پایگاه خبری تئاتر: بعد از ابد و یک روز که یک اثر به شدت یک طرفه و در حال فروپاشی بود، این بار روستایی یک قدم مهم به سمت جلو میآید. چه از لحاظ ساختاری و چه از لحاظ محتوایی فیلمی را ساخته است که مخاطب را با همه تلخیهای در جامعه آزار نمیدهد و توان ساخت کارهای بهتری را توسط یک جوان نشان میدهد.
البته در سکانس زندان کمی مبالغه و اغراق شده است و فیلمساز به فضای ابد و یک روز که دارای نگاهی اصطلاحا اگزجره است نزدیک شده، ولی در یک نگاه کلی فیلم دارای کنایه و طعنههای پشت سر هم به فضای کنونی جامعه و دستگاه حاکم نیست. پلیس فیلم، پلیس بیانصاف و بدطینتی نیست و در مقابل رشوه کوتاه نمیآید، دستگاه قضایی نیز دستگاه جور و ستم به تصویر کشیده نشده است. البته تمام اینها در صف نقد اجتماعی به آسیب بزرگ اعتیاد و باندهای مواد مخدر به عنوان یک بلای خانمان سوز قرار گرفته است ولی در نهان این نقد نگاهی ارتجاعی به مساله دارد که چرا امثال ناصر خاکزاد در جامعه متولد میشوند؟ ریشههای فقر و گرسنگی در طبقات فرودست جامعه و مسائل و مشکلاتی که وجود دارد و هر روز انسانهای زیادی را روانه دادگاه و زندان میکند چیست و چرا باید در جامعه ما بوجود بیاید؟
متری شیش و نیم نشان داد که اگر نقد و شیوه آن در قالب یک فیلم خوب ریخته شود، میتواند بدون آنکه سمت و سوی خاص و سیاسی پیدا کند هم مخاطب پسند باشد و هم نقد کند.
طبیعتا نقش سیستم و دستگاه نظارتی و حاکمتی همانطور که در تمام دنیا وجود دارد در این خاک نیز هست ولی فیلم علیه آن نمیتازد. ابدویک روز نیز فیلمی نمادگرایانه نیست که بخواهد در بطن خود اشارهای خاص به شخص و نهاد خاصی داشته باشد ولی فیلم متن و مطلوب و معیار هم نیست.
چرا که فیلم در ابتدا و انتها سکانس اضافی دارد و از طرف دیگر هم در پایان باعث شده است تا فیلم از فضای سینمایی و پلیسی خود خارج شود و یکباره تبدیل به یک اثر ملودرام و احساسی شود. در حالی که اگر منطق فیلم پلیسی و اکشن خود را حفظ میکرد میتوانست به عنوان یک اثر خوب پلیسی در سینمای کشور باقی بماند.
این مساله نشان دهنده آن است که فیلمساز هنوز یک پا در فیلم قبلی خود دارد و هنوز میخواهد نقد اجتماعی را از نگاه درام و حسی بیان کند، همان چیزی که تقریبا در ابتدای فیلم هم شاهد آن هستیم و نهایتا منجر به دوپارگی آن شده است. در حالی که نقد اجتماعی با نگاه درام و حسی در کنار یک فیلم پلیسی با زد و خورد و کشش بالا قابل جمع نیست و ساختار فیلمنامهای آن را تهدید میکند.
این دوپارگی فیلمنامهای و ساختاری همانطور که تلویحا اشاره شد در محتوا هم است. یکی به سمت نقد امروز ما نزدیک میشود و یکی هم به سمت تایید جایگاه پلیس و دستگاه قضا که در نبود آنها فساد و تباهی میتواند جامعه را پرکند. اما این فساد جمع شده در زندانهای اداره آگاهی دارد منفجر میشود و دیگر جایی برای حذف آن نیست. لذا فیلم در یک نقد بن بست گیر میکند و باز ما شاهد فیلمی هستیم که بعد پایان خود و مخاطب را در بیسرانجامی رها میکند.
علاوه بر نکات فوق باید یادمان باشد که تهیه کننده فیلم در مصاحبه خود گفته بود در پایان فیلم صمد (پیمان معادی) از اداره پلیس استعفا میدهد که این سکانس از فیلم حذف شده است. پس نهایتا کارگردان مانند فیلم قبلی خود تیر خلاص را میزند ولی یا شورای وزارتخانه و یا نگاه تهیه کننده جهت فیلم را عوض میکنند.
روستایی نگاهی ناامید کننده دارد ولی خود نسبت حتمیت این دیدگاه شک دارد. او نمیداند که میخواهد اینگونه بماند یا همراه با نقد به سمت روشنی حرکت کند. او گویا دچار جبری است که اکثر هنرمندان و روشنفکران ما را گرفتار کرده است. جبر تیرگی بر تقدیر اجتماعی ایران معاصر.