نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
همانطور که مساله ضعف فیلمنامه سینمای بلند داستانی را تحت الشعاع قرار داده است، عرصه فیلم کوتاه نیز از این آسیب به دور نیست.
هنر عیاری در کاناپه آن است که گسترش زمان را با فشردگی حس آمیخته میکند و انگار هر چه پیش میروید، گرفتارتر میشوید. در خانه پدری همان اول بسمالله حس سنگین خفگی یقه مخاطب را میگرفت و این جا، حرکت معکوس زمان و موقعیت در نسبت با هم، مخاطب را به حسی مشابه، ولی در روندی تدریجی نزدیک میکند.
«حسین انتظامی، یک مدیر استراتژیک است، صبور و خلاق و محترم، چه به سازمان سینمایی برود و چه نرود، جایگاه خوبی در میان اهالی فرهنگ دارد اما چه بهتر که با توجه به وابسته نبودنش به جریان های سینمایی حاکم بر کشور، او بر این مسند بنشیند و با مشاوره گرفتن و برنامههای کوتاه مدت و میان مدت، از فرصت باقی مانده دولت دوم تدبیر به نفع سینما و صنف استفاده کند.»
«عرق سرد» فيلم لايهاي و پيچيدهاي نيست، قصهاش اسير خردهروايتهاي نامعقول نميشود، درونگرايي مصنوعي و تعليقهاي بيمنطق ندارد و همه چيز شفاف و روشن بيان ميشود، فيلم از لحن و روايت استانداردي برخوردار است و همچنين موقعيتپردازيهاي درست و به قاعدهاي دارد كه فيلم را اندازه قاب سينما كرده است. مرزهاي رياكارانه يك مجري تلويزيون را به درستي نشان ميدهد، ميزان رابطههايش مشخص است، ديالوگها مستقيم گفته ميشوند، هيچ حفرهاي در شناخت شخصيتها باقي نميماند، ريتم در خدمت محتواست و به هيچوجه قصه تعليقپذير نيست، هدف محتوايي فيلم كاملا مشخص است.
«آسیاپاسیفیک» هرساله در یکی از کشورهای عضو فدراسیون بینالمللی اتحادیه تهیهکنندگان فیلم (فیاپف) که از سوی انجمن کارگردانان این فدراسیون برای میزبانی تعیین میشود، برگزار میشود. جشنواره فیلم آسیا- پاسیفیک جوایز خود را به بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر زن، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین فیلمنامه، بهترین فیلمبرداری، بهترین تدوین، بهترین صدابرداری، بهترین موسیقی، بهترین کارگردان هنری، بهترین مستند، بهترین فیلم انیمیشن و انتخاب ویژه هیئت داوران اهدا میکند.
در زمانهاي كه قريب به اتفاق فيلمهاي روي پرده از كمترين خلاقيت بصري برخوردار هستند و اغلب داستانها موضوعاتي تكراري با انبوهي از بازيهاي نچسب و تصنعي دارند، تماشاي «مغزهاي كوچك زنگزده» هيجاني به مخاطب منتقل ميكند كه تا ساعتها در ذهن و ضميرش باقي ميماند. اما همانطور كه براي تماشاي يك تابلوي زيبا و شاهكار هنري معمولا چند قدمي از آن فاصله ميگيريم تا از دور ابعاد مختلف آن توجهمان را جلب كند، بد نيست فيلمها را هم از منظري دورتر ببينيم تا به تحليل و آناليز بهتري دست يابيم.
جشنواره تورنتو ۲۰۱۸ كه 300 فيلم در آن به نمايش درآمد به روال سالهاي قبل تلاش كرد يك بار ديگر تعادلي ميان عناوين بزرگ استوديويي و آثار فيلمسازان مستقل و سينماي تجربي برقرار كند. يكي از بزرگترين چالشهاي پيش روي سينماگران مستقل و تجربي پيداكردن پلتفرمهايي براي ارتباط با پخشكنندگان بزرگ، ماركتينگ و برقراري ارتباط با كساني است كه در شرايطي مشابه سعي دارند در صنعت سينما فرصت ارتباط سينماگران مستقل با همديگر و با موسسات غيردولتي و غيرانتفاعي را از گوشه و كنار دنيا فراهم ميكند.
«مغزهای کوچک زنگزده»، برخلاف سنت رایج در سینمای ایران، حاشیه تهران را در مرکز توجه قرار میدهد و آن را نه به منزله «دیگری» مرکز، بلکه بهمثابه فضایی خودبسنده تعریف میکند. این حاشیه قوانین ویژه خود در اِعمال و بسط قدرت را دارد و بیاعتنا به قدرت مرکز است. حمله پلیس به آشپزخانه شکور یعنی مرکز ثقل این حاشیه شهر و نیز تخریب آنجا و خانهها به معنای تسلیم حاشیه در مقابل مرکز و ادغامش در آن نیست: شهروز نوجوان، سرشار از خشم و نفرت، میآید تا احتمالا حاشیهای جدید با نظمی جدید برای اِعمال و بسط قدرت بسازد تا مانند شکور، خود در مرکز این حاشیه قرار گیرد و در جایگاه «برادر بزرگ» جدید، نظمی تمامیتخواه را برقرار کند؛ نظمی که شاید دیگر نه مبتنی بر مراقبت، بلکه سراسر تنبیه باشد.
شعلهور را بايد يكي از بهترين فيلمهای سينمای ايران از حيث آسيبشناسی روانی و اجتماعی دانست که تداوم منطقی جهان سينمايی حميد نعمتالله برساخته جهانبينی و نوع نگاه او به روايت و فيلمسازی است.
«شعلهور» ادامه دغدغههاي متاخر سازندهاش بر بستري متفاوت و جذاب است؛ فيلمي كه مفاهيم اخلاقي را در عميقترين لايه درام جاري كرده تا تأثير آن فراتر از پيامهاي روشن و مستقيم هميشگي باشد.
این روزها فیلم سینمایی «سوفی و دیوانه» به نویسندگی مهدی کرمپور و مهدی سجادهچی، کارگردانی مهدی کرمپور و بازی امیر جعفری، بهآفرید غفاریان، محمدرضا شریفینیا، سیامک صفری، الهه حصاری، سعید امیرسلیمانی و رضا یزدانی اکران شده است. پرسش اساسی درباره این فیلم در ابتدا این است که چه ژانر و سبکی را دنبال میکند و در کل آیا چنین داستانی تجربی است یا همان جریان اصلی سینمای تجاری ایران را طی میکند؟
بخش اعظمی از «مغزهای کوچک زنگزده» صحنههای زدوخورد اراذل و اوباش است اما آنچه فیلم را از ورطه غربزدگی و گانگسترمآبی میرهاند، چاشنی رگ غیرت و ناموسپرستی است.
ابراهیم مختاری مستندساز پیشکسوت در یادداشتی به مرور رویکرد تشکل های تهیه کنندگی در سینما و مقایسه آن با رویکرد تشکل های صنفی مستندسازان پرداخت.
ابراهيم گلستان چه در مقامِ داستاننویس، چه در مقامِ فیلمساز از تردیدی که نسبت به زیست جامعهی پا در هوای ایران دارد روایت میکند. او دراین اثر هیچ اعتمادی به نمادهایی که قرار است نجاتبخش باشند ندارد. جوانی خموده، اختهگی، کودکانِ رهاشده و گمشدن و از همه مهمتر فقدانِ اخلاق باعث می شود او در پایان اثر در فضایی طعنهآلود صدای گویندهی تلویزیون را پخش کند که در بابِ نوعدوستی سعدی میگوید و اینکه نتوان بر برخی نامِ آدمی نهاد.
یکی از ویژگیهای دیگر «تنگه ابوقریب» مسیری است که برای شخصیتپردازی در نظر گفته است. فیلم با دیالوگ شخصیتها آغاز میشود و به مرور برای مخاطب خاستگاه هرکدام از آنها و طبقه اجتماعی و دغدغههایشان مشخص میشود و از آن به بعد مخاطب هر لحظه دلش با شخصیتهایی است که انگار سالهاست آنها را میشناسد. قهرمانانی که برخلاف سایر فیلمهای جنگی که تا پیش از این میشناختیم، کاملا زمینیاند. شاید در برخورد اول با فیلم حس شود که حادثه بر شخصیتها غلبه دارد؛ درصورتیکه شخصیتها هرکدام هویتی دارند و هویتشان با مفهوم جنگ گره خورده است.
مولف نميخواسته به اين آدمها شمايل قهرمان بدهد، براي همين در جاهايي عامدانه آنها را رها ميكند و راوي ميرود سراغ يك مكان ديگر. تمهيد خارج از قاب قرار دادن براي كاستن از ارزش كاراكتر اما باعث پارهپاره شدن فيلم شده. سكانسها به هم چسبانده شدهاند تا در نهايت فقط برسند به اين نقطه كه ما متوجه بشويم تنگه ابوقريب به دست عراقيها نيفتاد. همين دوگانگي نگاه يا بهتر بگوييم لنگ در هوا ماندن نوع رابطه كاراكترها و قصه و همچنين سردرگم بودن راوي باعث بروز بزرگترين مشكل فيلم شده.
گران شدن ديويدي يعني بيدار كردن غول خفته تكثير و دانلود، ازدياد قارچ گونه كانالهاي تلگرامي براي قرار دادن لينك دانلود فيلم و سريالهاي روز شبكه، كاهش تقاضا و سفارش نمايندگيهاي استاني براي دريافت كالا و سرانجام بالا رفتن ريسك براي بازگشت سرمايه از محل فروش كالا در بازار.
حامد محمدی میگوید: در روزگاری که حرفهای تکراری و ادعاهای بزرگ سعی در پنهانکردن ناکارامدیها دارد، فیلم «تنگه ابوقریب» بیادعا و بینقص راه درست و هوشمندانهای را مقابل مخاطبانش قرار میدهد.
یک: دوستان منتقدم از «چیزی» که دیدهام و نمیدانم چیست، اما خوب میدانم که «فیلم» نیست، بسیار تعریف کرده بودند. به تماشایش که نشستم، هیچ ندیدم جز یکسری شوخیهای جنسی مصور که بهجای تابوشکنی - که اصلا هم رویکرد بدی نیست- بیاخلاقی و بیفرهنگی را ترویج میدهد. دروغی هم نیست که بگویم هیچکس از شوخیهایش به خنده نیفتاد که تقریبا همه در حال قهقهه بودند؛ اما آیا صرفا «خنده» معیاری است برای ارزشگذاری یک اثر کمدی؟
جلسه نقد و بررسی فیلم سینمایی «بازدم» شب گذشته با حضور آرش سنجابی (کارگردان )، حامد رحیمی نصر(بازیگر نقش اول) و سید رضا صائمی (منتقد) در خانه هنرمندان برگزار شد.