«رپرتوار عصر تجربه» عنواني است كه سالن تئاتر مستقل طي آن براي گروه‌هاي جوان و مستعد شرايط اجرايي فراهم مي‌كند. يعني اينجا امكاني به وجود مي‌آيد كه هنرمندان و كارگردانان جوان تهران و شهرستان بتوانند آنچه در دانشگاه و تجربيات تئاتري خارج از دانشگاه به دست آورده‌اند را با مخاطب شريك شده و از نزديك به مشاهده نتايج آن بپردازند. البته بعضي گروه‌ها از امكان پيش آمده در جهت متعارف (همان رفتاري كه گروه‌هاي جريان بدنه انجام مي‌دهند) استفاده مي‌كنند. به اين معني كه رفتار آنها با مخاطب و مقوله تماشاگري تفاوت چنداني با روال عادي اجراهاي مرسوم سالن‌هاي ديگر ندارد و به عنوان مثال شما شاهد توزيع پرسش‌نامه، نظرسنجي درباره دريافت تماشاگر از آنچه ديده يا شنيدن نقد و نظر آنها به صورت مستقيم بعد از پايان كار (در قالب نشست پرسش و پاسخ با گروه) مواجه نيستيد. به هر ترتيب امكاني كه مديريت جوان سالن تئاتر مستقل در اختيار هنرمندان جوان قرار داده قطعا قابل تقدير است

پایگاه خبری تئاتر:  اين شرايط در گام اول اتفاقا بايد از سوي يك نهاد دولتي مسوول از جمله «اداره كل هنرهاي نمايشي» يا «شهرداري تهران» با بودجه و امكانات آنچناني در اختيار شهروندان (گروه‌هاي تئاتري) قرار بگيرد، اما طبق اظهارات شهرام كرمي، مديركل هنرهاي نمايشي در برنامه «نقطه سر شب» راديو تهران، سالن‌هاي خصوصي امروز 50 درصد بار اداره كل هنرهاي نمايشي را بر دوش مي‌كشند. با در نظر گرفتن اين گفته بايد هم شاهد باشيم «عصر تجربه» در يك سالن خصوصي و با سرمايه خصوصي شكل مي‌گيرد. درحالي كه امكان تجربه در تمام جهان با بودجه‌هاي دولتي و امكانات شهرداري‌ها در اختيار جوانان قرار مي‌گيرد. چراكه خلق آثار تجربي و تجربه‌گرايي در نهايت به شكستن كليشه‌ها، دست يافتن به گونه‌ها و شيوه‌هاي نو و سرانجام به ارتقاي كيفي آثار هنري مي‌انجامد. ره‌آورد تصميم‌هايي از اين دست در نهايت موجب ارتقاي سطح سواد بصري، هنري و فرهنگ جامعه است كه برنامه‌ريزي و حمايت از آن در درجه اول برعهده دولتمردان است نه مردم.

چنانچه در توضيح اين دوره مي‌خوانيم: «با توجه به حضور و ظهور تئاتر تجاري امكان نفس كشيدن براي گروه‌هاي تجربه‌گرا و جسور، روزبه‌روز محدودتر مي‌شود. از اين رو تئاتر مستقل تهران طي يك سال گذشته با رصد كردن هنرمندان جسور در تهران و شهرستان‌ها از آنان دعوت به عمل آورده تا طي ماه‌هاي مهر و آبان در تئاتر مستقل تهران تجربه‌هاي خود را به نمايش بگذارند.»

اين اجراها از همين امروز (يكشنبه 8 مهر) با نمايش «زمان صفر مطلق» به كارگرداني اميرشهاب بابايي آغاز مي‌شود و با «مده آ» كاري از ندا قاسميان، «تن، مرگ» به كارگرداني بهزاد غلامي، «دانتون» كاري از حامد اصغر‌زاده ادامه مي‌يابد و با «فروپاشي در وقت مقرر» به كارگرداني محمدرضا كبگاني و «دورريز» علي مسعودي به پايان مي‌رسد. در گزارش پيش‌رو پاي‌صحبت‌هاي تعدادي از كارگردانان حاضر در دومين رپرتوآر «عصر تجربه» نشسته‌ و هدف آنها از شركت در اين دوره را جويا شده‌ايم. چه ويژگي‌هايي اين اجراها را متمايز مي‌كند و هنرمندان جوان با توجه به وضعيت كنوني هنرهاي نمايشي و سيطره سرمايه بر عرصه توليد چه آينده كاري براي خود ترسيم مي‌كنند؟

بايد در جريان تئاتر فعلي مداخله كنيم

امير‌شهاب بابايي كارگردان نمايش «زمان صفر مطلق» درباره نحوه قرار گرفتن در برنامه اجراهاي «عصر‌تجربه» مي‌گويد: «در جشنواره سال گذشته تجربه دانشگاه تهران شركت كردم و مدير سالن مستقل آنجا به تماشاي كار نشست. بعد از آن بود كه ارتباط برقرار شد و بحث حضور در برنامه‌ اجراهاي عصر تجربه پيش آمد.» بابايي به گفته خودش تا امروز به عنوان پرفورمر فعاليت داشته و اين نخستين تجربه اجراي عمومي‌ كارگرداني‌اش در يك سالن معتبر و در برابر تماشاگران است. او ادامه مي‌دهد: «همانطور كه از نام نمايش برمي‌آيد، اتفاق‌هاي در لحظه و زمان حال برايم اهميت زيادي دارد. كار ما تا حد زيادي به صورت بازنمايانه عمل مي‌كند و هميشه اين‌طور بوده كه اجرا در برابر هر تعداد تماشاگر برايم در مقام اجراي عمومي مهم بوده است.»

اين كارگردان جوان كه همين روزها در نمايش «تئاتر بد» به كارگرداني مهدي كوشكي روي صحنه مي‌رود از تقسيم تماشاگر به عام و خاص پرهيز مي‌كند. او به ثمر رسيدن نمايش «زمان صفر مطلق» را حاصل دريافت‌هايي از مطالعه آثار متفكراني مانند ميشل فوكو، ژيل دلوز، بودريار و ديگران مي‌داند و در اين زمينه به‌ويژه بر تاثير آراي ژيل دلوز تاكيد دارد: «چند سالي است كه آثار اين متفكران در ايران ترجمه مي‌شود و در دسترس قرار دارد. وقتي آثار دلوز را مطالعه كردم، جنبه بازنمايانه موجود در گفتارش نظرم را جلب كرد اما پيش از آن كتاب «درهاي ادراك» نوشته هاكسلي را خوانده بودم و تركيب هاكسلي و نظريات دلوز جرقه اوليه خلق اجرايي بر اين اساس را در ذهنم به وجود آورد. به اين دليل كه در كتاب هاكسلي گفت‌وگوي افراد در جهان غريزه رخ مي‌دهد كه به نوعي با جهان بازنمايانه دلوز نيز ارتباط برقرار مي‌كرد.»

بابايي توضيح مي‌دهد كه اجرا با همراهي يكي از بازيگران گروه شكل گرفته و جشنواره تجربه دانشگاه تهران و برنامه «عصر تجربه» سالن تئاتر مستقل امكان خوبي براي سهيم شدن چنين تجربه‌اي با تماشاگران در اختيارش گذاشته است. او درباره مبناي شيوه اجرايي كار مي‌گويد: «بدن بدون ارگان مورد توجه دلوز هم بوده و او به بدن انسان در مقام يك ابژه توجه مي‌كند. به همين دليل و با در نظر گرفتن همين نظريات از مقطعي به بعد بيان آراي اين نظريه‌پردازان به‌واسطه بدن در كارم نمود پيدا كرد. تلاش كردم آنچه قصد بيانش را دارم به‌واسطه «تن‌»ها رخ دهد و بيشتر از طريق زبان بدن با تماشاگران ارتباط برقرار كنم.»

او تاكيد مي‌كند كه وقتي كاري برچسب تجربي دارد بيشتر بايد از طريق مشاهده با آن مواجه شد و توضيح آنچه قرار است اتفاق بيفتد دشوار مي‌شود. اين كارگردان جوان درباره آينده كاري مد نظرش با در نظر گرفتن شرايط كنوني نيز توضيح مي‌دهد: «با توجه به شيوه اجرايي كه كار مي‌كنم، آينده چندان مساله‌ام نيست و بيشتر زمان حال را در نظر مي‌گيرم. روزي آقاي صدرالدين زاهد از هنرمندان با سابقه تئاتر ايران كه در فرانسه هم تجربه كار دارد به تماشاي اجراي ما نشست. بعد از نمايش گفت دهه‌ها قبل در كارگاه نمايش بعضا نمايش‌هايي روي صحنه مي‌رفت كه تماشاگران بسيار كمي داشت ولي مثلا وقتي نمايش «كاليگولا» اجرا شد تماشاگران بسيار زيادي به سالن آمدند. آقاي زاهد تاكيد داشت كه جوانان ما در ايران با امكانات كم كارهايي در كيفيت بين‌المللي خلق مي‌كنند و نمي‌توانيم تماشاگر را ناديده بگيريم. يعني قرار نيست نمايش براي خودمان روي صحنه برود.»

بابايي اين اظهارات را درباره وضعيت گسترش سرمايه‌سالاري در تئاتر و تربيت نوع ديگري از مخاطب بيان كرد. او افزود: «اين درست كه تئاتر ما امروزتماشاگراني با ذائقه متفاوت را به وجود آورده است، ولي نمي‌توانيم دست روي دست بگذاريم و كار نكنيم. اگر اينگونه از نمايش‌ها با خودآگاه مخاطب كار دارد، من آگاهانه سراغ ناخودآگاهش مي‌روم و نقطه‌اي را هدف مي‌گيرم كه آثارش به مرور زمان مشخص مي‌شود.»

كارگردان «زمان صفر مطلق» معتقد است با ادامه اين رويكرد و مشاركت و مداخله در وضعيت موجود است كه امكان دستكاري و تغيير ذائقه و سطح سليقه به وجود مي‌آيد. بابايي مي‌گويد: «با ادامه اين روند شاهد خواهيم بود كه همين مخاطب جريان تئاتر گيشه‌اي و علاقه‌مند به تماشاي بازيگران به اصطلاح سوپراستار، بعد از مدتي در مواجهه با چنين آثاري واكنش مثبت نشان مي‌دهد. به نظرم اگر قرار باشد زيبايي‌شناسي منزوي براي خود تعريف كنيم راه به جايي نمي‌بريم. اتفاقا بايد وارد جريان شويم، از هنرمندان اين عرصه (تئاتر گيشه‌اي) هم دعوت كنيم و در فضاي تئاتري با يكديگر وارد گفت‌وگو شويم.»

اين كارگردان در پاسخ به اين پرسش كه آيا از حذف توسط جريان سرمايه نگراني ندارد گفت: «به نظرم كافي است جريان اصالت وجود هر انسان را در نظر بگيريم و از چيزي واهمه نداشته باشيم. اگر عده‌اي پول را به عنوان سرمايه خود مي‌دانند من هم انسانم و بدن وجودم را سرمايه مي‌دانم. هست بودن من سرمايه‌ام است و كسي نمي‌تواند آن را انكار كند. ابزار من براي ايستادن در برابر اين جريان سرمايه محور كه به سوي نابودي تئاتر از نوع ديگر پيش مي‌رود، همين «وجود» است و تاكيد دارم در اين مسير اگر حذف شويم لابد لياقت‌مان بوده است.»

عبور از جريان متعارف با اجرا در اماكن نامتعارف

«تن/ مرگ» كاري از بهزاد غلامي يكي ديگر از اجراهايي است كه در قالب «عصر تجربه» در تئاتر مستقل به صحنه مي‌رود. شيوه اجرايي گروه براساس «butoh dance» بنا شده است. در توضيح شيوه اجرايي نمايش آمده است: «تمام كنش‌هاي اجتماعي انسان از مجراي بدن او ساخته مي‌شود و بروز مي‌كند. عوامل كنش‌گرانه انسان فقط از طريق توانمندي‌هاي روحي او كه هوشمندي، آگاهي و نيات دروني را در خود دارد جريان نمي‌يابد. بلكه قابليت‌هاي جسماني‌اش هم تاثير بسزايي دارد. بدن انسان عنصري مادي است كه تحت نفوذ رويه‌ها، زمينه‌ها و گفت‌وگو‌هاي اجتماعي شكل مي‌گيرد. با اين نگاه «تن/ مرگ» روايتگر بدني است كه از تعاريف اجتماعي به ماهيت تكاملي خود رسيده و در بخش‌هايي از سير تحولي خود كه با خواستگاه‌هاي متفاوت فردي برخورد مي‌كند دچار بحران مي‌شود و در مواجهه با نگاه‌ها و انتظارات جامعه خود را به چالشي محتوايي و عملكردي مي‌رساند. و از پسِ اين چالش، توانايي انتخاب آنچه از درون مي‌خواهد را ندارد و در دوگانگي و ترديدها انتظارات جامعه را در اولويت قرار مي‌دهد. اين امر تداخل رواني بزرگي را به وجود مي‌آورد و در سير زيستي خود در انزوايي منفعلانه فرو مي‌رود تا به مرگ برسد.»

غلامي كه اولين دوره حضور در «عصر تجربه» تئاتر مستقل را تجربه مي‌كند در گفت‌وگو با «اعتماد» درباره آنچه تاكنون انجام داده و تجربه‌هاي گذشته خود توضيح مي‌دهد: «از اوايل دهه 80 كارم را با پانتوميم و جريان مايم شروع كردم. سال 86 بود كه با جريان رقص‌هاي شرقي مثل butoh و tao dnace كه از چين و ديگر كشورها مي‌آيد، آشنا شدم. از آن به بعد تلاش كردم كه بتوانم در فضاهاي مرسوم آن زمان اجراي عموم داشته باشم اما به دليل فضاي اندك آن سال‌ها و وجود روابط افراد صاحب‌نام در رسيدن به اين هدف ناكام ماندم. سال 87 كاري را در جشنواره تئاتر فجر اجرا كردم كه اين اولين و آخرين تجربه حضور در يك جشنواره داخلي بود.»

اين هنرمند بطالت ناشي از صف‌هاي طولاني نوبت‌هاي اجرايي و مشكلات پيش پاي هنرمندان را از جمله دلايل عمده فاصله گرفتن از جريان رسمي تئاتر عنوان مي‌كند. او ادامه مي‌دهد: «به دليل آشنايي با يك گونه جديد زمان بيشتري را صرف كسب تجربه و يادگيري كردم تا سال 93 كه تصميم به اجرا گرفتم. «اعوجاج» حاصل آن دوران بود و در فضاي مايم مدرن و مايم درام اتفاق مي‌افتاد ولي حالا ديگر با جريان سالن‌هاي خصوصي و پرداخت شبي 800 تا 1 ميليون و دويست هزار تومان اجاره‌بها مواجه شدم كه طبيعتا توانايي پرداخت نداشتم. از سويي قرار شد در دانشگاه امكاني فراهم شود ولي متاسفانه بين اجرا و دانشگاه هيچ ديالوگي برقرار نشد چون اساتيد دانشگاه حتي به تماشاي كار ننشستند و حاضر به ديدن آن نشدند. در برخورد با چنين فضايي بود كه تصميم گرفتم از فضاي عمومي تئاتر فاصله بگيرم.»

از همين مقطع به بعد است كه اين اجراگر جوان تصميم مي‌گيرد در فضاهاي غيررسمي به فعاليت ادامه دهد. نكته عجيب كم‌توجهي جريان دانشگاهي است چراكه از جريان رسمي انتظاري جز كم‌توجهي به گونه‌هاي متفاوت نمي‌رود. او ادامه مي‌دهد: «در نهايت خودم را تقليل دادم ولي نااميد نشدم و در هر مكاني كه شرايط مهيا بود به اجرا پرداختم. براي مثال كاري را در يك غار در اردبيل اجرا بردم و چندي بعد به شهر رشت دعوت شدم و كارگاه برگزار كردم. سابقه اجرا در يك كاروانسراي متروك و محل‌هايي از اين دست را هم دارم و به هيچ‌وجه متوقف نشدم. اين‌طور نبود كه بگويم مملكت از ما حمايت نمي‌كند و مدام اعتراض داشته باشم. چون وقتي به نتيجه مي‌رسيد كه يك جاي كار خراب است خودتان بايد دست به كار شويد. اجرا در اماكن نامتعارف و غيررسمي بهترين كاري بود كه آن زمان مي‌توانستم انجام دهم و بسيار خوشحالم چون بازخوردهاي بسيار مثبتي دريافت كردم.»

غلامي هدف از حضور در «عصر تجربه» را اين‌طور توضيح مي‌دهد كه: «من از هر امكاني كه فضايي براي معرفي بهتر اين شيوه اجرايي فراهم بياورد استقبال مي‌كنم. نگاهم به چنين اجراهايي ابدا كسب درآمد نيست بلكه نياز داريم تا به مخاطبان معرفي كنيم و آن را در كشور جا بيندازيم. لازم است فضاي اين‌چنيني در ذهن مخاطب تعريف شود.»

اين اجراگر كه مشخصا در زمينه butoh فعاليت مي‌كند درباره مباني نظري آنچه قرار است با تماشاگر به اجرا بگذارد بيان مي‌كند: «اين شيوه مدرن مشخصا بعد از پايان جنگ جهاني دوم و فجايعي مانند هيروشيما و ناكازاكي متولد مي‌شود. انقلاب صنعتي ژاپن هم موجب شد مردم تا حدي از ريشه‌ها فرار كنند و فضاي نمايشي سنتي ژاپن با بي‌توجهي مواجه ‌شود. فرهنگ غرب و جريان متحجر رقص‌هاي غربي ژاپن را تحت‌تاثير قرار مي‌دهد و در همين وضعيت است كه جواني به نام هيجيكاتا پا به عرصه مي‌گذارد و تحت تاثير ماركي‌دو ساد، ژان ژنه و آنتونن آرتو اجراهايي عصيانگر به صحنه مي‌آورد. من هم تلاش مي‌كنم از اين شيوه موجود در هنرهاي شرقي بياموزم و به همين شيوه كار كنم.»

بايد كاري كنيم مردم در شرايط سخت اقتصادي هم تئاتر ببينند

نمايش «مده‌آ» پروژه پايان‌نامه كارشناسي ارشد ندا قاسميان است كه در هجدهمين دوره جشنواره تئاتر تجربه دانشگاه تهران به صحنه رفته و از همان طريق به تئاتر مستقل دعوت شده است. او درباره رويكرد اين نمايش توضيح مي‌دهد: «با شيوه كارگاهي و يك ايده آغاز كرديم. وقتي كار به اتمام رسيد متوجه شدم نمايش‌هايي از اين دست براي ارايه به بستري خارج از جريان موجود تئاترهاي تجاري و معمول نياز دارند. تمركزم در اجرا بيشتر برپايه شكل استوار بود و بعد از اتود بچه‌ها به شكل مورد نظر مي‌رسيديم و بعدا ديالوگ‌ها به كار اضافه مي‌شد. البته نه به اين معنا كه محتوا اهميت نداشته باشد، بلكه محتوا در خدمت شكل و فرم قرار گرفته است.»

نمايش اين كارگردان برداشتي آزاد از «مده‌آ» نوشته هاينر مولر است و يك عروسك نيز در كنار بازيگران حضور دارد. قاسميان پيش‌بيني خود از آينده كاري‌اش را اين‌طور توضيح مي‌دهد: «واقعا نمي‌دانم در آينده چه اتفاقي رخ مي‌دهد. تئاتر اين روزها بيش از پيش به سوي تجاري شدن حركت مي‌كند و گروه‌هايي مثل ما به سختي به راه خود ادامه مي‌دهند اما معتقدم چاره‌اي جز كار كردن وجود ندارد و نبايد متوقف شويم. بايد آزمايش‌ها و تجربه‌هاي‌مان را هرطور شده پيش ببريم. مطمئن هستم كه اين روند در صورت ادامه حتما مخاطب خود را پيدا مي‌كند، چنان‌كه دانشجويان نيز بيشتر به اين نوع تئاترها توجه مي‌كنند.»

قاسميان معتقد است اين مسير بايد ادامه پيدا كند و مخاطبان بيشتري با اينگونه نمايش‌ها آشنا شوند. او مي‌افزايد: «مساله خيلي مهم براي من اين است كه مردم در اين شرايط اقتصادي دشوار امكان تماشاي تئاتر داشته باشند. اين از همه‌چيز برايم مهم‌تر است و اميدوارم اكثر گروه‌هاي تئاتري نيز به اين موضوع توجه كنند. ما بايد به اين اتفاق كمك كنيم و نبايد اجازه دهيم مردم، دانشجويان و افراد فرهيخته به دليل مشكلات مالي امكان تماشاي تئاتر را از دست بدهند.»

دانتون؛ يك خوانش انقلابي متن و مداخله در وضعيت كنوني

حامد اصغرزاده كارگردان نمايش «دانتون» كه در دوره اول «عصر تجربه» نيز حضور داشت درباره رويكرد اجرا و شيوه مورد نظر خود توضيح مي‌دهد: «دانتون يك پروژه طولاني مدت است و قصد دارم كه پروژه را در شهر و مكان‌هاي مختلف شهري به اجرا بگذارم. مجموعه‌ چند اجراي مستقل كه دانتون محوريت همه آنها است. بعد از دعوت مصطفي كوشكي بد نديدم كه اين پروژه را از عصر تجربه آغاز كنم. چون حضور در عصر تجربه موجب مي‌شود دغدغه مالي آماده كردن كاري طولاني‌مدت تا حدي كمتر شود و درگيري‌هاي معمول گروه‌ها با سالن‌ها را نداشته باشم. اين برنامه برايم آسودگي خاطر به همراه داشت. از طرفي تئاتر مستقل تهران توانسته بين تماشاخانه‌ها هويت مستقل كسب كند و تماشاگران اينجا با همين پيش‌فرض و آگاهي به سالن وارد مي‌شوند كه براي كار من خيلي مثبت است.»

اين كارگردان در ادامه درباره نمايش مي‌گويد: «نمايش دانتون در واقع تاملي است بر مفهوم دگرگون شدن منتها به ميانجي كاركتر واقعي دانتون. اما نمايش روايتي وفادارانه به تاريخ انقلاب فرانسه و خود دانتون به عنوان رهبر انقلاب نيست. منبع اصلي‌ام در كنار رمان «رومن رولان» و فيلم «آندري وايدا» متن «گئورگ بوشنر» بود. به اين ترتيب روي بعضي سويه‌هاي آشكار و پنهان متن بوشنر تمركز كرده‌ام و ايده بازخواني‌ام از نمايشنامه يك جور برخورد انقلابي بوده است. به اين معني كه موقعيت‌هاي دراماتيك متن و نيروهاي دراماتيك متضاد موجود در آن را تا انتهاي منطقي‌شان پيش بردم. به همين دليل هم نمايش به چند اجراي مستقل تبديل شد كه قرار است در مكان‌هاي مختلف شهري به اجرا گذاشته شود.» اصغرزاده در پاسخ به اين پرسش كه با در نظر گرفتن اوضاع فعلي حاكم بر توليد نمايش در پايتخت، اجراهايي از اين دست توان مداخله دارند يا نه؟ مي‌گويد: «قطعا اينطور است. قصد من مداخله در وضعيت كنوني بوده و بازخواني متن بوشنر هم بر همين مبنا اتفاق افتاده است. اين انتخاب آگاهانه، نسبت به شرايط امروزم و زيست تاريخي كنوني‌ام رخ داده است.»