پایگاه خبری تئاتر: وزير فرهنگ و مركز هنرهاي نمايشي و اداره سانسور، آييننامهاي در حوزه مجوزهاي تئاتري ارايه دادهاند كه شايد يكي از عجيبترين آييننامههاي اجرايي قرن بيستويكم باشد! اين آييننامه بيش از آنكه ياريرسان تئاتريها باشد، مانعهاي فراواني ايجاد خواهد كرد و حتي با اصول قانون اساسي هم همخواني ندارد. خبرهايي به گوش ميرسد كه سازمان سينمايي هم به دنبال لباس متحدالشكل در خصوص هنرمندان است! واقعا نميتوانم بنويسم كه تا چه ميزان از اين آييننامه قرون وسطايي تئاتر حيرت كردم و گويا اين موضوع ابتدا در شوراي مشورتياي به دبيري مجيد گياهچي تصويب شده و شهرام كرمي هم برخلاف گفتههايش به اهالي رسانه نهتنها مانع تصويب آن نشده، بلكه موجب تسريع آن شده است و اين قوانين قريب به يقين از سوي افراد حاضر در شوراي مشورتي و شهرام كرمي سرچشمه ميگيرد و بايد از آينده اين روند خطرناك ترسيد. مثلا در ماده دوم اين آييننامه اشاره شده است شما تنها در صورتي ميتوانيد موفق به كارگرداني تئاتر شويد كه يا فارغالتحصيل رشته تئاتر باشيد يا توسط سه نفر يا صنوف تئاتري تاييد شويد. جالب است كه ما صنف واقعي در تئاتر نداريم و هر چه هم داريم چيز ديگري است خواه خانه تئاتر باشد و خواه انجمن هنرهاي نمايشي كه اين دومي هم قرار است حذف شود. تصور كنيد اين قوانين عقبمانده و ضد حقوقي و من درآوردي مركز هنرهاي نمايشي در سالهاي دور اجرا ميشد و بر اساس آن هنرمندان بزرگ و اصلي تئاتر ايران چون بهرام بيضايي، حميد سمندريان، رضا ارحامصدر، جعفر والي، غلامحسين ساعدي، اكبر رادي و كه و كه حذف ميشدند؛ ايضا، اغلب هنرمندان مطرح پس از انقلاب هم.
به قانون اساسي نگاه كنيد كه در اصل چهل و ششم آن آمده است: «هر كس مالك حاصل كسبوكار مشروع خويش است و هيچكس نميتواند به عنوان مالكيت نسبت به كسب و كار خود امكان كسب و كار را از ديگري سلب كند.»
با اين تفاسير، اداره سانسور، شهرام كرمي، مجيد گياهچي و ديگران دنبال اجراي قوانيني ضد قانون اساسي هستند. متاسفانه دولتهاي گوناگون در سالهاي اخير به جاي اينكه به زيرساختها و امكانات تئاتر و وضعيت شغلي فارغالتحصيلان بيكار رشته تئاتر بپردازند با ايجاد فضاهاي رانتي، رفاقتي، زد و بندي و حتي گاهي رفتن به سوي سازمانهاي شبهمافيايي باعث دلسردي هنرمندان شدهاند. ما ميدانيم در تئاتر ايران افرادي خود را تهيهكننده معرفي ميكنند و روابط عجيبي با هنرمندان برقرار كردهاند و به جاي توليد آثار هنري دست به دلالي ميزنند و در سالنهاي دولتي هم به راحتي اجرا ميروند ولي مركز هنرهاي نمايشي جلوي آنان را نگرفته و هيچ قانون مشخصي هم در رابطه با اين تهيهكنندگان شارلاتان تدوين نشده است. آنان حتي به مساله پولشويي و پولهاي كثيف در تئاتر هم كاري ندارند و دقيقا در همين ماهها با افرادي مواجه هستيم كه سالنهاي غيردولتي را ميخرند ولي منشا پولهاي كلان آنان مشخص نيست و باعث ابتذال عجيبي در تئاتر شدهاند كه پيش از اين سابقه نداشته است.
در چنين شرايطي، هر هنرمندي كه حاضر نبود در خدمت سياست حاكم قرار بگيرد، با انگ رايج و تودهپسند «هنرمند بورژوازي» يا «فرماليست» تخطئه و گاهي اعدام و بيشتر مواقع ممنوعالكار ميشد. هنرمندان حق دارند با آزادي دست به توليد هنري بزنند و حتي كارهاي ضعيف و بيكيفيت هم توليد كنند تا تجربههاي خود و مخاطبان را افزايش بدهند. رابرت بولت يكي از بزرگترين نمايشنامهنويسان بريتانياست كه با نمايشنامه «مردي براي تمام فصول» جهاني شده است.
او فرزند يك مغازهدار و فارغالتحصيل رشته تاريخ از دانشگاه منچستر بود و طبق دستور مركز هنرهاي نمايشي از كار منع ميشد! ساموئل بكت در سال ۱۹۶۹ توانست نوبل ادبي را به خاطر نمايشنامهها و رمانهايش دريافت كند و در رشته ادبيات و زبان فرانسه مدرك تحصيلي داشت و طبق اين آييننامه از كار باز ميماند.
اوژن يونسكو در رشته ادبيات فرانسه تحصيل كرد و در سال ۱۹۶۴ توانست نوبل ادبي را بربايد و از نظر مركز هنرهاي نمايشي ايران هنرمند تئاتر محسوب نميشود! اين آييننامه حتي اسم آنتون چخوف را هم حذف خواهد كرد، زيرا او پزشك بود نه فارغالتحصيل تئاتر.