وقتی تعداد سینماها در كشور افزایش پیدا میكند وقتی نظام صنفی در حال تغییر است وقتی بسیاری از تهیهكنندهها ریسك میكنند و هزینه فیلم اول كارگردانان جوان را متقبل میشوند اگر رویه فیلمسازی درست نباشد سینما به مسیر متعالی هدایت نمیشود آن وقت نمیتوان از فیلمسازان توقع داشت كه فیلمهای خوب و ماندگاری بسازند.
کاوه صباغزاده فرزند مهدی صباغزاده کارگردان باسابقه سینماست که سال ۹۵ با فیلم «ایتالیا ایتالیا» اولین تجربه کارگردانی خود را پشت سر گذاشت و نشان داد سینمایی متفاوت از سینمای پدر را انتخاب کرده است.
فیلم «خط فرضی» براساس یک داستان واقعی است که حدود 10 سال پیش برای یکی از دوستانم اتفاق افتاد و جالب است که بدانید تقریباً همه فیلم و فیلمنامههای بلند و کوتاهی که کار کردهام براساس قصههای واقعی زندگی افراد شکل گرفته است.
اکبر نبوی که سابقه داوری و حضور در کمیته انتخاب جشنواره فجر را در چند دوره پشت سر گذاشته، در آستانه چهل سالگی این رویداد معتقد است که جشنواره فیلم فجر به لحاظ استراتژی راهبرد ندارد و یکی از مهمترین جلوههای این فقدان راهبرد در تمام سالهای گذشته، در انتخاب دبیرها نمایان بوده است.
امید آقایی کارگردان روحانی فیلم سینمایی «ورود و خروج ممنوع» از فیلمهای متقاضی حضور در جشنواره سیونهم فیلم فجر، معتقد است این اثر سینمایی یک اثر جشنوارهای نیست.
دلم ميخواست سير زندگي ستاره به گونه ديگري باشد و او جور ديگري از زندگياش دفاع كند يا اين ميزان شرم و حيا ميان او و برادرش نباشد و اتفاق ديگري براي اين شخصيت بيفتد، اما اينها ترجيح من بود و نه ويژگي شخصيت.
زندهیاد خسرو سینایی که بجز آثار شاخص، تجربههای ناکام و تلخی را در زمان حیاتش در سینما تجربه کرده بود، به نقش تاریخی افراد در تاریخ اعتقاد داشت و میگفت: تاریخ ما یا گم شده یا تحریف، یا با غرض دورانی را میکوبیم یا با شعار، دوران دیگری را بزرگ میکنیم، در حالی که هر نوع فعالیت باید با حُسن نیت مورد توجه قرار بگیرد.
این همه اعتراض از سوی جامعه ایران برای چیست وقتی میگویند چرا برخی دولتمردان عزت مردم و عزت ایران را رعایت نکردند. اینکه توانستیم ملوانهای انگلیسی را بگیریم نافی این نیست که خیلی جاها آن اقتدار لازم را نداشتیم. ما نقدمان به این است که چرا این اقتدار را حفظ نمیکنند.
«آرامش در حضور دیگران» یکی از سه فیلمی است که سینمای ایران را وارد مرحله تازهای از حیاتش کرد. اواخر دهه 40 جریان موسوم به موج نوی سینمای ایران آغاز شد. یکی از ویژگیهای مهم این جریان این است که بهنوعی برای نخستینبار ادبیات اجتماعی ایران را با خودش همراه کرد.
سعید اسدی که تجربه دبیری جشنواره تئاتر فجر را دارد، معتقد است؛ یکی از مواردی که جشنواره فجر را دچار مشکل میکند این است که کیوریتور ندارد. در حالیکه فستیوالهای بزرگ کیوریتورهای ثابتی دارند که انتخابها را برای آنها انجام میدهند که خط مشی، فلسفه هنری و سیاستگذاری مشخصی را پیگیری میکنند.
مهرداد اسکویی در این گفتگو به نوع نگاه خود به مستندسازی پرداخته و در جایی میگوید: یکی از اساتید بزرگ جرمشناسی زمانی به من گفت فقط فیلم «رویاهای دم صبح» تو به اندازه ۶۰ کتاب جرمشناسی مطلب و نکته دارد. در سفرم به ژاپن، مسئولان این کشور ما از این فیلم چند نکته برداشت کردیم که در برخوردهایمان با دختران کانونهای اصلاح تربیت روی آن کار میکنیم. این موضوع در لهستان و کانادا و اکراین هم اتفاق افتاد.
مستند خودکار داستان زندگی علیاکبر رفوگران، پدر نوشتافزار ایران و بنیانگذار کارخانه بیک در کشور است. او این روزها گرچه دیگر خودکاری تولید نمیکند اما به تولید محصول دیگری روی آورده است.
شهرام مکری معتقد است در جشنواره فیلم فجر تناقضی وجود دارد که در حالت خوشبینانه باید آن را یک سوءتفاهم دانست یا یک عهد و قرار قدیمی که هنوز بهروز نشده است.
آقای سینایی معمولا از اکران فیلمهایشان ناراضی بودند، چون اثری که روی پرده میرفت، از نظر تصویر یا صدا یا همین حذف و کوتاه کردنها کیفیتی را که دلشان میخواست، نداشت. این حساسیتها روی گرافیک و پوستر هم بود. آن زمان روی این مسائل خیلی حساس بودند و سخت میگرفتند.
«بهزاد صدیقی»، دراماتورژ و مدیر تولید فیلمتئاتر «من ترامپ نیستم!» با تاکید بر آنکه گام گذاشتن در مسیر تولید اثر برای مخاطب جهانی و به زبانی غیر از فارسی چالشبرانگیز است، گفت: مدعی نیستیم اثرمان بیعیب است و قطعا در تولیدات بعدی میتوانیم درخشانتر باشیم.
اصغر عبداللهی اولین فیلم سینمایی کارنامه اش را بر اساس فیلمنامه ای از خودش کارگردانی کرده است. یک قناری، یک کلاغ قصه ای چالش برانگیز است هم برای نگارش هم کارگردانی که این نویسنده با تکیه بر تجربه سالیان و دغدغه های همیشگی اش دست به این کار سخت زده و این اثر را در معرض قضاوت مخاطبان همیشگی اش قرار داده است.
عدهاي مثل ساير اتفاقات نو از اين جايگزيني هراس داشتند و برخي هم از اساس به عنوان «جايگزيني» به اين پديده نگاه نكردند و دست به تجربه زدند. اين تئوري كه قرار است تئاتر ديجيتال جاي تئاتر صحنهاي را بگيرد حاصل ذهنيتي است كه حاضر به پذيرش تغيير وضعيت نيست و نميتواند طرز فكر موازي را تحمل كند. اين ايده در زمان اختراع عكاسي هم مطرح بود.
«ناگهان درخت» به مخاطبش احترام ميگذارد و از او ميخواهد كه آسانگير نباشد. بپذيرد كه سينما فقط جاي تعريف كردن قصههاي سرراست، شعارهاي اجتماعي تاريخمصرفدار نيست. بگذاريد يك فيلم هم عربده نكشد. اداي غمخواري براي معتادان يا فرودستان را درنياورد. لايههاي بسيار داشته باشد، اختلاف ايجاد كند به جاي ستايشهاي گذرا.
بايد راههاي ديگري براي توليد تئاتر پيدا كنيم تا مجبور نباشيم در يك فضاي زنده مشترك گرد هم بياييم بلكه بايد اين كار را از طريق پلتفرمهاي ديجيتال گوناگون انجام دهيم.
مهمترين مشكل ما انتخاب بازيگراني بود كه براي بازي در اين فيلمتئاتر به زبان انگليسي توانايي داشته باشند. خب اين موضوع در ابتدا كارمان را سخت كرده بود ولي به هر حال با رايزني و مذاكره با بازيگران بالاخره به انتخابهاي خوبي هم رسيديم و تقريبا بيشتر بازيگران ما همان انتخاب اولمان بودند.