مستند «یادداشت‌های یک جنایتکار واقعی»، تازه‌ترین اثر الکساندر رودنیانسکی، تهیه‌کننده سرشناس، نگاهی عمیق و شخصی به تاریخ رنج‌آلود اوکراین دارد. این فیلم، تاریخچه خانوادگی رودنیانسکی را با وقایع کلان تاریخی، از فاجعه هولوکاست و کشتار بابین یار در سال ۱۹۴۱ تا حمله روسیه در سال ۲۰۲۲، پیوند می‌زند و نشان می‌دهد که چگونه چرخه خشونت در این سرزمین تکرار می‌شود.
چارسو پرس: الکساندر رودنیانسکی، تهیه‌کننده سرشناس آثار آندری زویاگینتسف، کنتمیر بالاگوف و دیگر بزرگان سینمای اروپای شرقی، در مستند تازه‌اش «یادداشت‌های یک جنایتکار واقعی» به ریشه‌های مستندسازی خود بازمی‌گردد؛ اثری عمیق، شخصی و تأمل‌برانگیز که تاریخ خانوادگی او را با روایت هشتاد سال پر از جنگ، فجایع و تراژدی در اوکراین گره می‌زند.

فیلم با یادآوری این حقیقت آغاز می‌شود که جنگ‌ها در ابتدا با روزها سنجیده می‌شوند، اما به مرور، معیارهایی چون شمار تلفات، مترهای زمین از دست رفته یا پس‌گرفته‌شده و آمار اسرا جایگزین آن می‌گردند. حالا سینمای جهان نیز شاخصه‌ای تلخ دارد: رده‌ای پرشده از مستندهای جنگ اوکراین. رودنیانسکی، تهیه‌کننده آثار مهمی چون «لویاتان»، «بی‌عشق» و «نخل وحشی»، این بار به همراه آندری آلفروف با مستندی تازه به این دسته افزوده است.

«یادداشت‌های یک جنایتکار واقعی» با تکیه بر تاریخ خانوادگی رودنیانسکی – که نسل سوم فیلمساز در این خانواده است – نگاهی زنجیره‌ای به فجایع اوکراین از هولوکاست و کشتار بابین یار در سال ۱۹۴۱ تا فاجعه چرنوبیل و سپس حمله روسیه در سال ۲۰۲۲ دارد. فیلم با نمایی تکان‌دهنده آغاز می‌شود: پرستاران آلمانی در دوران جنگ جهانی دوم در حال جداسازی بی‌اعتنا میان نوزادانی که روی هم تلنبار شده‌اند. این تصویر هولناک، چرخه تکرارشونده خشونت در تاریخ اوکراین را یادآوری می‌کند.

رودنیانسکی که پس از آغاز جنگ اخیر به‌عنوان «عامل خارجی» از سوی روسیه محکوم شد و در غیاب خود به ۸ سال و نیم زندان محکوم گردید، روایت را با صدایی شخصی و صریح پیش می‌برد. او با استفاده از تصاویر مستند قدیمی خود و گزارش‌های آرشیوی، بین جنگ کنونی، فجایع گذشته و خاطرات خانوادگی حرکت می‌کند. یکی از روایت‌های محوری فیلم، کشتار بابین یار است؛ جایی که طی دو روز، نزدیک به ۳۴ هزار یهودی – از جمله اعضای خانواده رودنیانسکی – به دست نازی‌ها کشته شدند.

تدوین ناظم قدری‌زاده ریتمی حساب‌شده دارد؛ ابتدا بستر کلی را معرفی می‌کند و سپس روایت‌های کوچکتر اما اثرگذار را پیش می‌برد. فاجعه چرنوبیل از نگاه خانواده‌ای پناهنده از تاجیکستان روایت می‌شود؛ پدری که با تلخی می‌گوید: «بهتر است آرام‌آرام از اشعه بمیریم تا با گلوله.» یا مراسم یادبود بابین یار در سال ۱۹۶۶ که خود به فاجعه‌ای دیگر بدل شد؛ چرا که بسیاری از حاضران، از جمله پدربزرگ رودنیانسکی، بعدها توسط مقامات شوروی تحت تعقیب قرار گرفتند.

بیشتر بخوانید: نقد فیلم «Man on the Run»؛ مستندی پرشور اما سطحی درباره پل مک‌کارتنی


فیلم تنها به ثبت فجایع بسنده نمی‌کند، بلکه با بهره‌گیری از آثار استاد رودنیانسکی، فلیکس سوبولف – مستندساز و انسان‌گرای نامدار – بُعدی گسترده‌تر می‌یابد. برای نمونه، او در یکی از فیلم‌هایش جمجمه‌ای نئاندرتال را بررسی می‌کند و ترک‌های روی آن را نشانه مرگی خشونت‌آمیز می‌داند. در آزمایشی دیگر، کودکان گرد دیگی از فرنی نشسته‌اند که به‌جز آخرین ظرف، همگی شیرین است؛ اما بیشترشان پس از شنیدن نظر جمع، مزه شور را هم شیرین می‌پندارند. این نمونه‌ها، قدرت هولناک همرنگی با جماعت را برجسته می‌کنند.

بخش مهمی از فیلم به پسر رودنیانسکی، ساشا، اختصاص دارد. او همان کسی بود که در نخستین ساعات حمله روسیه از کی‌یف با پدر تماس گرفت و خبر آغاز جنگ را داد؛ لحظه‌ای که رودنیانسکی آن را مرزی ناگزیر میان «قبل» و «بعد» توصیف می‌کند. در ادامه، صحنه دیدار ساشا بر مزار پدربزرگش تأکیدی است بر تکرار رنج‌ها و میراث تلخ نسلی که هرگز موفق به شکستن چرخه خشونت نشد.

«یادداشت‌های یک جنایتکار واقعی» اثری سنگین و اندوه‌بار است که نشان می‌دهد چگونه تاریخ خونین اوکراین در لایه‌های شخصی، خانوادگی و ملی تکرار می‌شود. پایانی که رودنیانسکی به تصویر می‌کشد، سرشار از یأس است: هر آرامشی در این سرزمین، تنها سکوتی کوتاه پیش از طوفانی دیگر است. با این حال، فیلم یادآور می‌شود که امید به صلح هرچند شکننده، همچنان پابرجاست.

منبع: variety
نویسنده: نسرین پورمند