در آثار ماتئی ویسنی‌یک، مسایل مربوط به انسان معاصر، اساس دراماتیک- موضوعی است؛ مسایلی مانند غیرقابل سرایت بودن، ثبات، بیگانگی، وحشت، مبارزه با خود و دیگران، توهم، سرگردانی و تسلیم در برابر تقدیر میرایی که اصولا با رویکردی طنزآمیز، البته در موقعیت‌های گروتسکی و در موقعیت‌های کمدی تراژدی بیان می‌شود.
پایگاه خبری تئاتر: ماتئی ویسنی‌یک برای ارتباطات غیرشفاهی متوسل به یکسری از عناصر مشخص می‌شود. در نمایشنامه‌های او، انسان دست به قضاوت می‌زند؛ آن هم قضاوت‌هایی که سراسر نادرست است! در جامعه به تصویر درآمده از دید ویسنی‌یک، انسان‌ها از ارتباط جسمی اجتناب می‌کنند. به همین علت، غالبا او برای کاراکترهایش از نام‌هایی چون «مرد کور» یا «کر» استفاده می‌کند (مرد کور و کر دو نمونه از کاراکترهای نمایشنامه «من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟» هستند).  «من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟» سرشار از ایده‌های اجرایی است و روح‌الله جعفری در کسوت دراماتورژ و کارگردان برای به بار نشستن و به تصویر درآوردن این ایده‌های اجرایی، با تمرین و ممارست گروهی به این مهم دست یازیده است.
در این نمایش جعفری با به تصویر درآوردن ایده‌های اجرایی خویش و در واقع جایگزین کردن تصاویر و حرکت‌بندی‌های بدیع، تئاتری متفاوت و جذاب به تماشاگران حرفه‌ای تئاتر تقدیم کرده است که تا سال‌ها خاطره دیدن این تصاویر از ذهن آنها پاک نخواهد شد. او به نوعی در اجرا دست به ریسک بزرگی برای به صحنه آوردن این نمایش با 30 بازیگر که در 20 صحنه حضور دارند، زده است. جعفری در کلیت متن به داستان آن وفادار مانده اما در جزییات، آزادانه عمل کرده است و بر اساس خلاقیت‌ها و تجربیات گروهی و همچنین با همکاری عوامل اجرایی نمایش، اثری جاندار و تاثیرگذار خلق کرده است. تراژدی «من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟»، تراژدی انسان معاصری است که دستخوش خشونت، خیانت، فرومایگی، تجاوز و سرانجام به لجن کشیده‌شدن، شده است؛ تراژدی انسانی که هویتش توسط به ظاهر همنوعانش به نابودی می‌گراید.
 

  «من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟» بر صحنه تالار چهارسوی تئاترشهر اجرا می‌شود و تماشاگران به این تالار می‌آیند و با داستان «مرد با فقط یک بال» در روند به سقوط کشیده‌شدنش شریک می‌شوند؛ کنار او و دیگر کاراکترها می‌نشینند و خود را در جریان به لجن‌کشیده شدن او دخیل می‌دانند و اکنون هر یک با درکی متفاوت به آن می‌اندیشند؛ اندیشه‌ای که می‌تواند دگردیسی نسلی را در خود مستتر داشته باشد.  در این نمایش بر تم مرگ و سرنگونی هنجارها تاکید شده است. به این اعتبار که در مجموع و از نظر زیبایی‌شناسانه (زیبایی‌شناسی نه به معنای استتیک آن، بلکه به معنای دخالت عوامل و محمل‌هایی که در یک برهه تاریخی، حدوث واقعه‌ای را سبب می‌شوند) و نیز از منظر فلسفی، نظرگاه انسان به مسایل و هستی و جهان، نظرگاهی دوگانه است که در این نمایش، این معنا از طریق لذت بردن از زندگی و شیرینی لحظات آن، در کنار فقدان عدالت و عقده‌هایی که پدید می‌آورد، متجلی می‌شود. تضاد میان این دو مساله (لذت از زندگی و فشار ناشی از بی‌عدالتی) و چالشی که این تضادها به وجود می‌آورند، در نهایت منجر به عدم باور نسبت به ارزش‌های موجود می‌شود. سرنگونی و ویرانی این باورها نیز عدم تعادلی به وجود می‌آورد که شاید بتوان آن را با از دست رفتن فضیلت (تعادل) در نمایش به معنای کلاسیک، مقایسه کرد و این یعنی به وقوع پیوستن تراژدی در این اثر.
 
کارگردان نمایش با ذهنیتی هنرمندانه موفق شده است اجزای اثر را از درون به هم متصل و از این پیوند درونی، شاکله‌ای استتیک و استوار بنا کند. می‌دانیم که پیوستگی عناصر از مهم‌ترین فاکتورها در توفیق یا عدم‌توفیق یک اثر است زیرا هر قدر اجزای نمایش ارزشمند باشند، ولی به وحدتی ارگانیک نایل نشوند، هرگز به کمال مطلوب خود دست نمی‌یازند. حال، برای آنکه مفهوم، تفهیم بیشتری یابد، بهتر است شاهد مثالی از خود نمایش آورده شود؛ در آغاز نمایش، «زن کافه‌دار» آوایی را همچون لالایی زمزمه می‌کند که حزن‌انگیز است و نشان از جدایی و فراق دارد و صد البته توأم با انتظار کشیدن برای بازگشت به خویشتن خویش است.

به عنوان یک نشانه شنیداری، تماشاگر با این تصویر مواجه می‌شود و در پایان نمایش، در می‌یابد که کارکرد این آوا در لحظات آغازین چه بوده است. بنابراین می‌توان گفت نمایش از ارکستراسیونی با هماهنگی و هارمونی موفق، یعنی هماهنگی میان بازیگر و نور، دکور، میزانسن، موسیقی، حرکت و رنگ، تب‌وتاب‌ها و فراز و نشیب‌های عاطفی و مفهومی برخوردار است. آنچه در این نمایش، بیش از همه توجه تماشاگر را به خود جلب می‌کند، بازی قدرتمند بازیگران آن است. بازی در این نمایش، کار سختی است؛ چرا که بازی‌های استریلیزه‌شده مدنظر کارگردان بوده و هر بازیگری نمی‌تواند از پس این کار برآید. در مجموع، نمایش از نیروی لازم برای نگاه داشتن تماشاگر بر صندلی برخوردار است. امید که در آینده باز هم شاهد آثاری پر مغز و جذاب از روح‌الله جعفری، این هنرمند جوان تئاتر ایران باشیم.