آنچه این روزها درباره ساعدی خبرساز شده، نه یک واقعه بلکه محصول یک روند استبدادی مبتذل است.
من «پسران تاریخ» را با التزام به اینکه با بچههای خودمان کار کنم، شروع کردم و دیدم اکثر بازیگرانم در آن مدت سر کارهای دیگری هستند. کمکم مجبور شدم جایگزین کنم؛ تاجاییکه ٧٠ درصد بازیگران از گروه قبلی بازیگرانم متفاوت شدند؛ یعنی باز هم من ناگزیرم وقتی متنی دستم میگیرم، با همان بازیگرهای قبلیام وارد مذاکره شوم؛ اما آن بازیگرها در آن لحظه درگیر کارهای دیگری هستند.
دبیر سی و ششمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر با تاکید بر اینکه اگر کاری را آغاز می کنم به نتایج مثبت آن ایمان دارم، تصریح کرد: برای اقدام به کاری همه جوانب آن را می سنجم و با افراد صاحب نظر مشورت می کنم تا با کمترین اشتباه کارم را به ثمر برسانم اما این به آن معنا نیست که اشتباه ندارم.
وقتي به چشم تجربه به ماجرا نگاه ميكنم قضيه متفاوت ميشود. اما از آنجا كه متاسفانه با افزايش سن دز محافظهكاري هم بيشتر ميشود، فكر كردم اگر امروز اين تجربهها را پشت سر نگذارم شايد بعدا چنين فرصت يا جراتي پيش نيايد. مثلا شايد هيچوقت پيش نيايد نمايشنامهاي مثل «كلاغ» انتخاب كنم كه ايستايي زيادي داشت و كل ماجرا فقط با دو بازيگر پيش ميرفت.
محمد یعقوبی» نویسنده ناکام ادبیات نمایشی نیست؛ این را خود در توصیف تفاوتش با شخصیت نمایشنامهنویس «تنها راه ممکن» آخرین نمایشاش که در ایران اجرا شد، میگوید. با یعقوبی درباره سانسور، مهاجرت و ناامیدی صحبت کردیم.
تئاتر در هیچ نقطهای از جهان خودکفا نیست و دولتها و شهرداریها بدون آنکه نظارتی بر فعالیت هنرمندان داشته باشند فقط از آنها حمایت میکنند. صحبت ما چیست؟ همان چیزی که عرف و قانون میگوید. یعنی دولت باید به سیاستگذاری، حمایت، هدایت و نظارت بپردازد و من متوجه نمیشوم چرا واگذاری امور به هنرمندان و افراد کارشناس ایجاد نگرانی میکند.
من در مورد این محله تحقیق میدانی کردم و مقاله خواندم. به آنجا رفتم و با آدمهایش از نزدیک آشنا شدم. حتی آدمهایم را انتخاب کردم تا بدانم اگر قرار است «مل» نمایشنامه نیل سایمون تبدیل به ناصر شود چه معادلاتی برای این کار نیاز است. این طور نبود که فقط چند اسم را عوض کنیم و با این ماجرا اقتباس را انجام دهم...
«پیانیستولوژی» یکی از نمایشهای تحسین شده در جشنواره تئاتر فجر امسال بود که تندیس جشنواره را در سه بخش بهترین طراحی صحنه، موسیقی و نمایش برگزیده گرفت. این نمایش پیش از جشنواره در مشهد روی صحنه رفته و مورد استقبال قرار گرفته بود.
صدرالدین زاهد که پس از نزدیک به چهار دهه به ایران بازگشته، درباره انتخاب «افسانه ببر» داریو فو میگوید: شخصا معتقدم فرهنگ همیشه باید از آن چیزی که در جامعه است، تغذیه کند اما ده قدم جلوتر. در نتیجه همیشه در کارم این موضوع را لحاظ میکنم.
اصغر نوری در مقام دبیر جایزه ادبیات نمایشی جشنواره تئاتر فجر بر این باور است که اساساً جایزه دادن و داوری کردن اثر هنری بدین شکل امری بیهوده است. او تأکید میکند که جایزه ۱۰میلیونی امسال نظر فرهاد مهندسپور بوده است.
متن جای بداههپردازی نداشت؛ اما با قَسَم و آیه کارگردان را راضی کردیم «و خوشحالم که راضی شدند» این جناب سیاه در مواقعی مزهپرانی و بداههپردازی داشته باشد. همانطور که در نمایش دیدید، به دلیل آهنگینبودن متن و زبان نمایش، جای بداههپردازی زیادی وجود نداشت؛ اما ما با همفکری به فرم مشخصی رسیدیم.
هادی مرزبان میگوید: وقتی از روی فیلم کپی میکنند و اسمش را میگذارند تئاتر ارزشمند باید فاتحه تئاتر را خواند!
حواشي بخش بينالملل جشنواره سيوششم تئاتر فجر حتي بعد از برگزاري اختتاميه نيز ادامه داشت. گروهي به كيفيت آثار و گروههاي دعوت شده انتقاد داشتند، عدهاي سعي كردند از آب گلآلود ماهي بگيرند و به تكنگاري! عليه تئاتر روي آوردند و بعضي هم همچنان در انتظار برگزاري جلسه آسيبشناسي به سر ميبرند. آروند دشتآراي، مدير بخش بينالملل جشنواره تئاتر فجر درباره بخشي از حواشي پيش آمده توضيحاتي ارايه داده است.
صدرالدین زاهد، از بازماندگان مهمترین جریان تئاتری ایران، -کارگاه نمایش- پس از ۱۸ سال دوباره به ایران بازگشته و پس از حدود ۴۰ سال، بار دیگر شب گذشته در آخرین شب جشنواره سیوششم تئاتر فجر، به دبيري فرهاد مهندسپور، با اجرای نمایش «افسانه ببر» داریو فو در تئاتر شهر روی صحنه رفته است.
به گمانم خشونت از نمايشنامه ميآيد. چرا كه در ابتداي نمايشنامه همه مردهاند، اما مرگي آرام نداشتهاند بلكه كشته شدهاند. در نتيجه اگر ميخواهيد آن را روي صحنه ببريد بايد راهي را پيدا كنيد كه با خشونت توصيفشده در اثر نسبت داشته باشد.
استوارت دنیسن، کارگردان انگلیسی تئاتر که مدتی است در ایران کار میکند و اغلب با پروژههای بینافرهنگی همکاری دارد، مدیر برگزاری پنل هاینر گابلز، کارگردان و آهنگساز سرشناس آلمانی، در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر امسال بود. او در کنار رضا سرور، آکادمیسین ایرانی تئاتر، جلسهای درباره تئاتر آلمان و ایران با حضور هاینر گابلز برگزار کرد.
براي پذيرش اين مسووليت با تعدادي از دوستانم مشورت كردم و در واقع بيشتر پاسخها مبني بر قبول دبيري جشنواره بود. البته دوستي مثل حميد پورآذري از اصطلاح جالبي استفاده كرد و گفت: «تو كه نيمسوز شدهاي، حالا اگر كامل بسوزي اتفاقي نميافتد.»
برای نخستین بار است که یک نفر از استان من به این بخش راه یافته و اهمیتش برای خود من این است که با وجود سن پایینم در این بخش حضور دارم. برای خودم خیلی مهم است که چه اتفاقی میافتد و چه اجرایی خواهم داشت.
تئاتر ما در این مملکت هنر جوانی است که به سختی قدمتش به صد سال میرسد درحالیکه در اروپا بیش از 2500 سال قدمت دارد و این یک نکته خیلی مهمی است.
وقتي تمرينها را شروع كرديم، متوجه شدم در اجراي اين نمايشنامهها لهجه گيلكي در مقايسه با فارسي بسيار مناسبتر است و ديدم تجربه فوقالعادهاي است. آن زمان هنوز خود من خيلي با لهجه گيلكي آشنا نشده بودم ولي وقتي اين لهجه را در تمرينها ميشنيدم، ديدم چقدر با حال و هواي نمايشنامههاي چخوف مناسب است و براي اين دو كار بهتر جواب ميدهد.
«تو مشغول مردنت بودی» با کارگردانی مژگان خالقی شنبه سی دی در بخش تمرین اجرا در تئاتر آفتاب به صحنه رفت.