«آرامش در حضور دیگران» اثر ماندگار ناصر تقوایی، فیلمی است که با تکیه بر فرم و ساختار، جهانی انتقادی و روانشناختی خلق میکند. این تحلیل بر نقش حیاتی معماری فضای روایت (خانه سیروس طاهباز) بهعنوان پیکرهای فعال برای نمایش وضعیت روانی شخصیتها تأکید دارد؛ جایی که پلهها محور میزانسن بوده و تقابل میان نظم و فروپاشی را نشان میدهند.
«روز بلوا» کاری متوسط رو به ضعیف در کارنامه شعیبی به شمار میرود. فیلمی که شاید با پرداخت بهتر و فیلمنامه ای محکمتر، بخاطر سوژه اختلاس که سوژه این روزهای جامعه است، فیلمی قابل دفاع تر از آب در می آمد.
فرامرز قریبیان عاشق بازیگری و سینماست و خداحافظیاش از این عرصه را نباید جدی گرفت. در سینما از این خداحافظیها بسیار مطرح شده اما وسوسه سینما به همین راحتی دست از سر او برنمیدارد. نباید هم بردارد. هنوز انرژی دارد و خوشبختانه بدن سالمی هم دارد؛ اهل ورزش است و هیچ آلودگی ندارد. حتی سیگار کشیدنش هم فقط سر صحنه و در حد یکی دو پک است.
سالور که در فیلمهای “تمشک” و ” سیزده ۵۹” تلاش کرده به سینمای قصه گو نزدیک شود، این بار در “سه کام حبس” هم به همین مسیر ادامه داده است ولی همچنان از عدم پرداخت درست و به اندازه شخصیتها غافل شده و انتخاب بازیگران توانمندی چون تنابنده و ایزدیار هم نتوانسته فیلم را نجات دهد.
روز صفر را می توان به شکلی مفصل مورد تحلیل قرار داد که البته قسمت مهمی از این خوانش بی شک فرامتنی است و به نظر درباره این فیلم و استقبال مردمی در روزهای باقیمانده جشنواره درباره آن بیشتر خواهیم شنید. فیلمی که بیش از هر چیز می توان گفت سینماست… .
فعالیت در سینمای مستند و همزمان شناخت بالای کارگردان از آدم های قصه اش و جایی که از آن می آیند باعث شده تا با به کارگیری جزییات در گریم و صحنه پردازی، خرده داستان های متعدد و متفاوت و درعین حال عجیب ولی باورکردنی را روایت کند که در دنیای خودشان اصالت دارند و باورپذیر هستند.
تازه ترین فیلم محمد حسین مهدویان شبیه هیچ کدام از فیلم هایش نیست، چون این بار از یک واقعه تاریخی معاصر که در اذهان زنده است، رونمایی کرده است و به شکل هولناکی بر روح و جان مخاطبش می تازد و احساسات او را با تکیه بر عناصر درام هدف می گیرد.
“پوست” اولین اثر بلند برادران ارک هم بر پایه ى این تقابل اساطیرى شکل گرفته است. داستانى عاشقانه که عاشق و معشوق باید از میان باد، طوفان، آتش، رنج و بیماری که ماحصل ستیز این دو نیرو است، عبور کنند تا در انتهاى قصه همدیگر را در آغوش کشند.
سهیل بیرقی در حالی از سومین اثر سینمایی خود در جشنواره فیلم فجر رونمایی کرد که قهرمان این فیلم هم مانند آثار گذشتهاش، یک زن است.
درخت گردو که بر اساس داستان اقتباسی نوشته شده بیشترین موفقیتش را مرهون فیلمنامه دقیق و پر جزئیات در کنار پرداختی دراماتیک و جذابش است چیزی که مهدویان پیشتر هم نشان داده بود نسبت به فیلمنامه های آثارش وسواس زیادی دارد و پروسه تحقیق و نگارش فیلم از اولویتهای اصلی او بوده است.
آیا این بار ناله متظاهرانه این دو برادر فیلمساز، نسبت به این سرگذشت خانوادگی، پایان این نوع داستانسرایی خواهد بود؟ آیا دست از سر ایرانی که به آنها امکان فیلمسازی و حتی رساندن آثار آنها به اسکار (اگرچه با نام افغانستان) را داد، بر می دارند؟ و آیا ما در فیلم بعدی آنان، فقط تحول جامعه شناختی افغانیان را شاهد خواهیم بود؟
می توان انسان بود. می توان درک کرد. می توان اشتباه غیرعمد را فهمید. و در نوعی جمود و خود گویی و خود خندی، فرو نرفت!
اینکه فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده نمی تواند پوشش مناسبی برای ضعف های بی شمارش باشد!
فیلم جدید نیک نژاد برخلاف دو اثرش قبلی اش لونه زنبور و زاپاس، و البته پیش بینی تماشاگر،کمدی نیست. داستان فیلم درباره دزدیدن یک گاوصندوق است توسط چند جوان که هرکدام مشکلی در زندگی شان دارند.
سعیده نیک اختر منتقد سینما یادداشتی را درباره فیلم محمد حسین مهدویان و نشان دادن ابعادی جدید از جنایات صدام نوشته است.
یادداشت احسان ناظم بکایی درباره شخصیت پردازی و لوکیشن های فیلم «دو زیست».
نخستین ساخته سعید ملکان طراح چهره پردازی اسبق و تهیه کننده سابق سینمای ایران روایتی متفاوت از دستگیری عبدالمالک ریگی به دست ماموران امنیتی ایران است.
گروهی از کارکنان رادیو نفت آبادان برای حفظ رادیو و مخابره اخبار با هدف مقاومت مردم در برابر دشمن بعثی از تخلیه شهر خودداری کرده و به مدت ۴۰ روز تلاش می کنند تا با فعالیت خود در رادیو شهر را زنده نگه داشته و از این طریق به دشمن خسارت روحی روانی وارد کنند.
ژانر وحشت یکی از پرتولید ترین و قابل توجه ترین گونه های سینمایی در تاریخ سینمای جهان می باشد که قطعا در سینمای ایران چندان به آن پرداخته نشده است و از ظرفیت های این ژانر سینمایی در جهت رونق سینما و جذب مخاطب خاص خود استفاده نشده است.
«دوزیست» تازهترین فیلم برزو نیک نژاد، میخواهد یک فیلم اجتماعی تمام عیار باشد اما از نیمه دوم روایت قصه اش سردرگم و به یک موقعیت از دست رفته تبدیل می شود.
فیلم ابر بارانش گرفته ساخته مجید برزگر برای مخاطب خاص. این جمله را بارها برای فیلم های مختلف به کار برده ایم اما آیا همین مخاطب خاص هم نباید از فیلم لذت ببرد؟ نباید حداقل های ویژگی های ساخت یک فیلم بلند رعایت شود؟