«حالا میفهمم که چرا «جکسن پولاک» یک روز بلند شد و گفت دیگر نمیخواهم آن کارهای قبلی را بکنم و بعد بوم نقاشیاش را گذاشت کف اتاق و رفت از آن بالا و شَتلق شَتلق قطرههای رنگ را ریخت روی بوم و بعد اوووه! چیزهای عجیب و خارقالعادهای از کار درآمد که هم خیلی معنی داشت و هم خیلی درست بود. سینما بدبختانه نمیتواند به این مرحله از رهایی برسد چون اسیر روایت و تصویر و دو ساعت زمان است، ولی من آن حس رهایی را درک میکنم و الآن دیگر دوست دارم در سینما کارهایی بکنم که خودم خوشم بیاید.»
۸۴ سال پیش نوزادی به جهان چشم گشود که به گفته خودش در این زندگی کم شلنگ تخته نینداخت. اما همین ویژگی سبب شد تا بخشی از مهمترین آثار هنری ما را خلق کند و بر زندگی اجتماعیمان هم تاثیراتی ماندگار بگذارد.
شاید برای بینندگان امروزی آنچه در فیلم میبیند خیالپردازی باشد، اما خود مهرجویی تأکید دارد خونفروشی در چنین سطحی و به چنین اشکال رقتانگیزی واقعاً بوده و او فقط برشی از واقعیت را به تصویر کشیده است.
باورش شاید چندان ساده نباشد که چگونه ساخت یک فیلم درباره فاجعهای به نام تجارت خون در بعضی محلات تهران سبب راهاندازی سازمان انتقال خون در کشورمان شده است.
داریوش مهرجویی میگوید: بعد از ساخت دایره مینا محمدرضا پهلوی دستور دارد سازنده این فیلم را پیدا کنند و اگر دروغ گفته، محاکمه شود.