«چنور» دكتر صادقي باز هم نشان از تسلط و خلاقيتي در قالب تئاترسياسي دارد با همان فشردگي ايده‌ها و انديشه‌هاي اجتماعي در كپسول اجرايي تك‌پرده‌اي

پایگاه خبری تئاتر: نمايش «چنور» اثر دكتر قطب‌الدين صادقي در سالن چهارسو را پيش از هر چيز، طليعه معرفي بازيگري شش‌دانگ به تئاتر حرفه‌اي بايد دانست: فرشيد گويلي، بازيگري كه عمري تجربه و سابقه ممارست در تئاتر شهرستان دارد، اما اكنون به يمن نمايش «چنور» فرصت يافته تا توانمندي چشمگير و غبطه‌برانگيز خود را به رخ تئاتر پايتخت بكشد. او كه جا پاي بزرگان بازيگري، زنده‌ياد مصطفي عبدالهي و ميكاييل شهرستاني نهاده كه هميشه در نمايش‌هاي دكتر صادقي نقش اصلي داشته‌اند، اين بارقه را به ذهن متبادر مي‌كند كه همچون جرقه‌هايي از تئاتر تجربي و دانشجويي، ذخاير تئاتر شهرستان نيز مي‌توانند هيمه و هيزم آتشي پرفروغ باشند كه اجاق سرد تئاتر به ورطه سقوط افتاده پايتخت را از انحطاط فرماليسم فطير از بي‌مايگي برهانند. اگر اينجا بازيگري كردستاني در قواره‌اي استاندارد و ستودني ظاهر مي‌شود، بي‌گمان زبدگان ديگري نيز در استان‌ها حاضر به يراقند تا در عرصه متن و كارگرداني و توليد تئاتر رونق‌بخش صحنه‌ها باشند تا بار ديگر تئاتر تهران مسند هنر و انديشه شود و فرصت عرض‌اندام در ميان انبوهي شبه‌نمايش مقلد يا متقلب بيابد كه غوره‌نشدگان يك شبه مويزگشته به صحنه گسيل كرده‌اند و با دست و دلي كه به طبقات فرادست باخته‌اند، سالن‌ها را با موضوعات مفرح باب طبع طبقات مرفه اشباع كنند و دريغ از بازتاب ذوقي سليم و بينشي مبسوط يا انباني از تجارب اندوخته هنري و حكمتي شنيدني. در ميان نوادگان تازه‌به‌دوران‌رسيدگان صاحب نفوذ و نوكيسگان متشبث به رانت مالي و حمايتي نيز، هستند نمايش‌هايي كه با پول بي‌حساب و صاحاب صحنه‌ها را مسخر گيشه‌ها كرده و تماشاگر واقعي تئاتر را كه بيشتر در جست‌وجوي معنايند تا لعاب، از تماشاخانه‌ها تارانده‌اند.

گرچه فرض بر اين است كه در قالب «تئاتر هماهنگ» يا هارمونيك، اجزاي متشكله اثر قابل تفكيك از شاكله كلي نباشند، اما در نمايشي كه بر محوريت يك بازيگر واحد مي‌چرخد، خواه‌ناخواه تكنوازي بازيگر در پيشاني اركستر به چشم مي‌آيد و اگر ساز تكنواز ناكوك باشد تمام تبحر و استادي رهبر اركستر را نيز از منزلت مي‌اندازد. اما فرشيد گويلي كه گرد صحنه ساليان بر سيرت و سيما دارد، توانسته از پس اين آزمون سربلند برآيد و دل بيننده دلسوز را بلرزاند كه مبادا اين درخشش هم، شهابي چشم‌آزار شود كه مانع خواندن و آموختن او در خلوت و تلاش افزونش در تئاتر باشد، يا استعداد او را نيز تلويزيون فريبنده و سينماي سفارشي براي آثار پرفروش اما نازل به يغما برد...

اما «چنور» دكتر صادقي باز هم نشان از تسلط و خلاقيتي در قالب تئاترسياسي دارد با همان فشردگي ايده‌ها و انديشه‌هاي اجتماعي در كپسول اجرايي تك‌پرده‌اي، متني كه تاريخ پرخلجان معاصر را شخم مي‌زند تا مدخلي براي سوگ و سوگند بر پيكر معشوق شهيد در دهه سي بگشايد كه ترجمان اميدهاي تباه‌شده ملتي دربند و تحت تسلط تبهكاران و زير مهميز آزمندي جباران كينه‌توز و چكمه‌پوش در جغرافياهاي مدعي عدل، اما مروج ستمگري و بي‌عدالتي است. دكتر صادقي كه اكنون بيش از سي و پنج سال از انديشه‌ورزي و سختكوشي او در تئاتر مي‌گذرد، چهره‌اي مشهور است كه شايد همين اشتهار و اعتبار، مانع جسارت اهل نظر براي واكاوي مكفي آثارش شده تا همچون استادش بهرام بيضايي، هاله‌اي از بدايت و قداست فرزانگي گرداگردش را بگيرد و مجال نقد و تلنگر به ساحتش ندهد يا در فضاي مسموم يارگيري‌ها و جبهه‌بندي‌هاي هنري، هر ستايشي حمل بر جانبداري رفيقانه و تاييد كوركورانه‌اش شود، كه همين حواشي شخصيت هميشه حاضرش در تئاتر، اتفاقا مانع شناخت عميق و دقيق فعاليت موثر و سودمندي شده كه در چند دهه اخير در تئاتر داشته است، در ارجاعاتش به تاريخ و ادبيات كهن، در كوشش ناتمامي كه براي غناي تصوير با طراحي اجزاي صحنه مي‌كند و از همه مهم‌تر با مضاميني كه در هر بزنگاه معاصر برمي‌گزيند تا هنرش را فرزند خلف زمانه بي فريادرس كند و… و بسي بيش از اينها، سرمشق‌هاي فراواني از آزمون‌ها و آمال محقق و نامحقق و محالش كه مي‌تواند دستمايه پژوهش‌هاي آموختني درخور نوآمدگان اكنون و آيندگان تئاتر اين ملك شود، گيرم آيندگان بر خلاف خواسته «برتولت برشت» به رافت داوري نكنند و بگويند كه كاش با آن وجاهت و شان، خود را بي نياز از حضور در سريال‌هاي سخيف تلويزيوني مي‌يافت و عطاي رسانه تقلب و تحميق را به لقايش مي‌بخشيد و با قناعت به آب باريكه تئاتر، تن و روح در رود خروشان شور و انديشه جاري در صحنه‌ها مي‌شست.



نویسنده: ناصح كامگاری- اعتماد