهره هوشی، ایدهپردازی، خلاقیت، اعتماد به نفس، سختکوشی و شکیبایی و ...
۲ ـ مهارتهای مدیریتی: نگاه راهبردی، الهامبخشی، آیندهنگری، تصمیمسازی، تخصص و تسلط به روشهای حل مسائل و چالشهای حوزه فعالیت سازمان، تسلط به قوانین و سازوکارهای تشکیلاتی و ...
۳ ـ مهارتهای تعامل اجتماعی و رفتاری: توان گفتگو و ایجاد توافق، مهارت در تعامل صحیح و اخلاقمدار، و رفتار محترمانه و مقتدرانه با مدیران و گروههای کاری و ...
به گواهی ناظران و ارزیابان، شاهحسینی کارنامه و دستاورد چشمگیری در حوزههای کلان و راهبردی هنر ندارد تا بتوان تصویر شخصیتی توانمند و مدیری جریانساز از او به دست داد. اما بررسیها، گزارشها و نظرسنجیهای غیررسمی نشان میدهد که این مدیر ۵۷ ساله در جایگاه راهبری فرهنگستان هنر، در مهارتهای رفتاری و تعاملی نیز، کاری از پیش نبرده و کارنامه درخشانی ندارد. این پزشک اهل سینما، از بدو ورود به سازمان، اعضا و کارکنان آن را با چالشهای بسیاری مواجه ساخته است. عملکرد 18 ماهه او بهعنوان یکی از مدّعیان جریانسازی در فرهنگ و هنر انقلاب، چندان تناسبی با معیارهای مدیریت در سطوح ملی از یکسو و منش و اخلاق انقلابیگری از دیگر سو ندارد و تصویری از یک تصدّیگری تکرارشونده، منفعلانه و ایستا به نمایش میگذارد.
اگر مهارتهای رفتاری و تعاملی یک مدیر و رهبر سازمانی را در هفت سرفصل یا ویژگی زیر خلاصه کنیم، با نگاهی بیطرفانه و منصفانه باید اذعان کرد که دکتر مجید شاهحسینی در این آزمون سربلند نشده است:
۱ ـ تعامل اخلاقی و منش متواضعانه. مدیران موفق با ارج نهادن به کرامت انسانی و اخلاقی مدیران و کارکنان و خانوادههای آنها، به ارزشآفرینی انسانی و اجتماعی میپردازند. اما شاهحسینی از همان روزهای نخست با فاصلهگذاری آگاهانه و عامدانه با اعضا و مدیران و کارکنان، و در پیش گرفتن مَنِشی متکبّرانه، در اقدامی عجیب، بیسابقه و غیرقانونی همه امور سازمان را به مشاور اجرایی (یا همان مباشر جوان و خامدست) خود سپرد. مشاوری که بهسبب نداشتن تخصّص و اهلیّت در حوزه فرهنگ و هنر، ایجاد چالش و ناهنجاریهای رفتاری، و عدم توجه به نیازها و مطالبات کارکنان، به نارضایتی و ملالت و نومیدی در میان مدیران و کارکنان دامن زد.
۲ ـ تعامل منصفانه و غیر قضاوتگرانه. مدیران موفق با رویکردی همدلانه سعی میکنند فهم درستی از شخصیت، توانمندیها، نیازها، خواستهها، و نگرانیهای مدیران و کارکنان خود به دست آورند. اما شاهحسینی در فرهنگستان، از همان روزهای نخست با پیشفرضهای نادرستِ ارزشگذارانه و سوگیریهای غیرمفید ایدئولوژیک و پیشداوریهای غیرمنصفانه و تحقیرآمیز درخصوص اعضا، مدیران و کارشناسان و قضاوت ناسنجیده درباره دستاوردهای دو دهه فعالیت آنان، مسیر تعامل، اعتماد و همدلی سازمانی را ناهموار و نابود کرد.
۳ ـ تعامل مشارکتجویانه و مداراگرایانه. شاهحسینی از موضع رئیسی همهدان و دانای کل، سبک فکریِ «یا اندیشه و راه من یا هیچ» را در پیش گرفت تا آنجا که نظرات و مشاورههای آگاهانه و دلسوزانه برخی اعضا و مدیران را برنتافت و مواضع و دیدگاههای خود را بر توصیههای مشورتی دیگران اولویت داد. مشاورههایی که بر اساس رهیافتهای تخصصی و انتظارات واقعی ارائه شدند.
۴ ـ مداخله هدفمند و تصمیمهای شفاف، کارشناسانه و قاطع: در دوره مدیریتی شاهحسینی، با حذف تدریجی شوراها و رایزنیهای کارشناسانه، فرایند تصمیمگیری و حل مسائل از مسیر اصلی خود خارج شد و امور مهم سازمان دو فرجام بیشتر نیافت: تصمیمگیریها یا در شخص رئیس و مشاور نابلدش انحصار یافت و یا به سبب ناتوانی در تصمیمگیری قاطع و کارشناسانه، موضوع در فرایندی آسیبزا و بیفرجام مسکوت و معلق ماند.
۵ ـ مسئولیتپذیری و پاسخگویی. شاهحسینی از دسته همان مدیرانی است که از مدیریت صرفاً به اعتبار و جایگاه آن بسنده کردهاند. او هیچگاه در قامت یک مسئول پرتلاش و پاسخگو ظاهر نشد و از طریق مشاور (مباشر) خود تمام مطالبات و پرسشها را با انکار، طرد و تحقیر فرونشاند و بدین ترتیب اعتبار و احترام خود را حتی در میان کارکنان فرهنگستان نیز از دست داد.
۶ ـ ایجاد بستر پرورش استعداد کارکنان و توسعه و رشد مداوم سازمان. سازمانهای توسعهیافته و در حال رشد هر روز در مقایسه با گذشته دانش، مهارت و توانمندیهای بیشتری کسب میکنند و بهطور مستمر ارزشهای انسانی و اجتماعی جدیدی میآفرینند. اما رئیس فرهنگستان هنر با پیشگرفتن فرایندی معکوس و رویکردی اربابمآبانه و آمرانه و با گماردن مباشری ناآشنا با بدیهیات اخلاق انسانی و رفتار سازمانی، کرامت انسانی و هویت سازمانی مدیران و کارکنان را پایمال کرد و با غفلت از سرمایه عظیم منابع انسانیِ موجود، به جای بهرهبرداری از توانمندی و خلاقیّت و مشارکت آنان در توسعه سیاستهای کلان هنری و تحقّق اهداف سازمان، در خلوت دفترش نشست و به دلبستگیهای خود پرداخت که او را از انجام وظایف اصلی سازمانی بازداشت. کارهایی با محوریت برجستهسازی گفتمان آخرالزمانی نظیر بازبینی فیلمها و مطالعه آثار سینمایی، برگزاری دورههای آموزشی خاص، برگزاری جلسات طولانی با همفکران سیاسی و تلاش برای انتشار کتاب آنان و ...
۷ ـ تفویض هوشمندانه اختیارات. با آغاز ریاست شاهحسینی بر فرهنگستان هنر، عمده اختیارات واحدهای سازمانی و مؤسسات وابسته فرهنگستان هنر از مدیران و کارکنان آنها سلب و یکجا به فردی نااهل و غیرمتخصص (مشاور اجرایی) واگذار شد. بهطوری که در بازگشتی قهقرایی به دیوانسالاری قجری، مدیران موظف شدند در جزئیترین مسائل (حتی در خریدهای جزئی سازمان) از وی کسب تکلیف نمایند. در مقابل، شاهحسینی و مباشرش اختیار تام یافتند تا هر طرح و قراردادِ دلخواهی را فارغ از تشریفات و ضوابط اداری و بدون طی مراحل بررسی و تصویب، به اجرا بگذارند!
این تنها بخشهایی قابل ذکر از سبک تعامل این رئیس بالانشین و مباشر نورسیده اوست. پرسشی که در ذهن مدیران و کارکنان فرهنگستان هنر نقش بسته آن است که چه کسی به این دو تن، مجوّز و اعتبارنامه قضاوت ارزشگذارانه درخصوص اشخاص و داوری درباره عملکرد و آثار دیگران را داده است؟ مگر نه این که ارزش و اعتبار هر کسی برخواسته از عملکرد و پیشینهاش در سبک زندگی شخصی و اجتماعی و رفتار و گفتار فعلی اوست؟ پس با چه توجیه شرعی، عقلی و عرفی، برخی چهرهها با خودپندارههای «مسلمانِ نمونه» و «انقلابیِ خالص»، خود را معیار داوری و شاخص سنجش همهکس و همهچیز میپندارند و با رفتاری ناشایست و تَبختُرآمیزشان، بسیاری از متدیّنان بیادّعا و دلسوز و آزادگان آرمانگرا و متعهد را دچار تردید و ملالت و نومیدی میسازند؟
مدیران و کارکنان شریف و نجیب فرهنگستان تا کی باید تاوان امیال ریاستطلبانه و جولانگریهای تحقیرآمیز کسانی را بدهند که گفتار و زبانشان سرشار از کلمات امام (ره) و رهبری است، اما عملکرد و رفتارشان در نقطه مقابل سنت خردمندانه و سیره مردممَدارانه آنهاست؟
مگر نه این است که فرهنگستان هنر برای گردهمایی و هماندیشی اصحاب دین و حکمت، دانایی و فرزانگی، خلاقیّت و هنر، و مهر و ادب در سپهر فرهنگ ملی برپا شده تا با همافزایی هنرمندان و هنرشناسان و هنرپژوهان، به ترسیم نقشه و راهبرد مطلوبِ فرهنگسازی، ارزشآفرینی و تعالیبخشی هنرهای میهن اسلامی مدد رساند و چهرهای حکمتگستر، عزتمند و رحمانی از جمهوری اسلامی ایران و شجره طیبه انقلاب اسلامی در جهان به نمایش گذارد.
باید از رئیس محترم جمهور و دبیر و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی پرسید که به کدامین اصل و منطق و مجوّزی، فردی بر کرسی ریاست این سازمان تکیه زده که با اندیشه محدود و سلیقه انحصاری خود، حتی از تعامل و گفتگو با هنرمندان و مدیران و همکاران سازمان خود نیز بازمانده و موجبات رنجش و عزلت و کنارهگیری آنان و هدر رفت سرمایه اجتماعی و منابع انسانی و مالی و آسیب جدی به جایگاه مرجعیت هنری فرهنگستان را فراهم آورده است.
آیا وقت آن نرسیده است که فردی دانشمند، انقلابی، متدیّن، متخلّق، مدیر، هنرمند و هنرشناس، ایدهپرداز، و اهل مشاوره و گفتگو و مدارا، سکّان فرهنگستان هنر را به دست گیرد و جانی تازه به کالبد این درخت فسرده و رنجور بدمد؟
آقایان! اهالی این سرزمین از جنس آب و آفتاب و امید و کار و تلاشند، اما به والله که «افسردهدل افسرده کند انجمنی را»!