این روزها نمایش «عبدل میمون، لات پا کوتاه» به نویسندگی محمد چرمشیر و کارگردانی کهبد تاراج در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفته است. در آثار این نویسنده پر کار و صاحب سبک ایرانی با تکنیکهای گوناگون روایت داستان مواجه هستیم. واژگان از نشانههای محوری آثار او هستند.
پایگاه خبری تئاتر: چرمشیر در جایی گفته است که تمامی اجزاء یک متن را کنار میگذارم و بدون داشتن مصالح به سراغ عرصههای جدید و ناپیموده متن میروم و عرصههای جدید را بدون هیچ چیزی باز میکنم. کارگردان «عبدل میمون، لات پا کوتاه» در این اجرا متنی طولانی را اجرا کرده است و توانسته با تماشاگر ارتباط برقرار کند. به همین مناسبت پای صحبتهای کهبد تاراج نشستهایم.
چه شد که میان نمایشنامههای فراوان محمد چرمشیر سراغ متن «عبدل میمون، لات پا کوتاه» رفتید؟
پیش از این هم دو نمایشنامه از محمد چرمشیر را کار کردهام. نمایشنامه «عبدل میمون، لات پا کوتاه» را چند سال پیش خواندم. اواخر دهه ۸۰ چاپ شده است. در این متن همه چیز هست و نیست. همین موضوع من را جذب کرد. در این ملودرام با عشق و وظیفه مواجه میشویم. اجرای این متن با شرایط اقتصادی این روزهای تئاتر ما جور در نمیآید و کسی هم سراغش نرفته است. تنها یک نفر آن را اجرا کرده است. تمام اینها باعث شد تا اجرایش کنم. متن را خدمت آقای علی عابدی مدیر سابق سنگلج دادم. پارسال بود. به نظرم باید «عبدل میمون، لات پا کوتاه» را بر اساس شیوههای کمدیدلآرته و تیپسازی اجرا کرد. نظرم بر این است که این نمایشنامه یک «ملودرام پایینشهری» است؛ بنابراین باید حتما در سنگلج اجرا بشود. البته اجرایی را که شاهد هستید بازخوانی من از متن چرمشیر است.
ژانر و سبک آثار چرمشیر بسیار پیچیده است. گاهی تنه به نمایشنامههای تجربی و آوانگارد میزند؛ گاهی دیگر هم نزدیک به نمایشنامههای سنتی ایرانی میشود. در پارهای از اوقات شبیه نمایشنامههای ابزورد و در برخی مواقع هم شبیه سبک امپرسیونیستی آنتون چخوف روس میشود. برخی ژانر «عبدل میمون، لات پا کوتاه» را کمدی پلیسی و برخی دیگر هم کمدی هجو میدانند. نظر شما چیست؟
به زعم من، نمایشنامه «عبدل میمون، لات پا کوتاه» ژانر و سبک مشخصی ندارد. برای اینکه مدام از کمدی به تراژدی و از تراژدی به کمدی میرود. به نظرم ژانر در این نمایش «شیفت» (جابهجا) میشود. این متن شاید یک کمدی هجو است. این کمدی در کنار یک ملودرام پایینشهری هم پیش میرود. عقیده دارم که کاراکتر صدا در نمایشنامه خود نویسنده یعنی چرمشیر است. مولف در متن حضور دارد. البته باید عنوان کنم که باید به نمایشنامههای ابزودی مانند آثار «اوژن یونسکو» و «ادوارد آلبی» و حتی «ساموئل بکت» هم توجه کنیم. آثار چرمشیر از لحاظ تکنیکی به آثار ابزورد نزدیک میشود. مثلا نمایشنامه «در انتظار گودو» را در نظر بگیرید. درست است که در آن نمایش همه منتظر هستند؛ ولی در متن «عبدل میمون، لات پا کوتاه» هم کاراکترها به گونهای دیگر انتظار میکشند. همه شخصیتها میخواهند بدانند که پایان داستان چه میشود. درام ابزود لا مکان و لا زمان است. یعنی اینکه هیچ چیزی در آنها مشخص نیست. در «عبدل میمون، لات پا کوتاه» هم چنین است. اصلا مشخص نیست که داستان در کجا اتفاق میافتد. کدام محله است؟ متن بدون اینکه چیزی به شما بگوید وارد داستان میشود. چرمشیر هیچ چیزی را توضیح نمیدهد. به نظرم این متن را میشود به راحتی به عنوان تئاتر رادیویی، تلویزیونی، محیطی و ... کار کرد.
آقای چرمشیر متنهایش را برای اجرا مینویسد ولی به نظر میرسد که اجرای آثار او به شدت مشکل است. چالش بزرگ شما برای اجرای نمایش «عبدل میمون، لات پا کوتاه» چه بود؟
بزرگترین چالش این بود که متن «عبدل میمون، لات پا کوتاه» دست نخورده و اصیل است. فقط یک نفر آن را کار کرده بود. جالب است که اکثر تئاتریها میپرسیدند که: «مگر چرمشیر متنی به این اسم دارد؟» تئاتریها بسیار کم نمایشنامه میخوانند. این آفت بزرگی است. «عبدل میمون، لات پا کوتاه» در کتابی با عنوان «چشمهای بسته از خواب» چاپ شده است، برای همین خیلیها اسم آن را نمیدانند. تعداد شخصیتهای نمایش هم خیلی زیاد است. برای اینکه نور و امکانات اجرایی خوب داشته باشم چهار روز اجرایم را به عقب انداختم ولی میتوانستم با نور ساده و تخت و حتی یک سیاه ساده هم این نمایش را اجرا کنم. این را بدانید که خیلی از بازیگرهای این نمایش از گروه بیرون رفتند. خیلیها متن را دوست نداشتند. چرا؟ برای اینکه این روزها در تئاتر همه فکر میکنند که همه کارها را بلد هستند. همه ادعای کارگردانی، نمایشنامهنوسی و بازیگری دارند. مگر میشود؟! خود من بعد از ده اجرا خودم را کارگردان نمیدانم؛ من سرگروه هستم. در ایران تنها چند کارگردان محدود داریم که یکی از آنها دکتر علی رفیعی است. مگر میشود هر کسی که پول دارد کارگردان بشود؟ هر کسی که پول سالن خصوصی را داد و اجرا رفت کارگردان نیست! بگذارید بگویم که خود من هم کارگردان نیستم و شاید ۳۰ سال دیگر کارگردان بشوم. افراد محدودی مانند اکبر رادی و محمد چرمشیر را داریم که تنها نمایشنامه نوشتهاند و تاثیرگذار هم بودند. یکی از تئاتریها به من گفت که: «چرمشیر تکراری شده است!»
در زمینه ارتباط با تماشاگر چه کارهایی کردید؟
خدا را شکر، تماشاگر از اجرای نمایش «عبدل میمون، لات پا کوتاه» استقبال کرده است. الان دو نوبت اجرا در روز داریم. اگر میخواستم که تمام متن «عبدل میمون، لات پا کوتاه» را اجرا بروم باید تماشاگر را سه ساعت و ربع در سالن مینشاندم که امری نشدنی است. تماشاگر این روزهای تئاتر ایران میآید که ۴۰ دقیقه نمایش ببیند و بخندد و برود! من تلاش کردم که صحنههایی را اضافه و برخی دیگر را کوتاه کنم. تماشاگر باید با صحنههای نمایش ارتباط بگیرد. مجبور شدم که این کار را بکنم. فکر میکنم یک ساعت و ربع از نمایش را خلاصه کردم. مونولوگها را هم کوتاهتر کردم. با تمام این احوال چیزی از کلیت نمایشنامه را نزدهام. تئاتر ایران بسیار فقیر است.
واقعیت این است که چهار ماه تمرین کردیم و کلی هزینه داشتیم و مرکز هنرهای نمایشی تنها ۱۰ یا ۱۵ میلیون تومان به ما کمک خواهد کرد! کمکها را نصف کردهاند. با تمام بدبختیها و مشکلاتی که داشتیم خیلی خوشحال هستم که نمایشنامه «عبدل میمون، لات پا کوتاه» را در سنگلج اجرا کردم. خوشحال هستم که محمد چرمشیر به من اجازه کار روی آثارش را داد.
تئاتر خصوصی را چگونه ارزیابی میکنید؟
همه حرفهای این بخش را بنویسید. سانسور نکنید. من نمیترسم. تئاتر را شبیه به «نانوایی» کردهاند. جدی میگویم. یادتان است که آرد دولتی به یک باره آرد خصوصی شد و بعدش هم نان گران شد؟ تئاتر هم اینگونه شده است. باید چند سالی در این تئاتر را تخته کنند؛ یا اینکه شورایی تشکیل شود و تئاترهای خصوصی را زیر نظر خودش اداره کند. باید چارچوب و قوانین مشخصی هم داشته باشد. سالندارها گناهی ندارند. آنها ماهی ۸۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان اجاره مکان میدهند. دولت ما هم خدا رحمتش کند. هیچ کاری نمیکند. چند سال است که از زندگی کردن هم افتادهایم. شورای نظارت هم من را بیچاره کرد. تئاتریها را هم بیچاره کرده است. پارسال شورای نظارت من را به غلط کردن انداخت. شورای حمایت و وزارت ارشاد هم تعطیل شده است! نه به دیدن تئاتریها و نمایشها میآیند و نه کمک و حمایتی میکنند. تنها در جشنوارهها و مراسم تدفین حاضر هستند. باز خدا را شکر شهرام کرمی و منشی او در تئاتر هستند. تنها این دو نفر در تئاتر کار میکنند. ما پول نمیخواهیم ولی به ما دلگرمی بدهند. سالنهای خصوصی هیچ سرپرستی ندارند. یتیم هستند. مسئولان تئاتر خصوصی تا شما را میبینند، میپرسند: «چه چهرهای برای شما بازی میکند؟» این چه وضعش است؟ مگر ما در گذشته چند تا سالن تئاتر و چند تا چهره داشتیم؟ آرامش من کارگردان از بین رفته است. همه چیز شده است پول.
https://teater.ir/news/14762