برخلاف آنچه «نگهبان شب» را فیلمی با ریتم تند می‌نامند، اتفاقا مسیر داستانی، روی ریتم کندی از یک‌سری‌ اتفاق‌های کلیشه‌ای و غیرجذاب در حرکت است. شاید اگر گفته می‌شد ریتم این فیلم در قیاس با دیگر ساخته‌های کارگردان، از سرعت بیشتری برخوردار است، مفهوم درست‌تری را منتقل می‌کردند اما نه ریتم «نگهبان شب» تند است و نه فرآیندی که برای تصویرگری از دو قطب داستانی خود انتخاب کرده، در مسیری داستانی و دغدغه‌مند پیش می‌رود.

پایگاه خبری تئاتر: نخستین پرسش دغدغه‌مندی که پس از تماشای «نگهبان شب» به ذهن خطور می‌کند آن است که چه شرایط و نگاهی بر فیلمساز صاحب‌سبک سینمای ایران حادث شده که وی با عقب‌گرد از انگاره‌های رئالیستی باور خود، به یک علقه دفرمه در تصویرگری از اجتماع امروزش رسیده است؟

این علاقه‌مندی به اندازه‌ای نشان داده می‌شود که کارگردان در مسیر تبیین آنها، از هر جوهره مرتبط و غیرمرتبطی که دم‌دستش آمده، استفاده کرده تا ملغمه‌ای بی‌ربط را به مخاطبش تحویل دهد.

از سوژه نخ‌نمایی شروع می‌کنیم که پیش از این، بارها در تولیدات سینمایی، مورد بهره‌برداری قرار گرفته است. در ادامه، این انتظار وجود داشت که فضای داستانی و پرداخت آن به سمتی برود که دستاورد جدیدی از این سوژه کلیشه‌ای حاصل شود اما روایت، هرچه جلوتر می‌رود، دست‌های خالی خود را به نشانه تسلیم بالا گرفته و در همین حالت، به ادوات و ابزارهایی چنگ می‌اندازد که نمی‌توانند او را نجات دهند.  انگاره‌های سوسیالیستی که از این فیلم احساس می‌شود، درنتیجه همین رویکرد است. تعارض میان فقیر و غنی و جانبداری کردن از طیف سلامت داستان که طبقه فقیر است، هیچ‌گاه در این فیلم از اندازه‌های شعاری بالاتر نمی‌رود. همان اندازه شعاری که فیلم از بنرهای تبلیغاتی و فرآیند انتخابات استفاده می‌کند و هیچ دستاوردی از این مسیر، متوجه درام به اصطلاح اجتماعی خود نمی‌کند.

برخلاف آنچه «نگهبان شب» را فیلمی با ریتم تند می‌نامند، اتفاقا مسیر داستانی، روی ریتم کندی از یک‌سری‌ اتفاق‌های کلیشه‌ای و غیرجذاب در حرکت است. شاید اگر گفته می‌شد ریتم این فیلم در قیاس با دیگر ساخته‌های کارگردان، از سرعت بیشتری برخوردار است، مفهوم درست‌تری را منتقل می‌کردند اما نه ریتم «نگهبان شب» تند است و نه فرآیندی که برای تصویرگری از دو قطب داستانی خود انتخاب کرده، در مسیری داستانی و دغدغه‌مند پیش می‌رود.

بازی‌سازهای فیلم، رسول (تورج الوند) و مهندس (محسن کیایی)، هردو منفعل بوده و کنشمندی خاصی ندارند. بیشتر، مجموعه اقدام‌های آنهاست که محل چالش قرار می‌گیرد؛ مجموعه اقدام‌هایی که مخاطب، چیز چندانی از آنها نمی‌داند و نمی‌بیند. مانند تمامی کارهایی که مهندس انجام می‌دهد و این، خبر انجام آن کارهاست که رسول را به تکاپو می‌اندازد. فارغ از این دو شخص، مابقی افراد، تماما اضافی هستند و هیچ کمک ولو حداقلی به پیشبرد قصه یا روال داستانی نمی‌کنند. حتی نمی‌توانند جهان فانتزی یا انتزاعی این دو قطب را شکل داده یا آنها را به سمت هدفی، گسیل بدهند.

فراتر از تمام این ابعاد، آنچه در مقام تعجب‌آور از این فیلم تصور می‌شود، نتیجه‌گیری اخلاقی آن است. سکانس کم‌فروغ فینال که طی آن، رسول چک 200میلیونی مهندس را پس زده و راضی به فروش زمین‌ خود می‌شود، در اندازه‌های همان تصویرگری‌های انتخاباتی فیلم، شعاری و بدون‌مایه‌ها و پشتوانه‌های دراماتیک است. کلیت فیلم، خود را مقید به نشانه‌هایی می‌کند که هیچ الزامی در انجام دادن آنها مطرح نمی‌شود. مثلا در تقابل دو طیف فقیر و غنی، تمام دستاورد فیلم در این حوزه آن است که بر سر فقیر، راحت‌تر می‌توان کلاه گذاشت یا اینکه انسان‌های فقیر، مقیدتر هستند و به‌راحتی می‌توان نتیجه‌گیری‌های اخلاقی مبتنی‌بر حقانیت را از محک‌زدن آنها به دست آورد. در زمینه سوءاستفاده‌های انتخاباتی که در این فیلم به عمل می‌آید نیز وضع به همین ترتیب است اما اینکه فیلم بخواهد در پروسه‌ای که خود، نوعی بی‌اخلاقی را در قاموس مخاطبش روا داشته، دست به ایجاب اخلاقی زده و در کلیت داستان نیز با دوربین و نگاهی جانبدارانه، طرف طیف فقیر و درست را بگیرد، در مجموعه مختصات عجیبی تعریف می‌کند که «نگهبان شب» را به کلکسیونی از داده‌های تعجب‌آور تبدیل کرده است.

با نگاهی به بافت آثار حاضر در این دوره از جشنواره، متوجه می‌شویم اقبال مخاطب و منتقدان، به سمت کارگردانان جوان و فیلم‌اولی است. تغییر رویه‌ای که طی دوره‌های اخیر اتفاق افتاده و سبب شده سیاستگذاری جشنواره و حتی نحوه حمایت آنها، به سمت آثار این کارگردانان تازه‌نفس متمایل شود. این رویکرد، چندسالی است نتیجه خود را در انزوای بسیاری از کارگردانان نسل‌های گذشته نشان می‌دهد؛ کارگردانانی که تنها به اتکای نام خود، در فستیوال‌ها مورد تقدیر قرار گرفته و مراتب تحسین رسانه‌های همسو با آنها، سبب نوعی باور اشتباه درمورد توانمندی‌ها‌ و تاثیرگذاری آثارشان روی طیف وسیعی از مخاطبان شده بود. آن حجم تحویل گرفتن‌های آثار میرکریمی، یکی از همین نمونه‌هاست که اثرش، امروز در «نگهبان شب» متجلی شده است. میرکریمی، نخستین کارگردان از این دست نبوده و مطمئنا، آخرین آنها نیز نخواهد بود اما تجربه نشان داده کارگردانان اینچنینی، با دو موضع در برابر چنین روندی، خود را نشان می‌دهند؛ یا تغییر مواضع داده و آرمان‌های خود را متناسب با نیازهای روز، سلیقه و تصمیم خود بالا می‌کشند و متوجه مفهوم تحسین‌های دوره‌های قبلی می‌شوند یا با سرکوب کردن نقدها و اعتراض‌ها، همچنان به روال همیشگی خود ادامه می‌دهند. باید منتظر باشیم تا ببینیم میرکریمی که در تمام این سال‌ها نشان داده هنرمند زیرکی است، کدام یک از این دو موضع را برای آینده هنری خود برمی‌گزیند؟


منبع: روزنامه فرهیختگان
نویسنده: مجتبی اردشیری