نصرالله قادری نویسنده و کارگردان برجسته تئاتر و رئیس انتشارات نمایش، در یادداشتی خطاب به رئیس جمهور از مشکلات تئاتر گفته و خواستار التفات بیشتر دولت به این عرصه هنری و اهالی آن شده است.

پایگاه خبری تئاتر:  نصرالله قادری نویسنده و کارگردان برجسته تئاتر و رئیس انتشارات نمایش، یادداشتی خطاب به حسن روحانی، رئیس جمهور در وبلاگ خود منتشر کرده و در آن از مشکلات تئاتر و اهالی آن گفته که متن آن بدین شرح است:

رنج غربت تو از غریبان پرس/ دردمندی ز دردمندان پرس

عاشقان حال عاشقان دانند/ حالت عاشقی از ایشان پرس

حرف داریم تا حرف. حرفی داریم که حرف است و حرف هم می‌ماند. حرفی داریم که عمل می‌زایاند و حرکت می‌آفریند و بیداری می‌دهد. حرفی داریم که خود زدنش عمل است و نیز حرفی داریم که عمل وسیله‌ای برای زدن آن! یعنی حرف، هدف عمل است و عمل مقدمه و وسیله حرف!

آقای رئیس‌جمهور! چه بسیار این جمله تکرار شده است که: «تئا‌تر مترادف فرهنگ است!» تئا‌تر مجموعه ناکرانمند تصویر‌ها در توازی با حرکت پایدار حیات، در جهان همواره در حال تغییر و تحول است. از منظر تئا‌تر، هستی ایستا و ثابت نیست. دنیای تئا‌تر دنیای تصاویر منجمد و فن و تکنیک منفعل نیست، بلکه دنیای تصاویر و تفکر و پرسش‌گری در حال صیرورت و شدن است. هنرمند تئا‌تر متفکر است. متفکران به دلیل رویکرد خاصی که به آموزه‌ها، اندیشه‌ها، تفکر، عقیده، تأمل و تدبر دارند و به دلیل آزاد بودن نسبی از اراده معطوف به عمل، تمایلات ایدئولوژیک ـ و نه عقیده ـ  قبیله‌گرایی، حزبی‌اندیشی، سیاست‌زدگی و شبه عمل‌گرایی و نیز به جهت مطالعه سایر سنت‌های تاریخی و نحله‌های فکری و استفاده از تجربیات انسان همگام با کشف و شهود و الهام در افق گسترده وسیع‌تری از حیات بشری، در قیاس با حزب‌بازان و قبیله‌گرایان و نامتفکران، نسبتاً بیشتر از نتایج و لوازم اندیشه و حرکت آگاهی دارند.

این آگاهی هنرمند تئاتری را به دانایی می‌رساند و دانایی در او پرسش‌گری ایجاد می‌کند. اصل پرسش‌گری نیازمند تحقیق است. تحقیق و پژوهش، یعنی جست‌وجوی حقیقت! هنرمند تئا‌تر اهل حقیقت است و اهل حقیقت به زبان موضوع اولیه خود تحقیق می‌کنند. اهل حقیقت با علم لدنی به دنیا نمی‌آیند، از مهد تا لحد یاد می‌گیرند و دائماً خود را تصحیح می‌کنند و فرضیه‌ها و یافته‌های پیشین خود را می‌آزمایند و بدان‌ها می‌افزایند و این همه را از راه تحقیق و مطالعه فراچنگ می‌آورند. منیت و انانیت راه تحقیق و پرسشگری را مسدود می‌کند و شبه آن را رواج می‌دهد و پدیده را از درون متلاشی می‌کند.

شما که مسئولیت بار سنگین امانتی را پذیرفته‌اید، که بیش از هر کس به صعب بودن آن آگاهید، و آنک در بدایت عمل قرار گرفته‌اید، در برنامه کلان فرهنگی شما «تئا‌تر» کجاست؟ و این مقوله مهم فرهنگی تا چه پایه قدر و منزلت دارد؟ ما جماعت تئا‌تر بسیار شنیده‌ایم که عمر تئا‌تر در این عصر به‌سر آمده است. بی‌تردید شما هم شنیده‌اید. این حکمی گزاف است. ما در آستانه قرن 21 هستیم، اما این حکم که پژواک نیمه اول قرن بیستم است، امروزه بوی کهنگی می‌دهد. «متجدیدنی» که به نام «متمدن» آن را پژواک می‌دهند، هنوز صدای خطای این حکم به گوششان نرسیده است که منعکسش کنند. تئا‌تر در دوران «قرون وسطی» هم از بین نرفت.

امروزه در کشورهایی که فرهنگ تئا‌تر دارند، تئا‌تر هنوز حرف اول را می‌زند. تئا‌تر هنوز مترادف فرهنگ است و فرهنگ ارتشی است که در سکوت می‌جنگد. ما ایرانی‌ها در این
عرصات محشر که مورد هجوم دشمنان قبیله شیطانیم باید پاسدار حرکت سربازانی باشیم که در این جبهه حرف اول و آخر را می‌زنند. مباد، مباد که جماعت تئا‌تر فراموش شوند.

آقای رئیس جمهور! جماعتی حکم داده‌اند که تئا‌تر یعنی سیاست و تئا‌تر همیشه بر حکومت است. شاید به همین جهت است که آنچنان که باید قدرش را پاس نمی‌دارند. گونه‌ای از تئا‌تر هم «تئا‌تر سیاسی» است، که شمول عام ندارد و مهم‌تر اینکه تئا‌تر سیاسی هم همیشه علیه حاکمیت نیست! تئا‌تر اساساً با اندیشه سر و کار دارد. و آن‌هایی که فکر می‌کنند تئا‌تر بر حکومت است خطای بزرگی را مرتکب شده‌اند و از تئا‌تر هیچ نمی‌دانند. تئا‌تر در جهان از ارج و قرب و احترام ویژه‌ای برخوردار است و هنرمندان تئا‌تر نمایندگان فرهنگی کشور خود هستند. شما که آنک در بدایت عمل قرار گرفته‌اید، هنرمندان تئا‌تر را هرگز فراموش نکنید.. شما بهترین گواه ما، که آدم فرهنگی چنان سروی است که خمیدگی مرگ اوست. حیات ما در استواری است.

جماعت ما باید پرچم‌داران فرهنگ این دیار باشند و گروهی که عظمت ایران را برنمی‌تابند، این را نمی‌خواهند، پس تلاش می‌کنند که تئا‌تر فراموش شود. به همین جهت است که در سخنرانی‌ها و برنامه‌های رسمی مسئولان تئا‌تر چرخ پنجم است و فقط به خاطر جور بودن جنس هفت هنر، هرازگاهی از تئا‌تر هم نام می‌برند. این ترفند دشمنان تئا‌تر است که به مسئولان قبولانده‌اند: تئا‌تر جدی نیست! تئا‌تر را جدی بگیرید. اگر جماعت ما پشت خمیده شود، موریانه بنیان خانه فرهنگ این دیار را بر باد می‌دهد.  جماعت تئا‌تر مخلص‌ترین، بی‌ادعا‌ترین، صادق‌ترین و مؤمن‌ترین سربازان این دیار کهن هستند که همگام شما علیه قبیله شیطان می‌جنگند. اما هشدار اگر سروهای بلند قامت ما در جبهه داخلی لهیده شوند و پشت خمیدگانی فرتوت باشند، آن هنگام دیگر توان مقابله نخواهند داشت و شما از هر گواهی بر این مدعا آگاه‌ترید.


آقای رئیس‌جمهور! تئا‌تر در همه دنیا متکی به دولت است. این اتکا به وابستگی پیوسته تعبیر نشود. دولت‌ها هزینه تئا‌تر را پرداخت می‌کنند تا فرهنگ دیارشان بارور شود. و هرگز از تئا‌تر طلبکار نیستند. اگر حمایت‌های دولتی حتی در پیشرفته‌ترین کشورهایی که صاحب فرهنگ تئا‌تر هستند برداشته شود، تئا‌تر بی‌رمق می‌شود. تئا‌تر متکی به گیشه «نمایش» است. این دیار کهن که در شعر و رمان و... هنوز حرف اول را می‌زند، در تئا‌تر هم حرف‌های تازه‌ای دارد. اگر شما علاقه‌مند هستید که در این جبهه نیز جماعت ما پیشگام باشد، باید از تئا‌تر حمایت کنید. از ذات تئا‌تر و از همه تئا‌تر و تئاتری‌ها حمایت کنید. با رویه‌ای که از شما می‌شناسیم و به آن امید بسته‌ایم، باور داریم که حمایت ویژه شما می‌تواند جماعت ما را دلبسته به این رویه حسنه کند. به سیاه‌نمایی شبه تئاتری‌ها، سیاست‌زده‌ها، مخالفان قسم‌خورده تئا‌تر و تئا‌تر نشناسان توجه نکنید.

شما از جماعت فرهنگ هستید. مپسندید که تئاتری‌ها غریبه بمانند. جماعت تئا‌تر چنان همیشه و بسان مرغ حق، حق حق می‌کنند. این جماعت در حین عشق ورزیدن و ایثار کردن و نثار کردن خود، در حین نفوذ در شخص دیگر، خود را می‌یابند، خود را کشف می‌کنند. هم او و هم خود را کشف می‌کنند. شناسایی کامل فقط بوسیله «عمل» عشق به‌وجود می‌آید. این عمل از حدود فکر و کلام تجاوز می‌کند و این همان غوطه‌ور شدن دلیرانه در تجربه وصل است. جشن عشق برای جماعت ما جشن خون است، خودسوزی و شادخواری و سوداگری نیست. عیش و عشرت نیست. قربان کردن عزیز است. فدا کردن همه چیز است. قربان کردن عزیز‌ترین داشت خود است. جماعت ما از قبیله عشق برآمده است. حرمت عشق را پاس بدارید.

آقای رئیس‌جمهور! شما بهتر از ما می‌دانید که ما وارث حکومتی هستیم که علی ابن ابیطالب(ع) الگوی ماست. مولای  عدالت معمولاً در سخنرانی‌های خود اجازه می‌دادند که سؤال و جواب بشود. دشمنانشان و آدم‌هایی مثل «خوارج» مثل «ناکثین»، «قاسطین» و «مارقین» که خیلی هم عنود بودند، می‌آمدند با ایشان بحث کنند تا شاید بتوانند ایشان را محکوم و تحقیر کنند. یک بار هر چه سؤال کردند ایشان به خوبی جواب دادند. سؤالات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هر طور که سؤال کردند، پاسخ درخور شنیدند. سائل به خشم آمد و برخاست و اهانت کرد و گفت: «خدا بکشد این آقا را خیلی با دانش است.» دوستان حضرت علی (ع) خشمگین برخاستند تا سائل را سرکوب کنند. مولای عدالت از بالای منبر فریاد کشیدند و فرمودند: «ر‌هایش کنید. او یک دشنام داده و جوابش هم یک دشنام است و حق جواب آن نیز با من است که نمی‌دهم» و همه آرام شدند. سائل عنود حداقل در ظاهر شرمنده شد.

فرض محال که محال نیست. بر فرض محال اگر چنین فرد عنودی هم در تئا‌تر باشد، که نیست، به خاطر یک دستمال، قیصریه را که به آتش نمی‌کشند. تئا‌تر زنده است. تئا‌تر عمل است و هرازگاهی هم ممکن است خطایی سهوی صورت پذیرد. مخالفان تئا‌تر، ناگهان برمی‌آشوبند و جنجال‌ها به پا می‌کنند که این مرکز فساد را باید بست. انتظار جماعت ما از شما این است که رویه مولای عدالت را یادآورشان شوید و اجازه ندهید که به خاطر یک خطای سهوی، تئا‌تر محکوم شود. سیاست‌بازان و نه سیاست‌ورزان دائماً در فکر گرفتن خطا از ما هستند که به این بهانه محکوممان کنند. شما به‌عنوان مدیر ارشد رویه مولای عدالت را به آنان یادآور شوید. بگوییدشان که ما از قبیله «قاسطین» و «مارقین» و «ناکثین» نیستیم. جماعت ما، مالک‌ اشتر فرهنگی این دیارند. به همین بهانه‌ها همیشه فراموش شده‌ایم؛ ما، مایی که از قبیله عشق برآمده‌ایم و ایمان داریم که: کسی می‌تواند در پای عشق بمیرد که پیش از آن زندگی در پیش چشم‌های وی مرده باشد. فرهنگ تئا‌تر، فرهنگ «دیالوگ» است. دیالوگ را از یاد نبریم!

آقای رئیس‌جمهور! کارکردن در دایره تئا‌تر، سختی‌های خاص خود را دارد. موانعی که بر سر راه این هنر قرار می‌دهند، دایره‌ای بسته‌تر از هنرهای دیگر دارد؛ چون هنر زنده است و شما بهتر از ما می‌دانید که نباید چنین باشد. و این سختی و صعوبت و سد‌ها بیشتر از آنکه از طرف سیستم باشد از جهت مخالفان تئا‌تر است. در اینجا اساساً از سعه‌صدر خبری نیست. جماعت ما را دشمنانی می‌پندارند که کمر به جنگ بسته‌ایم و چنین است که در این دایره لهیده می‌شویم. مپسندید که چنین باشد. قانونی مدون ارایه شود که مُرّ قانون عمل کنیم و نه به سلیقه و خواست! باید تئا‌تر در این دیار کهن به سبد فرهنگی خانواده‌ها راه یابد. باید اجازه عمل داشته باشیم و بپذیریم که در هر عملی ممکن است خطایی هم صورت پذیرد و می‌دانیم که چه سخت است در این راه صعب عمل کردن. پس یاریمان کنید که سربلند برآییم. جماعت تئا‌تر هرگز یارانش را از یاد نمی‌برد.

آقای رییس‌جمهور! کارکردن در حیطه فرهنگ درست مثل راه رفتن روی میدان مین است. در دایره تئا‌تر، مسئولین آن به شکل مضاعف روی این میدان عمل می‌کنند. از سویی باید پاسخگوی جماعت ما باشند و از سوی دیگر پاسخگوی همه مخاطبان! مسئولی که امنیت و آرامش نداشته باشد و از همه سو مورد هجوم قرار گیرد، هرگز نمی‌تواند به‌درستی عمل‌کند، و مین که منفجر شود، گاهی میدانی را به انفجار می‌کشد. از مسئولان صادق این دایره حمایت ویژه داشته باشید. حمایت و قدرت عمل می‌تواند به آن‌ها اجازه ریسک کردن هم بدهد. ما در این هنگامه و این هجوم بی‌امان قبیله دشمن نیازمند جسارت هستیم. قدر و قیمت این سربازان میدان مین را بدانید. به آن‌ها امنیت بدهید. معضل تئا‌تر فقط معضل مادی نیست. معضل معنوی هم هست. تکریم و احترام و حرمت جماعت تئا‌تر و مسئولان واجب است. باید زمینه‌ای مهیا شود که مسئول جرأت عمل داشته باشد و به روزمرگی دچار نشود. امنیت شغلی اولین گام در این زمینه است. این زمینه را مهیا کنید. برای پیروزی باید پای در میدانی نهاد که فاقد مین باشد. این مهم را از یاد نبرید.

آقای رئیس‌جمهور! «عمر چون جوی نو نو می‌رسد»، چشم که باز کنید این چهار سال گذشته است. آرزوی ما این است که در ‌‌نهایت امر با حسرت به بدایت ننگرید. آنک که بدایت امر است همدلی کنید. شما بهتر از ما می‌دانید که حرف‌هایی هست برای «گفتن»؛ حرف‌هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی‌گوییم و حرف‌هایی هست برای «نگفتن»، حرف‌هایی که هرگز سر به «ابتذال» گفتن فرود نمی‌آرند. حرف‌های شگفت، زیبا و اهورایی همین‌هایند و سرمایه ماورایی هر کسی به اندازه حرف‌هایی است که برای نگفتن دارد. جماعت ما این سرمایه را هم به میدان آورده است. و این «سلام» ما بود که به انتظار «علیک» می‌مانیم. اگر پاسخی آمد که واجب است بیاید، آن سرمایه زیبا و اهورایی را هم به میدان می‌آوریم.

ما برای شما آرزوی موفقیت و سربلندی و سعادت داریم. امید که در این میدان سربلند برآیید. دست حق همراه شما و دعای خیر این ملت پشتیبان شما باد!

نصرالله قادری