بار اصلی فیلم جدید حاتمی‌کیا به دوش مریلا زارعی است، ویژگی‌های خاص بازی او در نقش مادر، مثل ظرافت در احساسات، قدرت در لحظات حساس و رنج و نگرانی‌های درونی، که معمولاً از نقاط قوت بازی‌های زارعی است در این کاراکتر هم به‌خوبی نمایان شده است.
چارسو پرس: دکتر علی شریعتی سال‌ها پیش جمله‌ای گفت که هنوز طنین آن در ذهن‌ها باقی است: «خدایا به من کمک کن تا هر وقت خواستم درباره‌ راه رفتن کسی قضاوت کنم، کمی با کفش‌های او راه بروم.» این جمله هرچند درباره‌ قضاوت است، اما می‌تواند به دنیای هنر و بازیگری نیز راه پیدا کند. بازیگران بیش از هر کس دیگری باید بتوانند با کفش‌های دیگران راه بروند، حتی اگر آن کفش‌ها هرگز اندازه‌ پایشان نباشد. حتماً ضرب‌المثل «راه رفتن با کفش‌های دیگران» را شنیده‌اید. این جمله زمانی به کار می‌رود که بخواهیم بگوییم تا زمانی که خودت جای دیگری نباشی و تجربه‌هایش را از نزدیک لمس نکنی، نمی‌توانی دنیا را از نگاه او ببینی. اما برای یک بازیگر این تنها یک ضرب‌المثل نیست؛ این یک ضرورت است. بازیگر باید بتواند تمارض کند که با کفش‌های دیگری راه رفته است، حتی اگر هرگز آن مسیر را نپیموده باشد.  

مادری را تصور کنید که فرزند بلندقامتش به جنگ رفته و حتی با تمام شدن جنگ هم خبری از پسرش نمی‌شود. حالا، پس از سال‌ها انتظار، تنها چند تکه استخوان از پیکر فرزندش به او بازگردانده می‌شود. چگونه می‌توان این درد را درک کرد؟ چگونه می‌توان یک عمر مادری کردن، بزرگ کردن فرزند، فرستادنش به جنگ و سپس از دست دادنش را تجربه کرد؟ اینجاست که هنر بازیگری معنا پیدا می‌کند. بازیگر باید بتواند این درد را به تصویر بکشد، حتی اگر خودش هرگز چنین تجربه‌ای نداشته باشد.  

مریلا زارعی یکی از آن بازیگرانی است که بارها و بارها کفش‌های دیگران را به پا کرده است. او در نقش‌های مادرانه‌ متعدد، از مادران شاد و سرزنده تا مادران داغ‌دیده و سوگوار توانسته است تصویری ماندگار از مادری در سینمای ایران خلق کند. وقتی صحبت از مادر شهید می‌شود تصویر مریلا زارعی است که در ذهن‌ها نقش می‌بندد؛ مادری که پیکر کفن‌شده‌ پسر تنومندش را که اندازه‌ یک نوزاد شده، در آغوش می‌گیرد و برایش لالایی محلی می‌خواند. این تصویر نه‌تنها یک نقش سینمایی بلکه یک روایت عمیق از درد و عشق مادرانه است. مریلا زارعی تاکنون در ۱۹ نقش مادرانه ظاهر شده است، اما هر کدام از این نقش‌ها دنیایی متفاوت را به نمایش گذاشته‌اند. از مادران ساده‌ روستایی تا مادران شهری مدرن او توانسته است هر کدام از این شخصیت‌ها را با ظرافتی مثال‌زدنی به تصویر بکشد. اما شاید یکی از به‌یادماندنی‌ترین نقش‌های او مادری در فیلم «شیار ۱۴۳» باشد؛ نقشی که نه‌تنها یک بازی بلکه یک زندگی دوباره بود. در این گزارش به بررسی نقش‌های مادرانه‌ مریلا زارعی می‌پردازیم؛ زنی که با هنر بی‌نظیرش توانسته کفش‌های دیگران را به پا کند و دنیای آن‌ها را به ما نشان دهد. او نه‌تنها یک بازیگر بلکه یک روایت‌گر توانای زندگی‌های دیگر است.

در آغوش مادر
«ننه دو تا چشمم نمیدن روشنایی، رودم(فرزندم) از این دشت و بیابون کی میایی؟/ مادر از این دشت و بیابون، صبح نوروز، مادر به قربون تو کنم هرچی بخواهی/ ننه لالالا بکن خوابی، مادر همه خوابن، تو بیداری...» این لالایی است که الفت، مادر فیلم سینمایی «شیار 143» آن را می‌خواند. این را می‌خواند و تصویر فرزندش در بغل را نشان می‌دهد. مخاطب پلک می‌زند. تصویر حالا پیکر پسر شهید الفت در بغل اوست، پیکری که از آن تنها چند پاره استخوان مانده. با هر بار پلک زدن، تصویر بین نوزادی و پیکر در رفت و آمد است و به جز پسر، مادر شکسته و پیرشده المان دیگری است که به چشم می‌آید. 

الفت در فیلم «شیار 143» زن ساده‌ای است، اما بازی کردن الفت قطعا کاری سخت حساب می‌شود. الفت، زنی روستایی و ساده‌دل است که با صداقت تمام از ترس‌ها، دلتنگی‌ها و دلخوری‌هایش حرف می‌زند. وقتی می‌ترسد پسرش به جبهه برود و شهید شود، به جای گفتن مستقیم این ترس، بهانه‌ای کودکانه می‌آورد: «از درسش عقب می‌ماند.» این بهانه‌های ساده و صمیمی، نشان‌دهنده‌ دل نازک و شکننده‌ اوست که تاب دوری و خطر را ندارد. الفت، زنی است که با وجود سادگی‌اش، عمق احساساتش را به‌راحتی نشان می‌دهد و مخاطب را با خود همراه می‌کند.

روزمرگی‌های الفت هم جالب و متفاوت است. او زنی است که هم‌پای مردان کار می‌کند؛ کاهگل و سیمان می‌زند، دیوار می‌کشد، از گوسفندها مراقبت می‌کند، پابرهنه در کوچه‌های خاکی می‌دود و حتی از درخت بالا می‌رود. این کارها نه‌تنها برای مخاطب تازگی دارند بلکه شخصیت قدرتمند و مستقل او را به تصویر می‌کشند. الفت زنی است که به کسی نیاز ندارد اما در عین حال روی مادرانه‌اش آن‌قدر نازک و شکننده است که نمی‌تواند غم دوری فرزندش را تحمل کند. رادیویی که او همیشه به پر شالش بسته بود، نشان از انتظار و منتظر بودن او می‌داد. زارعی در این نقش به‌طور طبیعی و باورپذیر با لهجه‌ روستایی سخن می‌گوید و تلاشش را کرده تا تمام ریزه‌کاری‌های نقش را به‌دقت دربیاورد. از شیطنت‌های کودکانه‌اش مثل بوسه فرستادن برای پسرش یا متلک گفتن به تلفنچی، تا لحظات پرتنش و احساسی‌اش، مثل وقتی که مادرش را بی‌هوا از خواب بیدار می‌کند تا خبری از پسرش بگیرد، همه‌چیز آن‌قدر طبیعی و واقعی است که گویی خود الفت را می‌بینیم، نه مریلا زارعی را. ترس و وحشتش وقتی خبر لو رفتن عملیات را می‌شنود، یا آن لحظه‌ شوک و ذوق‌زدگی‌اش وقتی می‌فهمد پسرش آزاد شده، همه‌چیز آن‌قدر دقیق و احساسی اجرا شده که مخاطب کاملاً با او همذات‌پنداری می‌کند. الفت زنی است که مخاطب دوستش دارد. او با آن شیرین‌زبانی و صمیمیتش دل‌ها را می‌رباید. اما از آنجا که می‌دانیم انتظارش برای بازگشت پسرش نافرجام است، بیشتر به حالش دل می‌سوزانیم. الفت زنی است که با تمام سادگی‌اش عمیق‌ترین احساسات را در ما بیدار می‌کند و مریلا زارعی با بازی بی‌نظیرش این شخصیت را نه‌تنها به یکی از ماندگارترین نقش‌های سینمای ایران تبدیل کرده، که به‌عنوان نمادی از مادران شهدا از آن یاد می‌شود. 

بیشتر بخوانید: همه مطالب جشنواره تئاتر فجر


مادری برای همه 
مریلا زارعی در فیلم سینمایی «بادیگارد» بیشتر از آنکه جلوه‌هایی از مادر بودنش را نشان دهد، همسرانگی‌هایش با «حیدر» در ذهن می‌ماند. حیدر و راضیه زوجی همراه و دلسوزند که در صحنه‌های مختلف فیلم، این علاقه‌ بینشان کاملا مشخص است. این رابطه‌ عاطفی یکی از نقاط قوت فیلم است و مریلا زارعی با بازی قدرتمندش این نقش را به‌خوبی ایفا می‌کند. دو دختر این زوج با پدرشان رابطه‌ای عمیق و صمیمانه ندارند و مادرشان راضیه، واسطه‌ای بین دختران و پدرشان است. بیشتر بار زنانگی این فیلم به عهده‌ راضیه افتاده است و او با قدرت و ظرافت این مسئولیت را به دوش می‌کشد. شخصیت فردی مریلا زارعی و قدرت نقش‌آفرینی او در قالب همسر یک رزمنده که امروز محافظی کهنه‌کار است در پررنگ‌سازی این بعد بی‌تاثیر نبوده است. شخصیت راضیه در «بادیگارد» آن‌چنان قوی پرداخت شده که حتی می‌توان گفت راضیه آمده تا بادیگارد حیدر باشد. حیدر شغلش بادیگارد بودن است، اما راضیه برای مراقبت از حیدر فقط ابزارش عشق و محبت است و در مقابلش هم تنها عشق و محبت دریافت می‌کند. این رابطه‌ عاطفی و عمیق یکی از زیباترین جنبه‌های فیلم است که مخاطب را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. راضیه جدا از مادر و همسر بودن مدیر یک دبیرستان دخترانه هم هست و بار تربیتی و مسئولیت فرزندان دیگران و ایران را هم به دوش می‌کشد. او حتی برای مراقبت از دختران مدرسه‌اش زمین هم می‌خورد و این نشان‌دهنده‌ تعهد و مسئولیت‌پذیری بالای اوست. راضیه نه‌تنها از خانواده‌ خود مراقبت می‌کند، بلکه به عنوان یک مدیر دلسوز نقش مهمی در تربیت نسل آینده دارد. این شخصیت چندبعدی راضیه را به یکی از قوی‌ترین نقش‌های زن در سینمای ایران تبدیل می‌کند. حیدر محافظ یك نفر است و راضیه مراقب انسان‌های بیشتری است که صرفا از روی نگرانی و با محبت این کار را انجام می‌دهد. راضیه تا لحظات آخر هم به دنبال مراقبت از عزیزانش است، چادر راضیه در پایان فیلم که روی جنازه خون‌آلود همسرش كشیده می‌شود نماد دیگری از این محافظت است.

مادری با 2 شخصیت
6 سال بعد از بازی کردن مریلا زارعی در فیلم سینمایی «چ»، دوباره گلونی سربند به سر و کراس (نام پیراهن زنانه مربوط به خطه کرمانشاه) به تن این بار جلوی دوربین «کارو» نقش یک زن کردی را ایفا کرد. زارعی در این فیلم دو شخصیت دارد. 

در نیمه‌ اول فیلم مریلا زارعی یک مادر کرد است که به‌تنهایی مسئولیت خانواده‌اش را به دوش می‌کشد او نه‌تنها مادر خانواده است بلکه نان‌آور اصلی نیز محسوب می‌شود. شیلان با رانندگی کامیون و فروش شیر در شهر امرار معاش می‌کند. این تصویر از زنی است که در جامعه‌ای مردسالار به‌تنهایی از پس زندگی برمی‌آید، اما زنانگی‌هایش را فراموش نمی‌کند. زارعی در این بخش از فیلم با ظرافت و دقت زنانگی و قدرت را همزمان به نمایش می‌گذارد. او در عین حال که به‌عنوان یک زن مهربان و دلسوز است به‌عنوان یک مادر مقتدر و مسئولیت‌پذیر عمل می‌کند.

در نیمه‌ دوم فیلم شخصیت شیلان دستخوش تغییرات بزرگی می‌شود. وقتی پسرش بدون اجازه به جبهه می‌رود شیلان مجبور می‌شود به دنبال او برود. این تصمیم او را وارد موقعیت‌هایی می‌کند که به‌عنوان یک زن بسیار سخت و چالش‌برانگیز است. اما شیلان به‌عنوان یک مادر چاره‌ای جز این ندارد. او باید به هر قیمتی شده پسرش را پیدا کند و به خانه برگرداند. این بخش از فیلم شیلان را به‌عنوان یک زن جنگجو و فداکار نشان می‌دهد که حاضر است برای نجات فرزندش از هر خطری عبور کند. فداکاری کلیدواژه‌ای است که شیلان به عنوان مادر آن را با تمام وجودش نشان می‌دهد. در سکانس‌هایی که شیلان در میان کوه‌های ازبرف‌پوشیده‌شده راه می‌رود و به جست‌وجوی پسرش است، می‌درخشد. با پخش این فیلم نقدهای زیادی به این فیلم شد اما بازیگری مریلا زارعی همان نقطه‌ای بود که به اتفاق منتقدهای زیادی آن را امتیاز مثبت فیلم می‌دانستند.

بیشتر بخوانید: مطالب و اخبار سینمای ایران


مادری که خودش را دوست ندارد
«زیر سقف دودی» یکی دیگر از فیلم‌هایی است که مریلا زارعی در آن مادر هم بوده است. زارعی با نام «شیرین» مادر و همسری است که از دو مردهای نزدیک زندگی‌اش، یعنی همسر و پسرش آسیب می‌خورد. شیرین مادری است که در عین فداکاری و ایثار دچار ضعف‌های عمیق عاطفی و روانی است. شیرین زنی است که تمام زندگی‌اش را وقف خانواده کرده، اما در این مسیر نه‌تنها خودش را فراموش کرده بلکه دیگران هم او را از یاد برده‌اند. رفتارهای شیرین بااینکه از روی عشق و نگرانی است اما در نهایت باعث می‌شود پسرش احساس خفگی کند و رابطه‌شان دچار تنش شود. شیرین که به کل نیازهای خودش را به‌عنوان یک مادر و همسر فراموش کرده تمام انرژی‌اش را به اشتباه صرف رفع نیازهای خانواده می‌کند. این رفتار او نه‌تنها باعث فرسودگی خودش می‌شود بلکه دیگران را نیز به سوءاستفاده از او عادت می‌دهد. شیرین خود را به‌عنوان یک خدمت‌رسان دائمی می‌بیند و همین باعث می‌شود ارزش واقعی او نادیده گرفته شود. شیرین خود به خود این‌گونه نشده، به بیانی دیگر تربیت اشتباه مادرش باعث شده تا او هم به مسیری اشتباه برود. در نهایت شیرین مادری است که در طول فیلم به «خودآگاهی» می‌رسد. او پس از مراجعه به روانشناس و مواجهه با واقعیت‌های زندگی‌اش تصمیم می‌گیرد تغییر کند. او یاد می‌گیرد که مادر خوب بودن به معنای فداکاری بی‌حدوحصر نیست، بلکه به معنای ایجاد تعادل بین نیازهای خود و خانواده است. 

در جایی از فیلم شیرین در برابر همسرش که تصمیم به ترک خانه گرفته می‌گوید: «اگه 10-15 سال پیش بود ازت می‌خواستم نری! التماست می‌کردم... خواهش می‌کردم... به پات می‌افتادم... گریه آرمان‌ رو بهانه می‌کردم... ولی الان توانش رو ندارم... یه آدم قوی الان باید جلوی در وایسته نذاره بری... اون آدم قوی من نیستم... چون تو نخواستی من قوی باشم واسه یه همچین روزی!» این دیالوگ عمق ناامیدی و شکست‌خوردگی شیرین را نشان می‌دهد. او سال‌ها خود را فدای خانواده کرده، اما حالا دیگر توان ادامه این راه را ندارد. او همیشه در سایه‌ نیازهای خانواده خود را نادیده گرفته است. این لحظه نقطه‌ عطفی برای شیرین است. او دیگر نمی‌خواهد با التماس و گریه همسرش را نگه دارد چون می‌داند این رفتارها عزت‌نفسش را بیشتر از بین می‌برد. این آغاز تغییر اوست؛ از زنی وابسته و فداکار به فردی که می‌خواهد خودش را پیدا کند و قوی‌تر شود. این دیالوگ نقطه‌ اوج تحول شخصیت شیرین است، جایی که او تصمیم می‌گیرد دیگر قربانی نباشد و برای خودش ارزش قائل شود.
مادر گریه کند، بقیه بخندند
«خروس جنگی» جزء آن کمدی‌های به‌یادماندنی سینمای ایران است که با گذشت 17 سال هنوز که هنوزه می‌تواند مخاطب را بخنداند. داستان فیلم «خروس جنگی» درباره زندگی زن و شوهری است که در سالگرد ازدواجشان تصمیم می‌گیرند جایشان را از نظر شغلی با هم عوض کنند. بااینکه حضور زارعی در فیلم‌های کمدی به مراتب از ژانرهای دیگر کمرنگ‌تر بوده، اما بااین حال بازی‌های خوبی در این ژانر داشته است. 

مریلا زارعی در فیلم «خروس جنگی» نقش زنی را بازی می‌کند که در مواجهه با چالش‌های زندگی زناشویی و خانوادگی، شخصیتی قوی، مستقل و در عین حال انعطاف‌پذیر از خود نشان می‌دهد. او در این فیلم به‌عنوان مادر و همسر تصویری از زنانی را ارائه می‌دهد که در عین حال که مسئولیت‌های خانوادگی را به دوش می‌کشند، توانایی مدیریت بحران‌ها و مشکلات را نیز دارند. مریلا زارعی در این فیلم مادر یک دختر نوجوان و یک پسر خردسال را بازی می‌کند. وقتی او و همسرش (رضا عطاران) جایشان را عوض می‌کنند زارعی با وجود چالش‌های جدید سعی می‌کند تا جای ممکن از پس مسئولیت‌های جدید برآید. بااینکه برخی از کارها و اتفاقات داخل فیلم صرفا نوشته شده تا مخاطب را بخنداند اما باید اعتراف کرد که بسیاری از آن‌ها دور از ذهن نیست. برای مثال وقتی پدر و مادر این خانواده جایشان را باهم عوض می‌کنند در تمام ابعاد زندگی که پدر عهده‌دار انجام آن‌ها شده اختلال به وجود می‌آید؛ از کارهای خانه گرفته تا نوع رفتار با فرزندان و دیگر جنبه‌های زندگی یک زن خانه‌دار و شاغل. مریلا زارعی در این فیلم به‌عنوان یک مادر تصویری مسئولیت‌پذیر و دلسوز ارائه می‌دهد. او در عین حال که به کار خود مشغول است نگران خانواده و فرزندانش نیز هست. این تصویر از مادری که همزمان می‌تواند هم به کار خود برسد و هم به خانواده‌اش رسیدگی کند، نشان‌ از تعادل بین نقش‌های مختلف زنان در جامعه دارد.

منبع: روزنامه فرهیختگان
نویسنده: مریم فضائلی