تئاتر شهر در طول عمر 50ساله‌اش مدیران بسیاری به خود دیده است، مدیرانی که برخی سال‌ها بر صندلی ریاست این مجموعه تکیه زدند و برخی هم وفایی از صندلی آن ندیدند. سال 1355 بود که مدیریت این مجموعه به علی رفیعی سپرده شد. او به اوضاع تئاترشهر سامان بخشید، اما یک سال بعد به خواست مدیران وقت تلویزیون ملی ایران ناچار به استعفا شد و سپس ناهید مهدوی مدیریت این مجموعه را برعهده گرفت. با انقلاب 1357، برای مدتی فخرالدین انوار سکان تئاتر شهر را در دست گرفت و پس واگذاری مدیریت مجموعه به وزارت فرهنگ‌وارشاد اسلامی در سال ۵۹، نادر خوشدل دوران مدیریت پرحاشیه خود را آغاز کرد.

چارسو پرس: ساخت ساختمان تئاتر شهر از سال 1346 توسط علی سردارافخمی، از معماران پیشرو ایرانی آغاز شد. این ساختمان با تنها یک سالن به نام سالن اصلی، پنج سال بعد در روز شنبه، 7 بهمن ۱۳۵۱ با روی صحنه رفتن نمایش «باغ آلبالو» نوشته آنتوان چخوف به کارگردانی آربی آوانسیان و با بازی داریوش فرهنگ، سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی، فهیمه راستکار، پرویز پورحسینی، فریده سپاه‌منصور و... به عنوان مدرن‌ترین سالن تئاتر در شهر تهران افتتاح ‌شد. این مجموعه در آغاز فعالیت، توسط سازمان جشن هنر شیراز اداره می‌شد. وظیفه‌ای که بعدها به رادیو و تلویزیون واگذار شد یا آن‌طور که فریده سپاه‌منصور به شوخی به هم‌میهن می‌گوید، در دعوای میان مهرداد پَهْلبُد، وزیر فرهنگ‌وهنر و عبدالرضا قطبی، رئیس تلویزیون ملی ایران، شاهین اقبال بر شانه قطبی نشست. جایی که ساختمان تئاتر شهر در آن ساخته شد به «کافه شهرداری» مشهور بود و یکی از مهم‌ترین تفرجگاه‌های مردم تهران محسوب می‌شد. عصرهای پنج‌شنبه و جمعه، بازی‌سازان و نمایشگران، سیرک‌بازان و معرکه‌گیران جمع می‌شدند تا روز تعطیل را رنگ نمایش دهند. کافه شهرداری در سال‌های پایانی دهه 1330 و اوایل دهه 40 یکی از مهمترین پاتوق‌های کسانی چون جلال آل‌احمد و سعید نفیسی بود. در اوایل دهه ۴۰، یک گروه نمایشی به فکر افتاد تا برای تهران یک سالن آمفی‌تئاتر دست‌وپا کند و همین تلنگری برای برپایی ساختمان تئاتر شهر به دستور فرح دیبا شد. می‌گویند ساختمان تئاتر شهر به تالار تئاتر بکمن کالیفرنیای آمریکا شباهت زیادی دارد. به‌طوری که این دو مرکز را دو قلوی معماری تئاتر نامیده‌اند. این استوانه سنگی که نویسندگان، کارگردانان و بازیگران بزرگی را در خود دیده داستانی بلند و پرآب چشم دارد. تئاتر شهر اگرچه در تمام طول این 50 سال با عباراتی چون عروس فرهنگی تهران و قلب تپنده تئاتر ایران مورد خطاب قرار گرفته است اما ایراداتی از نظر ساختاری از جمله ارتعاش صدا در سالن اصلی آن و نقاط کور این سالن و ایراداتی که از لحاظ فرهنگی به صادرکننده دستور ساخت آن، فرح دیبا صورت می‌گیرد نکاتی نیست که بتوان نادیده‌شان گرفت.

پرده اول؛ سالن‌های اضافه‌شده

تئاتر شهر در ابتدا تنها یک سالن داشت؛ سالن اصلی، همان که با «باغ آلبالو» در حضور محمدرضا پهلوی و فرح دیبا، افتتاح شده بود و فریده سپاه‌منصور همچون مهدی هاشمی، وضعیت آکوستیک و سیستم کنترل ارتعاش صدایش را بسیار نامناسب می‌داند. سپاه‌منصور جز اشاره به این وضع، در گفت‌وگو با هم‌میهن به نامناسب بودن دید تماشاگر هنگامی که در گوشه‌های این سالن می‌نشیند هم اشاره می‌کند. آن‌طور که مهدی هاشمی می‌گوید ایرادات این سالن بود که آربی آوانسیان، کارگردان «باغ آلبالو» را به فکرِ ساخت سالنی دیگر به نام چهارسو انداخت. او سالن چهارسو را در سال 1354 با ظرفیت 120 تماشاگر در محل سابق پارکینگ مسئولین تئاتر شهر ساخت. تئاتر شهر انقلاب 1357 را از همین دو سالن به نظاره نشست و چشم به در دوخت تا ببیند هنرمندان دوباره کِی به صحنه برمی‌گردند. سالن قشقایی از سال 1359 مورد بهره‌برداری قرار گرفت. هرچند نامش جز با سال ساخت، با عدد دیگری هم گره خورده است. در سال 1383 گود‌برداری وسیعی برای ساخت مجتمعی فرهنگی‌ومذهبی در زمین خالی جنوب ساختمان تئاتر شهر که پیش‌تر پارکینگ آن بود، انجام شد. اعتراض اهالی تئاتر اما یک سال دیرتر و زمانی شروع شد که شهردار تهران، رئیس‌جمهور شده بود. گودبرداری انجام‌شده، به‌خاطر تغییر مداوم نقشه مجتمع، سال‌ها در کنار تئاتر شهر ماند و دو بار موجب ریزش بخش جنوبی تئاتر شهر یعنی ورودی سالن قشقایی شد. ورودی این سالن تا تیر 1389 مسدود بود و پس از آن مجددا بازگشایی شد. چهارمین سالن این ساختمان؛ سایه، در سال 1377 در محل سابق کارگاه نجاری شکل گرفت و آخرین سالن‌اش؛ کارگاه نمایش، در سال 1383 با نظارت آتیلا پسیانی به‌عنوان مکانی برای اجرای تئاتر تجربی پایه‌گذاری شد.

پرده دوم؛ نقاط عطف مدیریتی

تئاتر شهر در طول عمر 50ساله‌اش مدیران بسیاری به خود دیده است، مدیرانی که برخی سال‌ها بر صندلی ریاست این مجموعه تکیه زدند و برخی هم وفایی از صندلی آن ندیدند. سال 1355 بود که مدیریت این مجموعه به علی رفیعی سپرده شد. او به اوضاع تئاترشهر سامان بخشید، اما یک سال بعد به خواست مدیران وقت تلویزیون ملی ایران ناچار به استعفا شد و سپس ناهید مهدوی مدیریت این مجموعه را برعهده گرفت. با انقلاب 1357، برای مدتی فخرالدین انوار سکان تئاتر شهر را در دست گرفت و پس واگذاری مدیریت مجموعه به وزارت فرهنگ‌وارشاد اسلامی در سال ۵۹، نادر خوشدل دوران مدیریت پرحاشیه خود را آغاز کرد. پس از آن میرمحمود موسوی، مدیر تئاتر شهر شد و در سال ۶۱ مدیریت به صادق هاتفی سپرده شد و او نیز خیلی زود جای خود را به مهدی حجت سپرد. حجت، محمدرضا آل‌محمد و سیدمهدی میردانش دیگر افرادی بودند که تا سال ۶۴ مدیریت مجموعه را برعهد داشتند و سپس مجید جعفری عهده‌دار مدیریت شد و تا ۱۳۷۷ به‌عنوان مدیر تئاتر شهر باقی ماند. این برای اولین و آخرین بار بود که مجموعه تئاترشهر به مدت ۱۳ سال زیر نظر یک نفر اداره ‌شد. حسین پاکدل، مجید شریف‌خدایی، حسین پارسایی، شهریار رشیدعلیپور، حسین راضی، مهرداد رایانی‌مخصوص، محمد حیدری، سیدصادق موسوی، اتابک نادری، پریسا مقتدی و پیمان شریعتی، سعید اسدی و ابراهیم گله‌دارزاده افرادی بودند که از ۷۸ تا 1401 مدیریت تئاتر شهر را برعهده داشتند. مدیریتی که امروز بر عهده سیدمحمدجواد طاهری است. در این میان از دوران مدیریت حسین پاکدل و حسین پارسایی به عنوان دو نقطه عطف، یاد می‌شود. نام حسین پاکدل برای اهالی تئاتر مترادف دوران پررونق تئاتر شهر و نام حسین پارسایی یادآور تعطیلی کارگاه‌های ساخت‌وساز دکور و دوخت لباس ساختمان تئاتر شهر است. اتفاقی که هزینه‌های تولید را برای گروه‌های تئاتری چند برابر کرد.

پرده سوم؛ هنرمندانِ میراث‌دار شده

بهرام بیضایی پس از انقلاب از «مرگ یزدگرد» تا «افرا یا روز می‌گذرد»، در مجموع شش نمایش روی صحنه برد. نمایش‌هایی که تئاتر شهر را از یک ساختمان استوانه‌ای سنگی به میراثی فرهنگی تبدیل کرد. این مسیر اما تنها به مدد درخشش بیضایی نبود که طی شد. به مدد روزی که رکن‌الدین خسروی «باغ آلبالو» را روی صحنه برد هم بود یا آن زمان که حمید سمندریان «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» را با هما روستا و احمد آقالو و «دایره گچی قفقازی» را با سعید پورصمیمی و آزیتا حاجیان اجرا کرد. سالن اصلی به یاد دارد که سمندریان بعد از بازسازی تئاتر شهر در نیمه دوم دهه ۸۰ و با وجود آنکه این سالن هنوز آمادگی میزبانی از تماشاگران را نداشت «ملاقات با بانوی سالخورده» را اجرا کرد. سالن چهارسو، قشقایی و سایه هم، در طول این 50 سال شاهد اجراهای درخشان متعددی بوده‌اند؛ اجراهایی که هر کدام در خاطره جمعی هنرمندان و مخاطبان تئاتر ایران به‌ثبت رسیده‌اند؛ «پچپچه‌های پشت خط نبرد» علیرضا نادری، «مکبت» فرهاد مهندس‌پور، «ایکارو» بهروز غریب‌پور، «کلفت‌ها»ی علی رفیعی، «دیوان تئاترال» محمود استادمحمد، «معرکه در معرکه» سیاوش طهمورث، «دن‌کیشوت» علی‌اصغر دشتی، «غلتشن‌ها»ی حمید پورآذری، «تجربه‌های اخیر» امیررضا کوهستانی، «حسن و دیو راه باریک پشت کوه» افشین هاشمی، «بی‌پدر» سیدمحمد مساوات، «پسران تاریخ» اشکان خیل‌نژاد و... نام‌هایی که این روزها روی صحنه تئاتر شهر نیستند و غیاب‌شان است که حضور پیشین‌شان را به چشم می‌آورد.

پرده چهارم؛ بازسازی‌های ناتمام

گودبرداری سال 1383 برای ساخت مجموعه‌ای فرهنگی‌ومذهبی در همسایگی تئاتر شهر، در آبان 1384 موجب به واقعیت پیوستن همه هشدارهایی که در موردش می‌دادند، شد. ترک‌خوردگیِ به‌حال خود رهاشده سالن قشقایی، فروریختن بخشی از دیوار را به همراه آورد. بعد از آن بود که برای نخستین بار موضوع بازسازی تئاتر شهر در سال 1385 پیش آمد و کلنگ آن به زمین زده شد. نهایتا پس از گذشت 10 ماه از آغاز فاز اول بازسازی تئاتر شهر و صرف هزینه‌ای بالغ بر 3میلیارد تومان، درهای این ساختمان به روی هنرمندان گشوده شد. استفاده از سنگ برای جداره‌های داخلی که اصطلاح چلوکبابی را برای تئاتر شهر بر زبان انداخت، تنها یکی از ایرادات فاز اول بازسازی این ساختمان بود. ابتدای دهه ۹۰ بود که بازسازی تئاتر شهر بار دیگر سرخط خبرهای حوزه فرهنگ شد. این بازسازی آن‌طور که در تاریخ ۲۲ اسفند 1391 اعلام شد یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان هزینه داشت. اردیبهشت 1393 بود که اعلام شد درهای سالن اصلی تئاتر شهر از ۱۵ خرداد همان سال بسته و این سالن طی یک تعطیلی ۳ ماهه وارد بازسازی می‌شود. بحث دوباره در مورد بازسازی تئاتر شهر از سال ۹۷ آغاز و مقرر شد سالن اصلی این مجموعه از اردیبهشت ۹۸ تعطیل و مورد بازسازی مجدد قرار ‌گیرد. اتفاقی که کل قرارداد آن 6 میلیارد تومان بود و سرانجام در مهر 98 درهای سالن اصلی را گشود. این بازسازی‌های جسته‌وگریخته در دوران شیوع کرونا نیز ادامه داشت و حتی به پس از 25 شهریور 1401، به روزهای ادامه‌دار تعطیلی تئاتر شهر در پی اتفاقات اخیر ایران هم کشید.

پرده پنجم؛ سربرآوردن مترو، زیرگذر

جنجالی که در آذر 1386 بار دیگر حول استوانه سنگی ساختمان تئاتر شهر به پا شد بر سر افتتاح متروی چهارراه ولیعصر و به شکل مشخص جاگیری یکی از درهای ورودی آن در محوطه این ساختمان بود. یک سال بعد بود که خبر آمد مديران مترو ارتباط ترک‌های به‌وجودآمده در ساختمان تئاتر شهر را با فعاليت‌های مترو، مردود دانسته‌اند. هرچند این ارتباط از دید اهالی تئاتر، غیرقابل انکار بود. 16 دی‌ 1393 زیرگذر چهارراه ولیعصر با حضور شهردار تهران افتتاح شد. محمدباقر قالیباف قرار بود بعد از افتتاح زیرگذر از ساختمان تئاتر شهر هم بازدید کند. نکرد اما قول داد به زودی می‌کند که آن «به‌زودی» هنوز نیامده است. خرداد 1397 خبر آمد آن گودبرداری پرسروصدای سال 1383 بالاخره ثمر داده است، ثمری اما بی‌ارتباط با ساختمان تئاتر شهر. همسایه تئاتر شهر که حالا مسجد و مجتمع فرهنگی حضرت ولیعصر(عج) نام گرفته بود تنها یک نمازخانه یا حتی یک مسجد نبود و سالن آمفی‌تئاتری با ظرفیت ۳۸۴ نفر، شبستان ویژه خانم‌ها و آقایان، یک سالن غذاخوری با ظرفیت ۵۴۵ نفر و یک آشپزخانه صنعتی با ظرفیت آماده‌سازی ۱۵۰۰ پرس غذا در هر وعده را هم داشت. برای ساخت این مجتمع بیش از ۵۰ میلیارد تومان هزینه شده و زمینش هم تا سال 1396 دست‌کم ۱۵۰۰ میلیارد تومان ارزش داشت. با این همه هیچ‌گاه مشخص نشد چرا در پارکینگ پیشین ساختمان تئاتر شهر سر برآورد و چرا هیچ‌گاه کسی به اعتراض هنرمندان تنها در همین یک مورد که صدای اذان آن با اجراهای روی صحنه می‌آمیزد، وقعی ننهاد.

پرده ششم؛ روزگار ناخوش

می‌گویند وضعیت فوتبال هر کشوری را از زمین چمنش بسنجید و تئاترش را از تئاتر شهرش. تئاتری‌های ایران، هیچ‌کدام انتظار نداشتند جمعه، هشتم بهمن 1400 و در روز تولد 49 سالگی تئاتر شهر در محوطه این ساختمان با قمه‌کشی مواجه شوند. با پیکر خون‌آلود مرد جوانی که در محوطه این ساختمان افتاده است، جوانانی که اطرافش را گرفته‌اند و لکه‌های پرشمار خونی که بر سنگفرش ریخته است. آن‌چه زدوخورد، چاقوکشی و خریدوفروش مواد مخدر نامیده می‌شود در همسایگی تئاتر شهر، در پارک دانشجو، اتفاقی‌ست که بخشی از اهالی تئاتر همواره به آن معترض بوده‌اند. آنها در کنار این موضوع به حضور پرشمار دستفروشان در چهارراه ولیعصر هم معترض‌اند. اهالی تئاتر در تمام طول سال‌های گسترش اتفاقات ذکرشده در پارک دانشجو و چهارراه ولیعصر، بر لزوم تعیین حریم محوطه ساختمان‌شان پا فشرده‌اند. هرچند می‌توان از زاویه‌ای دیگر نیز به این اعتراض نگریست و پرسید مگر قرار نبود تئاتر، از آن منظر زیباشناسانه به پدیده‌ها بنگرد، که وجودشان را همان‌طور که هست بپذیرد و به تماشا بگذارد؟ مگر همان دستفروشان، چاقوکشان و موادفروشان نباید بخشی از پدیده‌هایی باشند که بر صحنه سالن‌های تئاتر شهر مرئی می‌شوند؟ و آیا تعیین حریم برای تئاتر شهرِ این روزها 50ساله در ضدیت با آنچه تئاتر می‌خواست انجام دهد و تئاتر شهر به خاطرش به وجود آمد، نیست؟ تئاتر شهری که چون به دست ما سپرده شد در حصار ساختمان‌ها و آن بخش همواره نادیده گرفته‌شده و تحقیرشده جامعه، محصورش کردیم.


منبع: روزنامه هم میهن
نویسنده: نرگس کیانی