انتخاب ۳۳ فیلم برای جشنواره فجر امسال، انبوهی از سوالات را در ذهن مخاطبان و اهالی رسانه ایجاد کرد؛ چرا باید این تعداد فیلم اکران شود و چرا فیلمهای ضعیف در جشنواره حضور داشتند؟ جشنواره فجر چهلوسوم پر از فیلمهای درجه دو و سه بود که فقط برای رسیدن به تعداد مطلوب گنجانده شده بودند.
چارسو پرس: محمدحسین سلطانی: از همان زمانی که 33 فیلم برای فجر امسال انتخاب شدند، انبوهی از سؤالات در ذهن مخاطبان و اهالی رسانه نقش میبست اما همه این سؤالات کنار گذاشته شد تا فجر تمام شود و نامزدهای منتخب به سیمرغهایشان برسند. این سکوت پس از اکران هر فیلم، فشار بیشتری به مخاطب میآورد، تماشاگری که از اثری اکرانشده گله داشت و منتظر میماند تا شاید فیلم بعدی بتواند غافلگیرش کند.
واقعیتش را بخواهید برای مخاطبان فجر، بد و ضعیف بودن آثار جشنواره تبدیل به اتفاقی تکراری شده. فیلمهایی که سراسر ادعا که در ویترین سینمای ایران قرار میگیرند و در نشست خبری عواملشان، از پاسخگویی به سؤالات خبرنگاران هم ابا دارند. فجر چهلوسوم هم پر بود از این دست فیلمها که با هر لطایف الحیلی در میان آثار فجر چپانده شده بودند. البته تمام فجر را این آثار درجه 3 و 4 پر نکرده بودند و آثار دیگر باکیفیتتری هم در میانه فیلمهای فجر دیده میشدند که با اغماض تعدادشان به عدد 10 میرسید.
به دنبال جواب از هیئتانتخاب
حالا فجر 43 تمام شده و میشود به دور از مصلحتاندیشیهای رسانه، پرسشها به میدان آورد؛ پرسشهایی که نجوای دل مخاطبانی است که در سالن این پا و آن پا کردند و هنگام اعلام نامزدها غافلگیر شدند. اجازه بدهید از اینجا شروع کنیم؛ اصلاً چرا 33 فیلم باید به اکران دربیاید؟ آنچه باعثشده در جشنواره فجر پرداختن به فیلمها در سطح باقی بماند، ارجحیت پیدا کردن کمیت به کیفیت است، در زمانی که فجر اصرار داشت تا بیش از 20 فیلم را به سودای سیمرغ بیاورد هم باز آنچه نصیب فجر میشد کلافگی مطلق بود.
در فجر دوسال اخیر این وضعیت بدتر شده و عدد 20 به 30 کشیده شده است و در چنین وضعیتی هم کیفیت برگزاری فیلمها دچار مشکل میشود و هم داوران برای دیدن این حجم از آثار دچار چالش میشوند و عملاً میزان خطایشان در داوری افزایش پیدا میکند. در میان 33 فیلم جشنواره امسال 10 فیلم در هیچکدام از بخشها نامزد نشدند.
این وضعیت برای 10 فیلم حتی در نگاه تماشاگران نیز ادامه یافت و هیچکدام از این 10 اثر در میان آثار منتخب تماشاگران درطول جشنواره حضور نداشتند. این اتفاقاً فیلمها را از همهجا مانده و رانده میکند و صرفاً راهی را برای آثار درجه 2 و 3 فجر باز میکند که کاگردانانشان بتوانند برای خود رزومهای جمع کنند و دست به ساخت اثر ضعیف بعدی بزنند.
ماجرا بسیار ساده است، اگر فیلمی ضعیف است، حضورش در فجر برای چیست؟ نمیشود به جای این آثار بخش مستند فجر و کوتاه فجر جدیتر گرفته شود؟ آیا نمیشود به جای آنکه بخواهیم دل همه را شاد کنیم، استانداردهای فجر را سختگیرانهتر کنیم تا آثاری که با ادعای تجربی بودن کیفیت بد آثارشان را توجیه میکنند، از گردونه ویترین سینمای ایران حذف شوند؟ به صورت دقیقتر این سؤال را میشود مطرح کرد که بر چه اساسی هیئت انتخاب فیلمهایی چون لولی، داد، فریاد و آثاری از این قبیل را به فجر آورده؟ فیلمهایی که صرفاً برای رساندن فیلمهای فجر به عدد ۳۰ کنار هم قرار گرفتهاند.
از نامزدها بپرسیم یا از داوران؟
هرسال که اسامی داوران منتشر میشود، یک چرای بزرگ در اذهان اهالی رسانه جای میگیرد. چرایی که معطوف به افراد و اعداد است. سؤال مهم این است که چرا هر سال باید حتماً هفت داور فجر را قضاوت کنند؟ چرا هرسال در هیئت داوران نمایندهای از تدوینگران و فیلمبرداران داشته باشیم اما برای موسیقی متن یا انیمیشن نمایندهای نداریم؟ چرا نباید هر بخش را یک گروه تخصصی قضاوت کنند یا حداقل طیف متفاوتتری از اهالی جوانتر سینما، آثار را بررسی و سیمرغ را اهدا کنند.
در 10 سال اخیر – البته به غیر از چند دوره- همیشه چند نماینده بازیگر، یک یا چند کارگردان، یک یا چند تهیهکننده، نمایندهای تدوین و فیلمبرداری و منتقدان و همچنین یک مدیر سینمایی در داوران فجر حضور داشتهاند. حالا این انتخاب هیئتداوران را بگذارید کنار جوایز تخصصی فجر که برگزارکننده روی دست نزدن به آنها بسیار تعصب به خرج میدهند، جوایزی از قبیل جلوههای ویژه بصری و میدانی و همچنین صداگذاری و صدابرداری که هیچگاه نمایندهای از این بخشها در میان داوران فجر دیده نشدند.
ابهاماتی را که مطرح شد یک گوشه بگذارید و مضافبر آنها این موضوع را اضافه کنید که فجر امسال یک داور اخراجی هم داشت که هیچجایگزینی برای آن اعلام نشد. بهرام رادان که به دلایلی نتوانست از سفر خارجی بازگردد، تعداد داوران فجر امسال را به عدد 6 رساند تا میانگین سنی داوران فجر به بیشتر میزان درطول تاریخ آن برسد و عملاً نماینده بازیگران نیز در فجر امسال حذف شد و صرفاً نماینده کارگردانان و تهیهکنندگان باقی بمانند. افرادی که دلیل و چرایی انتخابشان و کنار هم قرار گرفتن آنها هیچگاه از سوی برگزارکننده فجر اعلام نشود صرفاً پیشکسوت بودن ملاکی برای انتخاب آنها باشد.
مجموع ابهامات فجر امسال درباره داوری و انتخاب فیلمها بهروز اعلام نامزدها رسید و طبق پیشبینی ابهام بهعلاوه انتخابهای عجیب، منتج به انتخابهایی دور از ذهن شد. انتخابهایی که چند مورد از آنها را در قالب چند سؤال مورد بررسی قرار میدهیم.
فیلم «مرد آرام» دقیقاً برای کدام طراحی لباس نامزد شده؟ صرفاً برای دو لباس افغانستانی؟ اگر ملاک این است، فیلمهایی مانند «ماریا» که خانوادهای از بلوچستان را به تصویر کشیده یا «خاتی» که لباس عشایر را مقابل دوربینش برده، به نظر هیئتداوران شایسته نامزدی نیستند؟
چرا در فیلمی مثل ۱۹۶۸ که تدوین به آن ضربهزده، نامزدی تدوین دیده میشود؟ آیا آثاری مثل «خدای جنگ» و «بازی را بکش» از نظر تدوین ضعیفتر از «1968»، «گوزنهای اتوبان» یا «شمال از جنوب غربی» هستند؟ دقیقاً کدام مؤلفه در تدوین این آثار را بر دیگر آثار برتری داده؟
فیلمی مثل گوزنهای اتوبان که بهوضوح در برخی نقاط فیلم نتوانسته صدا را سر صحنه بگیرد و فیلم را زیر دوبله در استودیو برده، چطور از فیلمهای جنگی امسال مانند «اسفند» و خدای جنگ در صدا بهتر عمل کردند؟ دقیقاً کدام صدابرداری و صداگذاری انیمیشنی همچون «پسر دلفینی» را که تماماً دوبله است در میان نامزدها قرار داده؟ آیا داوران فجر نامزدهای بهترین صدابرداری و صداگذاری را مترادف با دوبله درنظر گرفتهاند؟
شاید یکی از شهریترین آثار فجر امسال «زیبا صدایم کن» باشد، اثری که به نظر میرسد از نظر گریم حداقل نتواند از اسفند و «صیاد»- که چهره مقامات رسمی را بهتصویر کشیدهاند- پیش بیفتد. با این حال زیبا صدایم کن با کمترین گریم ممکن تبدیل به نامزد بهترین گریم میشود، درحالیکه تنها گریم صورتگرفته در اثر پیری مادر دختر بچه داستان است و بهجز این هیچ گریم مشهود دیگری در اثر وجود ندارد.
در میان نامزدهای بهترین فیلمبرداری دقیقاً چه موضوعی باید برای داوران فجر ملاک باشد؟ حرکات اعجابانگیز دوربین و یا کمک آن به قصهگویی؟ اگر بنا به جایزه دادن به آثار سانتیمانتال باشد که باید ماریا و خاتی هم درکنار «تاکسیدرمی» نامزد میشدند. اگر تصویربرداری در خدمت قصه ملاک است، چرا فیلمبرداری اثری چون خدای جنگ و «پیشمرگ» در جشنواره دیده نشده است؟
شاید دو فیلمی که بهصورت جدی فیلمنامه به آنها ضربه میزند، گوزنهای اتوبان و شمال از جنوب غربی باشد که هر دو اثر تعداد نفرات زیادی را از سالن فجر 43 بیرون کرد. بااینحال چرا هر دو فیلم در این بخش نامزد شدند؟ دقیقاً کدام بخش از فیلمنامه و کدام گره باعث شده فجر چهلوسوم به این آثار اقبال نشان دهد و فیلمنامه آثاری چون بازی را بکش، پیشمرگ و خدای جنگ را نادیده بگیرد؟
منوچهر شهسواری در سخنرانی خود پیش از اعلام نامزدها از شباهت میان نظر داوران و تماشاگران در فجر امسال گفت اما به این نکته اشاره نکرد که دو اثر رکورددار در نامزدی، یعنی گوزنهای اتوبان و شمال از جنوب غربی اصلاً در میان آثار منتخب تماشاگران فجر 43 نیستند. این درحالی است که گوزنهای اتوبان در میان آثار پرفروش فجر بود اما عدم اقبال مخاطبان به این فیلم باعث شد در میان آثار برتر در آرای مردمی قرار نگیرد.
انیمیشنها بر چه اساسی ارزیابی میشوند وقتی که هیچ نمایندهای در هیئتداوران ندارند؟ اگر این آثار درکنار باقی آثار ارزیابی میشوند، آیا فیلمنامه آثاری چون پسر دلفینی از گوزنهای اتوبان بهتر نبود؟ دلیل اینکه در برخی بخشها چهار نامزد داریم و در بخشهای دیگر ۶ نامزد چیست؟ این اتفاق براساس کدام معیار است؟ دلیل این حجم از مسامحهگری چیست؟ میخواهیم باقی آثار از دست جشنواره ناراحت نشوند؟!
تمام این سؤالات را حتی اگر بر مبنای نظر شخصی بدانیم، نمیشود آنچه را در نشستهای خبری اتفاق افتاده است کنار بگذاریم، در فجر امسال برخی از عوامل فیلمها خودشان به کیفیت ضعیف آثارشان اذعان داشتند، حتی بحثهایی در نشست خبری میان عواملشان درباره ضعف میان آثارشان صورت گرفت. بااینحال همان فیلمها در بیش از 6 بخش نامزد شدند و در میان 10 اثر برتر فجر قرار گرفتهاند. تمام این اتفاقات باعث شده یک سؤال مهم برای مخاطبان رقم بخورد. آیا سیمرغهای فجر عادلانه روی شانه هنرمندان مینشیند؟
پای اخلاق ایرانی در میان است
فجر امسال درکنار جوایزی که به 33 فیلم حاضر در جشنواره اهدا کرد بهرسم هرساله خود، انبوهی از دیپلم افتخار را هم میان هنرمندان توزیع کرد تا مبادا کسی ناراحت از درهای سالن میلاد خارج شود. اینکه چنین تصمیمی دقیقاً بر چه اساس، رقم میخورد مشخص نیست، تنها دلیل موجهی که میشود برای چنین شکلی از توزیع جوایز گفت، اخلاق ایرانی است. اخلاقی که تمایل ندارید کسی را از خودش ناراحت کند و اتفاقاً در چنین موقعیتی اتفاقاً عده بیشتری ناراضی میشوند.
پس از پایان مراسم بیست ودوم در میلاد هم همین اتفاق رخ داد، پس از گذشت چند ساعت از پایان مراسم اهدای جوایز شهاب حسینی اولین نفری بود که بیانیهاش را صادر کرد و منطق اهدای جوایز در فجر را تنها سلیقه دانست و گفت ما به این وضع عادت کردیم. قبل از مراسم هم خدای جنگ بیانیهای داد و گفت ما در مراسم اختتامیه حاضر نمیشویم. «ناتوردشت» هم کارگردان و تهیهکنندهاش به سالن میلاد نیامدند و عملاً واکنشها به وضعیت نامزدها شدت گرفت.
تمامی این حواشی یک طرف و برندگان سیمرغها طرف دیگر. ابهاماتی که برندگان سیمرغ فجر 43 ایجاد کرد در چندسال اخیر بینظیر بود. بهترین فیلم فجر امسال بهجز سیمرغ بهترین اثر در هیچ بخش دیگری برنده نشد. خود این مسئله، تبدیل به ابهامی بزرگ شد که اگر زیبا صدایم کن بهترین فیلم است، پس چرا سیمرغ دیگری نبرده؟
در فجر امسال تنها 11 فیلم سیمرغشان را از دست داوران گرفتند که رکورددار بیشترین تعداد سیمرغ «موسی کلیمالله» شد و «بچه مردم»، شمال از جنوب غربی و صیاد در ردهای بعدی بیشتری سیمرغ جای داده شدند. اگر بخواهیم تمام این ابهامات در اهدای سیمرغ را کنار بگذاریم و به مهمترین سؤال بپردازیم باید سراغ برنده سیمرغ مردمی برویم. برنده سیمرغ مردمی توسط داوران فجر در هیچکدام از بخشها کاندیدا نشد و بهقول تهیهکننده پیشمرگ انگار داوران برخی از فیلمها را ندیدهاند. اقبال مخاطبان به پیشمرگ و عدم اقبال داوران به این فیلم، پرسشی را ایجاد میکند که داوران فجر باید به آن پاسخ دهند؛ چرا مخاطبان به این فیلم اقبال نشان دادند؟ آیا نمیشد پیشمرگ را حتی در یک بخش نامزد کرد؟
سوای این سیمرغ بحثبرانگیز در جایزه بهترین فیلم اول هم همین ابهام وجود دارد. چطور میشود یک فیلم هم جایزه بهترین کارگردان اول را ببرد، هم بهترین فیلمنامه را و درنهایت جایزه بهترین فیلم اول را به اثری واگذار کند که هیچسیمرغی دیگری نبرده؟ آیا باز هم اخلاق ایرانی، کار عدالت را خراب کرده است؟
پرونده فجر 43 هم بسته شد و سؤالهای ماه هم میتواند از دوهزار کلمه هم عبور کند، سؤالهایی که میشود آنها را کنار هم ردیف کرد و جوایز اهدا شده در فجر را یکی پس از دیگری محل سؤال دانست. فجر تمام شده اما ابهامات برای اهدای جوایز در سال بعد هنوز باقی است. آیا سال بعد هم جوایز بر مبنای مسامحهگری تقسیم میشود؟ آیا بازهم کمیت فیلمها بر کیفیت آثار ارجح دانسته میشود؟ آیا هیئتداوران و هیئتانتخاب فجر 44 سؤالات کمتری را نسبت به اقداماتشان ایجاد میکنند. برای پاسخ به این سؤالات باید 11 ماه دیگر صبر کرد؛ 11 ماهی که سینمای ایران چشم به سیمرغی میبندد که پایش را به ابهام گره زدهاند.
بیشتر بخوانید: مطالب و اخبار سینمای ایران
کاش هوش مصنوعی داور جشنواره بود
ایمان عظیمی
ایمان عظیمی
باز هم داوری جشنواره فیلم فجر مسئلهساز شد و سؤالات زیادی را در ذهن مخاطبان، منتقدان و همینطور اهالی رسانه ایجاد کرد. چهلوسومین دوره این فستیوال درحالی به پایان رسید که فیلمهایی نظیر «ناتوردشت» و «خدای جنگ» بهطور کامل از دایره محاسبات داوران حذف شدند و هرکدام فقط در یک رشته فنی در میان نامزدهای کسب سیمرغ جا گرفتند. این اتفاق درحالی رقم خورد که داوران بخش مسابقه سینمای ایران بیربطترین آثار جشنواره را به خط کردند و به آنها تحت عنوان نامزد و برنده نهایی بها دادند. برای نمونه بهجز ابراز ارادت برنامه اینترنتی شهرداری به فیلم ضعیف و درهمریخته «شمال از جنوب غربی» تقریباً هیچ منتقد و کارشناسی به این اثر روی خوش نشان نداد و آن را تحویل نگرفت. اما حتی انتقاد امیررضا دلاوری به کموکیف حضورش در فیلم هم نتوانست اعضای هیئت داوران را از خواب زمستانی بیدار کند و باعث شود تا آنها نسبت به آثار سوء انتخابهایشان تجدیدنظر کنند. اما این تنها «شمال از جنوب غربی» نبود که با حضورش در میان نامزدها و برندگان دود از سر بسیاری بلند کرد. از طرف دیگر، اسم بردن از فیلمهای «گوزنهای اتوبان»، «۱۹۶۸» و «صددام» و مطرح کردن آنها در میان نامزدها -که در بعضی از موارد به اهدای سیمرغ هم ختم شد- جز توهین به شعور سینمایی و قوه ادراک ما در تشخیص خوب از بد چه دلیلی میتواند داشته باشد؟ اینها صرفاً سؤالات مقدماتی ماست و قرار هم نیست تا در این یادداشت به نقد ساختاری، ریشهای و آسیبشناسانه جشنواره فجر، باتوجه به اشتباهات تاریخی آن در بعد داوری نهایی بپردازیم. به عبارت دیگر ترکیب عقل سلیم با آموزههای سینما در حد متوسط نیز میتواند تصمیمات غلط هیئت داوران چهلوسومین دوره جشنواره فجر را برجسته کند. باری، انتخابهای نابجا فقط به این موارد خلاصه نمیشود. براساس شنیدهها، سیمرغ بهترین بازیگر زن در دقیقه 90 از دستان مریلا زارعی سُر خورد و به فریبا نادری برای بازی در فیلم «شوهر ستاره» رسید. درواقع، جایزه بازیگر نقش اول زن، مهمترین سیمرغی بود که میتوانست به «موسی کلیمالله» برسد، اما دوستان حاضر در هیئت داوران این واقعیت را نادیده گرفتند و به جایش بازی عادی -و نه شگفتانگیز- فریبا نادری در فیلم نهچندان قابل توجه ابراهیم ایرجزاد را لایق تحسین دانستند!
طبیعتاً جشنواره فجر چه در مرحله انتخاب آثار و چه داوری آنها باید به معیاری برای دیگر جشنوارهها و جشنهای داخلی تبدیل شود، ولی ارزیابیها از ادوار پیشین این رویداد فرهنگی نشان میدهد که جز مواردی معدود، اغلب انتخابها با سبکسنگینهای سیاسی، ارگانی و ملاحظات غیرسینمایی همراه بوده و تصور و انتظار ما از این جشنواره چندان با واقعیت آن در این سالها مطابقت ندارد، امّا داوران در این دوره بهقدری در انتخابهایشان بد و اشتباه داشتهاند که نمیتوان باور کرد که عدهای متخصص پشت این انتخابها بودهاند! از اینها گذشته، وقتی رضا درستکار بهعنوان تنها منتقد جمع شش نفره داوران در مراسم اختتامیه پشت تریبون قرار گرفت با شوری انقلابی از بهروز وثوقی نام برد و از عدم حضور این بازیگر در سینمای ایران گلایه کرد. ای کاش این منتقد به جای مصرف بهروز وثوقی -که هدفی جز وایرال شدن در فضای مجازی نداشت- قدری به کار اصلیاش در جشنواره میپرداخت تا دیگران اینچنین نتایج را به سخره نگیرند.
آیا به شما سیمرغ نرسیده است؟ اصلا نگران نباشید...
محمد قربانی
محمد قربانی
اینکه میگویند در همه جشنوارهها صرفاً ذائقه و سلیقه داوران تعیینکننده بوده، یک دروغ بزرگ است. هر جشنواره درستوحسابی ریلگذاری خاص خود را دارد و اصلاً وجاهت و اعتبار هر جشنواره بسته به قدرت جهتدهی آن به فیلمهای داخلی و خارجی است. لذا جشنوارههای معتبر، استانداردها و آییننامههایی دارند که یا مثل اسکار منافع ملی کشورشان را در اولویت قرار میدهند و یا مثل کن نوع خاصی از فیلم و فیلمسازی -و البته فرهنگ- را برجسته میکنند.
در این بین جشنواره فیلم فجر هیچگاه استاندارد مشخصی نداشته است. به همین دلیل عموم متولیان این جشنواره -فارغ از جناح و قبیله- با هدف راضی نگه داشتن همه، جشنواره را بسیار محافظهکارانه برگزار میکنند. البته این سیاست هیچگاه به هدفی که دنبال میکند، نرسیده است و در قریب به اتفاق ادوار، همه از جشنواره فجر ناراضی به خانه برگشتهاند. شکستخورده بودن سیاست جشنواره فجر، بیش از همه در اختتامیه و ترکیب برندگان جوایز جلوه میکند. در این یادداشت میخواهم نگاهی داشته باشم به برندگان رشتههای اصلی چهلوسومین جشنواره فجر. با توجه به بلاتکلیف بودن جشنواره فجر، در این ارزیابی لاجرم ارزشهای سینمایی را در اولویت قرار دادهام.
بهترین بازیگر مکمل زن
انتخاب لیندا کیانی بهعنوان بهترین بازیگر مکمل زن در حالی اتفاق افتاد که تقریباً همه نامزدهای دیگر استحقاق بیشتری از او برای دریافت این جایزه داشتند. کیانی نه بازی بهتری از دیگر بازیگران کاندیدا داشت و نه نقش خاصی را در «۱۹۶۸» ایفا کرد. به نظرم جایزه مکمل زن باید به کیانافشار یا بیات میرسید. البته خارج از لیست نامزدهای این بخش، گوهر خیراندیش و مریم مؤمن -که بازیهای خوبی در بچه مردم و سونسوز داشتند- هم از کیانی برای دریافت این جایزه مستحقتر بودند.
بهترین بازیگر مکمل مرد
فرهاد آئیش که برنده جایزه مکمل مرد شد، در کنار بهنام تشکر و شکیب شجره ضربات اساسیای به فیلم «موسی» زدهاند. بازی اگزجره آئیش در نقش ساحر دربار فرعون، به اصطلاح اووراکت است و از فیلم بیرون میزند. سیمرغ مکمل آئیش نقش آبنبات را در دست عوامل موسی داشت تا بقیه جوایز -که میتوانست یا توقع میرفت به موسی داده شود- راحتتر بین دیگر فیلمها تقسیم شود. از جمله جایزه سیمرغ زن نقش اول که حق مسلم مریلا زارعی بود.
بهترین بازیگر نقش اول زن
جایزه این بخش به فریبا نادری رسید. بازیگری که غیر از کاندیداهای دیگر این بخش، تقریباً هر زن دیگری هم که در برج میلاد رفتوآمد داشت، برای بردن این جایزه از او مستحقتر بود. البته جایزه نادری بخشی از سهم زن، زندگی، آزادی از جشنواره بود که به خاطر بازی او در یکی از شعاریترین فیلمهای جشنواره -که فمینیسم را جار میزد- به این بازیگر زن رسید. در این بخش بازی مریلا زارعی که در موسی با اختلاف زیادی از دیگران، بهترین بازی نقش اول زن جشنواره بود، نادیده گرفته شد. البته خود هیئت داوران هم متوجه این مسئله بودند و مستانه مهاجر به عنوان تنها زن حاضر در هیئت داوران سعی کرد با صحبتهایش پشت میکروفن اختتامیه، این حقخوری را از دل مریلا زارعی دربیاورد.
بهترین بازیگر نقش اول مرد
قطعاً مصطفی زمانی از شهاب حسینی و رضا عطاران -که یکی از بدترین بازیهایشان را در دو فیلم رها و صددام انجام دادند- برای این جایزه انتخاب بهتری بود. اما از بین بازیگران نامزد جایزه این بخش، رضا مسعودی در اسفند بازی بهتری از مصطفی زمانی داشت. از خارج لیست هم بازی مصطفی کیایی در بازی را بکش، بازی ساعد سهیلی در خدای جنگ و البته بازی رضا بابک در ترک عمیق دیده نشد.
بهترین فیلمنامه
ضعف اصلی بچه مردم که فیلمبرداری، بازی و تدوین خوبی دارد، فیلمنامه است. فیلمساز صرفاً موقعیتهای بامزهای را بدون فیلمنامهای شستهورفته در این فیلم جمع کرده است و اگر فیلمش فیلمنامه بهتری داشت، میتوانست بهترین فیلم جشنواره باشد. با این حال هیئت داوران تصمیم گرفتند جایزه بچه مردم را به فیلمنامهاش بدهند تا ثابت کنند زیبایی در نگاه آنهاست نه آنچه به آن مینگرند!
در بین نامزدهای دیگر -غیر از زیبا صدایم کن که تا آخر پرده اول فیلمنامه بدی ندارد- هیچکدام اساساً چیزی به نام فیلمنامه ندارند. نامزد شدن شمال از جنوب غربی، گوزنهای اتوبان و مرد آرام در این رشته بسیار خندهدار است. بهترین فیلمنامه جشنواره در بخش مسابقه با اختلاف خدای جنگ بود که حتی در بین کاندیداها هم قرار نگرفت.
بهترین کارگردانی
شمال از جنوب غربی واقعاً تکخال جشنواره بود. این فیلم نه دکوپاژ دارد، نه کارگردانی و نه حتی تدوین. شمال از جنوب غربی مجموعه راشهای رندومی است که ویژه برنامه سینمایی شهرداری -کات- آن را به عنوان «فیلم» به هیئت داوران تحمیل کرد. تعداد بالای نامزدی این نافیلم هم از همان برنامه آب میخورد. علتش را نمیدانم -یا شاید ترجیح میدهم ندانم- اما شنیدهام این فیلم گرانترین فیلم جشنواره بوده است. همه فیلمهای جشنواره کارگردانی بهتری از شمال به جنوب غربی داشتند و این فیلم بیشتر مستحق تمشک بلورین کارگردانی بود تا سیمرغ بلورین. در رشته کارگردانی هم بهترین فیلم بخش مسابقه خدای جنگ بود که بیرحمانه کنار گذاشته شد.
بهترین فیلم اول
رها، برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول شد. در حالی که جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره و بهترین کارگردانی فیلم اول به بچه مردم رسید! یعنی بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی فیلم اول را یک فیلم برده اما جایزه بهترین فیلم اول به یک فیلم دیگر رسیده است. چرا؟ چون غیر از شوهر ستاره که جایزه بهترین بازیگر زن اصلی را گرفت، زن، زندگی، آزادی یک سهمیه دیگر هم داشت که باید به رها میرسید.
بهترین فیلم
و اما بهترین فیلم... زیبا صدایم کن در حالی بهترین فیلم جشنواره شد که در هیچ رشته اصلی برنده سیمرغ بلورین نشد. این انتخاب وهن جشنواره، صدرعاملی و سینما بود. بهترین فیلم جشنواره خدای جنگ بود که باید بخش زیادی از جوایز را به خودش اختصاص میداد. اما با سیاستی که در این جشنواره دیدیم، به نظرم بهترین اتفاق برای خدای جنگ همین بود که در هیچ رشتهای نه نامزد شود و نه جایزه بگیرد.
منبع: روزنامه فرهیختگان
https://teater.ir/news/69061