در جهانی که سایه‌های اقتدارگرایی بر دموکراسی سنگینی می‌کند، سینما بیش از همیشه نقش خود را به عنوان ابزار آگاهی، مقاومت و روایت حقیقت ایفا می‌کند. از Z کوستا گاوراس تا وی مثل وندتا، فیلم‌ها نه‌تنها هشدار می‌دهند، بلکه راهی برای اندیشیدن و ایستادگی در برابر سرکوب به ما نشان می‌دهند.
چارسو پرس: در حالی‌که دوره دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، بیش از پیش به تفرقه‌افکنی دامن زده و آزادی‌های بسیاری از شهروندان آمریکایی را تهدید می‌کند، آثاری مانند Z، اسپارتاکوس و وی مثل وندتا (V for Vendetta) بار دیگر مورد توجه قرار گرفته‌اند و پیام‌های آن‌ها بیش از هر زمان دیگری معنا یافته‌اند.

فیلم سیاسی و مهیج Z ساختهٔ کوستا گاوراس، از همان صحنه ابتدایی‌اش، پرده از چهره واقعی حکومت‌های استبدادی برمی‌دارد. دوربین پرتحرک و روایت بی‌پرده آن، داستان خشونت دولتی و فروپاشی تدریجی دموکراسی را بازگو می‌کند. این فیلم که به‌طور آزادانه از ترور گریگوریس لامبراکیس، رهبر دموکرات یونان در سال ۱۹۶۳ الهام گرفته، در سال ۱۹۶۹ منتشر شد. گرچه سال‌ها از ساخت آن گذشته، اما پیام آن امروز، در دوران بحرانی آمریکا، همچنان زنده و اثرگذار است.

در بحبوحه صدور فرمان‌های اجرایی پی‌درپی ترامپ، دوباره به تماشای Z نشستم تا بفهمم چگونه به این نقطه رسیده‌ایم: قطبی شدن جامعه، دروغ‌پراکنی، فساد گسترده و سکوت یا همراهی نهادها و افراد قدرتمند که همگی زمینه‌ساز سقوط دموکراسی شده‌اند. سینما در چنین شرایطی می‌تواند راهی برای فهم، مقاومت و بازنگری در ارزش‌ها باشد.

سینمای ضد استبدادی، سابقه‌ای دیرینه دارد. رمان‌های ضدآرمانشهری مانند ۱۹۸۴ از جورج اورول، فارنهایت ۴۵۱ از ری بردبری و سرگذشت ندیمه از مارگارت اتوود بارها به تصویر کشیده شده‌اند و هنوز هم هشداری جدی درباره شکنندگی آزادی‌ها هستند. فیلم‌هایی مثل دیکتاتور بزرگ ساخته چارلی چاپلین نیز در سال ۱۹۴۰، پیش از ورود رسمی آمریکا به جنگ جهانی دوم، با زبانی طنزآلود هیتلر را به سخره گرفت و نسبت به خطرات فاشیسم هشدار داد.

کرک داگلاس در فیلم اسپارتاکوس (1960)

فیلم من هنوز اینجا هستم، که برنده جایزه اسکار بهترین فیلم بین‌المللی امسال شد، به بازخوانی فجایع دوران دیکتاتوری در برزیل می‌پردازد. داستان آن از تلاش یونیس پایوا برای کشف سرنوشت همسر ناپدیدشده‌اش، روبنس – سیاست‌مداری که در سال ۱۹۷۱ به‌دست نظامیان ربوده شد – الهام گرفته است.

کوستا گاوراس جمله مشهوری دارد: «همه چیز سیاسی‌ست.» این نگاه را می‌توان در آثار گوناگون سینما مشاهده کرد، آثاری که نشان می‌دهند چگونه استبداد شکل می‌گیرد، چگونه می‌توان در برابر آن ایستاد، و چرا مبارزه برای عدالت انسانی گاهی طولانی و پرهزینه است.

بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان


برای نمونه، فیلم اسپارتاکوس ساخته استنلی کوبریک، ماجرای شورش بردگان در امپراتوری روم را روایت می‌کند. شخصیت اصلی، گلادیاتوری ناخواسته است که علیه ظلم می‌شورد. اما در ورای داستان تاریخی، این فیلم، اثری عمیقاً سیاسی است: فیلمنامه‌نویسان آن، دالتون ترامبو و هاوارد فاست، در دوره مک‌کارتیسم زندانی و در لیست سیاه قرار داشتند. اسپارتاکوس دفاعی است از حق مقاومت در برابر ظلم و تجسمی از جنبش حقوق مدنی در آمریکا. پایان تلخ فیلم – اعدام اسپارتاکوس و یارانش – در عین حال نویدبخش است: فرزند اسپارتاکوس، آزاد به دنیا می‌آید؛ یعنی مبارزه بی‌ثمر نبوده است.

فیلم وی مثل وندتا (۲۰۰۵) اقتباسی از رمان گرافیکی آلن مور، در لندن آینده‌ای فاشیستی می‌گذرد. شخصیت "وی" با ماسک معروف گای فاکس، درصدد نابودی رژیمی است که شکنجه‌اش کرده. او نماد جنبشی می‌شود که می‌گوید: «مردم نباید از دولت بترسند، این دولت است که باید از مردم بترسد.» این جمله به شعاری برای مبارزه در عصر ما بدل شده است.

کارگردان فرانسوی، لاج لی، نیز می‌گوید: «من هنرمندم و کارم فقط نشان دادن بی‌عدالتی‌هایی‌ست که می‌بینم. راه‌حل ندارم. تنها امیدم این است که تماشاگران بفهمند چرا این همه خشم و اعتراض وجود دارد.» فیلم تحسین‌شده او بینوایان، که نامش را از رمان ویکتور هوگو گرفته، درباره جوانان سیاه‌پوست و عرب ساکن حومه فقیرنشین پاریس است که در برابر خشونت پلیس به پا می‌خیزند.


فیلم محاصره (۱۹۹۸) ساخته ادوارد زوئیک، نیز به چنین موضوعی می‌پردازد. در بروکلین معاصر، پس از چند حمله تروریستی، ارتش کنترل منطقه را در دست می‌گیرد و هزاران مرد عرب و خاورمیانه‌ای را بازداشت می‌کند. در حالی‌که خانواده‌ها و فعالان پشت سیم‌های خاردار برای آزادی عزیزانشان تجمع کرده‌اند، فیلم این پرسش را پیش می‌کشد: میهن‌پرستی واقعی به چه معناست؟ صحنه‌ای کلیدی میان دنزل واشنگتن (مامور FBI) و بروس ویلیس (فرمانده ارتش) پیرامون قانون اساسی و حقوق بشر شکل می‌گیرد؛ گرچه بحث عمیق نیست، اما جسارت فیلم در طرح این پرسش‌ها قابل ستایش است.

سینما، مانند دیگر شاخه‌های هنر، شاید نتواند نظام را تغییر دهد، اما می‌تواند حقیقت را روشن کند. به همین دلیل بود که Z در میان اعضای حزب پلنگ سیاه آمریکا بسیار محبوب بود و در گردهمایی‌های ضد فاشیستی نمایش داده می‌شد. آن‌ها سرگذشت خود را در این فیلم بازمی‌یافتند: کسانی که برای گفتن حقیقت یا کشته می‌شدند یا به تبعید می‌رفتند.

در پایان تکان‌دهنده فیلم، دستگاه سرکوب حکومتی نه تنها عاملان ترور را تبرئه می‌کند، بلکه آزادی مطبوعات، تشکل‌های کارگری و هر صدای مستقل را ممنوع می‌سازد. در حالی‌که مجری تلویزیونی فهرست ممنوعه‌ها را می‌خواند، کلمات «آزادی»، «عدالت» و «حقیقت» یکی‌یکی حذف می‌شوند. Z به ما یادآوری می‌کند که استبداد، پیش از هر چیز، بر کنترل اطلاعات استوار است – و این خطری‌ست که هیچ‌گاه نباید نادیده گرفته شود.

منبع: گاردین


نویسنده: نسرین پورمند