چه بسیار فیلم اولی‌هایی که به فیلم دوم، سوم و بعد از آن نرسیده‌اند.» از نظر او بخش زیادی از ماجرا به روش جذب سرمایه‌گذار و اقتصاد سینما بر‌می‌گردد و اگر همین روند ادامه پیدا کند، در سینما با خلأ نیروی جوان مواجه خواهیم شد.

پایگاه خبری تئاتر: ورود فیلم اولی‌ها به سینمای ایران بیش از آنکه به طرح و برنامه نیاز داشته باشد، سرمایه، سرمایه‌گذار، تهیه‌کننده برای جذب سرمایه پروانه ساخت می‌طلبد. کارگردان باید بتواند ابتدا تهیه‌کننده را برای ساخت فیلمش اقناع کند تا بعد نوبت به اقدام برای صدور پروانه برسد و افتادن در این پروسه برای کارگردان‌های فیلم اولی در سال‌های گذشته بیشتر شبیه عبور از هفت‌خوان رستم شده است؛ چراکه طولانی‌شدن مسیر دریافت پروانه، خود عاملی است برای عقب‌کشیدن تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار از ادامه همکاری با کارگردان. تهیه‌کننده به دنبال توجیه اقتصادی فیلم است و در جریان نوسانات اقتصادی خاص بازار ایران، صبوری برای صدور پروانه کاری بس دشوار است. این موضوع و در واقع بررسی موانع ورود فیلمسازان اول به سینما در روزهای گذشته بهانه‌ای شد تا کیوان کثیریان در سلسله نشست‌های مجازی دوشنبه‌های سینما در اینستاگرام خانه هنرمندان سراغ دو کارگردان جوان و یک تهیه‌کننده آثار سینمایی برود؛ محمد کارت، محمد کریم و مجید شیخ انصاری. آنها در این برنامه زنده مجازی درباره موانع ورود سینماگران فیلم اولی صحبت کردند و نظرات متفاوتی در این‌باره داشتند.

برای سرمایه‌گذار چه فیلمی جذاب است؟
 محمد کارت که در جشنواره فجر‌ سال ٩٨ نمایش «شنای پروانه» را با فیلمنامه‌ای پرماجرا پشت‌سر گذاشت و توانست بیشترین آرای تماشاگران را جلب کند، از رویه‌های ساخت شنای پروانه به‌عنوان یک فیلم اولی موفق سخن گفت و اینکه همان ابتدا چطور توانسته نظر رسول صدرعاملی را برای تهیه‌کنندگی اثرش جلب کند.

او پیش از این چند فیلم مستند و کوتاه ازجمله «خون‌مردگی» و «بچه خور» را ساخته و سوژه‌هایش بیشتر در دسته سینمای جنوب شهری سیر می‌کند. «زندگی فیلمسازی من از آنجایی شروع شد که تلاش کردم فیلم بسازم و بیشتر از آن تلاش کردم هر فیلمی نسازم یا هر فیلمی را که ساختم، ارایه ندهم. حساسیتم درست بود؛ چیزی که می‌خواهد من را معرفی کند ،باید شاکله تمیزی داشته باشد.

باید فیلمی می‌ساختم که با اکثریت مردم ارتباط برقرار کند؛ دنبال سینمای خاص نبودم. خوشبختانه در جریان تجربیات ساخت فیلم کوتاه و مستندهایم، هم آدم‌هایی از کف جامعه و هم کسانی که با عقلانیت فیلمی را دنبال می‌کنند، به تماشا نشستند. در نخستین فیلم بلندم هم همین اتفاق افتاد و همه عوامل فیلم کمک کردند تا شنای پروانه بتواند با همه ارتباط قرار کند.» او معتقد است که در شرایط اقتصادی حال حاضر باید دلایل محکمی برای سرمایه‌گذاری در حوزه سینما و ساخت فیلم‌ها وجود داشته باشد، بنابراین من هم باید از این سرمایه مراقبت کنم و تلاش کنم تا فیلمی که نتیجه تلاش تکنیکال من است، در عین دغدغه‌مندبودن، چرخه سینما را بچرخاند و به بازگشت سرمایه هم فکر کند: «دراین صورت فیلمی ساخته می‌شود که مردم آن را دوست دارند و برای دیدن آن پول پرداخت می‌کنند و بعد هم شرمنده مبلغی که برای بلیت سینما پرداخت کرده‌اند، نیستی.

برای سرمایه‌گذار هم جذاب است که فیلم دغدغه‌مند و درعین حال مردم‌پسند باشد.» محمد کارت می‌گوید، اگرچه تلاش زیادی برای ساخت فیلمش کرده اما از آن دست افرادی نبوده است که سال‌ها با یک فیلمنامه دنبال صدور پروانه و سرمایه‌گذار باشد: «فیلمنامه همان ابتدا مورد پسند رسول صدرعاملی قرار گرفت و اقای رنجکشان هم از آن خوششان آمد. مسیری که طی کردم، هم به خودم و هم دیگران ثابت کرد که می‌توانم این پروژه را اجرا کنم؛ بنابراین مسأله صدور مجوز و قرارگرفتن در پروسه طولانی ارشاد را نداشتم.»

همیشه پس از ساختن فیلم اول برای کارگردان‌های فیلم اولی، چالشی برای فیلم بعدی وجود دارد و همیشه با این عنوان از آنها یاد می‌شود که  خود را در فیلم بعدی تکرار کرده‌اند و این خطر و دغدغه بزرگی است که گویا برای این کارگردان جوان حل شده است: «فیلم اول و دوم و سوم ندارد، هر فیلمی که می‌سازم، فکر می‌کنم فیلم آخر زندگی‌ام است، به خودم اعتماد دارم و درعین حال از خودم می‌ترسم و اعتماد ندارم.

تلاش می‌کنم در فیلمنامه بعدی با حفظ بافت و جهانی که از آن آشنایی دارم، خودم را تکرار نکنم و درامی را روایت کنم که طراوت داشته باشد. سینمای جنوب شهری که من از آن مستندسازی کردم، درحال اشباع است و رقابت بر سر این است که چه کسی خلاف بیشتری بلد است. سعی می‌کنم خودم را مجبور کنم که کاراکتر جدیدی از همان بافت بسازم که برایم راحت نباشد بلکه یک چالش جدید و بزرگ‌تر از خودم باشد

هنوز فیلمساز محسوب نمی‌شوم
علی کریم از شاگردان مرحوم عباس کیارستمی کارگردانی است که تا به‌حال چند فیلم ساخته اما به لحاظ قانونی هنوز فیلم اولش را نساخته است. فیلم «چاله» از او مجوز ویدیویی دارد و تنها در هنر و تجربه اکران شده و فیلم «من از سپیده صبح بیزارم» که حضور در فستیوال‌های جهانی را تجربه کرده است هم، پروانه ساخت ندارد.

به قول خودش «کانون کارگردانان هنوز او را به رسمیت نمی‌شناسند» و گویا به تازگی مجوز فیلم اولش را با دوندگی خود و همکاری سازمان سینمایی گرفته است. معتقد است که پروانه ساخت مانع بزرگی برای فیلمسازی است: «سه فیلم ساخته‌ام که در فستیوال‌های جهانی بوده اما هنوز به عضویت کانون کارگردانان در نیامده‌ام.

اینکه کسی مستقل فیلم بسازد یا نه، فضیلت نیست و مهم اثری است که ساخته می‌شود. در سینمای ایران همیشه فیلمسازانی مثل عباس کیارستمی یا اصغر فرهادی اثری را به اثر قابل افتخار تبدیل کرده‌اند، چون همه کارهای مرتبط با اثر را خود انجام داده‌اند. مستقل و فردگرابودن ویژگی‌ای است که در کل دنیای سینمای ‌هالیوود، اروپا و کره دیده می‌شود و هر روز هم عریض‌تر از روز قبل است. سینمای کره ٢٠٠٦ حدود ١٢٠ داشت و ‌سال ٢٠١٩ این عدد را به ٥٠٠ رساندند، درحالی‌ که آنها اصلا صنعت سینمایی نداشتند اما حالا با گسترش این نوع نگاه و مدیریت آن صاحب صنعت سینما شده‌اند.

چه کسی می‌داند این فیلمی که حالا باید ساختِ آن آغاز شود، مهم‌ترین اثر سینمای ایران نیست؟ متأسفانه نگاه قیم مآبانه داریم و برای هرچیزی می‌خواهیم تصمیم بگیریم. می‌خواهیم سینمای ایران قدرتمندتر باشد، اگرچه امروز هم به لحاظ کمی و حتی کیفی جایگاه ویژه‌ای درجهان دارد. این جایگاه مدیون سینمایی است که خلاف قواعد صنفی حرکت کرده است، البته نه به این معنا که صنف را رد کنیم. صنف برای تسهیل کار فیلمساز به وجود می‌آید اما وجود آن به معنای انکار کسانی که عضو آن نیستند، نیست

به جای سنگ‌اندازی، به جوانان یاد بدهیم چطور فیلم ارزان بسازند
هرکس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست، برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد کند. این اصل ٢٨ قانون اساسی است که از نظر محمد کریم رویه کانون کارگردانان و درنهایت موانع صدور پروانه ساخت خلاف آن است: «مسأله ممیزی نیست، مسأله این است که برخی با نگرانی-اتفاقا خلاف جریان درست سینمای ایران- حکم می‌دهند که فیلمی ساخته نشود؛ درحالی‌ که باید خوشحال شویم فضا به قدری باز باشد که جوانی با دوربین موبایل فیلمی ارزان و مستقل بسازد و به عریض‌شدن سینمای ایران کمک کند.

متأسفانه جای محصولات کانون پرورش فکری و حوزه هنری خالی است، درحالی ‌که ما باید به چند نگاهی برسیم و مردم فیلم و نگاه مورد نظر خود را انتخاب کنند. من حتی برای ساخت فیلم‌هایم مشکل سرمایه هم نداشتم و سعی کردم با کمک دیگران فیلمی با هزینه ارزان بسازم. در فیلم سومم هم بخشی از هزینه را خودم تأمین می‌کنم.» او می‌گوید به جای سنگ‌اندازی، باید به جوانان یاد بدهیم چطور فیلم ارزان بسازند، آن‌هم درشرایطی که جریان اصلی فیلمسازی ایران به سمت ساخت فیلم‌های گران‌قیمت رفته است: «سعی می‌کنیم با عدد کمتری فیلم بسازیم که بخشی از آن هم برگردد.

درباره فیلم آخرم هم تلاش کردیم به رئیس سازمان سینمایی بقبولانیم که قصد ساخت فیلمی ارزان داریم، بنابراین ما را به رسمیت شناختند و پروانه فیلم را صادر کردند. هر فیلمی می‌تواند مخاطب داشته باشد و نحوه عرضه آن را مشخص می‌کند؛ البته ناگفته پیداست که فیلم سرگرم‌کننده و عامه‌پسند با فیلم‌های هنری تفاوت‌هایی دارد، البته من درحال حاضر به داشتن مخاطب فکر نمی‌کنم و تلاشم این است که فیلمی چشم‌نواز بسازم

پروانه مانعی ذهنی است
پس از دو فیلمساز جوانی که یکی از همان ابتدا با کمترین دوندگی در جذب سرمایه به رسمیت شناخته شده و دیگری در این پروسه متحمل سختی بیشتری شده است، صحبت‌های محمد شیخ انصاری، تهیه‌کننده سینما تکمیل‌کننده است. او می‌گوید که  فیملسازی برای بسیاری از این جوانان انتخاب نیست بلکه فرصت است: «ممکن است مدت‌ها برای اقناع سرمایه‌گذار تلاش کنید اما یک‌ماه دیگر اعتماد خود را از دست بدهد، پس نباید پروسه‌ها طوری باشد که حیات هنری هنرمند صرف آماده‌سازی مقدمات کار شود. باید با سپردن کار، اعتماد‌به‌نفس ایجاد کرد.

کسی توان تشخیص اینکه اثری در آینده خوب است یا بد را نخواهد داشت، ضمن اینکه فرآیند سلوک یک هنرمند سینوسی است. فیلمسازی حق فیلمساز است و باید بدانیم که فیلم خوب راه خود را پیدا می‌کند.» با همه اینها، اما شیخ انصاری با کسانی که پروانه ساخت را مانع اصلی فیلمسازان می‌دانند، موافق نیست و می‌گوید که این مانع، قابل ارزیابی است که فیلمساز نتواند برای ساخت فیلمش سرمایه‌گذار را اقناع کند: «پروانه ساخت بیشتر یک مانع ذهنی و آزاردهنده برای فیلمساز است اما مانع اصلی نیست. چه بسیار فیلم اولی‌هایی که به فیلم دوم، سوم و بعد از آن نرسیده‌اند.» از نظر او بخش زیادی از ماجرا به روش جذب سرمایه‌گذار و اقتصاد سینما بر‌می‌گردد و اگر همین روند ادامه پیدا کند، در سینما با خلأ نیروی جوان مواجه خواهیم شد.


منبع: روزنامه شهروند