نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
«اول باید شرایط برای فروش فیلم مستند مهیا شود و مستند تبدیل به کالایی صاحب ارزش اقتصادی شود پس از آن کارگردان و تهیه کننده و سرمایه گذار هریک بر مبنای قانون حقوق خود را مطالبه کنند.»
یضایی مسیر طاقتفرسایی را برگزیده که پستی و بلندیهای آن میتواند هر هنرمندی را از پای درآورد. بزرگی بیضایی نمایشی، تقلبی و برساخته از پروپاگاندای پوچ و هیاهوی رسانههای نوین و برآمده از جدالهای سیاسی و جناحی نبوده و از یک شعور ذاتی و پشتوانه علمی و دغدغهمندی متبلور شده که هزینه آن، صرف زمان و ثانیه به ثانیه از عمر خود کاستن، برای رسیدن به نتیجهای در خور است.
فيلمِ جاندار پتانسيل قدرتمندي براي پيشبرد يك روايت پيچيده دارد اما خواسته يا ناخواسته براي سازندگان فيلم جاندار بيشتر از آنكه روايت پيچيدگي زياد تعليقها، كنشها و واكنش برخي شخصيتها اهميت داشته باشد چيدن يك پيرنگ عمده ساده و بيپيرايه مهمتر است كه در آن همگي بار ننگين اشتباهات همديگر را به دوش ميكشند اما راه گريزي را بر همديگر نيز دوچندان مشكلتر كردهاند.
هر جا امکان حضور چهرههای نزدیک به نهادهای دولتی و سرمایهگذاری بخش خصوصی هست، قطعا این رویداد ناچار به تغییر استراتژی و سیاستگذاریهایی است که شاید بتوان با توجه به حضور پررنگ نهادهای نزدیک به دستگاه قدرت که تهیهکنندگانِ بخش عمدهای از فیلمها بودند و صرف هزینههای زیاد برای ساختن برخی از فیلمها، به پاسخی برای آن دست یافت.
اغلبما خسرو سينايي را به عنوان فيلمسازي ميشناسيم كه هم درزمينه سينماي مستند و هم درزمينه گرايشهاي ديگر تبحر دارد. سينايي كه منتقدان ازاو به عنوان شاعر سينما ياد ميكنند البته درسرودن شعر هم تخصصدارد كه شاهد مثالش مجموعههايي چون«ترانههاي شاپركسفيد» و «اتاق صورتي» و «تاولهاي لجن» است.
فیلم «جاندار» که به تازگی نمایش خود را در سینماهای کشور آغاز کرده، داستان خانوادهایست که درگیر پدیده قصاص میشود؛ اما این معضل همه داستان نیست چرا که نوع مواجهه آدمهای قصه در این فیلم مساله است، آدمهایی که حالا دیگر نقش بازی نمیکنند و خود واقعیشان را به تصویر میکشند.
باورتان میشود مدیران این شبکه که فردوسیپور را دوست ندارند در عصر ارتباطات که دنیا به اندازهی که موبایل کوچک است، دست به سانسور و حذف نام یک برنامه در تکرار یک سریال میزنند.
روایت این فیلم از زبان مهناز، زن درگذشته، بیان میشود که در طول فیلم با جمیله، شخصیت بهبودیافته، آشنا میشود و این آشنایی منجر به تغییر نگاه او به بیماری میشود و از پس آن به نسبت مرگ و زندگی تعمیم مییابد. کارگردان تلاش کرده این تجربه ویژه را از زبان مهناز، زنی که به دلیل سرطان پستان مرده است، بازنمایی کند. این بازنمایی البته چند لایه دارد.
پویا نبی منتقد و کارگردان سینمای کوتاه ضمن انتقاد از شرایط مالی حاکم بر فضای تولید فیلم کوتاه، نسبت به جوانمرگی سینمای کوتاه ایران در آینده نزدیک هشدار داد.
نبود نصرت در این سالها چنان بر خاطره همه کسانی که میشناختندش سایه افکنده بود که کمتر از کارهایی که در این سالهای فطرت انجام داده گفته میشود. صورتکهایش را که احتمالا وصفش را شنیدهاید. کاش موزه اش کنند و مردم را در نبودش با او همدم کنند.
فیلمهای اخیر جیرانی نشان میدهد که وی بعد از عمری فعالیت حرفهای در سینما دچار آشفتگی در کار خود شده است.
اولین ساخته مشترک حسین امیری دوماری وپدرام امیری درامی است اجتماعی که به بررسی مهمترین آسیبهای جامعه پرداخته است. دو کارگردان جوان این فیلم با انتخاب سوژه ای جنجالی که بارها در سینما و تلویزیون روایت شده با استفاده از فاکتورهایی سعی در جذب مخاطب داشته اند که مهمترین آنها انتخاب بازیگران کاربلد و محبوب مخاطبان سینماست. در مرحله بعد، از فیلمنامه ای استفاده کرده اند که پیچیدگی روایی دارد و این ایده باعث شده از همان ابتدای قصه مخاطب را درگیر و به دنبال خود تا انتها بکشاند.
مشرق درباره فیلم مطرب یادداشتی را از احمد میراحسان منتشر ساخت. مشرق نوشت: ظاهراً مطرب بنا به جریان دفاع از سینمای عامه پسند که زمانی موسوم به فیلم فارسی بود، ساخته شده است.
جدیدترین ساخته سام کلانتری «جایی برای فرشتهها نیست» مستندی درباره تیم ملی هاکی زنان است که به تشکیل این گروه میپردازد و برخی از مشکلاتی که این تیم با آن مواجه است (مشکلات مالی، عدم توجه به این نوع بازی و..) را برجسته میسازد.
سرخپوست در واقع خود حقيقت است. حقي است كه ناديده گرفته شده. مظلومي است كه حقش ضايع شده و براي احقاق حقش بر ظالم شوريده و حالا بايد تاوان پس بدهد. از اين روست كه تصويري از او ديده نميشود. تنها لانگشاتي است در اواخر فيلم كه قابل شناسايي نيست و ميتواند هر مظلوم ديگري باشد.
منهای اینکه عادل عزم پشت کردن به سازمان و نهادهای رسمی را ندارد و همچنان میکوشد جای بازگشت به سازمان را برای خود باقی بگذارد، خود این اتفاق را در فضای جامعه مایوس، گرفتار و دودزده کنونی، باید بهشدت مثبت و شوقانگیز ارزیابی کرد.
موفقیت ارحام صدر سبب شد، مقلدان زیادی پیدا کند که تلاش میکردند موضوعات خانوادگی و گاه اجتماعی را دستمایه نمایشهایشان کنند، اما آنها چندان توفیقی نیافتند زیرا آنچه کار این هنرمند را متفاوت میکرد، نگاه او بود که فراتر از یک کمدی سطحی قرار میگرفت. البته نقدی هم به ارحام صدر وارد است که او گاه با کسانی که تلاش میکردند خود را به قطبی در سطح او برسانند، چندان منصف نبود. هر چند این از ارزش کار او کم نمیکند.
فيلم مستند «آندره تارکوفسکي، يک نيايش سينمايي»، فيلمي ديدني در نشاندادن سلوک روحي آندره تارکوفسکي از ديدگاه پسر او به شمار ميرود.
موفقيتهاي بينالمللي آثار كيارستمي نشاندهنده اين موضوع مهم است كه برد جهاني يك اثر به هيچ عنوان نيازمند هزينههاي هنگفت نيست بلكه آنچه اهميت دارد، نوع نگاه تيزبين يك هنرمند در شكار موضوع و آگاهي از چگونگي ارايه آن است.
این روزها زهرا امیر ابراهیمی، بازیگری که انتشار فیلمی از روابط شخصی اش، او را مجبور به ترک وطن کرد، درباره آن روزها و فردی که عامل انتشار آن فیلم خصوصی بوده، صحبتهایی کرده و دوباره پس از سالها موضوع وی در رسانهها داغ شده است.