پایگاه خبری تئاتر: دایرهالمعارف نمایشهای ایمانیکتابی است که نتیجه سالها تلاش دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی است. این کتاب که از سوی جشنواره صاحبدلان منتشر شده، بزودی رونمایی خواهد شد. درباره چاپ این کتاب و مصادف شدن با ایام محرم گفت وگویی در اینباره با دکتر ناظرزاده کرمانی در مورد تئاتر دینی داشتهایم که در ادامه می خوانید.
درباره جدیدترین تألیفتان (ایمان گرایی در ادبیات نمایشی) که از سوی جشنواره تئاتر صاحبدلان انتشار خواهد یافت توضیح دهید.
ناظر زاده کرمانی: اندیشه نوشتن این کتاب از حدود سال 1366 در ذهن من شکل گرفته است. در واقع کتاب در دست تألیف (ایمان گرایی در ادبیات نمایشی) یکی از کتابهایی است که نوشتن آنها را از همان دهه 1360 آغاز کردهام. به ویژه از سال 1363 که همکاریام به عنوان عضو هیأت علمی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران آغاز شد. هر چند که (ایمان گرایی در ادبیات نمایشی) به احتمال بسیار امسال یا سال 1393 منتشر میشود، اما پژوهش پیرامون آن نزدیک بیست سال طول کشیده است.
در طی این 20 سال چه تالیفات دیگری داشتید؟
ناظر زاده کرمانی: البته این بیست سال تنها پای نوشتن یک کتاب صرف نشده. من از سال 1363 تا این زمان نزدیک به 30 جلد کتاب درسی در زمینه ادبیات نمایشی و هنرهای وابسته به آن، تألیف کردهام که فقط 15 مورد آن به چاپ رسیده است. در این حدود 29 سال از 1363 تا 1392 نزدیک به 50 مقاله علمی- پژوهشی نوشتهام و بیش از پنجاه نمایشنامه کوتاه و بلند خارجی را، به زبان پارسی برگرداندهام. اما از سال 1363 به فکر افتادم که تاریخ ادبیات نمایشی جهان را تألیف کنم و بخشی از این تاریخ به (ایمان گرایی) بر میگردد و به این ( ریختار و سبک) وابسته است. در همین مدت مشغول تدریس، هم در دانشگاه تهران و هم در دانشگاههای دیگر بودم. سر دبیر نخستین و تنها مجله علمی- پژوهشی ایران، به نام نمایش و موسیقی (پردیس هنرهای زیبا- دانشگاه تهران) نیز بودهام و بیش از 200 پایان نامه هم در مقطع های کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری راهنمایی کرده ام و یا استاد مشاور و درباره ایمان گرایی در ادبیات نمایش هم یادداشت برداری می کردهام.
جایگاه ایمان گرایی در میان ریختارها و سبک های ادبی- نمایشی چیست؟
ناظر زاده کرمانی: ایمان گرایی نیز یکی از ریختارهای ادبی- نمایشی جهان است، (کلان و کانونی) (MAJOR AND CENTRAL) نیز هست. یعنی اهمیت و اعتبار و رواج بسیار برخوردار است. ایمان گرایی در هنر نمایش ( نمایشگاه=نمایشنامه و نمایش آن) در همه حوزههای جغرافیایی- فرهنگی و از جمله ایران، پدید آمده و بالیده گستر شده است.
"ایمان گرایی در ادبیات نمایشی" که به زودی شاهد انتشار آن خواهیم بود جای باریک بینی است ایمان گرایی یکی از حلقههای زنجیره پویشها و پیمایشها و سبکها و گونههای کلان ادبیات نمایشی است. فقط یک حلقه از آن، و نه همه آن. ادبیات نمایشی ایمان گرایی، یا به طوری کلی تئاتر دینی مذهبی یکی از پویش ها، پیمایش های (PROCESSES AND PHASES) کلان، گسترده و دراز مدت در تئاتر جهان، به شمار می رود. هر چند که این (سبک و گونه) تئاتری بسیار کلان و کانونی است، اما فقط و فقط یک سبک و گونه است و البته سبک ها و گونه های کلان و خرد بسیارند. هر سبک کلانی شاخهها و دورانهای خود را دارد، و در حوزه های جغرافیایی- فرهنگی گوناگون پدیدار شده و به اندازهی توانش و گنجایش خود، بالیده گسترده شده است.
گفتید که ایمان گرایی یکی از ریختارها و سبک های ادبی- نمایشی است لطفا درباره آن توضیح دهید.
ناظر زاده کرمانی: ریختار را به معنای (گونه، جنس و تیپ یا سنخ به کار میبرم. هر پدیده ادبی- نمایشی، هنگامی که سرشت ویژههای(CHARACTERISTICS) خود را پیدا کند، و سپس به شکل سبک ویژه ای با خرده- سبکهای وابسته به آن، نمود یابد، یک ریختار نمایشگاهی است.اجازه بدهید بگویم اصطلاح تئاتر چند معنا که دو معنا- مداول آن بسیار مهم است: (1) تئاتر به معنای (نهاد تئاتری) ( THEATRE INSTITUTION) است که کلان ترین معنای آن است و تئاتر در معنای (هنر تئاتر) نیز جزیی از معنا و مداول نهاد تئاتری است که من آن را به (تماشاگان) برگرداندهام.معنا و مداول مهم دیگر ( هنر تئاتر) است.
تئاتر در معنای هنری آن، دو پاره دارد: (1) "نمایشنامه" و "هنر نمایشنامه نویسی" و (2) " نمایش و هنر اجراء. به این دو بخش از یک هنر دو- پیکری، روی هم، هنر تئاتر گفته اند که من آن را به (نمایشگان) برگرداندهام. (نمایشگان) جزئی از (نمایشگان) است، و نه همه آن. تماشاگان یک نهاد است که هنر نمایش، نمایشگان را در خود جای داده است.البته می توان بر سبیل مجاز کل به جزء تماشاگان را به معنای نمایشگان نیز به کار برد، کاری که با اصطلاح تئاتر شده است. اما معنای سبک به روشنگری بیشتری نیاز دارد. (سبک) را مرحوم "محمد تقی بهار" در برابر واژه ی STYLE فرانسوی به کار برده است و برابر نهاد بر ساخته ی او بسیار رایج نشده برای آشنایی با سبک باید با چند اصطلاح دیگر، پیشاپیش آشنا بود.
(1) دوره ی تاریخی (Itistorical Period)
(2) دورنمایه (substance=content)
(3) سازندگان (فرم) صورت، شکل، ظرف=FORM).
دورنمایه ، اندیشههای نهفته در یک (نمایشنامه- نمایش) است به ویژه اندیشههای فلسفی- اخلاقی و سازندگان (FORM=شکل صورت) مجموعه ایی از شگردها و شیوه هایی( DEVICES AND TECHNIQVES) که هنرمند نمایشگانی برای آفرینش اثر خود به کار میبرد.باری، با این دو پیش آشنایی با سه اصطلاح حالا می توان(سبک) را به صورتی فشرده توصیف کرد: هنگامی که هنرمندان نمایشگانی و تماشاگانی در دوره یی از تاریخ در حوزه ی جغرافیایی- فرهنگی خاصی «ساختمایه های درونمایگی»(ELEMENTS OF CONTENT SUBSTANCE) و«ساختمایه های سازگانی»(ELENTS OF FORM=FORMAL ELEMENTS)کمابیش مشابه و هم نظیر را، هنگام آفرینش نمایشنامه یا نمایش خود، نمودار ساختند و سرشت ویژههای کم و بیش مشابه و هم نظیری را پاس داشتند، می گوییم سبک ویژه یی پدید آمده است. برای نمونه، هنرمندان نمایشگانی وابسته به «واقع گرایی» جنبه ها و ساختمایه های درونمایگی و سازگانی کما بیش همانند و هم نظیری را به کار برده اند و از چنین نظر علمی سبک رئالیسم پدید آمده است.
بگذارید از جایگاه و اهمیت آشنایی با ریختارها و سبک ها و سبک های تئاتری بپرسم و از این که انگیزه و ذائقه ی شما در نوشتن کتاب های درسی دانشگاهی که (ایمان گرایی) در ادبیات نمایشی جهان یکی از آنهاست، چه بوده است؟ کتاب های تألیفی شما کدام جای خالی را پر می کنند، یعنی چه نیازهایی به تألیف چنین کتاب هایی است؟
ناظر زاده کرمانی: پیشتر در جاهای گوناگون به آن پرداخته ام. برای آن که بهتر به پرسش شما پاسخ دهم، از دهه شصت از سال 1362 عضو هیأت علمی گروه نمایش دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران- و مدیر آن گروه شدم ، یاد می کنم و از هنگامی که با واقعیتی شگفت آور و تکان دهنده روبه رو شدم و آن کمبود و کژ بود ، تئاتر دانشگاهی در ایران و نبود کتابهای درسی ارزشمند بود. باز هم یادآوری کنم پیش انقلاب 1357 در ایران ، جشنواره بین المللی شیراز برگزار میشد که شاید رقیب و همتای چندانی در جهان نداشت ، به لحاظ اعتبار و شهرت و استقبال کمابیش جهانی از آن.
در همان زمان و به رغم آن همه کوششها و هزینهها ی سرسام آوری به برگزاری جشنواره هنری شیراز اختصاص داشت
هنرهای دراماتیک تهران و دانشکده ی هنرهای زیبا ( پردیس هنرهای زیبای کنونی دانشگاه تهران) آموزش داده نمی شد و شمار دانشجویان این دو موسسه آموزش عالی نیز اندک بودند. از اینقرار ، و با آن چند وچون و با آن رسم و روال ، « نهاد تئاتری» (تماشاگان) علمی- دانشگاهی- و هواداران پر شمار فرهیخته که زیربنای تماشاگان ایران شوند، شکل نمی گرفت. میدانیم پدیداری تئاتر والا در گروی شمار فراوان دانش آموختگان فرهیخته ی دانشگاهی است. آن هم نه فقط در تهران، بلکه در تمام استان های ایران چنین تئاتری با آن برنامه ریزی ها و رسم و روال ها در ایران دیر و به کندی شکل می گرفت. چرا که بیشتر تکاپوها و هزینه ها و حواس ها و توجه ها بیشتر به برگزاری جشنواره بین المللی بود و کمتر به ساختن و پرداختن شالوده های زیر بنایی تئاتر کشور. به گمان من بیشترین تکاپوها هزینه ها و حواس ها و توجه ها و تجربه ها در پیمایش (فاز) نخست باید مصروف پدیداری و بالیده گستردگی تئاتر دانشگاهی می گردید که جشنواره های داخلی و بین المللی هم مکمل آن باشند ونه عکس و نه جایگزین آن !؟
باری ، در دهه شصت ، من از این که در زمینههای بسیار مهمی چون تاریخ ادبیات نمایشی و سبکها و گونههای آن و نیز تئاتر حوزههای جغرافیایی – فرهنگی دیگر، کتابها و حتی مقالات چندانی نوشته نشده بودند ، بسیار شگفت زده بودم ، آن هم به رغم وجود جشنواره بین المللی که بزرگترین هنرمندان تئاتر جهان را راهی شیراز کرده بود، در همان دوران و در هنگامه ها ی برگزاری آن ابر- جشنواره ، حتی یک کتابِ در زمینه « کلاسیسم» ، « اکسپرسیونیسم» ، « رئالیسم»، ... و « آوانگاردیسم» در دسترس آموزشجویان پارسی زبان قرار نداشت ، چون چنین کتابهایی تالیف نشده بود !. دریغ از یک کتاب درباره سمبولیسم یا مه دیه دالیسم ( تئاتر دینی - مذهبی) در تئاتر ، به رغم آن همه هزینه برای یک جشنواره ! باری، این نبودها و کمبودها از سویی و نیاز به رشد و توسعه تئاتر دانشگاهی از سوی دیگر ، نیرومندترین انگیزه و سائقه من برای دو کار ، دو آماج – آرمان بودند :
(1) تاسیس و را اندازی آموزش دانشگاهی هنر تئاتر در مقطع های کاردانی ، کارشناسی و تحصیلات تکمیلی اینجانب در تاسیس و راه اندازی و مدیریت چنین دوره ها و مقطع هایی نقش داشتم . (2) و همچنین تالیف کتاب در سه زمینه ی (1) ادبیات نمایشی حوزه های جغرافیایی و فرهنگی دیگر ( مانند ادبیات نمایشی در مصر ، یا ایرلند ، ... یا نزد سیاهپوستان آمریکایی ) و (2) تالیف مقاله و کتاب در زمینه گونه ها و سبکهای ادبیات نمایشی جهان و (3) مطالعه ریختارهای بومی – سنتی تئاتر ایران از دیدگاهی جهانی ، و « گونه بندی و ریختار گذاری» ( THEATRE TAYONOMY) آنها به باور من ، تاسیس ، راه اندازی و مدیریت دوره ها و مقطع های تحصیلی دانشگاهی در زمینه تئاتر و تالیف – ترجمه کتابهای درسی مرجع مهمترین شالودههای تئاتر ایران بودهاند و من با انگیزهها و ذائقههایی که گفتم وارد این کار و کارزار شدم.
درباره اصطلاح « نمایشگان» که از کلمات خاص شماست توضیح بیشتری بدهید
ناظر زاده کرمانی: دقت بفرمایید که آنچه « هنر نمایش » گفته میشود و اینجانب به آن« نمایشگان» گفته ام ، یک هنر نیست ، بلکه دو هنر « کلان و کانونی»را در بر دارد.
«نمایشگان» ـ تئاتر در معنای هنر نمایش ـ دو رکن رکین دارد:
(1) « نمایشنامه» (2) « نمایش و اجراء» ( PERFORMANCE,STAGING)به این دو هنر در مجموع « هنر تئاتر» - هنر نمایش ، « نمایشگان» - گفته شده است. سبک های هشتگانه یی که بر شمردم بسیار کلان و کانونی اند و دارای شاخه های خرد و کلان است ، اما من این هشت فقره را بسیار ژرف و گسترده یافته ام . باری ، « درونمایه» و سازگان ریختارها و سبک های هشتگانه ، « سرشت ویژگانی» ( CHARACTERISTICS) دارند که آن ها را از « ریختارها و سبک های» دیگر، متفاوت می سازند .
این « سرشت ویژه های ریختاری و سبکی» ( FORMAL AND STYLISTIC CHARACTERISTICS) بسیار اهمیت دارند ، زیرا هم در « درونمایه» ( SUBSTANCE یا CONTENT) نمایشنامه و نمایش ظاهر و جلوه گر می شوند و هم در « سازگان» ( FORM در معنای CONSTRUCTION) آن ها. مقصود من از« سازگان» همان « صورت» و « شکل» ( فرم) یک اثر ادبی- نمایشی است که درونمایه ( محتوای) آن را به وجود می آورند و آن را به « بیانی زیبا شناسیکی» متجلی می سازند .
باز یادآوری میکنم که در هنر نمایش ( نمایشگان ، یعنی (1) نمایشنامه و (2) نمایش آن ) تخیل ، ذوق و قریحه بشری به کلانی در گفتمانها و محدودههای « ریختارها و سبک هایی» که کلان ترین و کانونیترین آنها ، همان هشت فقرهایی بود که پیشتر برشمردم ، پدیدار شده اند.
آنچه پیشینه تحقیقی و تالیفی شما نشان میدهد ، شما درباره ریختارها و سبکهای نمایشگانی ، به صورت منظم و بر اساس کرنولوژی خاصی کتاب ننوشتهاید ، بلکه اول به آخرین ریختار و سبک نمایشنامه و نمایش پرداخته اید . مثلا کتاب « تئاتر پیشتاز ، تجربه گر و عبث نما» که مورد هفتم است و باید قاعدتا جلد هفتم کتاب های شما در این زمینه باشد ، این سبک و ریختار را اول معرفی کرده اید ، و بعد مثلا به سراغ تئاتر روم رفته اید . درست است؟
ناظر زاده کرمانی: بله درست است . اما من برای این کار دلیلی دارم . ریختارها و سبکهای نمایشگانی را به ترتیب از کلاسیسیسم یونانی و سپس رومی پی گیری نمایم و پس از تالیف کتاب در این زمینه ، به ریختار و سبک پسینی و بعدی برسم ، برای مثال دوره ایی هشت جلدی تالیف نمایم که جلد اول آن « کلاسیسم در ادبیات نمایشی» و جلد آخر آن « پست مدرنیسم و پرفورمنس آرت » باشد . اما چنین نکردم . زیرا به اولویت و ضرورت نگاه و تکیه کردم و بر اساس آن ، به تالیف کتاب های درسی و دانشگاهی در زمینه ریختارها و سبکهای نمایشگانی ، به ویژه ادبیات نمایشی ، دست یازیدم .
برای مثال از نیمه دوم دهه 1360 ، اول به « آوانگاردیسم و شاخههای آن » - مورد شماره هفت – پرداختم که در آن زمان ، کم و بیش آخرین و « معاصر ترین» ریختار و سبک نمایشگانی به شمار می رفت ؛ در آن زمان اصطلاح – واژگانی چون پست مدرنیسم و پرفورمنس آرت در گستره نمایشگان – نمایشنامه و نمایش – بسیار نو و بی پیشینه بودند .
اکنون بیش از 24 سال از تالیف کتاب اینجانب « پیشاز گرایی و عبث نمایی در هنر نمایش» و یا « آشنایی با تئاتر معاصر مصر» گذشته است و در این مدت هم ریختارها و سبکهای نمایشگانی نویی پدید آمده اند ، و هم ادبیات نمایشی در مصر دگرگون شده است . خوب ، در آن زمان به نظرم تالیف کتابی در زمینه آخرین و « معاصرترین» ریختار و سبک نمایشگانی ، به ویژه ادبیات نمایشی ، از اولویت و ضرورت بیشتری برخوردار بود . سپس من به « اکسپرسیونیسم» و « سمبولیسم» روی آوردم . کتاب اینجانب در زمینه سمبولیسم که نام آن « نمادگرایی در ادبیات نمایشی » بود ، دو جلد داشت و نزدیک به 800 صفحه بود و از آنجایی که ریختارها و سبکهای نمایشگانی در درازنای تاریخ بر هم تاثیر بسیار میگذارند ، بسیاری از این ریختارها و سبکها در نمادگرایی ( سمبولیسم) در هنر نمایش – نمایشگان – تاثیر گذاشته بودند و سمبولیسم نمایشگانی ، یعنی سرشت ویژههای این « ریختار – سبک نمایشگانی» نیز ، به نوبه خود ، در ریختارها و سبکهای دیگر نفوذ کرده بود و در آنها به کلانی نمودار شده بود . از اینقرار تالیف کتابی درباره نمادگرایی در ادبیات نمایشی ، برای اینجانب فرصت و موقعیت مغتنمی بود که به بیشتر ریختارها و سبک های نمایشگانی روی آورم و به آنها بپردازم و به فشردگی آن ها را شناسایی کنم و سرشت ویژههای آن ریختارها و سبک هایی که به کلانی از سمبولیسم تاثیر پذیرفته یا بر آن تاثیر گذاشته بودند ، به آموزشجویان معرفی نمایم. این موضوع را هم بگویم و پاسخ به این پرسش را به پایان میبرم .
کسی که بخواهد با گفتمان هنر نمایش ( نمایشگان=نمایشنامه و نمایش آن) آشنا شود و به بسندگی و آزکاری از آن آگاهی یابد ، ناگزیر است با همه ریختارها و سبکهای نمایشگانی تماس بگیرد ، با جملگی آنها آشنا شود ، و از سرشت ویژهها و همه آنها آگاهی یابد زیرا این ریختارها و سبک های نمایشگانی در تهیگاه زمانی و مکانی به وجود نمی آیند ، بلکه در کنشواکنش با هم در درازنای تاریخی ودر بستری جغرافیایی هستی می پذیرند ، از هم نفوذ و تاثیر می پذیرند و بر هم تاثیر می گذارند . بنا براین برای آن آموزشجوی فرهیخته و پی گیری که بخواهد از کل پویش و پیمایش های نمایشگانی و پدیده های آن آگاه شود ، ضرورت بسیار دارد که با همه ی آنها آشنا شود و نه با یکی یا چند تای آنها . چون هر ریختار و سبکی ، جزیی از کل و ساختمایه یی (ELEMENT) از یک گفتمان هستند .
هنر نمایش فقط یک ریختار و سبک ندارد ، بلکه پدیده ایی است گوناگون که هر گونه آن ، در کنشواکنش و « گفتا شنود» ( دیالوگ) با ریختارها و سبکهای دیگر هستی پذیرفته است « ایمان گرایی در ادبیات نمایشی» تنها یکی از ریختارها و سبک های نمایشگانی است ، هر چند که ریختار و سبکی کلان و کانونی است ، و تا این زمان در هر دوره ایی ، « معاصر» به شمار رفته و در گنجینه « تئاتر زنده» جای گرفته است.
باز هم بگویم ، هر « ریختار و سبکِ کلان و کانونی» ( MAJOR AND CENTRAL FORM AND STYLE) سرشت ویژه های چشمگیر و بر جسته خود را دارد ، و در« دوره یی از تاریخ » هستی پذیرفته است . برای نمونه « ایمان گرایی» در نمایشگان تئاتر در معنای هنر نمایش مساوی است با:
(1) «نمایشنامه» و (2)«نمایش» آن، یکی از باستانیترین و پر پیشینه ترین ریختارها و سبک های نمایشگانی است و چند هزار سال پیش پدید آمده ، اما هیچگاه از میان نرفته است ، بلکه نمودارگر ساختمایههای درونمایگی و سازگانی گوناگون و نوآفریدی شده است . تحول یافته و به بقای خود ادامه داده است . در پیش هم اشاره کردم « سبک نمایشگانی» در دوره تاریخی خاصی پدید می آید ، اما اگر کلان و کانونی باشد ، همچنان در گنجینه ی نمایشگانی هر دوره ی پسینی ، جای می گیرد و در آن دوره « معاصر» - امروزگاری- (CONTEMPORARY) به شمار می رود ، نهایت اینکه ، از« جنبه های نهاد مایه یی و سازگانی»( substantial and formal aspects) ، دگرگونی های بسیار می پذیرد تا معاصر و امروزگار گردد . و این نکته ی بسیار مهمی است . اگر این دگرگونی ها و حتی دگردیسی های نو آورانه و ارزنده ایجاد نشوند ، برای آن ریختارها و سبک ها ، سرنوشت دیگری رقم می خورد که خطرناک ترین آن ها ، جای گرفتن در بایگانی نمایشگان مرده است .
اگر ریختارها و سبکهای ادبی – نمایشی در گذشته یی دور پدید آمدهاند ، پس به هر حال جزئی از تئاتر گذشته اند ، نه تئاتر معاصر این طور نیست ؟
ناظر زاده کرمانی: آری و نه ، ریختارها و سبکها در دوره تاریخی خاصی ظاهر شدهاند ، برای همین گاهی « سبک» ( STYLE) و دوره (PERIOD) به صورت مترادف به کار رفته اند . مثلا گفته اند دوره کلاسیک ، دوره قرون وسطایی (سده های میانگانی) ، ... و دوره رئالیسم .
اما باید دانست ، هر چند ریختار و سبک در دوره خاصی ، حتی دوره بسیار دوری نسبت به دوره معاصر پدیدار شده اند ، اما از میان نرفتهاند ، بلکه در درازنای تاریخ در حوزههای جغرافیایی – فرهنگی ، نمودار و بازنمودار شدهاند . و همچنان به عنوان یک گزینه و دگر گزینه ( آلترناتیو) باقی ماندهاند . برای نمونه ، کلاسی سیسم و رومانتی سیسم هر چند که در یک معنا ، در دوره یی تاریخی ویژه ایی بودهاند ، اما در معنای ژرف و گسترده تر ، هیچ یک از میان نرفتهاند و در « دوره ایی» از تاریخ محدود و منحصر و مقصور نگردیده اند ، دوره شان به سر نرسیده است . بلکه در گنجینه داشتههای نمایشگانی – هنر نمایش – به جای ماندهاند و یکی از تنوعها و مثالهای آن به شمار رفتهاند . برای مثال ، هر چند نمایشگان کلاسیکی یا « نمایشگان» ( بر هم افزودِ نمایشنامه و نمایش آن) کلاسیک یا کلاسیسیتی ، در یونان سده ششم پیش از میلاد شکل گرفته و به روم رسیده و در آن کشور نیز – البته به شکل رومی آن – استمرار یافته ، پس از پایان دوره تاریخی کلاسیک و کلاسیسیتی از میان نرفته است ، بلکه امروزگار نیز ، نمایشگانِ کلاسیک و کلاسیستی ، به عنوان یکی از سبک های کلان و کانونی این هنر (هنر نمایش=نمایشگان) هواداران بسیار دارد و آفرینشهای نمایشگانی کلاسیکی یا کلاسیستی همچنان پدیدار میشوند ایمان گرایی نیز چنین است .
آیا روش و سبک نگارش شما در« ایمان گرایی در ادبیات نمایشی در جهان» ویژگی خاصی دارد ؟
ناظر زاده کرمانی: کتاب « ایمان گرایی در ادبیات نمایشی» تالیف اینجانب ، که آقایان دکتر اردشیر صالح پور ، علی موّذنی و محمود فرهنگ در انتشار آن مساعدت بسیار کردند ، حدود 300 صفحه دارد و تکمیل آن چند سال طول کشیده است شاید نزدیک 20 سال . این اثر هر چند مانند کتابهای دیگر اینجانب در زمینه ریختارها و سبکهای نمایشگانی تالیف شده ، اما ساختاری « دانشنامهیی» ( ENCY CLOPEDIC) - به معنای بسیار محدود این اصطلاح نیز دارد . به سخن دیگر کتاب از سیری تکوینی یا به اصطلاح تبار شناسیکی ( ژنه اٌلوژیک=GENEOLOGIC) آغاز شده و سپس با « رویکرد ریختار شناسی»
( TAXONOMICAL APPROACH) استمرار یافته است و اصطلاح – واژگان ایی گفتمان توضیح داده شده است . سپس در چند بستر جغرافیایی – فرهنگی و از جمله ایران این ریختار و سبک نمایشگانی پژوهش شده اند . ریختار کلان و کانونی نمایشگان ایمان گرای بومی – سنتی ایرانی عبارتند از :
(1) « نقالی دینی – مذهبی – حمله خوانی» ، (2) « تعزیه» و (3) « نمایشگری های کاروانی»
قالی شویان در مشهد اردهال کاشان نمونه برجسته یی از گونه سوم است . این گونههای بومی – سنتی به فشردگی بسیار مطرح شده در « ایمان گرایی در ادبیات نمایشی» به شمار فراوان از مقاله و کتاب تحقیقی و نظایر آن نیاز دارد .
خوشبختانه در هر کدام از این زمینهها ، مقالهها و کتابهای فراوان و ارزنده موجود است که خواننده فرهیخته باید به آن رجوع کند . درباره شماری از سرفصلها و عنوانهای یا به اصطلاح « جستارمایه های» (RESEARCH TOPICS) « ایمان گرایی در ادبیات نمایشی» ، پژوهشهای ارزنده و فراوان یافت نمیشوند از این روی کتاب تالیفی اینجانب ، در ضمن ، درخواست و تمنایی برای انجام پژوهش های علمی در آن زمینههاست .
درباره رویکرد تحقیقی خود نسبت به موضوع کتاب بیشتری بگویید.
ناظر زاده کرمانی: باید بگویم به آماج و آرمان سودمندی و بهره مندی بیشتر از « ایمان گرایی در ادبیات نمایشی» اینجانب دو رویکرد را به کار گرفته ام :
(1) « رویکرد دانشنامهیی » ( ENCYCLOPEDIC APPROACH)
(2) «رویکرد کتاب درسی» (TEXT-BOOK APPROACH)
در رویکرد نخست ، ضمن آن که از پیدایش هنر نمایش از خاستگاه و سرچشمه ی آیینی(دینی) سخن به میان آمده ، این « پویش و پیمایش» ( جریان و فاز=PROCESS AND PHASE ) به دوران سدههای میانگانی ( قرون وسطی=MIDDLE AGES ) گسترش داده شده اند . سدههای میانگانی دوران شکوفایی نمایشگان ایمان گرای و گستردگی و رونق آن است . سپس اصطلاح واژگان این گفتمان مانند « نمایشنامههای رمزی - اعجازی» « سوگرنجهای دین سروران» و مانند آنها ، معرفی شده اند و در ضمن کتاب ، شکلی درسنامهایی نیز دارد ، و آغاز نامهایی است برای پژوهش های بیشتر ، درست تر و سنجیده تر در این زمینه و راهنمایی برای انجام چنین پژوهشهایی .
رویکرد درسنامهای شما در این اثر چگونه است؟
ناظر زاده کرمانی: آنانی که پیشتر نمونهایی از کارهای اینجانب ، مثلا گزاره گرایی – اکسپرسیونیسم در ادبیات نمایشی را خوانده اند ، با سبک و رویکرد درسنامهایی اینجانب پیشاپیش آشنا هستند ، و آگاهند که اینجانب بهترین شکلِ تالیفِ کتابهای درسی برای مخاطب ایرانی را ، گزینش و درآمیختن « تئوری و پراکتیس» ( THERY AND PRACTICE) میداند . فکر میکنم آموزشجوی ایرانی ، با این سبک و شیوه ی درسنامه نویسی ، بهتر و بیشتر و روشن تر با گفتمان های ریختار شناسی و سبک شناسی نمایشگانی آشنا میشود و از آن ها آگاهی مییابد.
اینجانب در کتاب « ایمان گرایی در ادبیات نمایشی» از مهمترین نمایشنامه های دینی – مذهبی جهان که از آن ها آگاهی به دست آورده ام سخن گفته و نوشته ام ، و آنها را به فشردگی معرفی کرده ام . سپس گزیده یی از نامبردار ترین نمایشنامه های دینی – مذهبی را به زبان پارسی برگردانده ام و بر این نمایشنامه ها تفسیر و گزاره نوشته ام . و نکته های چشمگیر آن ها را به خوانندگان آموزشجوی ، شناسانده ام . همانگونه که در پیش گفته ام ، نمایشنامه های دینی – مذهبی در هر دوره از نظر درونمایگی و سازگانی و جنبه های آن ها ، دگرگونی های بسیار پذیرفته اند . برای نمونه ، نمایشنامه ی« مردان کور» نوشته شاعر و نمایشنامه نویس بلژیکی در نیمه ی دوم سده ی بیستم میلادی ، به نام « میشل دٌ گلد رود » ، نمایشنامه یی دینی – مذهبی است . و هر چند که زمان- مکان (SETTHNG) نمایشنامه ، به نمایشنامه های دوره ی « سده های میانگانی» ( از سده ی پنجم تا سده ی شانزدهم میلادی=قرون وسطا) شباهت دارد ، اما درونمایه و سازگان آن بسیار نوآورانه و طرفه کارانه است . نمونه ی دیگر نمایشنامه های ایمان گرای که در ایران در همین دوران پس از « جنگ عراق به ضد ایران» پدید آمده ، و تحولی در این سبک از « نمایشنامه کاری» ( دراماتورژی=DRAMATURGY) به شمار می رود ، به باور این پژوهشگر« فرهاد ناظر زاده کرمانی» ، « نمایشنامه های وابسته به دفاع مقدس» نام گرفته است . یادتان باشد ، هرجا کلمه ی « مقدس» (SACRED) به گوش تان خورد ، به اغلب احتمال ، گفتمانِ دین – مذهب به میان کشیده شده است . چنانکه در « ایمان گرایی در ادبیات نمایشی» در همان آغاز که پیرامون اصطلاح شناسی به سبک دانشنامه یی روشنگری شده ، اصطلاح – واژه ی « مقدس» و « قدسی» یکی از کلان – اصطلاح – واژگان نمایشگان ایمان گرای به شمار رفته و پیرامون آن روشنگری شده است.
باری ، پژوهشگر ، به اندازه گنجایش و توانش خود، کوشیده است ، تصویر درست و همه جانبه و گوناگونی از پدیده ایمان گرایی در ادبیات نمایشی پیشکش نماید هرچند به ناگزیر جستار مایههای او گزینشی و بیان او فشرده بوده است.
نمایشنامههای نمونه ایی که ترجمه شدهاند ( مثلا تعزیه ی ذبح اسماعیل ع) در واقع بخش عملی کتاب به شمار میروند که بخش تئوری را توضیح میدهند و آن را روشن تر میسازند .
در پایان این گفتگو باید یاد آوری کنم در مورد هر موضوعی « همه چیز را همگان داند و همگان هنوز از مادر زاده نشده است» و نیز این گفته را از استاد زنده یاد دکتر محمد معین به یاد بیاورم که در پایان یکی از کتابهای خود قریب به این مضمون نوشته بود : « این کتاب نه همانی است که میخواستم ، بلکه آنی است که توانستم » . پیشاپیش از همه کمبودهای « ایمان گرایی در ادبیات نمایشی» و همه نوشتههای دیگرم پوزش و کمک میخواهم و گفته شاعر و نویسنده افلاکی مان سعدی شیرازی را به یاد میآورم که نوشت :متکلم را تا عیب نگیرند ، سخنش اصلاح نپذیرد !
منبع: هنرآنلاین