پایگاه خبری تئاتر: ساعت ۸ صبح روز ۳۰ دی ماه ۹۵، ساختمان پلاسکو، واقع در چهارراه استانبول تهران آتش گرفت و چند ساعت بعد فرو ریخت. این ساختمان هفده طبقه (ساخت ۱۳۴۱) را اولین آسمانخراش و ساختمان مدرن در خاورمیانه نامیدهاند. دلیل آتشسوزی اتصال برق اعلام شده است اما حول دلایل وقوع حادثه همچنان ابهاماتی وجود دارد. در این ماجرای تلخ، ۲۲ نفر از جمله ۱۶ آتشنشان در حین حادثه جان سپردند.
بعد از ماجرای پلاسکو، در برخی از نمایشها، مستقیم یا غیرمستقیم به این موضوع پرداخته شده است. به عنوان نمونه در نمایش شرق دور، شرق نزدیک (اجرای سال ۹۶)، حمیدرضا نعیمی اشاراتی به این حادثه تلخ داشت و تلاش کرد آن را در یک گسترهی وسیعتری تحلیل کند.
در نمایش ۳۰ دی ۹۵، ماجرا از صبحی آغاز میشود که پلاسکو آتش گرفته است و احتمالا قرار است سوختن و ویرانی این بنا یادآور وضعیت زندگی شخصیت محوری آن، پیمان باشد (که البته نیست). بدیهی است این نمایش ربطی به تفسیرهای تمثیلی نسبت احوالات شخصیتهایش با بافت تاریخی و اجتماعی حول حادثه این روز در جامعه ایرانی ندارد و اشاره به آتشسوزی در نمایش در هر تاریخ و هر مکانی هم میتوانست اتفاق بیفتد.
پیمان، واحد تجاری در پلاسکو دارد و در صبح روز آتشسوزی، معشوقهاش نازنین، به آپارتمانش میآید تا لباسهایش و وسائل پسر خردسالش را جمع کند و برای همیشه پیمان را ترک کند و به خارج از کشور برود. برق ساختمان رفته و برادر پیمان نگران پول و اسناد داخل مغازه است و اصرار دارد کلیدها را از برادر بگیرد و خود را به پلاسکو برساند. اما گویا پیمان فقط نگران رفتن نازنین است.
محتوی و وقوع ماجراها به شکل سریالهای زرد تلویزیونی و شبکههای ماهوارهای است. محور اصلی نمایش صرفا رابطه و کشمکش سادهانگارانه بین آنها است. اینکه پیمان به هر ترفندی در صدد نگه داشتن نازنین است حتی به تمسک ایده خام توطئه و همدستی با شوهر سابق نازنین، برای گرفتن حضانت فرزند به دلیل مشکل اخلاقی مادر به واسطه رابطه با مردان.. استدلال عاشق دلخسته نمایش این بود که سورنا فرزند زن با رای دادگاه به پدرش سپرده شود تا نازنین فقط متعلق به او باشد! اما عاشق دلخستهی قصه توسط آدم بدترهای ماجرا از جمله دوست دختر سابقاش که حالا وکیل نازنین هم هست، رو دست میخورد و باقی ماجرا...
تئاتر اجتماعی کدام تئاتر است؟ ۳۰ دی ۹۵، نمایش اجتماعی معرفی میشود اما از ابراز نگاه واکاوانهی لایههای طبقاتی و اجتماعی جامعه کنونی ایرانی عاجز است و تعاملات و روابط را بهطور موشکافانهای بررسی نمیکند. آیا بازنمود عینی واقعیت به زعم پدیدآورنده، به تنهایی تئاتر اجتماعی قلمداد میشود؟ اینکه در ابعاد واقعی در صحنه وسائل اتاق پذیرایی و نشیمن را بازچینی کنیم، به واقعیت یک اجتماع یا طبقه و زندگی نزدیک میشویم؟
در این نمایش حتی مناسبات جاری در طبقه نوکیسه و شمایل فرهنگی و زیستی آن به درستی هویدا نیست. رویکرد کلی یکسره بر محور هوسرانی و خودخواهی آدمها است و نتیجهگیری نهایی نمایش صرفا بر انگاره سنتی و کلیشهای تادیبگرایانه و پایان تلخ استوار شده است.
سام درخشانی در نقش پیمان، در کنترل احساسات و اجرای حیلهگری کمهوش و رفتار متقلبانه و منفعل نقشاش چندان موفق نیست. هر چند به نظر میرسد این شخصیت کممایه و به نوعی ناپخته نگاشته شده است.
درخشانی در وبسایت شخصیاش، خود را دانشجوی انصرافی رشته تئاتر معرفی کرده و فهرستی از فیلمها و سریالهایی که در آن حضور داشته، معرفی میکند. اما شاید برخی از مخاطبان پیگیر تئاتر، حضورش را بر صحنهی تئاتر در نمایشی به نام «یک شب دیگر هم بمان سیلویا» به کارگردانی چیستا یثربی در سال ۸۴، در نقش تد هیوز شاعر، به خاطر داشته باشند که البته در رزومه کاریاش نامی از آن نبرده است. اگرچه بازی درخشان مهسا مهجور، در نقش سیلویا پلات، شاعر شوریده آمریکایی که در سن ۳۱ سالگی خودکشی کرد، در آن نمایش جایی برای ابراز تکنیکی بیشتر برای درخشانی باقی نمیگذاشت اما به گمان نگارنده، بازیاش در نمایش مذکور بعد از گذشت نزدیک به سیزده سال به مراتب از حضورش در این نمایش در سال ۹۷ به یادماندنیتر است. شاید از اثرات فعالیت در تلویزیون و سینمای تجاری برای برخی بازیگران توقف بروز تواناییها و استعدادها باشد. احتمالا با پذیرش بازی در سریالها یا آگهیهای تبلیغاتی موسسات تجاری، نیازی به مرارت و پرورش بیشتر استعدادها در عرصه تئاتر (البته تئاتر اصولی) برای برخی از بازیگران خوش اقبال وجود ندارد.
در تبلیغات نمایش ۳۰ دی ۹۵ بر حضور امید معلم فرزند علی معلم فقید، منتقد و مدیرمسئول ماهنامه سینمایی دنیای تصویر، به عنوان تهیهکننده نمایش بسیار تاکید شده. حضور اهالی سینما هم برای تماشای نمایش در مرکز تبلیغات آن مورد پیگیری است. در شب افتتاح نمایش حمید نعمت الله، کارگردان فیلم بوتیک حضور داشت که خبرگزاری تسنیم او را «از سینماگران صاحب تالیف در حوزه اجتماعی دهه هشتاد خوانده است که البته علیرغم بازنمود التهابات بسیار حاد اجتماعی، فیلمساز بسیار محجوب و کمحاشیه است.» این به قول خبرگزاری تسنیم، «یکی از ملتهبترین فیلمسازان دو دهه اخیر»، در پایان نمایش ۳۰ دی ۹۵، در کنار بازیگران رو به تماشاگران ایستاد و به جز تعریف و تمجید از نمایش چیزی بر زبان نیاورد. آیا واقعا ۳۰ دی ۹۵، از نظر فیلمساز ملتهب اعتراضیساز اما محجوب ما!، اثری درخشان بوده است؟ آیا واقعا اثر هیچ ایرادی نداشته است؟ اگر داشته پس چگونه یکسره درخشان توصیف میشود آن هم از زبان هنرمندی که کارش انعکاس صادقانهی مشکلات و معضلات اجتماعی است؟ آیین استفاده تبلیغاتی از نام و حضور هنرمندان و افراد سرشناس در تئاتر، مدتها است که متداول شده، ای کاش خصوصا هنرمندان، اعتبارشان را وسیله تعارفات و مناسبات شخصی و تجاری دوستان و آشنایان نکنند و این سرمایه را برای خود و ارزشهای اخلاق هنری و اندیشه حفظ نمایند.
مدتها است مناسبات سرمایهسالارانه و رانتی سینمایی به بخشهای عمدهای از تئاتر با هر عنوان و ژانری نفوذ کرده است و ایکاش اعتراضات و التهابات بر ضد این جریانات در تئاتر برخیزد که تئاتر امروز از حال احتضار به در آید.