پایگاه خبری تئاتر: سوفی اکسانن نمایشنامهنویس متولد 1977 فنلاندیست که متنهایش بسرعت در محافل ادبی و خوانندگان ادبیات جهان جا باز کرد. کتابهای او به بیش از 40 زبان ترجمه شده و جوایز بسیاری را دریافت کرده است .. اکسانن به دلیل فعالیتها و مقالات زیادی که درباره آزادی بیان، حقوق زنان، سیاست روسیه، جنگ اطلاعاتی، مهاجرت و فنلاند دارد، بعنوان شخصیتی فعال در عرصه رسانه نیز مطرح ست .. بسیاری از مقالات او در گاردین منتشر میشود. کتابهایش نیز محوری امروزی و جذاب دارند حتی اگر مانند "وقتی کبوترها ناپدید شدند"که در 2012 درفنلاند منتشرشد، مربوط به جنگ جهانی دوم باشد.
عنوان نمایش مرتبط با شهر تالین استونی ست که آلمانهای نازی، درزمان اشغال، کبوترهای آن را میکشتند و میخوردند. اکسانن درحالحاضر به عنوان نویسنده رمان و نمایشنامهنویس در جهان چنان مطرحست که از او بیشتر پس از این خواهیم خواندو شنید. محسن ابوالحسنی مترجم جوان با انتخاب متنی از اکسانن این نویسنده مطرح را به جامعه ادبی و تئاتری معرفی کرده و نشر بیدگل نیز بتازگی آنرا به چاپ رسانده است. از ویژگیهای متن اکسانن که خط اشتراک زیادی با رمان دارد صحنههای متعدد داخلی و خارجیست که نیازمند اجرایی حرفه ای و کارگردانی هوشمندانه ایست که قادرباشد با تعویض متعدد پردهها و لوکیشن ها، وحجم بالای رویدادها، ارتباط اتفاقات و تماشاگر را حفظ کند درعینحال با پیشگیری از کسالت، وحفظ جذابیت بصری صحنهای،موقعیت موفقِ رئال ایجادکند.
"وقتی کبوترها ناپدید شدند"، اگرچه در زمانِ جنگ جهانیدوم و پس از آن متمرکزست اما بیش ازآن مربوط به انسانهاییست که در هر شرایطی بیآنکه پایند اعتقاد یا مرامی باشند با هر بادی به همان سو میوزند. منفعت شخصی این افرادست که بیش از هرچیزی برایشان اهمیت دارد و اینکه با دشمنی اشغالگر ومتجاوز همکاری میکنند و یا دست به کشتار هموطن وخانواده اشان بزنند، فرقی نمیکند. بیش از هرچیز بقا و زنده ماندن بهر بهاییست که اهمیت دارد. شخصیت اول نمایش نیز شاخصه چنین افرادیست که در دورهها و با نظامهای مختلف تنها لباسشان تغییر میکند. و بندگیِ سیستم مسلط امری همیشگیست. افرادخرده پایی که برای بقا،به انگلهایی جاه طلب تبدیل میشوند.
اجرای سالن مستقل، بخشهای زیادی از نمایش را تغییر داده است، چه کارکترهایی که حذف شدهاند وچه وقایعی که در بدنه اصلی متن، تکمیل کننده بودهاند. اما در پوستر یا بروشور به این تقلیل یافتگی و تغییرات اشاره نمیشود. اینکه مترجم متن نیز چنین توافقی کرده است، جای پرسش دارد. دکور و صحنه بجز چنددیوار و ستون بتونی، ویک تخت، چیز دیگری ندارد واین خلاء دکور ولوکیشن به پیش پاافتاده ترین متد یعنی روایت روای، پر شده است. آنهم با محول شدن به مهدی کوشکی، درنقش ادگار کارکتر اصلی داستان، که البته بارها و بارها، حتی تاریخ هارا به اشتباه بیان میکند. بزرگترین نقطه ضعف نمایش، از همان آغاز خودش را عیان میکند.
اگر چند اکت و پریدن و دویدن بازیگران و تغییر لباسها را از صحنه حذف کنیم، تبدیل به نمایشخوانی میشود که باوجود نبود هیچ اکسسواری بجز یک تخت متحرک، تماشاگر را نیز ازاین رفت و آمدهای بیهوده و سرگیجه آور، خلاص میکند. مهدی کوشکی که گویا، قرار نیست هیچ تغییری در تکرار پیاپی فرم بازیاش بوجود آید، فاجعه بارست. هیچ تکنیکی وهیچ اکت بدنی ویژه در کاراکترهایش دیده نمیشود. گویا صحنه تئاتر،حیاط خلوتیست که با اجراهای متعدد، موازی و سلسله وار در نمایشهای گوناگون، محل قدم زدن بی زحمت و تلاشیست که هرچه دستش برسد اجرا میکند و تماشاگر نیز محکوم به تحمل آن است.
طراحی لباس وگریم بی نقطه اثری، سرهم بندی شده وکلیشه وارست. درمتن نمایشنامه اشاره می شود لباس نظامیان روسی، شخصیست و تنها آلمانیها، یونیفرم نظامی دارند. اما در اجرا، چنین تمایزی وجود نداردو افسر ک گ ب روس نیز لباس ارتش سرخ را برتن دارد. مجید نوروزی و خاطره حاتمی، در فاصله از دیگران، بهتراز ایفای مفهومی نقششان برآمدهاند. اجرای وقتی کبوترها ناپدید شدند، تجربه ویژه و ماندگاری برای تماشاگر رقم نمیزند. مفهوم قابل تعمق متن نیز، دراین هیاهو، از دست میرود و تنهاآنچه باقی میماند تصویری از فردی موقعیت طلب وخائنست که بکرات در موقعیتهای روزمره نیز قابل مشاهده است. با وجود بهای بالای این نمایش، تماشاگر جدی تئاتر، امکان جدیدی از یک اتفاق صحنه ای زنده وپویا درمحتوا و فرم را بدست نمیآورد و این نیز از نقائص دیگراجراست.
منبع: وقتی کبوترها ناپدید شدند/ سوفی اکسنن/ محسن ابوالحسنی/ نشربیدگل سایت گاردین
نویسنده: نیلوفر ثانی