فیلم «هنری جانسون | Henry Johnson» به کارگردانی دیوید ممت، با وجود بازی قدرتمند شایا لاباف، بیشتر از آنکه روایتی دراماتیک از واقعیت باشد، به تمرینی در خودستایی کلامی تبدیل شده که از درک مخاطب فراتر می‌رود؛ نمونه‌ای دیگر از انزوای فکری نویسنده‌ای که زمانی در قلب سینمای جهان قرار داشت.

چارسو پرس: دیوید ممت، نمایش‌نامه‌نویس نامدار آمریکایی که بیش از پنج دهه از فعالیت حرفه‌ای‌اش در عرصه هنرهای نمایشی می‌گذرد، با فیلم جدیدش «هنری جانسون | Henry Johnson» بار دیگر مخاطبان را با همان فرمول همیشگی خود روبه‌رو می‌کند: بازی‌های قدرت‌محور، گفتگوهای پیچیده و رمزآلود، و تلاش برای خارج کردن مخاطب از منطقه امن فکری‌اش. اما این‌بار، مخاطب نه با اثری شورانگیز بلکه با جهانی پر از خودشیفتگی و فاصله از واقعیت روبه‌رو می‌شود که صرفاً وانمود می‌کند مهم است.


ممت که آثار درخشانی چون «بوفالوی آمریکایی | American Buffalo» و «روابط جنسی در شیکاگو | Sexual Perversity in Chicago» را در کارنامه دارد، زمانی زبان آدم‌های معمولی را تقلید می‌کرد؛ زبانی نیمه‌فهم، گاه رکیک و پر از تکه‌کلام‌های ناتمام، اما زنده و واقعی. نقطه اوج این سبک، شاهکار «گلن‌گری گلن راس | Glengarry Glen Ross» در سال ۱۹۸۳ بود؛ نمایشی درباره فروشندگان حقه‌باز و زبان فریب‌کارشان که به شکلی بی‌نقص به شعر خیابانی بدل شد.


اما نقطه گسست در سال ۱۹۹۲ و با «اولیانا | Oleanna» آغاز شد؛ نمایشی درباره آزار جنسی در فضای دانشگاهی که در آن شخصیت‌ها دیگر بازتابی از گفتار واقعی نبودند، بلکه کدهای تکه‌تکه‌ای از مفاهیم مجرد را پرتاب می‌کردند. از آن پس، ممت وارد قلمرویی شد که زبان را نه برای کشف واقعیت، بلکه برای نمایش قدرت کلامی خود به کار می‌برد؛ جایی که واقع‌گرایی جای خود را به کلام‌گرایی داد.


اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلم‌های خارجی


فیلم «هنری جانسون | Henry Johnson» که بر اساس نمایشی از ممت در لس‌آنجلس (۲۰۲۳) ساخته شده و نخستین فیلم او پس از ۱۷ سال وقفه کارگردانی است، در یک‌سوم ابتدایی خود نویدبخش است. در این بخش، گفتگوی پینگ‌پونگی میان شخصیت اصلی هنری (با بازی اِوان جونیکی، داماد ممت) و رئیسش، آقای بارنز (کریس بائر، از بازیگران ثابت آثار ممت)، تماشاگر را به فضای کلاسیک آثار ممت بازمی‌گرداند؛ جایی که کلمات همانند سلاح به کار گرفته می‌شوند. اما این گفتگو، که به ظاهر درباره رابطه هنری با دوستی جنجالی است، رفته‌رفته به اعتراف به جنایتی تاریک می‌انجامد: جنایتی که به نظر می‌رسد در لایه‌های زیرین خود تفسیر ممت از مسأله سقط جنین را حمل می‌کند.


فیلم به سه پرده مجزا تقسیم شده، هر یک با یک تک‌گویی گسترده که بیشتر مونولوگ است تا دیالوگ. در صحنه دوم، هنری در زندان است؛ شخصیتی که به نظر می‌رسد هیچ درکی از بقا در فضای خشن زندان ندارد. در نقطه مقابل او، سلول‌هم‌بندش جین (با بازی تحسین‌برانگیز شایا لاباف | Shia LaBeouf) قرار دارد؛ جنایتکاری باهوش، فریبکار، و تحلیل‌گر که همچون نسخه‌ای مدرن از جک هنری ابوت | Jack Henry Abbott، فلسفه خشونت و قدرت را با نگاهی مرموز شرح می‌دهد.


لاباف در ایفای نقش جین چنان مسلط ظاهر می‌شود که چشم‌هایش همچون رادار مدام در حال اسکن محیط است. او از روان‌شناسی افسانه‌های شاه‌پریانی تا تاکتیک‌های زنده‌ماندن در حیاط زندان را برای هنری تفسیر می‌کند. اما همین مونولوگ‌های طولانی و پیچیده، به‌تدریج فیلم را از محور روایی‌اش خارج می‌کند. چراکه مخاطب درمی‌یابد که این سخنان نه متعلق به جین، بلکه صدای خود ممت‌اند؛ و هنری تنها وسیله‌ای برای شنیده‌شدن آن‌هاست.


با پیشرفت داستان و ورود خط فرعی عاشقانه‌ای بین هنری و مشاور زندان، همه‌چیز ساختگی و ناپخته به نظر می‌رسد. این روابط که در نهایت به تلاش برای قاچاق اسلحه ختم می‌شود، به جای درگیرکردن مخاطب، او را از مسیر اصلی فیلم دور می‌کند.


در پرده پایانی، هنری که حالا مسلح است، کتابدار زندان را گروگان می‌گیرد. اینجاست که ممت، به جای ارائه اوج دراماتیک، بار دیگر مونولوگی دیگر را تحمیل می‌کند؛ این بار از زبان کتابدار (با بازی دومینیک هافمن) که نه تأثیری دارد و نه ارتباطی مؤثر با داستان. فیلم در این لحظه، و در واقع خیلی پیش از آن، دیگر خالی از جان شده است.


اگرچه بازی شایا لاباف همچنان قدرتمند باقی می‌ماند، اما ساختار اثر چنان متکی به تک‌گویی‌های انتزاعی و فاقد پویایی است که بیننده به‌سختی می‌تواند آن را به عنوان یک اثر نمایشی واقعی بپذیرد. فیلمی که بیش از هر چیز، یادآور خودشیفتگی نویسنده‌ای است که دیگر واقعیت برایش اهمیتی ندارد و ترجیح می‌دهد افکار خود را، بی‌توجه به ساختار نمایشی، به خورد مخاطب دهد.


بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان


«هنری جانسون | Henry Johnson» بیش از آنکه فیلمی باشد، تمرینی‌ست در ارائه «سالاد کلامی». اگر قرار باشد شعاری برای این فیلم انتخاب شود، می‌تواند این باشد: «سه مونولوگ، یک قربانی، و یک نمایشنامه‌نویس پرگو». استعداد ممت هرگز از بین نرفته، اما دیگر چیزی برای ارتباط با مخاطب در آثارش باقی نمانده است. او نه تنها از منطقه امن مخاطب فاصله گرفته، بلکه منطقه ناآرام و منزوی خاص خود را ساخته؛ جایی که خودشیفتگی به‌جای معنا نشسته است.



نویسنده: نسرین پورمند