چارسو پرس: فیلم «ایدینگتون» ساخته آری آستر، کارگردان مطرح آثار «بئو ایز افرید» و «میدسامر»، روایتگر داستانی وسترن در دل بحران همهگیری کرونا در آمریکا است. داستان این فیلم در شهری کوچک به نام ایدینگتون اتفاق میافتد، جایی که قوانین قرنطینه و پروتکلهای بهداشتی با مقاومت شخصیت اصلی، کلانتر جو کراس، به چالش کشیده میشود. آستر در این اثر با ترکیب تریلر اجتماعی و روانشناسانه، به نقد عمیق و تیزبینانهای از وضعیت سیاسی و فرهنگی آمریکا میپردازد و پیچیدگیهای هویتی و اجتماعی را در قالبی داستانی به تصویر میکشد.
«ایدینگتون»؛ دوئل خیرهکننده خواکین فینیکس و پدرو پاسکال در تریلر وسترن آری آستر
در «ایدینگتون»، تازهترین اثر بلندپروازانه آری آستر، خالق آثاری چون «میدسامر» و «بو میترسد»، همه چیز جسورانهتر و بیپرواتر از همیشه است. فیلم در دل بحران کرونا روایت میشود، دورهای که آستر آن را نقطهی اوج فروپاشی ذهنی آمریکا میداند. او در این اثر پرتنش و جنجالی، روایت متفاوتی از سقوط اعتماد جمعی، افراطگرایی، و جنون اجتماعی را به تصویر میکشد؛ روایتی که شاید نه چپگرایانه است و نه راستگرایانه، بلکه صرفاً آیینهایست برای دیدن آنچه آمریکا به آن تبدیل شده.
دوئلی در گرمای تابستان کرونایی نیومکزیکو
ماجرا در شهری خیالی بهنام ایدینگتون در ایالت نیومکزیکو و در تابستان ۲۰۲۰ جریان دارد. قهرمان داستان، «جو کراس» با بازی خواکین فینیکس، کلانتر شهر است؛ مردی با آسم مزمن که برخلاف تمام ساکنان، ماسک نمیزند. او نهتنها بیتوجه به آمار رسمی ابتلا و مرگ است، بلکه کل مفهوم قرنطینه و محدودیتها را به سخره میگیرد. در نگاه اول، ممکن است فکر کنیم فیلم از دیدگاه او دفاع میکند؛ اما آری آستر خیلی زود این تصور را به چالش میکشد، چرا که جو را فردی بینظم، آشفته، و درعینحال صادق و آسیبپذیر ترسیم میکند.
وقتی جورج فلوید کشته شد؛ از اعتراض تا خودفریبی
مدت زیادی از شروع فیلم نگذشته که ماجرای قتل جورج فلوید در مینهسوتا خبرساز میشود. جرقهای که موج اعتراضات ضدنژادپرستی را در سراسر آمریکا به راه میاندازد و حتی به شهر کوچک ایدینگتون هم میرسد. اما در نگاه آری آستر، جوانان سفیدپوست طبقه متوسط که پرچم عدالتخواهی بهدست گرفتهاند، بیشتر از آنکه انقلابی باشند، خودشیفتههایی هستند که در دام ژستهای رادیکال افتادهاند. فیلم نهتنها آنها را بهچالش میکشد، بلکه در یک نگاه عمیقتر، اعتیاد جامعه آمریکا به «خودحقپنداری اخلاقی» را به تصویر میکشد.
کرونا، توهم توطئه و جامعهای در حال فروپاشی
اما «ایدینگتون» فقط دربارهی کرونا یا اعتراضات نیست؛ بلکه روایتی است دربارهی دگرگونی ریشهای آمریکا. دربارهی اینکه چگونه قوانین سختگیرانه دوران همهگیری، احساس کنترل و آزادی را از بین برد. شهری که در فیلم میبینیم، خیابانهایی گسترده دارد اما تقریباً خالی از سکنه است؛ مثل کشوری که از درون خالی شده، امیدش را از دست داده و در توهمات جمعی فرو رفته.
آری آستر، هنرمندانه نشان میدهد که چگونه نظریههای توطئه، که زمانی ابزار چپگرایان بود، حالا به فرهنگ غالب طبقه متوسط بدل شده است. اکنون حمله به دولت دیگر نشانهی اعتراض نیست، بلکه به یک واکنش اقتدارطلبانه تبدیل شده — مانند کسانی که معتقدند همهگیری کرونا «برنامهریزیشده» (plandemic) بود.
اخبار، نقد و مطالب جشنواره فیلم کن (کلیک کنید)
«ایدینگتون»؛ نمایشی از پارانویا، خشونت و آشفتگی فرهنگی در آمریکا
ترس و پارانویا؛ اسلحه و سوءظن
فیلم به خوبی نشان میدهد چگونه فرهنگ اسلحه در آمریکا تبدیل به منبعی از ترس و نگرانی شده است؛ ترسی که با واقعیتهای تلخ مثل پروندههای کودکآزاری و تئوریهای توطئه علیه جامعه بهطرز خطرناکی درهم آمیخته است. این موضوع، بهویژه با ظهور گروههایی چون کیوآنون و پیتزگیت، به یک بحران اجتماعی تبدیل شده که فیلم به شیوهای تلخ و گزنده به آن میپردازد.
رسانههای اجتماعی؛ آینهای تاریک از جامعه
در دنیای «ایدینگتون»، شبکههای اجتماعی نه فقط فضای ارتباط، بلکه تالاری از آینههای منحرفکننده هستند که هرگونه واقعیت را تحریف میکنند و به رشد این بحرانها دامن میزنند. این آینههای تاریک نقش اصلی را در بازتاب و تشدید پارانویا و خشونت در جامعه ایفا میکنند.
قدرت بزرگ فناوری؛ رهبر یا بازیگر؟
یکی دیگر از محورهای مهم فیلم، حضور فناوریهای عظیم و غولهای داده است. شرکت تخیلی «SolidGoldMagikarp» با پروژههای دادهای عظیم خود، نمادی است از قدرت و نفوذ تکنولوژی در شکلدهی و بهرهبرداری از این فضای آینهای. این فناوریها، هم ابزار و هم هدف منافع پنهان در این دنیای آشفتهاند.
اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلمهای خارجی
روایت شخصیتها؛ قصهای تلخ از فروپاشی خانواده و هویت
جو کراس؛ کلانتر شکستخورده و درهمشکسته
خواکین فینیکس نقش جو کراس را بازی میکند، مردی که ظاهراً ناتوان و خسته است اما همچنان به دنبال عدالت و حفظ جایگاه خود است. او که با تصمیمش برای مخالفت با ماسکگذاری جنجالساز شده، درگیر رقابت سیاسی با شهردار شهر، تد گارسیا (با بازی پدرو پاسکال) میشود.
رازهای پنهان و تقابل شخصی
تنش میان جو و تد ریشه در گذشته دارد؛ داستانی از رابطه پنهانی تد با همسر جو، لوئیز (با بازی اما استون) که منجر به بارداری و سقط جنین شده است. این راز پیچیده، لایههای بیشتری به داستان اضافه میکند و شخصیتها را در باتلاقی از آشفتگی روانی و روابط متلاطم فرو میبرد.
لوئیز؛ قربانی درماندگی و هویت گمشده
لوئیز که سابقه مشکلات روانی دارد، در دام یکی از اعضای فرقهای به نام ورنون (با بازی آستین باتلر) گرفتار میشود. ورنون که به شکل مرموزی داستانهای تلخ از سوءاستفادههای جنسی کودکان را بازگو میکند، سمبلی است از درماندگی و نیاز به نجاتی کاذب در جامعه.
اعتراضات و تأثیرات اجتماعی؛ نقد رادیکالیسم نمایشی
جنبش Black Lives Matter در ایدینگتون
فیلم در حالی که به صراحت از مشروعیت اعتراضات علیه قتل جورج فلوید حمایت میکند، با دیدی انتقادی به جلوههای نمایشی و ابعاد خودنمایانه برخی از فعالان مینگرد. شخصیتی مثل سارا (با بازی آملی هوفرل) نمونهای است از فردی که به شکلی افراطی خود را وقف آرمانهای رادیکال میکند.
بحران هویت جوانان؛ تغییر و تحول شخصیتها
شخصیتهایی مانند برایان (با بازی کامرون من) که از ابتدا فقط قصدی ساده برای جلب توجه سارا دارد، به تدریج در یک مسیر تغییر و تحول عمیق قرار میگیرد. این روند، نشانگر پیچیدگیهای روانی و اجتماعی دوران بحران است.
بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان
پایانبندی و تحلیل کلی؛ تصویری از فروپاشی جمعی
روایتِ بیرحمانه و چالشبرانگیز آری آستر
«ایدینگتون» فیلمی است که نمیتوان دیدگاه آن را به سادگی دستهبندی کرد؛ نه یک اثر طرفدار جناح خاص است و نه صرفاً نقدگر یک ایدئولوژی. بلکه تصویری چندوجهی و واقعگرایانه از جامعهای است که از درون به آشوب کشیده شده و ارزشهای جمعیاش در حال فروپاشی است.
شوخطبعی تلخ و تریلری غیرمعمول
این فیلم دو و نیم ساعت طول میکشد و هرچند در نهایت به فضاهای مرموز و کمی سورئال میرسد، بیشتر لحظات آن داستانی grounded و جذاب دارد که از دل بحرانهای دوران کرونا و تحولات اجتماعی عبور میکند.
منبع: variety
نویسنده: نسرین پورمند