كارگردان‌هايي كه توانايي ساخت فيلم‌هاي كمدي خوب را داشتند در تمام طول تاريخ سينماي ايران به خصوص از موج نو به بعد سعي كردند آن چيزي را كه بيشتر به دغدغه‌هاي خودشان نزديك است، روايت كنند. همين مساله سبب مي‌شود كه آنها انرژي خود را صرف ساختن فيلم كمدي نكردند يا اگر هم وقت براي فيلم كمدي گذاشتند در اين زمينه كم كار ساخته شده است.

پایگاه خبری تئاتر: نگاه به كارنامه فرزاد موتمن و فعاليت فيلمسازي او مهم‌ترين نكته‌اي را كه به ذهن متبادر مي‌كند اين است كه او تقريبا درباره موضوعات مختلف فيلم ساخته و خودش را محدود به يك ژانر نكرده است؛ از فيلم «جعبه موسيقي» گرفته تا «بيداري»، از عاشقانه «شب‌هاي روشن» تا فيلم‌هاي «خداحافظي طولاني» و «صداها». اما آنچه در كنار تجربه‌هاي متفاوت اين فيلمساز جلب‌توجه مي‌كند فيلم‌هاي كمدي «پوپك و مش‌ماشاءالله» و «چشم و گوش بسته» است. اين فيلم‌ها گيشه و مخاطب عام را هدف قرار داده‌‌اند كه در يك ارزيابي كلي به نظر مي‌رسد گرايش به چنين فيلم‌هايي با تفكر فرزاد موتمن و فيلم‌هايي كه او به آنها علاقه دارد، همخوان نباشد. به بهانه اكران فيلم كمدي «چشم و گوش بسته» جديدترين فيلم اين كارگردان گفت‌وگويي را با او انجام داديم كه از نظر مي‌گذرانيد.

 

بحث را از اينجا آغاز كنيم كه حداقل در دو دهه اخير در سينماي ايران ساخت فيلم كمدي درايران با نگاه جدي به آن معناي خاصي كه ساختار فيلم كمدي بايد داشته باشد، دنبال نمي‌شود. از يك طرف ما با يك عده فيلمساز مواجه هستيم كه صرفا براي درآمدزايي به اين نوع سينما روي آورده‌اند و فيلم‌هاي بساز بفروشي مي‌سازند. از طرف ديگر كارگردانان حرفه‌اي با پيشينه قوي هم داريم كه حتي از ساخت فيلمي با رگه‌هاي كمدي پرهيز مي‌كنند و آن را نوعي بد و بيراه به خودشان تلقي مي‌كنند. با توجه به اينكه شما دو فيلم كمدي در كارنامه‌تان داريد، چه تحليلي در اين زمينه داريد؟

به نظر من دليل اصلي اين موضوع اين است كه ما در كشورمان فاقد فرهنگ پاپ هستيم. يعني فرهنگ عامه‌پسند نداريم. چه در زمينه ادبيات چه در زمينه موسيقي يا تئاتر و سينما. به محض اينكه وارد حيطه‌هاي مردم‌پسند مي‌شويم سطح استانداردها به ‌شدت افت مي‌كند. من فكر مي‌كنم دليل اصلي اين بي‌تمايلي اين باشد. البته سوي ديگر قضيه اين است كه فيلمسازهاي بهتر و كارگرداناني كه اين توانايي را دارند كه فيلم‌هاي بهتري بسازند در تمام طول تاريخ سينماي ايران به خصوص از موج نو به بعد سعي كردند آن چيزي را كه بيشتر به دغدغه‌هاي خودشان نزديك است، روايت كنند. همين مساله سبب مي‌شود كه آنها انرژي خود را صرف ساختن فيلم كمدي نكنند يا اگر هم تعدادي فيلمساز وقت براي فيلم كمدي گذاشتند در اين زمينه كم كار ساخته شده است. البته اين نكته را بگويم كه فيلمسازاني در تاريخ سينماي ايران داريم كه سعي كردند در مسير ساخت فيلم كمدي قدم بردارند و من خيلي به آنها علاقه‌مندم.

مثل؟

جلال مقدم و فرخ غفاري. كماكان فكر مي‌كنم كمدي «شب قوزي» كه اوايل دهه 40 ساخته شد يكي از بهترين فيلم‌هاي تاريخ سينماي ايران است ولي خب مي‌بينيد كه «شب قوزي» درست اكران نمي‌شود در نتيجه اين فيلم مخاطب خود را هم پيدا نمي‌كند. اين را مي‌خواهم بگويم كه تلاش‌هايي كه اين فيلمسازها از گذشته‌هاي دور انجام دادند انگار به ديوار خورده و به هدف اصلي اصابت نمي‌كند و مي‌بينيم كه فيلمسازهاي اين حيطه هم يا حذف شده يا ايزوله مي‌شوند. يعني بلايي كه سر هر دو فيلمساز جلال مقدم و فرخ غفاري آمد. از اين جهت بايد بگويم كه من خودم را هميشه دنبال‌روي جلال مقدم و دو سه فيلمساز ديگر مثل جلال مي‌دانم. آدمي كه سعي مي‌كند بين فيلم‌هاي مورد علاقه خودش و فيلم‌هاي مورد علاقه مردم و جامعه پل بزند و رفت و آمد كند. براي اينكه از اساس معتقدم ساخت چنين فيلم‌هايي بسيار مهم است.

از چه نظر؟

براي اينكه اصل سينما به نظر من فيلم كمدي است. اصل سينما كه برگمان نيست، اصل سينما جري لوئيس است. سينما اساسا قرار است اين نوع فيلم‌ها را بسازد و به مردم تحويل دهد. به نظر من فيلمسازهاي خوب ما در اين زمينه كم‌كاري كردند چرا كه خيلي نگران وجهه‌شان بودند كه به نظر من اين ترس بي‌موردي است. ما از ريسك و قمار پرهيز داريم. بايد فيلمساز ريسك كند و فيلم‌هاي عامه‌پسند بسازد.

از آنجايي كه خصوصا در سال‌هاي اخير نگاه بيزينسي در ساخت فيلم كمدي حاكم شده در حالي كه جايگاه فيلم كمدي در جهان ويژه و منحصر به فرد است به نظرتان نمي‌آيد كه بايد در ساخت فيلم كمي بازنگري شود تا شاهد فيلم كمدي به معناي واقعي در سينماي ايران باشيم؟

من معتقدم بالاخره اين فرهنگ بايد پا بگيرد. شما نگاه كنيد ببينيد كه در زمينه سينماي شخصي، پيشرفته‌تر و جدي‌تر و... چقدر در اروپا و امريكا فيلمسازها از سينماي عامه‌پسند الهام مي‌گيرند؟ از گدار تا تارانتينو از اين نوع سينما دريافت مي‌كنند. ولي ما پسش مي‌زنيم فقط به صرف اينكه فيلم‌هاي كمدي مردم‌پسند است. فكر مي‌كنيم ساختار چنين فيلم‌هايي ضعيف است ولي واقعيت اين است كه اصلا اين طور نيست. نكته ديگر اينكه به نظر من بايد روي فيلمنامه‌هاي فيلم كمدي بيشتر كار كرد. خصوصا اينكه در اين مورد ما پيشينه ادبي قوي داريم. چون جامعه ما در تمام طول تاريخ جامعه بسته‌اي بوده نويسنده‌هاي ما خيلي از حرف‌ها را نمي‌توانستند بگويند. به همين دليل خيلي از حرف‌ها در ادبيات ما به طنز بيان شده. نمونه معروف آن عبيد زاكاني است. طبعا سينما مي‌تواند از چنين چيزي الگو بگيرد. من اميدوارم نويسنده‌هاي ما مقداري فيلمنامه‌هاي با كيفيت بهتري بنويسند.

نكته‌اي كه اينجا مطرح است اين كه كارگردانان بزرگ دنيا از فرانك كاپرا (در يك شب اتفاق افتاد) گرفته تا بيلي وايلدر و وودي آلن و... حرف‌ها و نكات انتقادي‌شان را در لايه‌هاي فيلم‌هاي كمدي مي‌گنجانند. با اينكه شما در اكثر فيلم‌هاي‌تان نقد موضوعات اجتماعي را مطرح كرديد چرا فيلم «چشم و گوش بسته» در اين رديف قرار نمي‌گيرد؟

حالا كه صحبت به اينجا رسيد اين نكته را بگويم كه وودي آلن جنس به‌خصوصي از كمدي است كه به آن گفته مي‌شود كمدي‌هاي جدي؛ اگرچه در دوره اوليه فيلمسازي‌اش كمدي‌هايي مثل «پول رو بردار و فرار كن» «كله‌شق‌ها» هم داشته كه در ايران به اسم «موزها» ترجمه شده كه ترجمه غلطي است. يا فيلم «تازه چه خبر». اين فيلم‌ها كمدي‌هاي بوف وودي آلن هستند. جنس بعدي فيلم‌هاي وودي آلن را كمدي درام‌هاي جدي تشكيل مي‌دهند مثل «منهتن»، «هانا و خواهرانش» و... كه من خيلي دوستدار كارهاي وودي آلن هستم. اما درباره بيلي وايلدر بايد بگويم كه اين فيلمساز بين انواع كمدي‌ها در رفت و آمد است. «آپارتمان» را دارد ولي فيلم «بعضي داغشو دوست دارند» را هم دارد كه يك كمدي مردم‌پسند عاميانه دم‌دستي است. بيلي وايلدر همچنين كمدي بينابيني هم دارد مثل «احمق مرا ببوس» ولي كمدي «چشم و گوش بسته» جنس ديگري از اين كمدي‌هاست. من دوست دارم اسمش را كمدي كارتوني بگذارم. جنسي از كمدي بزن بكوب يا كمدي بوف. در واقع جنسي از كمدي كه به دنبال منطق واقعي در داستان نمي‌توانيم بگرديم. موقعيت‌ها به‌شدت فانتزي است و شخصيت‌هايش همچون كارتن رفتار مي‌كنند. معتقدم تعداد زيادي از فيلم‌هاي كمدي تاريخ سينما از اين جنس هستند. مثل فيلم «دنياي ديوانه ديوانه» ساخته استنلي كريمر، «تازه چه خبر دكتر جون» به كارگرداني پيتر باگدانوويچ و...

يا همين فيلم «شر نبين، شر نشو» آرتور هيلر كه در ساخت فيلم «چشم و گوش بسته» از آن الهام گرفتيد.

كه به نظر من فيلم خوبي نيست.

اين فيلم را دوست نداشتيد؟

اصلا. به نظر من آرتور هيلر فيلم‌هاي خيلي بهتري در كارنامه‌اش دارد كه «شر نبين شر نشو» در ميان فيلم‌هايش بامزه از كار درنيامده است. رك بگويم فيلم «چشم و گوش بسته » بامزه‌تر است. (مي‌خندد)

جوابم را نداديد؛ چرا در سينماي ايران كمتر تلاش مي‌شود مضامين انتقادي در لابه لاي فيلم‌هاي كمدي مطرح شود؟

از آنجايي كه غالب كمدي‌ها براي بيان منظوري ساخته نمي‌شوند اكثر آنها براي سرگرمي و پر كردن وقت تماشاگر است. حالا ممكن است در اين وسط نكات انتقادي كوچكي هم مطرح شود ولي غالب فيلم‌هاي كمدي براي سرگرم كردن مردم ساخته مي‌شود. مثل «پلنگ صورتي» به كارگرداني بليك ادواردز كه براي بيان نكاتي ساخته نشده و به‌ شدت سرگرم ‌كننده است ولي همين فيلمساز فيلمي كمدي دارد تحت عنوان «پارتي» كه نكات انتقادي را مطرح مي‌كند. اينجا پرانتز را باز كنم كه از جنبه‌هايي من معتقدم فيلم «چشم و گوش بسته» به ‌شدت به «پلنگ صورتي» نگاه دارد. وقتي به فيلم‌هاي جري لوئيس نگاه مي‌كنيم اتفاقا نكات مهمي در فيلم‌هايش مطرح مي‌شود ولي جري لوئيس را در خود امريكا به عنوان كمدين طبقه كارگر مي‌شناسند. كمديني كه فيلم‌هايش محبوب عامه مردم است. دو دليلي كه مردم خيلي او را دوست دارند. در ديداري كه سال‌هاي اخير با جاناتان رزنبام داشتم به من مي‌گفت جري لوئيس را به وودي‌آلن ترجيح مي‌دهد. پرسيدم چرا؟ گفت: براي اينكه جري لوئيس كمدين طبقه كارگر است و از اينكه از اين طبقه مي‌آيد خجالت نمي‌كشد در حالي كه وودي آلن از طبقه كارگر مي‌آيد اما خجالت مي‌كشد كه از اين طبقه آمده است.

زماني كه شما فيلم «پوپك و مش ماشاء‌الله» را ساختيد بسياري معتقد بودند كه براي تصرف گيشه چنين فيلمي ساخته شده؛ چند سالي بود كه فعاليت شما در سينما با فيلم‌هاي تجربي گره خورده بود تا اينكه دوباره بازگشت به سينماي كمدي داشتيد. اين دفعه با چه نگاهي به ساخت فيلم كمدي روي آورديد؟

ببينيد من گوشم با اين حرف‌ها پر است و هيچ تاثير و ترس روي چگونگي فعاليت من ندارد. از ابتدا فيلمسازي بودم كه سعي كردم در سطوح مختلف فيلمسازي كنم. شخصا فيلم‌هاي تجربي‌ترم را بيشتر دوست دارم چون گرايش اصلي من بيشتر به اين نوع فيلم‌هاست. مثل فيلم‌هاي «هفت پرده»، «شب‌هاي روشن»، «صداها»، «سايه روشن» و «سراسر شب». اينها فيلم‌هاي اصلي من است و فكر مي‌كنم هيچ فيلمسازي در طول تاريخ سينماي ايران به اندازه من فيلم تجربي براي سينماي اكران نساخته است. ولي واقعيتش را بايد در نظر گرفت، اينكه من فقط نمي‌توانم فيلم تجربي بسازم، اگر« باج‌خور» و «جعبه موسيقي» ساخته نمي‌شدند «صداها» ساخته نمي‌شد، اگر« پوپك و مش ماشاالله» ساخته نمي‌شد «سايه روشن» و «سراسر شب» ساخته نمي‌شد. اينجا بگويم فيلم چشم و گوش بسته با سرمايه اندكي ساخته شده به مراتب كمتر از سرمايه‌هاي ديگر فيلم‌هاي ايراني. من دستمزدي خيلي پايين براي ساخت اين فيلم گرفتم و در اين فيلم شريك هم نيستم. به هيچ عنوان. در نتيجه برايم مهم نيست هر فكري كه مي‌خواهند راجع به من داشته باشند.

از آنجايي كه فيلم‌هاي كمدي صرفا براي بازگشت سرمايه ساخته مي‌شود و حرف اول را در چنين پروژه‌هايي تهيه‌كننده مي‌زند به عنوان كارگردان براي پرورش دو شخصيت اصلي فيلم‌تان (امين حيايي و بهرام افشاري) و انتخاب آنها به عنوان بازيگران نقش اول دست‌تان باز بود؟

اين فيلمي است كه من از مجري طرح سفارش ساخت آن را گرفتم. خودم هم اصرار داشتم كه بايد سرمايه‌ اين فيلم برگردد اما بگويم كه در اين پروژه دقيقا مثل كارگر عمل كردم. در نتيجه هر آنچه را كه از من خواسته شد، انجام دادم.

چقدر با نويسنده فيلم در جهت بهبود روند قصه اشتراك داشتيد؟

بحث‌هاي زيادي بين ما وجود داشت. تقريبا هر روز فيلمنامه دوباره نوشته مي‌شد. در طول فيلمبرداري هر روز به ما صفحه جديد فيلم نامه با صحنه‌هاي جديدتري مي‌دادند اما چون بازنويسي در راستاي بهبود لحظه‌هاي كميك فيلم بود هيچ اعتراضي نكردم، هر چند اين رويه كار مرا سخت مي‌كرد.

از قبل با فيلمنامه آماده مواجه نبوديد؟ فيلمنامه روزانه نوشته مي‌شد؟

چرا فيلمنامه نوشته شده و آماده بود ولي بعضي صحنه‌ها و موقعيت‌ها هر روز اصلاح مي‌شدند. البته بايد بگويم چنين تغييراتي در فيلمنامه يك فيلم كمدي كاملا طبيعي است. به اين معني كه در فيلم كمدي ممكن است روزي صحنه‌اي براي فيلمبرداري داشته باشيم كه اصلا خنده‌دار نباشد. لذا بايد با نويسنده در تعامل باشيم كه از روش و راه ديگري استفاده كند يا نكته جالب و خنده‌دار ديگري براي مخاطب تعريف كند. به همين منظور من با اين قضيه كنار آمدم.

فيلم «چشم وگوش بسته» دومين فيلم پرفروش فصل پاييز است. بعضي كارشناسان پخش معتقد بودند اگر اين فيلم زمان عيد يا تابستان اكران مي‌شد بازگشت مالي خوبي داشت.

به نظر من هم اين اتفاق مي‌افتاد. ولي در شرايط حاضر هم فروش فيلم خوب است.

بعد از تماشاي فيلم مهم‌ترين نكته‌اي كه به ذهنم رسيد اين بود كه پايان‌بندي فيلم‌تان شتابزده صورت گرفت. آيا اين باز بودن پايان فيلم به خاطر ساخته شدن قسمت دوم فيلم «چشم و گوش بسته» است؟

من فكر مي‌كنم مجري طرح و نويسنده فيلمنامه علاقه‌مند بودند قسمت دوم هم براي اين فيلم وجود داشته باشد. ممكن است قسمت دوم اين فيلم ساخته شود اما نه با كارگرداني من. براي اينكه من هر چيزي را فقط يك بار كار مي‌كنم. حتي «شب‌هاي روشن» را فقط يك بار ساختم؛ من چيزي را دو بار كار نمي‌كنم.

صحبت‌هاي زيادي مطرح بود مبني بر اينكه قسمت دومي براي اين فيلم متصور است.

اين فيلم قسمت دوم دارد و در بخش دوم مي‌تواند سه شخصيت كر و كور و لال كنار هم قرار گيرند و اتفاقات مختلفي پيش روي آنها قرار مي‌گيرد.

به نظر مي‌رسد جاي پردازش بيشتري براي شما باشد و فضاي كمدي خلاقانه‌تري پيش پاي شما قرار دهد.

من ديگر نيستم؛ همين همكاري كافي است (مي‌خندد) اگر خواستند كاري انجام دهند با فيلمساز ديگري همكاري كنند.

البته كه فيلمنامه چشم و گوش بسته متعلق به شما نيست اما نگاه به فيلم‌هاي كارنامه شما نشان مي‌دهد بي‌استثنا رد يك زن اغواگر در تمام فيلم‌هاي شما ديده مي‌شود. در فيلم « چشم و گوش بسته» هم زن اغواگر است با اين تفاوت كه اين زن شمايل كاريكاتور دارد؛ موافقيد؟

به نكته جالبي اشاره كرديد؛ من به فيلم‌هاي نوآر بسيار علاقه‌مندم و هميشه در مركز يك فيلم نوآر يك زن اغواگر ديده مي‌شود. همان طور كه گفتيد در فيلم «چشم و گوش بسته» ما با يك كاريكاتور از زن اغواگر مواجه هستيم. خيلي رك بگويم كه انگيزه اصلي من از ساخت اين فيلم حضور اين زن اغواگر بود. اگر اين شخصيت در فيلمنامه «چشم و گوش بسته» نبود قطعا اين فيلم را نمي‌ساختم.

درباره شما مي‌گويند كه هميشه فيلم‌هاي خود را ساخته‌ايد و اتفاقا در رده فيلمسازان پركار قرار مي‌گيرد اما هميشه هم معترضيد؛ چرا؟

اي كاش دوستان منتقد به اين توجه كنند كه موتمن هميشه با كمترين بودجه فيلم ساخته است. در تمام سال‌هايي كه من فيلم ساختم نصف فيلم‌هاي ديگر فيلمسازان هزينه كردم حتي گاهي كمتر از نصف هزينه يعني با يك سوم هزينه فيلم‌هاي ديگران فيلم ساختم. با قاطعيت مي‌گويم كه هميشه با بي‌پولي فيلم‌هايم را ساختم. آن دسته از فيلم‌هايم را كه خودم دوست دارم در اكران سينما لهش كردند، مثل فيلم «صداها» و «سايه روشن». اين فيلم‌ها را عملا در اكران له كردند. شما نگاه كنيد فيلم «سراسر شب» هنوز بلاك است و اجازه نمايش به آن نمي‌دهند در حالي كه «سراسر شب» فيلم قلب و دل من است. تنها فيلمي است كه خودم نوشتم درحالي كه به طرز وحشتناكي با آن رفتار مي‌شود. در نتيجه من معترض هستم به اينكه سينماي ايران تا حد زيادي محدود است و همه سبد به فيلم كمدي و درام اجتماعي تعلق دارد و راه براي هيچ تجربه جديدي باز گذاشته نمي‌شود. من معترضم و باز هم به چنين رويه‌اي اعتراض مي‌كنم.

 




نویسنده: تينا جلالی- اعتماد