پایگاه خبری تئاتر: اسلاومیر مروژک، نمایشنامهنویس و داستاننویس سرشناس لهستانی که استاد طنز، طعنه و تناقض و گروتسک بود، در سن 83سالگی در نیس فرانسه به علت کهولت سن درگذشت. خبر مرگ این نمایشنامهنویس سرشناس لهستانی توسط ناشرش اعلام شد. مروژک نمایشنامهنویسی بود که تئاتر «گروتسک» را در شکل مدرن خود بار دیگر به جهانیان معرفی کرد. او هشتسال پیش از حمله آلمان نازی به لهستان در شهر کراکف متولد شد و در سالهای جنگ در این شهر زندگی کرد. او که بعد از جنگ در رشته معماری درس میخواند وارد مطبوعات شد. حرفه اول مروژک طراحی و کاریکاتور بود، اما به زودی فهمید میتواند از راه نوشتن هم زندگی کند. او سبک خاص خودش را از کاریکاتور برداشت کرد: «ترکیبی از تئاتر ابزورد و طنز تلخ و گزنده.»
مروژک اولین رمانش را در سال 1953 و اولین مجموعه داستان کوتاهش را در سال 1957 با عنوان «فیل» منتشر کرد که به سرعت به بسیاری از زبانهای اروپایی ترجمه شد. همین مجموعه توسط فخری گلستان به فارسی ترجمه و به ایرانیها معرفی شد. اما اولین نمایشنامهاش با عنوان «پلیس» هم در 1958 منتشر شد و او با موفقیت نمایشنامههایش کمکم فعالیت اصلی خود را به نمایشنامهنویسی اختصاص داد.
مروژک در سال 1963 لهستان را به مقصد ایتالیا و سپس فرانسه ترک کرد. در سال 1968 در نشریه فرانسوی «لوموند» مقالهای علیه حمله شوروی به چکسلواکی منتشر کرد و همین بازگشت او را به وطن کمونیستیاش دشوار کرد. او سپس تقاضای پناهندگی سیاسی در فرانسه کرد و 10 سال بعد شهروند این کشور شد.
او در جریان انقلاب 1968 چکسلواکی معروف به «بهار پراگ» از حامیان این انقلاب بود و به مخالفت علنی از شوروی و حکومتهای کمونیستی اروپای شرقی پرداخت. مروژک به گفته داریوش مودبیان که آثار زیادی از او را به فارسی ترجمه کرده، در کنار کار نمایشنامه و داستاننویسی، بیوگرافینویس توانایی هم بود. اتوبیوگرافی او با عنوان «بالتازار» یکی از آثار شاخص زندگینامهنویسی است. مودبیان که این زندگینامه را خوانده؛ درباره نوشتهشدن آن میگوید: «مروژک حدود سال 2000 سکته مغزی کرد. سکتهای که باعث شد قدرت تکلمش را از دست بدهد.» او به توصیه یک دکتر برای بازیافتن قدرت تکلمش به یادآوری خاطرات گذشتهاش روی آورد. این خاطرات او را به زادگاهش و مکانهایی که در آنها زندگی کرده بود، برد. در این خاطرات با یک شخصیت خیالی که شبی به خوابش میآید به نام بالتازار همراه میشود. بالتازار در این سفر همراه مروژک لحظهلحظه زندگی او را به یاد میآورد. خاطراتی که قفل زبان مروژک را نیز باز میکند.»