پایگاه خبری تئاتر: فارغ از اینکه «جمشیدیه» بهکارگردانی یلدا جبلی از حیث سینمایی و مؤلفههای آن فیلم خوبی است یا نه از حیث انتخاب سوژه و مضمون، مماس با واقعیت جامعه امروز ماست.
خشونت کلامی وخیابانی از جمله معضلات جامعه پرخاشگر ماست که آسیبهای فردی و اجتماعی آن را در سالهای اخیر با افزایش آمار جرم و جنایت، دعواهای خیابانی و خانوادگی میتوان سنجید.
«جمشیدیه» درامی اجتماعی است که از منظر جامعهشناختی و آسیبشناسی اجتماعی به سوژه خود پرداخته و آن را در یک درام خانوادگی-اجتماعی صورتبندی کرده است.
یلدا جبلی پیش از این فیلم «داره صبح میشه» را ساخته بود که در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمد و مورد توجه منتقدان سینما قرار گرفت. «جمشیدیه» فیلمی شهری است درباره یک زن و شوهر جوان به اسم ترانه که در شب تولد امیر، با یک راننده تاکسی درگیری لفظی پیدا میکنند. درگیری آنها بالا گرفته و پساز زدوخورد به پایان میرسد. ولی این ابتدای ماجراست؛ آنها خبردار میشوند که راننده تاکسی در همان روز درگیری از دنیا رفته است. همین اتفاق این زوج جوان را وارد مسیر پیچیدهای میکند که هرچه در آن پیش میروند، امکان بازگشت کمتر میشود. یک شروع کوبنده با تعلیقی هولناک که از همان ابتدا میتواند مخاطب را درگیر کند.
این شروع خوب گرچه در بسط میانی و پایانبندی از حیث دراماتیک مسیر موفقی را طی نمیکند و لکنت فراوانی دارد اما در بیان مضمون و اینکه مسألهای مثل خشونت کلامی و نزاع خیابانی را- در اینجا در یک تاکسی بهعنوان وسیله نقلیه عمومی رخ میدهد- به زبان سینما بیان کرده که میتواند به وجدان اخلاقی و اجتماعی مخاطب تلنگر بزند، قابل ستایش است؛ اینکه چطور یک عصبانیت و نزاع به ظاهر جزئی میتواند عواقب سنگین و غیرقابل جبرانی داشته باشد. چالش بین زوج جوان و خانواده راننده تاکسی مقتول امکانی برای بازنمایی تفاوتها و تضادهای طبقاتی است گرچه به ایجاد تضاد دراماتیک برای بهرهبرداری سینمایی ختم نمیشود یا مثلاً اطلاعات کمی درباره خانواده چارک چی(راننده تاکسی) ارائه میشود.
فیلم بیش از آنکه بر فرم و ساختار روایی خود تکیه کند تمرکز خود را پیرامون سویههای روانشناختی و جامعهشناسی ماجرا گذاشته و در پس سوژه بهدنبال پیام اخلاقی خود میگردد. تلاش فیلمساز برای روایت روانشناختی قصه خوب است اما بهدلیل همین ضعفهای دراماتیکی شخصیتپردازیها بر پایه روانشناختی شخصیت که مدنظر فیلمساز بوده بخوبی چفت و بست نمیشود و در واقع قصه در بیان مفهومی خود دچار لکنت میشود.
یا مثلاً در پردازش جامعه شناختی طبقاتی قابل نقد است و بر مبنای یک تصویر و تصور کلیشهای پایین شهری را بد دهن و فحاش و بالای شهری را مؤدب نشان میدهد. وقتی برای یک مفهوم، موقعیت و پیام درست، تمهید دراماتیک درست و دقیقی طراحی نمیشود قصه به شعار بدل میشود و از دست میرود. مشکل اصلی جمشیدیه همین است و عنوان فیلم که نسبت نمادین و معناداری با مضمون قصه ندارد. با این حال انتخاب سوژه و پرداخت به خشونت کلامی و پیامدهای آن قصه جامعه امروز ماست که فیلم بموقع به سراغ آن رفته است.
برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید
منبع: روزنامه ایران
نویسنده: رضا صائمی